ازلحاظ فرهنگی به تبادل فرهنگی وتقویت بسترهاوزیرساختها و فرهنگ حفظ وتقویت هویت دینی وملی برای ایجاد مصونیت اجتماعی در برابر تهاجم وایجاد زمینه اندیشه سازی، اهمیت زیادی می دهد. ودر این زمینه معتقد است:بزرگترین ظلم به جامعه محروم کردن آن جامعه از آرا و افکار افراد خود آن جامعه است و در نهایت جامعه را به ورطه استبداد می کشاند. (روزنامه سلام، فروردین۷۶: ص۱۹)
دربعد اقتصادی به مهندسی دولتی، اعتقاد دارد.الگوی توسعه ازاین نظربر اساس محوریت تولید با از منابع ونیروهای داخلی است و به سرمایه گذاری خارجی به عنوان اصل فرعی نگاه می کند.مهمترین اصول سیاست خارجی آنها، اصل تنش زدایی می باشد.گفت وگوی تمدنها واژه ای است که آن را به جای تعارض و برخورد تمدنی هانتینگتون به کار برده اند.تنوع در گسترش روابط با کشورهای مستقل اروپایی وآسیایی از برنامه های دیگراین طیف است. (دارابی، ۲۵۹:۱۳۹۰)
- دیدگاهها و سیاست خارجی گروه اصلاح طلبان
- ولایت فقیه ورهبری: این گروه مشروعیت ولی فقیه را ازقانون اساسی می داند که در مقابل مردم مسئول می باشد وهرگاه مردم بخواهند، ازطریق مجلس خبرگان می توانند رهبری را عزل نمایند.این جناح اختیارات ولی فقیه را به قانون اساسی محدود می داند و معتقد است وی باید در چهارچوب قانون اساسی عمل کند.این جناح معتقد است :ولی فقیه در عصر غیبت باید منتخب مردم باشد .به بیان دقیق تر، به ولایت فقیه انتخابی معتقد است و مبنای حکومت اسلامی را رای و انتخاب مردم می داند.بر اساس این نظر، در عصر غیبت دست خدا از آستین مردم بیرون می آید.حجت الاسلام اسداله بیات عضو شورای مرکزی مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در این زمینه می گوید:وقتی اعمال ولایت فقیه عادل، مشروع خواهد بود که مردم ولایت وی را پذیرفته باشند.(روزنامه، همشهری، ۹ |۱۰|۷۵)
این جناح معتقد است جمهوری اسلامی از سه رکن جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت تشکیل شده و این سه اصل باید حفظ شود .عدم توجه به هریک از این سه اصل وسست شدن هریک از این سه رکن، نظام دیگری را جز آنچه که مردم مسلمان ایران در جریان انقلاب توفنده خود فریاد کرده اند به آنها تحمیل خواهد کرد.این جناح بر جمهوریت واسلامیت تاکید دارد و معتقداست اسلامیت نظام، ناشی از جمهوریت آن است .بدین معنی که مردم سرنوشت اجتماعی خویش را چنین رقم زده اند وبرای اداره امور وشئونات مختلف جامعه، نظام اسلامی برگزیده اند.نظام جمهوری اسلامی، جمهوری است چون مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده است.و اسلامی است زیرا تجلی اراده مردم مسلمانی است که خواسته اند ارزش ها،آرمانها و قواعد اسلامی را در روابط میان خویش حاکم سازند.(دارابی،۱۳۹۰:ص۲۶۴)
- احزاب سیاسی : درزمینه احزاب و جایگاه آن درجمهوری اسلامی ایران، برخی از افراد منتسب به این جریان، براین اعتقادند:در حوزه جامعه مدنی، گروه ها، احزاب و اصناف سیاسی به عنوان نماینده علایق مردم، دارای آزادی هستندودر عرصه رقابت، احزاب و گروه های سیاسی، حوزه حد واسط بین دولت و جامعه به شمار می آیند.به بیان دیگر این جناح بر ضرورت فعالیت احزاب سیاسی تاکید می کند.
