در توضیح این مطلب نظر محمّدرشید رضا، کافی و وافی به مقصود میباشد که در تفسیر المنار میگوید: «یهودیان گاه خرافات یا ساختههای ذهنی خودشان را به مسلمانان القا میکردند تا آن را وارد کتابهای خود کرده، با دین خود درآمیزند. به همین دلیل در کتابهای مسلمانان به اسرائیلیات خرافی برمیخوریم که در عهد قدیم اصلاً اشارهای به آنها نشده است.»[۱۴۵]
ـ کیفیت راهیابی اسرائیلیات در تفسیر، حدیث و متون اسلامی
گفتیم تردیدی وجود ندارد در مقطعی از تاریخ روایت و تفسیر اسلامی اقوال برگرفته از تورات و انجیل به کتب تفسیر قرآن و سایر متون مسلمانان راه جسته و سایه سنگین و سرد این قبیل مطالب، در تفاسیر، چهرهی حقایق ناب قرآنی را زیر پوشش قرار داده است.
عواملی که بتوان به عنوان علل و سبب نفوذ داستانهای یهودی و غیریهودی بین مسلمانان برشمرد که فهرستوار عبارتند از:
۱) به دلیل حضور آیین یهود در جزیرهالعرب زمان جاهلی، داستانهای مربوط به متون آن، کم و بیش در اختیار عرب بوده، البته به دلیل فرهنگ بسته و محدود جاهلی، آلوده به خرافات و محدودیتهای بسیارشده است. بعد از ویرانی بیتالمقدّس در سال ۷۰ پیش از میلاد، بسیاری از یهودیان شبه جزیره به عربستان مهاجرت کردند. یهودیان مهاجر در زمینهی مذهب خواهناخواه با گسترش دادن یکتاپرستی یهودی راه را برای ظهور اسلام در اجتماع بتپرستان عربستان آماده میکردند. این توسعهی یهود تبعاً توسعهی فرهنگ و اسطورههای یهودی را نیز باعث میشد و بدین جهت زمانی که قرآن مجید نازل گردید، بسیاری از عربها پیرامون داستانهای سلیمان و ابراهیم و نوح و دیگران اطلاعاتی داشتند و باز ظاهراً به همین علت است که قرآن جز در «سورهی یوسف» غالباً از پیامبران و انبیاءِ بنیاسرائیل به صورت تلمیح و در استنتاجهای کلی یاد میکند و از بسیاری نیز نام نمیبرد و آیهی کریمهی «و لقد ارسلنا رسلا مِن قبلک مَن قصصنا علیک و منهم من لم نقصص علیک…»(غافر/ ۷۸) اشارهای است به موضوع مذکور. بنابراین آنچه در تفاسیر قرآن پیرامون داستانهای بنیاسرائیل آمده است باید بر مبنای تورات و تفسیرهای آن و روایات و اخبار و احادیث منقول از حضرت رسول اکرم(ص) و صحابه باشد…[۱۴۶]
۲) پس از اسلام، عدهای از دانشمندان یهود مسلمان شدند، آنان داستانهای یهود را گاه نقل میکردند، به دلیل «صحابه» بودن، گاه آن داستانها با «اسلامی» بودن اشتباه میشدند.
۳) عامل مهم دیگر هم، جعل و تحریف داستانها بود. بسیاری از اسرائیلیات و مسیحیات، ریشه در منابع تحریف شدهی یهود و نصارا دارد، که با دقّت نظر میتوان چنین دریافت که برخی داستانهای خرافی و اساطیر و اباطیل مندرج در کتب آنها با رنگ و لعابی جدبد وارد احادیث و تفاسیر اسلامی شده، و فرهنگ اسلامی متأثّر ساخته است.
