۲-۲-۴- خودکارآمدی
خود کارآمدی از جمله مفاهیمی است که در چند دهه اخیر مورد مورد توجه بسیاری از روانشناسان و پژوهشگران قرار گرفته است، اما از نظر قدمت تاریخی، این موضوع در مباحثی که علما و فلاسفه تعلیم و تربیت در گذشته داشته اند نیز به چشم می خورد. خودکارآمدی همیشه از ارزش ثابتی برخوردار نیست، بنابراین می تواند بسته بر شرایط جسمی (سلامتی یا بیماری)، تجربه های زندگی(موفقیت یا شکست) و حالات روحی(شاد یا غمگین) بین مثبت و منفی نوسان داشته باشد(ویلر و لد[۱۴۷]، ۱۹۸۲).
اکثر صاحب نظران، برخورداری از خودکارآمدی (ارزیابی مثبت از خود) را به عنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری عاطفی-اجتماعی فرد می دانند. ابتدا روانشناسان و جامعه شناسان از جمله ویلیام جیمز، هربرت مید[۱۴۸] و چارلز کولی[۱۴۹] بر اهمیت خودکارآمدی مثبت تاکید داشتند و نتیجه گرفتند که خودکارآمدی با شادکامی و کارکرد مفید رابطه ای متقابل داردوبرای مثال: افسردگی را به یک سبک شناختی که مشتمل بر ارزیابی های شدیدا منفی و انتقادی از خود است، ارتباط داده اند (چان[۱۵۰]، ۲۰۰۶).
خودکارآمدی مجموعه ای متمایز از باورهای مربوط به حیطه های مختلف عملکرد است که شامل نظم بخشی فرایند های فکری، انگیزش و حالات هیجانی و فیزیولوژیکی می شود.کارآمدی مربوط به هدف بهتر از کارآمدی مربوط به یک عملکرد خاص، عملکرد را پیش بینی می کند.کارآمدی مربوط به خود نظم بخشی (یعنی اینکه خرده مهارت ها چگونه فهرست شوند، هماهنگ گردند و پیگیری شوند) نیز یک عامل مهم در باور خودکارآمدی مربوط به دستیابی هدف است.خودکارآمدی مربوط به یک مهارت ممکن است بالا باشد، اما به هنگام استفاده در موقعیت های استرس زا ضعیف باشد.خودکارآمدی با هماهنگ ساختن مهارت های مختلف ارتباط دارد.به دلیل اینکه چیزی بیشتر از مجموعه اجزای آن است، باورهای خودکارآمدی به جای اینکه مجموعه ای بی ربط از خود باورهای خاص بالا باشند، حاصل تجارب و افکار بارور هستند(بندورا، ۱۹۹۷؛ به نقل از لیث، ۱۳۹۲).
خودکارآمدی به عنوان قضاوت هایی تعریف شده است، که شخص درباره توانایی های خود برای انجام دادن کاری ارائه می دهد. این قضاوت ها با بسیاری از جنبه های رفتار انسان، انجام و پافشاری در عمل مرتبط است (گور[۱۵۱]، ۲۰۰۶).
مطابق با نظریه های شناختی-اجتماعی باور به خودکارآمدی، اساس و پایه فعالیت انسان است و زندگی افراد توسط باور به خودکارآمدی شخصی آن ها هدایت می شود.موفقیت های قبلی، شکست های مکرر در کودکی، دریافت بازخورد و الگوهای کارآمد تأثیر مهمی بر احساس کفایت و شایستگی دارند (بندورا، ۲۰۰۶).
در واقع، باورهای خودکارآمدی دارای قدرت انگیزشی بسیار بالایی هستند زیرا انتظارات پیامدی افراد در رابطه با موفقیت را تحت تاثیر قرار می دهند و تعیین کننده میزان تلاش و پایداری فرد هستند (افکلیدز[۱۵۲]، ۲۰۱۱).