–سیاست خارجی: این حزب در زمینه سیاست خارجی بر این اعتقاد است که برای رسیدن به جامعه مطلوب دینی، به کسانی نیازمندیم که از بستر سنت برخاسته و بر ابزار مدرن نیز تسلط داشته باشند .،تا دیگر تعلقی به سنت یا مدرنیسم از خود نشان ندهند. نه شیفته صرف سنت و یا غرب و نه طرد و نفی آن ها.به عبارتی، جناح مذکور به نقد تمدن غرب معتقد است نه نفی آن. تعامل و رابطه با فرهنگ غرب را نوعی تقویت بسترهای زیر ساختهای فرهنگی جهت حفظ تقویت هویت دینی و ملی می دانند که می تواند گامی در جهت مصونیت اجتماعی در برابر تهاجم به حساب آید.از این رو معتقدند: استراتژی منع باشد.چپ مدرن در برابر سیاست شناخت تمدنها و مکاتب، این نکته را تاکید میکندکه مشکل جامعه امروز ایران، غرب زدگی نیست بلکه عوام زدگی است.(دارابی، ۱۳۹۰:ص۲۶۶)
- دیدگاههای اقتصادی
در بعد اقتصادی، چپ مدرن به مهندسی دولتی اعتقاد دارد، الگوی توسعه از این نظر براساس محوریت تولید با بهره گرفتن از منابع و نیروهای داخلی است و با سرمایه گذاری خارجی به عنوان یک اصل فرعی نگاه می کند. و عقیده دارد: قانون اساسی نمی خواهد که کارها در دست دولت باشد و دولت به صورت کارفرمای بزرگ در بیاید .(روزنامه سلام، فروردین ۷۶: ص۳۲)
چپ مدرن در بعد سیاسی به مشارکت سیاسی مردم در غالب نهادهای مدنی و احزاب می نگرد و بیش از سایر طیف ها برعنصر جمهوریت تاکید دارد.فراهم آوردن هرچه بیشتر زمینه های مشارکت و رقابت آگاهانه و داوطلبانه مردم و تضمین آن توسط دولت و همچنین از نظر این جریان، احزاب و گروه ها با دستورالعمل و بخشنامه بوجود نمی آیند،بلکه حزب واقعی باید از متن آمادگی فکری، روحی، اجتماعی،و نیازهای مردم برآید. مهمترین اصول سیاست خارجی آنها، اصل تنش زدایی می باشد.گفت وگوی تمدنها واژه ای است که آنرا به جای تعارض و برخورد تمدنها ی هانتینگتون به کار برده اند .تنوع در گسترش روابط با کشورهای مستقل اروپایی وآسیایی از برنامه های دیگر گروه اصلاح طلبان است که خصوصیات تندروی و رادیکال را نباید به این طیف نسبت داد. (ظریفی نیا،۱۳۸۷:ص۱۲۰)
- دیدگاههای فرهنگی اصلاح طلبان
به طور کلی استراتژی فرهنگی طیف چپ را می توان چنین ترسیم کرد:
اصالت دادن به فرهنگ خودی، تایید تبادل و داد وستد فرهنگی، و برخورد گزینشی با فرهنگ ها و افکار مختلف، بهره جویی از افکار و شیوه های مدرن در عرصه فرهنگی، تفکیک رویکرد سیاسی و فرهنگی از رویکرد اطلاعاتی و امنیتی در عرصه فرهنگ، احتراز شدید از قشری گری و تحجر و مبارزه با مظاهر آن،قانونمند کردن روابط و مناسبات فرهنگی، و احتراز از برخوردهای سلیقه ای و فردی با ناهنجاری ها.(عصر ما سال دوم، شماره ۱۳،۳۰ فروردین ۷۴،ص۲)
- شرایط به قدرت رسیدن اصلاح طلبان یا جبهه دوم خرداد
انتخابات دوم خرداد ۷۶ نرخ مشارکت مردم در انتخابات را بالا برد.یک انتخاب تمام عیار ازحیث رقابت همه جناح ها و گروههای سیاسی درون نظام بود. البته نقش کارگزاران را نباید نادیده گرفت. چراکه کارگزاران، با فهم دقیق ویژگی های چپ جدید و در حالی که محافظه کاران آنان را از خود دور کرده بودند به استادی تمام کوشیدند خود را به جریان چپ جدید متصل سازند و حیات خود را تداوم بخشند .اتصال این سه جزء(چپ مدرن، طبقه جدید وبدنه متصل به هر دو )مهمترین عامل پیروزی دوم خرداد را برای ایشان بوجود آورد. (قوچانی، ۱۳۸: ص۱۳۲)