۴) قصّاصان و داستانپردازان آشکارترین نقش را در ترویج اسرائیلیات ایفا کردهاند؛
عامل دیگر که نقش فراوانی در نفوذ روایات اسرائیلی به فرهنگ اسلامی و از جمله تفسیر قرآن داشته است، وجود عدهای تحت عنوان قصّاص و راوی در جلسات مسلمین صدر اوّل بوده است، «اینان افرادی بودند که در اجتماع مسلمین حاضر شده داستانهای امتهای گذشته را به صورت حدیث و بدون ذکر سند برای مردم بازگو میکردند، گاهی هم اتفاق میافتاد قصّهگویان سندهای صحیحی را حفظ کرده مطالب کهنه و خرافی خود را در قالب حدیث صحیح نقل مینمودند.»[۱۴۷]
میل انسان به داستانگویی و داستان شنیدن، کنجکاوی و پر کردن خلأ وقایع بیان نشده در داستانهای قرآنی هم شاید عوامل دیگری برای گسترش این نوع داستانها باشد. «نخست برای آنکه برخی مباحث قرآن کریم به نص قرآن کریم در کتابهای آسمانی دیگر آمده است. دیگر آنکه صرف اطلاع از مضامین تورات و انجیل هرگز ممنوع نبوده است. امّا صحابیان اگر در مقام تفسیر آیات به برخی مباحث مذکور در کتابهای پیامبران پیشین اشارتی میکردند، این کار را با ملاک و معیارهایی انجام میدادند و در همهی مسائل از آنان پرسش نمیکردند و با تصدیق و تکذیب روایات آنان هم کاری نداشتند. زیرا پیامبر اکرم(ص) به آنان گوشزد کرده بود که، «لا تصدقوا اهل الکتاب و لا تکذبهم، و قولوا آمنا بالله و ما انزل الینا…» اهل کتاب را نه تصدیق کنید و نه گفتههای آنان را تکذیب کنید، بلکه بگویید، به خداوند و به آنچه بر ما نازل شده است ایمان آوردهایم…[۱۴۸]
۵) پایین بودن سطح آگاهی درمیان برخی از مسلمانان و بدون نظریهی انتقادی نگاه کردن به داستانها و اسطورههای یهودی ـ نصرانی نیز سبب ماندگار شدن برخی از داستانها در کتابهای تفسیر و حدیث شده است. بیسوادی اعراب اولیه، وابستگی فکری آنها به یهود و نصارا، یهود مرجع دینی مشرکان عرب و گسترش فرهنگ آنها در میان اعراب، نشان از نفوذ اندیشه های یهودی و پذیرش آن توسط اعراب بوده است.[۱۴۹]
۶) برخی از نویسندگان، آغاز ورود اسرائیلیات در تفسیر قرآن کریم را عهد صحابه دانسته و یکی از منابع تفسیری را نیز «اهل کتاب» شمردهاند. دکتر ذهبی مینویسد: «در واقع نفوذ اسرائیلیات به تفسیر و حدیث به نفوذ و تمدن و فرهنگ اسرائیلی در تمدن عربیت جاهل بر میگردد.» و در ادامهی مطلب میگوید: «در زمان جاهلیت، عرب کوچهای زمستانی داشته همانطور که قرآن کریم در سوره قریش بدان اشاره نموده است. در کوچ زمستانی به سوی یمن و کوچ تابستانی به سوی شام میرفتند و در هر دو شهر، با عدهی زیادی از اهل کتاب مخصوصاً یهود که ساکنین آنجا بودند ملاقات میکردند. بدون شک این ملاقات و برخورد و امتزاج میان عرب و یهود خود عاملی قوی برای نفوذ فرهنگ یهودی به عرب جاهلی بود، عربی که در تمدن بسیار ضعیف و پست میزیست، البته بدون تردید عرب جاهل به خاطر محدودیت تمدن خود از فرهنگ یهودی بسیار اندک بهره گرفت و زمینه برای گسترش این فرهنگ میان عرب، بسیار اندک بود.»[۱۵۰]
ـ راویان اسرائیلیات
بیشترین اسرائیلیات در دورهی تابعین توسط یهودیان تازه مسلمان وارد تفسیرها شده و تابعین آن را پذیرفته بودند.[۱۵۱]
رمزی نعناعه هم بیشترین اسرائیلیات را در دورهی تایعین و وسهلانگاری آنان، از کعب الاحبار و وهب بن منبّه میداند.[۱۵۲]
محمّد حسین ذهبی در کتاب «اسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث » مشهورترین کسانی را که اسرائیلیات را نقل کردهاند با دلایل و شواهد قوی معرّفی میکند و از میان صحابه، عبدالله بن سلام و تمیم الداری نام میبرد و اتهامات علیه ابوهریره و ابنعباس و عبدالله ابن عمر را رد میکند و از میان تابعین کعبالاحبار و وهب بن منبه را یادآوری میکند.[۱۵۳]
آنچه مسلّم و مورد قبول همهی فرق اسلامی است دانشمندان یهودی تازه مسلمان چون کعبالاحبار، تمیمداری و وهب بن منبه و ابن جریح میباشند.