در مطالعاتی که توسط پاچارس و جانسون[۱۵۳] (۱۹۹۶) انجام شد، ارتباط متقابل بین خودکارآمدی و تصور فرد از توانایی خود، مورد تایید قرار گرفت. بدین معنی که اگر میزان خودکارآمدی کاهش یابد، احساس ضعف و ناتوانی در فرد به وجود می آید و برعکس با افزایش میزان خودکارآمدی، احساس توانمندی و ارزشمندی در فرد احیا می شود و تغییرات مثبتی چون: افزایش پیشرفت تحصیلی، افزایش تلاش برای کسب موفقیت، داشتن اعتماد به نفس، بلند همت بودن، تمایل به داشتن سلامت بیشتر، لذت بردن از رابطه با دیگران و پیش بینی مثبت نسبت به موفقیت های بعدی، در او پدیدار می شود.
۲-۲-۴-۱- ماهیت خودکارآمدی
مفهوم خودکارآمدی توسط بندورا در سال ۱۹۷۷ به عنوان عنصر گمشده در نظریه یادگیری مطرح شده است(پاچارز[۱۵۴]، ۱۹۹۶).اصول خودکارآمدی در رشته ها و موقعیت های گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است.بندورا معتقد است رفتار آدمی عمدتا یک رفتار خود نظم دهی است.از جمله چیزهایی که انسان از تجربه مستقیم و غیرمستقیم می آموزد، معیارهای عملکرد است و پس از آنکه این معیارها آموخته شدند پایه ای برای ارزشیابی شخصی فرد به شمار می آیند. اگر عملکرد شخصی در یک موقعیت معین با معیارهای او هماهنگ و یا بالاتر باشد، آن را مثبت ارزیابی می کند. اگر پایین تر از معیارها باشد آن را منفی ارزشیابی می کند (بندورا،۱۹۷۷).
خودکارآمدی را یکی از فرایندهای شناختی می داند که ما از طریق آن بسیاری از رفتارهای اجتماعی خود و بسیاری از خصوصیات شخصی خود را گسترش می دهیم.تئوری خودکارامدی به این گونه است که رفتارهای اشخاص به این بستگی دارد که فرد باور داشته باشد که می تواند عمل خاصی را با موفقیت به انجام برساند.این باورها دانش فرد است از نوع نیازهایش و چگونگی پاسخ به آن ها که همان شایستگی ادراکی اوست. با وجود چنین عاملی در درون، علایق در او به بروز و ظهور می رسد و باعث رضایت خاطر او می شود.با کسب مهارت افراد از استانداردهای شغلی و خودکارآمدی بالاتری برخوردار خواهند شد. شدت اطمینان مردم به خودشان معین می کند که آن ها به آزمایش حتی کنار آمدن با موقعیت های مشکل خواهند پرداخت یا نه (بندورا،۱۹۷۷).
به نظر بندورا تاثیر برداشت انسان از خودکارآمدی گسترده بود و شامل موارد زیر است:
افراد به چه فعالیت هایی می پردازند.
چه مقدار از تلاش های خود را صرف یک موقعیت مشخص می کنند.
برای چه مدت در مقابل موانع ایستادگی می کنند.
واکنش های هیجانی فرد به هنگام پیش بینی یک موقعیت یا هنگام انجام آن چگونه است. بدیهی است که تفکر، احساسات و رفتار انسان در موقعیت هایی که به توانایی خود احساس اطمینان می کند متفاوت از رفتار وی در موقعیت هایی است که در آن احساس عدم امنیت یا فقدان صلاحیت می کند. به طور خلاصه درک انسان از خودکارآمدی بر الگوهای تفکر، انگیزش، عملکرد و برانگیختگی هیجانی فرد تأثیر می گذارد (پروین و جان، ترجمه: جوادی و کدیور، ۱۳۸۱).
۲-۲-۴-۲- مؤلفه های خودکارآمدی
مطابق گفته های بندورا (۱۹۹۷) باورهای خودکارآمدی دارای سه مؤلفه می باشد: اندازه،سطح، عمومیت و نیرومندی.