انفتاح فضای سیاسی، گسترش آزادی های سیاسی، تکثرمطبوعات ونشریات، رشد روزافزون احزاب، تشکل های سیاسی و نهادهای عمومی غیر حکومتی (سازمانهای مردم نهاد)، کاهش تنش در مناسبات و روابط سیاسی با جهان وباز کردن فضای مدیریتی در کشور در راستای گردش قدرت را می توان از دستاوردهای دوم خرداد برشمرد. همچنین باید تاکید کرد، جنبش اصلاح طلبی توانست تا حدود زیادی گروه های فشار را به حاشیه براند.وبه سازمان یابی گروه ها و نیروهای اجتماعی که از جمله مهمترین لوازم بلا فصل توسعه سیاسی است، تحقق دهد. (بشیریه، ص۶۱) همچنین به سهم خود تلاش کرد مکانیزم های حل منازعه نهادمند را در درون ساختار سیاسی ایجاد کند.تشکیل خانه احزاب و هیات منصفه مطبوعات از جمله این اقدام ها محسوب می گردد.
درراستای گسترش ظرفیت مشارکت سیاسی مردم، احزاب و تشکل های سیاسی، تشویق و ترغیب واز رشد قابل ملاحظه ای برخوردار شدند.نهادهای عمومی غیرحکومتی (سازمانهای مردم نهاد) در راستای کوچک شدن دولت و تقویت جامعه مدنی، شوراهای اسلامی شهر و روستا در سراسر کشور تشکیل شد.(بشیریه، ۱۳۸۱:ص۱۸۷)حرکت اصلاح طلبی، فضا و فرصت های سیاسی درکشور ایجاد کرد که موجب برپایی و تقویت خرده جنبش ها یی شدکه همگی از گفتمان اصلاحات تغذیه میکردند. (مشایخی، ۱۳۸۵:ص۲۵)
گفتار چهارم) بررسی اجمالی جریانات سیاسی از ۱۳۸۴ تا کنون
الف) اصولگرایان
از اواخر دهه ۱۳۷۰ در شرایطی که اصلاح طلبان رقبای خود را محافظه کار و اقتدارگرا قلمداد می کردند، اصطلاح اصولگرایی در ادبیات سیاسی کشور جای پیدا کرد .محافظه کاری در فرهنگ سیاسی ما دارای بار منفی به معنای تحجر، نادیده گرفتن تحولات جدید، اصرار بی منطق بر روی حفظ وضع موجود، بدون توجه به واقعیات بیرونی است .نسل جوان و فهیم این جریان به بازیابی و بازسازی هویت آن شتافتند وبا ابتکار گفتمان اصولگرایی (و انتساب تجدیدنظر طلبی به رقیب)به عکس العملی همه جانبه دست زدند ودر مدت کوتاهی فضای سیاسی کشور تغییر یافت.
از سال ۱۳۷۸و با تحولات جامعه و تنش های بوجود آمده، گروهی از نیروهای انقلابی وارزشی همراه احزاب،گروه ها و جمعیت های موسوم به همسویی جامعه روحانیت در قالب شورای هماهنگی نیروهای انقلاب به تجدید سازماندهی اقدام کردند ودر مبارزات سیاسی –انتخاباتی خوداز سال ۱۳۸۰ به بعد، این عنوان را برای معرفی خود در مقابل اصلاح طلبان به کار بردند.تفاوت این اصولگرایان با گروه همسوی جامعه روحانیت مبارز، که جناح راست یا راست سنتی نامیده می شدند،در این بود که رهبری و مدیریت فکری وعملیاتی شان بانیروهای نسل دوم و سوم انقلاب بود که غالبا تحصیل کرده، نوگرا ودارای سوابق فعالیت در دفاع مقدس بودند واز روش های مرسوم ومعمول جناح راست برای فعالیت سیاسی استفاده نمی کردند.