ـ معیار سنجش و تشخیص اسرائیلیات
در بخش قبل اشاره شد که علمای اصول اتفاق نظر دارند هر خبری از سه حالت خارج نیست: قطعاً راست است مانند احادیث متواتر؛ یا قطعاً دروغ است مانند: احایث موضوع و ساختگی و یا احتمال راست بودن در آن میرود (مفید ظنّ است) مانند احادیث احاد.
معیار تشخیص اسرائیلیات ضوابط مورد نظر ناقدان حدیث است یعنی آن چه آنان تحت عنوان موضوع و جعلیات ذکر کرده باشند یا مطالبی در کتب تفسیر آمده که سند روایی معتبر و متقن نداشته و بعد در یکی از متون عهدین (عهد قدیم: تورات یا عهد جدید: انجیل) آمده باشد اسرائیلی بودن آن محرز میشود؛ پس هر چه محدثین رد کردهاند اسرائیلیات است.
اساسیترین و مهمترین اصل حدیثشناسی عرضهی حدیث به قرآن است» و حدیثی معتبر و صحیح داریم که حضرت رسول(ص) فرموده: «هر گاه سخنی از من روایت شد آن را با قرآن تطبیق دهید اگر موافق آن بود بپذیرید والا آن را رها نمایید.»[۱۵۴]
سخن قرآن فصل الخطاب است: وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا (اسراء/۸۱)
و بعد هشدار حضرت نبی اکرم(ص)؛ عن ابن عباس قال: « کیف تسالون اهل الکتاب عن شیء و کتابکم الذی انزل علی رسول الله(ص) احدث، تقرءونه محضا لم یشب؟! (وقد حدثکم ان اهل الکتاب بدلوا کتاب الله و غیروه، و کتبوا بایدیهم الکتاب. و قالو هو من عند الله. لیشتروا به ثمنا قلیلا، الا یناهاکم ما جاءکم من العلم عن مسالتهم؟! لا و الله، ما راینا منهم رجلا یسالکم عن الذی انزل علیکم. از ابن عباس روایت شده که میگوید: «چگونه دربارهی چیزی که نمیدانید از اهل کتاب سوال میکنید. در حالی که کتاب شما که بر رسول الله(ص) نازل شده تازهتر است مضافًا اینکه یک کتاب خالص است و به هنگام قراءت آن چیزی اضافی و بیگانهای در آن نمییابید. همین کتاب به شما میگوید که اهل کتاب، کتاب خدا را جابجا کردند و آن را تغییر دادند و کتاب را با دستان خود نوشتند و مدعی شدند که این نوشتهی آنان از طرف خدا است، تا بدینوسیله بهای کمی را بدست بیاورند. آیا آن چه که به نزد شما آمده شما را از سوال کردن از آنان منع نمیکند؟! نه سوگند به خدا کسی را از آنان ندیدم دربارهی آن چه که بر شما نازل شده از شما سوال کند.»[۱۵۵]