الف: سطح: اولین بعد باورهای خودکارآمدی می باشد.کارآمدی یک فرد در یک قلمرو ممکن است تا حد کارهای ساده،متوسط و یا شامل سطوح سخت گردد.اگر هیچ مانعی وجود نداشته باشد، انجام آن کار ساده بوده و هرکس ممکن است احساس خودکارآمدی بالا در مورد انجام آن داشته باشد.
ب: عمومیت: دومین تفاوت باورهای خودکارآمدی در بعد تعمیم پذیری است.افراد ممکن است در یک قلمرو یا بخش کوچکی از آن خود را کارآمد بدانند، عمومیت خودکارآمدی از چند عامل تاثیر می پذیرد: شباهت فعالیت ها، حیطه بروز آن ها، کیفیت شرایط و خصوصیات اشخاصی که آن رفتار یا فعالیت به آن ها مربوط است.
ج: نیرومندی: باورهای خودکارآمدی ضعیف در اثر تجارب ناموفق به آسانی بی اعتبار می شوند اما کسانی که اعتقاد محکمی به قابلیت های خود دارند،در برابر موانع آن را حفظ می نمایند.باورهای خودکارآمدی هرچقدر نیرومندتر باشد،دوام بیشتری می یابد و رابطه بیشتری با رفتار پیدا می نماید.
۲-۲-۴-۳- فرایندهای واسطه ای خودکارآمدی
۲-۲-۴-۳-۱- فرایندهای شناختی
باورهای خودکارآمدی به چند طریق بر فرایندهای شناختی تأثیر می گذارند.بیشتر رفتارهای انسان بر اساس دور اندیشی در مورد اهداف ارزشمند تنظیم می شود. کسانی که احساس کارآمدی قوی دارند، سناریوهای موفقی را که راهنمایی های مثبت فراهم کرده و از عملکرد حمایت می کند، تجسم می کنند. آنهایی که در مورد کارآمدی خود تردید دارند، سناریوهای شکست را تجسم می کنند و در مورد چیزهایی که می تواند بد انجام شود، زیاد بحث می کنند. یکی از کارهای عمده فکر، ایجاد توانایی پیش بینی وقایع در افراد و کمک به آن ها در پیدا کردن روش هایی برای کنترل آن وقایعی است که بر زندگی آن ها تأثیر می گذارد. چنین مهارت هایی به پردازش شناختی اطلاعاتی که ابهام ها و تردید های زیادی در بردارد، نیاز دارد. متعهد ماندن به هدف در مواجه با مقتضیات، شکست ها و موانع فشار زا، به احساس قوی کارآمدی نیاز دارد (بندورا،۱۹۹۴).
۲-۲-۴-۳-۲- فرایندهای انگیزشی
باورهای خودکارآمدی در خود نظم بخشی انگیزشی نقش کلیدی بازی می کند.بیشتر انگیزه های انسان از طریق شناخت ایجاد می شود. افراد بر اساس دور اندیشی در خود انگیزه ایجاد می کنند و عملکردشان را هدایت می نمایند.آن ها باورهایی در مورد آنچه می توانند انجام دهند شکل می دهند و پیامدهای احتمالی عملکرد های آینده را پیش بینی می کنند، اهدافی برای خود در نظر می گیرند و رشته اعمالی را برای تحقق بخشیدن به اهداف ارزشمند برنامه ریزی می کنند. باورهای خودکارآمدی بر اسناد های علی تأثیر می گذارند؛ افرادی که خود را دارای کارآمدی بالا می دانند شکست های خود را به تلاش ناکافی نسبت می دهند. در حالی که آن هایی که خود را ناکارامد می دانند شکست های خود را به کم بودن توانایی های شان نسبت می دهند. اسناد های علی عمدتا از طریق باورهای خود در مورد آنچه می توانند انجام دهند و پیامدهای احتمالی یک کار خاص، عمل می کنند. باورهای خودکارآمدی از این طریق در انگیزش نقش دارند.آن ها اهدافی را که افراد برای خود در نظر می گیرند، میزان تلاش آن ها، مدت زمان پایداری آن ها در برابر مشکلات و میزان مقاومت آن ها در برابر شکست ها را تعیین می کنند (بندورا، ۱۹۹۴).