ضمن اینکه دسته ای از نیروهای باسابقه و انقلابی کشور هم –که در دهه ۱۳۶۰به جناح راست ودر دهه ۱۳۷۰ به راست سنتی معروف بودند ودر دوره اصلاحات به عنوان محافظه کار و اقتدارگرا،در افکار عمومی و جامعه منزوی شده بودند-به شکل گیری اصول گرایی کمک کردند.نسل جوانتر این جریان، تحت تاثیر شکست های پیاپی (از دوم خرداد۷۶تا خرداد۱۳۸۰)هویت واندیشه خویش را بازسازی وبازتعریف نمود و خود را اصولگرا نامید که وجه تسمیه آن اعتقاد والتزام عملی به جمهوری اسلامی،انقلاب اسلامی، آموزه های امام خمینی و وفاداری به مقام معظم رهبری، ودر تقابل با زیر سوال بردن نظام، آرمانهای انقلاب و امام خمینی از سوی جبهه دوم خرداد بود .اعتقاد به ولایت مطلقه، عدالت خواهی، تجلیل از دفاع مقدس و عوامل آن، حمایت از فقرا و قشرهای پایین جامعه، مخالفت با تجملات، مصرف گرایی وانباشت ثروت، طرفداری از بازتوزیع ثروت و …..ذیل همین گفتمان قرار می گرفت که در تقابل با سیاستها واندیشه های دوره اصلاحات و حتی دوره سازندگی بود .(شفیعی فر،۱۳۷۸:ص۳۶)
از این نظر جریان دوم خرداد، بیداری نیروهای اصول گرا را موجب شد. زیرا بعد از دوم خرداد ۷۶، در داخل وخارج کشور، عده ای این تلقی را مطرح می کردند که این حرکت، انقلابی مجدد است، وسعی می کردند این طور جلوه دهند که مردم، به همه دستاوردهای نیروهای انقلاب اسلامی، نه گفته اند.ضمن اینکه سیاستهای مبتنی بر تساهل و تسامح این دوره، به تخریب یا غفلت از اصول و ارزشهای اصیل انقلاب و جامعه اسلامی منجر شد .به همین دلیل اصولگرایی در رد و نفی این هجمه همه جانبه دست به کار شد .(دارابی،۱۳۹۰:ص۱۳۳)
ب)پایگاه اجتماعی اصولگرایان
پایگاه اجتماعی در جامعه شناسی سیاسی متشکل از نیروهای اجتماعی است که نقش گیری آنها در یک وضعیت سیاسی به ارزیابیهای ذهنی افراد از اختلافات اجتماعی بستگی دارد. این نیروها در موقعیت حساسی مثل انتخابات معمولا پشت سر یک جریان سیاسی حاضر می شوند.اصولگرایان به عنوان یکی از جناحین اصلی کشور طی سه دهه گذشته از یک پایگاه اجتماعی مشخص برخوردار بوده اند که آمار انتخابات مختلف در وزارت کشور نشان می دهد که کمیت و کیفیت این پایگاه اجتماعی و اثر گذاری آنها روند صعودی و رو به رشدی را سپری کرده است. پر رنگ بودن شاخصه های اصولی، اعتقادی، ارزشی، وطن دوستی، عدالت گرایی، فساد ستیزی،… و از همه مهمتر ولایت پذیری پایگاه اجتماعی اصولگرایان باعث شده است نوعی همنوایی و یک رنگی صبغه غالب این پایگاه اجتماعی باشد.