محققان معاصر گاهی در نقد اسرائیلیات هم کوشش کردهاند و مواردی برای ردّ آنها ایراد کردهاند از میان این تلاشها، نظر آیت الله معرفت قابل توجه است و مهمترین مبانی نقد محتوایی را موارد ذیل معرفی میکند که هرکدام میتواند اسرائیلیات موجود را مردود بشمارد: مخالفت با قرآن و روایات معتبر، مخالفت با عقل، حس و تجربه، تاریخ، علم و منافی با مقام و عصمت پیامبران، رکاکت در لفظ و معنی، مخالفت با ادب عربی، اضطراب در متن، نقل مطالب عجیب و غریب و مبالغهآمیز و مخالف سنتهای الهی در آفرینش.[۱۵۶]
ـ هشدارهایی دربارهی خطر اسرائیلیات و راههای مقابله با آن
سیوطی، پرکارترین و بزرگترین دانشمند متبحّر در علوم قرآنی بارها در نقل احادیث و روایات و تأویل و تفسیر به رأی قرآن، چنین خطراتی را هشدار داده و در مورد تفاسیر مأثور (به نقل) موارد متعددی دارد:
«در غرایب تفسیر؛ محمود بن حمزۀ کرمانی کتابی در این باره در دو جلد تألیف کرده که آن را العجایب و الغرایب نامیده، در آن اقوال منکری که در معانی آیاتی ذکر شده آورده است، که اعتماد بر آنها حلال نیست، و یاد کردن آنها جز به خاطر بر حذر داشتن از آنها جایز نمیباشد، از آن جمله گفته شده: دربارۀ فرمودهی خدای تعالی: «حمعسق» که حاء: حرب (جنگ) علی [علیه السلام] و معاویه، و میم: ولایت مروانیان، و عین: ولایت عبّاسیان، و سین: ولایت سفانیان، و قاف: قدوه مهدی. این را ابومسلم حکایت کرده و گفته است: با نقل این مطلب خواستم که دانسته شود که در بین مدّعیان علم افراد احمقی هم هستند، و از این گونه است که بعضی دربارۀ «آلم» گفتهاند: «ألف» یعنی: ألف الله محمّداً فبعثه نبیاً ـ خداوند با محمّد الفت گرفت پس او را به پیغمبری برانگیخت، و «لام» یعنی: لامه الجاهدون و أنکروه ـ رد کنندگان و منکران او را ملامت کردند، و «میم» یعنی: میم الجاحدون و المنکرون ـ رد کنندگان و جاحدان آبله و برسام گرفتند.[۱۵۷]
یوسف شعار در مقدّمهی «تفسیر آیات مشکله» خطر ورود اخبار و روایات غیر دینی را گوشزد میکند و در سادهترین عبارتها بیان میدارد که: «باید از شرح و توضیح جزئیاتی که قرآن مجید در آنها ساکت است خودداری شود مثلا تحقیق این موضوع “درختی که آدم و حواء از آن خوردند چه نوع درختی بود و چه میوهای داشت؟” بیفایده است و یا بحث دربارهی (چهار مرغی که حضرت ابراهیم مامور قطعه کردن آنها بود که سپس خداوند برای اطمینان قلب حضرت ابراهیم نسبت به معاد، آنها را زنده کرد چه نوع مرغهایی بودند؟) غیر از اتلاف وقت، فایدهی دیگری ندارد و چه بسا که از احتمال تجاوز نکند.