۲-۲-۴-۳-۳- فرایند های عاطفی
باور افراد به توانایی های مقابله ای خود بر مقدار استرس و افسردگی که آن ها در موقعیت های تهدید آمیز یا دشوار تجربه می کنند و نیز سطح انگیزش آن ها تأثیر می گذارد. احساس خودکارآمدی در مورد اعمال کنترل بر فشارزاها، در برانگیختگی اضطراب نقش مهمی دارد. افرادی که باور دارند می توانند بر تهدیدها اعمال کنترل کنند، تحت افکار آشفته قرار نمی گیرند، اما آن هایی که فکر می کنند نمی توانند با تهدید ها مقابله کنند اضطراب زیادی تجربه می کنند. آن ها بسیاری از جنبه های محیط خود را مملو از خطر می دانند. احساس خودکارآمدی مقابله ای، رفتار اجتنابی و اضطراب را تعدیل می کند. احساس کارآمدی پایین در کنترل بر وقایع، افسردگی و اضطراب ایجاد می کند. علایق تحقق نیافته، ضعیف بودن احساس کارآمدی اجتماعی و به ویژه نشخوارهای فکری نا امید کننده از جمله عوامل مربوط به خودکارآمدی هستند که در ایجاد افسردگی نقش دارند (بندورا، ۱۹۹۴).
۲-۲-۴-۳-۴- فرایندهای انتخابی
فرایندهای انتخابی به توانایی افراد در ایجاد محیط مطلوب و سودمند و کنترل نسبی بر آنچه در زندگی روزمره با آن مواجه می شوند، اشاره دارد. افراد تا حدی در شکل دهی محیط خود نقش دارند، بنابراین باورهای خودکارآمدی از طریق تأثیر بر انواع فعالیت ها و محیط هایی که افراد انتخاب می کنند می تواند زندگی آن ها را شکل دهد. افراد از طریق انتخاب هایی که انجام می دهند، قابلیت ها، علایق و ارتباطات اجتماعی را که تعیین کننده جریان زندگی آن هاست، پرورش می دهند. هر عاملی که بر رفتارهای انتخابی تأثیر می گذارد می تواند عمیقا در جهت رشد فردی نقش داشته باشد (بندورا، ۱۹۹۴).
۲-۲-۴-۴- جنبه های مختلف تأثیر باورهای خودکارآمدی بر عملکرد انسان
۲-۲-۴-۴-۱- رفتار انتخابی
پیامدهای خودکارآمدی بالا و مهارت کم، آزار دهنده و پیامد خودکارآمدی پایین و مهارت بالا محدود کننده است. اساسی ترین قضاوت های کارآمدی احتمالا در مورد آن کارهایی هستند که فرد معمولا می تواند آن ها را در یک زمان معین انجام دهد (بندورا، ۱۹۸۶).
۲-۲-۴-۴-۲- مقدار تلاش و پشتکار
افرادی که احساس خودکارآمدی بالاتری دارند با شدت و پشتکار بیشتری تلاش می کنند. البته بین تأثیر احساس خودکارآمدی بر میزان تلاش به هنگام یادگیری و تأثیر آن بر اجرای مهارت های فرا گرفته شده تفاوت وجود دارد، زیرا افراد با خودکارآمدی بالا ممکن است احساس کنند که به تلاش برای یادگیری این مهارت ها نیاز چندانی ندارند (بندورا، ۱۹۸۶).