شأن نزولهایی که در تفسیر برخی از آیات نقل کرده اند غالباً ضعیف و متناقض میباشند و گاهی شأن نزولهایی دیده میشود که توهین به مقام قرآن است. لذا این گونه شأن نزولها نباید ذهن مفسّر را مشوش کند، بلکه قبل از توجه بشأن نزولها ما میتوانیم معانی آیات را مستقلا درک کنیم و سپس بشان نزولی که در آن خصوص نازل شده رجوع کنیم. اگر با مفهوم آیه مطابق شد چه بهتر وگرنه قابل قبول نخواهد بود از این مقدمات منظور ما این نیست که ابداً نباید با اخبار و تفاسیر رجوع کرد و بر علمای تفسیر اعتنایی نباید نمود، بلکه ما از تفاسیر و اخبار بسیار استفاده کردهایم و چه بسا در اخبار و تفاسیر نکات و مزایایی در خصوص آیات وجود دارد که در وهله اول از خود آیات فهمیده نمیشود و با مراجعه با آنها به آن نکات متوجه میشویم و معنای آیه را زودتر درک میکنیم، بلکه منظور ما این است که در تحت تأثیر مستقیم اخبار و اقوال واقع نگشته و از مقصود آیات، خارج نشویم و همیشه قرآن را اصل قرار دهیم نه تفاسیر و اخبار را.[۱۵۸]
یکی دیگر از مفسّران معاصر پس از ذکر ترجمه و تفسیر سوره فلق و ترجمهی فارسی سوره ناس، به این گونه روایات یهودیان و مجعول اشاره کرده و هشدار میدهد: «مفسّرین برای این دو سوره قصّههایی نقل کردهاند از یهودیان و دختران آنان که در مدینه بودهاند در صورتی که این سورهها در مکه نازل شده نه در مدینه؛ پس تمام آن قصّهها بی اعتبار و مشحون از توهین به رسول خداست.»[۱۵۹]
محقّقان راههای متفاوت پیشنهاد کردهاند، شالودهی مطالب آنها دو مورد ذیل است:
الفـ کتابهای تفسیر را به کلی دور انداخت و سوزاند فقط به قرآن توجه کرد.
بـ تفاسیر را جمع کرد و در کتابخانههای تخصصی و تحت نظر متخصصان نگهداری شوند تا از دسترس مردم دور باشند.
امّا آیا چنین موضعی امکانپذیر است؟ و بعد محصول تحقیقات علمی هزار سالهی دانشمندان اسلامی به کجا میرود؟
در نهایت راه سومی را هم پیشنهاد کردهاند وآن این که: متخصّصان علوم قرآنی و تفسیر با یک حرکت فرهنگی و علمی عظیم اسرائیلیات را از دل تفسیرها بیرون کشانند و البته به پشتوانهی شکوهمند فرهنگی تلاش طاقتفرسا نیاز دارد.[۱۶۰]
این راه سوم را رمزی نعناعه با عنوان «مقترحات» تفسیر کرده و به این ترتیب در پنج مورد برمیشمارد:[۱۶۱]
نقد اصولی تفسیرهای نقلی با نقد روایی متن و سند.
استخراج احادیث وارد شده در تفسیر و بررسی آنها به صورت موردی از نظر صحت و سقم.
گردهماییهای مختلف برای آگاهی ساختن اذهان در خطر اینگونه اسرائیلیات.
برای انتشار کتابهایی که احادیث موضوع و جعلی را از احادیث صحیح جدا میکند.
نشر و تألیف کتابهای اسرائیلیات به صورت موردی (تفسیر طبری، ثعلبی، خازن و…).
بخش سوم: اسرائیلیات و ادب فارسی
ـ مقدّمه
«ادبیات در هر شکلی و قالبی که باشد، نمایشگر زندگی و بیانکنندهی ارزشها و معیارها و ویژگیهایی است که زندگی فردی و جمعی بر محور آنها میچرخد، نقد و بررسی و ارزیابی آثار ادبی نیز چنین است و نمیتواند بدور از آن ارزشها و معیارها باشد و بیتوجّه از کنار آنها بگذرد، به عبارت دیگر نقد و بررسی آثار ادبی را از دیدگاهی میتوان درس زندگی نامید با همۀ گستردگی و تنوع و خوصیات و مظاهر آن.