۲-۲-۴-۴-۳- الگوهای فکری و واکنش های هیجانی
افراد با احساس خودکارآمدی پایین کارها را دشوارتر از حد واقعی برآورد می کنند. این مسأله ترس ایجاد می کند و دید انسان را در مورد بهترین راه حل مسأله محدود می کند. بر عکس افرادی که احساس کارآمدی بالایی دارند، توجه و تلاش خود را به مقتضیات آن موقعیت معطوف می کنند و در مقابل موانع بیشتر تلاش می کنند. علاوه بر این،احساس خودکارآمدی تفکر علی را شکل می دهد. افراد با خودکارآمدی بالا، شکست های خود را به تلاش ناکافی نسبت می دهند، اما افراد با کارآمدی پایین، شکست را به کم بودن توانایی خود نسبت می دهند (بندورا، ۱۹۸۶).
۲-۳- پژوهش های انجام یافته
۲-۳-۱- اضطراب اجتماعی
زرگر شیرازی و سراج خرمی(۱۳۹۰) در مطالعه خود تحت بررسی رابطه خود اثر بخشی و مقبولیت اجتماعی با اضطراب اجتماعی در دانشجویان به این نتیجه رسیدند که، بین خود اثر بخشی و مقبولیت اجتماعی با اضطراب اجتماعی رابطه معنی داری وجود دارد.
نتایج پژوهش خیر و استوار(۱۳۸۶) نشان داد که نوجوانان با شرایط اختلال اضطراب اجتماعی بالا نسبت به نوجوانان با شرایط اضطراب اجتماعی پایین ، سوگیری بیشتری در تفسیر رویدادهای اجتماعی منفی نشان می دهند.
محمدی و سجادی نژاد (۱۳۸۶) در پژوهشی نشان دادند عزت نفس و ترس از ارزیابی منفی به ترتیب بهترین پیش بینی کننده اضطراب اجتماعی بودند، متغیر نگرانی از تصویر بدنی در پیش بینی متغیر وابسته سهم معنی داری نداشت. از بین دو خرده عامل نگرانی از تصویر بدنی، عامل نارضایتی از بدن، توانست به طور معنی داری، اضطراب اجتماعی را پیش بینی کند. در مجموع، نتایج نشان داد که متغیر عزت نفس بهترین پیش بینی کننده اضطراب اجتماعی در دختران نوجوان است.
نیسی و همکاران (۱۳۸۴) دریافتند که متغیرهای عزت نفس، حمایت اجتماعی ادراک شده، سرسختی روان شناختی و اضطراب عمومی با اضطراب اجتماعی رابطه مثبت معنی دار دارند.
چندین پژوهش نشان داده افرادی که سطوح بالای اضطراب اجتماعی را گزارش داده اند، ارتباطات اجتماعی محدودی داشته و گرایش زیادی به وابستگی به این روابط نشان می دهند ( برن استین[۱۵۵]، ۲۰۱۱ و گرانت[۱۵۶] و همکاران، ۲۰۰۷).
تریو و آلدن[۱۵۷] (۲۰۰۹) نشان دادند که نشخوار مرتبط با اختلال اضطراب اجتماعی با خشم و ابراز بیرونی خشم رابطه دارد.
موسکویچ و هافمن (۲۰۰۷) معتقدند، افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی، توانایی عملکرد اجتماعی شان را در ارتباط با استانداردهای دیگران، کمتر از آنچه که هست برآورد می کنند و عیوب شان را خیلی بزرگ و پیشرفت های عملکردشان را کم اهمیت جلوه می دهند.
نتایج مطالعه هیرش[۱۵۸] و همکاران (۲۰۰۶) نیز نشان داد که آزمودنی های مضطرب اجتماعی در طول موقعیت های اجتماعی ترس آور، افکار منفی بیشتری نسبت به گروه کنترل گزارش کرده بودند و عملکرد اجتماعی خود را پایین تر برآورد کرده بودند.
دانلود مقالات و پایان نامه ها با موضوع تبیین-اضطراب-اجتماعی-با-توجه-به-صفات-شخصیتی،-ابعاد-کمال-گرایی-و-خودکارآمدی-در-دانشجویان-ارشد-دانشگاه-کاشان- فایل ۸