ادبیات از دو گذرگاه ما را با زندگی پیوند میدهد: از گذرگاه عاطفی، وقتی که آن را میخوانیم؛ از گذرگاه خردورزی، وقتی که آن را بررسی و نقد میکنیم. وقتی ما قطعه شعری را میخوانیم، عواطف و احساسات ما با عواطف و احساسات شاعر جنبههای مشترک پیدا میکند و با او هم سوئی روانی پیدا میکنیم، و یا وقتی سرگذشتی را در مطالعه میآوریم، به قول «آندره موروا» در کشاکش حادثۀ بزرگی قرار میگیریم و لحظات زندگیمان با آن حادثه آمیختگی پیدا میکند؛ در این موارد نفس و جان ما نمیتواند از اثر پذیری بر کنار ماند. از جهت خردورزی نیز اگر به درستی به تحلیل و نقد آثار ادبی بنشنیم و جنبههای مثبت و منفی آنها را دریابیم زندگی را مطرح ساختهایم؛ چه آثار ادبی نیست مگر انعکاس زندگی و برخورد نویسنده یا شاعر با معیارها و ارزشها. پس طبعاً بررسی معیارها، بیامعان نظر و ورود در صحّت و سقم آنها، راهی به کمال نخواهد داشت.»[۱۶۲]
میخواهم با این مقدّمه نقش ادبیات را در شکلگیری شخصیّتها و فرهنگ یک ملّت یادآوری کنم. در یک کلام میتوان گفت ادبیات آینهی تمامنمای فرهنگ یک ملّت است. امّا عواملی متعددی در تحوّل و شکوفایی ادبیات نقش دارند از جمله: «تحوّلات اجتماعی و سیاسی، شخصیّتهای بزرگ ادبی، سنت و میراث ادبی و…»[۱۶۳] و مهمترین تحوّل ادبیات با ورود فرهنگ اسلامی، قران و حدیث و عرفان و… آغاز شد و در نخستین تحوّلات ادبی با ورود اسلام، باترجمهی تفسیر طبری شروع و همین هم سرآغاز ورود بسیاری از اسرائیلیات گردید.
ـ نقش قصص و تلمیحات اسلامی در ادب فارسی[۱۶۴]
در آثار ادبی کاربردهای قرآن و حدیث بسیار متنوع است و برداشتهای متفاوت از آیات و احادیث دیده میشود. گاهی هدف نویسنده القای معانی و بیان اندرز و حکم و پیام اخلاقی و اِخبار و آگاهی است و به هر طریقی که بخواهد از آیات و احادیث بهره میجوید. گاهی گویندگان در آثار خود برای آرایهبندی و تزیین مطلب و هنرنمایی از بهکار بردن قرآن و حدیث استفاده میکند و گاهی تفکر و مبنای فکری و اعتقادی نویسنده، وی را وادار میکند بدون نام و کلام حق، زبان به سخن نگشاید و بیاجازهی دستورات حق، مجوز صادر نکند.
تأثیر جنبههای روایی قرآن و فرهنگ اسلامی در زبان و ادبیات فارسی از بسامد بالایی برخوردار است و نویسندگان بزرگ ایرانی در طول تاریخ ادبیات، دست کم به دو دلیل عمده از این نقش، بی تأثیر نبودهاند: یکی تزیین و آرایهبندی کلام؛ دوم تعلیم، تبلیغ و اثبات عقیدهی دینی نویسندگان و ادیبان. این تأثیر پذیری هم به شیوههای گوناگون، صورت گرفته است.
دانلود منابع پایان نامه در رابطه با بررسی روایات مجعول و اسرائیلیات در آثار عطّار نیشابوری- ...