انفکاکی که امروز بین جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری وجود دارد بر بنای شکاف اجتماعی شناخته شده ای استوار نیست. شاخصه های اعتقادی و ارزشی پایگاه اجتماعی اصولگرایان مقوم ایده “جذب حداکثری و دفع حداقلی” است. وطن دوستی آنها موجد گریز از دشمن تراشی بی مورد برای نظام و مردم است. فساد ستیزی پایگاه اجتماعی اصولگرایان مانع از همگرایی با گروه هایی می شود که اشتهار به فساد دارند و در نهایت اینکه ولایت پذیری پایگاه اجتماعی اصولگرایان مانع از شکاف در این جریان اجتماعی می شود.( راهوار منفرد، ۱۳۸۰ :۳)
ج: دیدگاه ها و مواضع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اصولگرایان
۱-دیدگاهها ومواضع سیاسی
- ولایت فقیه ورهبری :این جریان، ولایت فقیه را یک مسئله تشخیصی می داند ونه انتخابی ؛ بدین معنا که مردم در انتخاب آن نقشی ندارن . این جریان به کشف ولی فقیه معتقد است به این معنا که ولی فقیه در جامعه وجود دارد وخبرگان باید وی را کشف کنند از نگاه این جریان، خدشه به تئوری پیشرفته وانقلابی ولایت مطلقه فقیه از طریق تنزل مقام ولایت به وکالت ومحدود کردن آن در چارچوب مشخص واز پیش تعیین شده، تهی کردن نظام واسلام از قدرت واقعی آن است با توجه به این که این جریان به انتخابی بودن ولایت فقیه معتقد نیست وبه تشخیصی بودن وی قائل است، به نوعی قداست برای رهبری معتقد است . این جریان، رهبری انقلاب را مستظهر به پشتیبانی الهی می داند جریان راست مشروعیت تمام نهادهای جامعه را ولی فقیه می داند از دید این جریان الگوی حکومت اسلامی بیش از انکه بر پایه جمهوریت باشد بایستی بر پایه اصول اعتقادی اسلام پایه ریزی شود همچنین معتقد است که روحانیون باید زمام امور جامعه را در دست داشته باشند.
- نظام حزبی وفعالیت احزاب :حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری در این باره می گوید: کشوری که متکی به انتخابات است حتما نیاز به تشکل و تحزب دارد احزاب باید احزاب کلان وفراگیر باشند ولی با این حال این جریان باگسترش دامنه تحذب به روحانیت مخالف است .(دو هفته نامه عصر ما، شماره ۳۰، ۲۲/۹/۸۴ .ص ۱ )
-سیاست خارجی ورابطه با آمریکا : در زمینه سیاست خارجی، تمایلات جریان راست ریشه در فرهنگ ضد بیگانه دارد .دغدغه و نگرانی این جریان از اجنبی و بیگانه به سبب نگرانی از تحول در فرهنگ سنتی و دینی که سنگر اصلی این جریان محسوب می شود،است خصلت ارزش مداری این جریان نیز موجب می شود در رابطه با دنیای خارج به ویژه جهان غرب، محتاط باشد .از روش متعادل تر این جناح در سیاست بین المللی، به تلاش در دهه اول ۷۰برای عادی سازی روابط با عربستان و حتی دعوت از ملک فهد برای بازدید از ایران می توان اشاره کرد.در زمینه ارتباط با ایلات متحده آمریکا این جریان هرگونه تماس مستقیم یا غیر مستقیم را با این کشور رد می کند.(دارابی،۱۳۹۰:ص۱۲۶)
۲ - دیدگاه ها و مواضع اقتصادی
- سیاست های اقتصادی :ریشه فرهنگی جناح راست، آن را در امور اقتصادی به بازار نزدیک می کند. این جریان طرفدار بخش خصوصی است .بر پایه همین اعتقاد و شرایط تاریخی،جریان راست با دخالت دولت در امور اقتصادی مخالف است و می خواهد بخش وسیع تری از تشکیلات اقتصادی دولت به بخش خصوصی واگذار شود. از مهمترین موضع گیری های اقتصادی این جریان می توان به موارد اختلاف نظر با دولت میرحسین موسوی نخست وزیر وقت وسپس حمایت –هرچند محدود و مشروط –از سیاست تعدیل هاشمی رفسنجانی اشاره کرد.این جریان به مداخله حداقلی دولت در امور معتقد است و دولتی کردن امور را سم مهلکی برای اقتصاد می داند .این جریان طرفدار خصوصی سازی، سیاست تعدیل، و استفاده از منابع خارجی در اقتصاد است. (دو هفته نامه عصرما، مصاحبه با علی اکبرناطق نوری، شماره ۱۱، بیست و هفتم مهر ماه ۷۳)
۳ – دیدگاهها و مواضع فرهنگی
خط مشی فرهنگی جریان اصول گرابیش از هرچیزی ریشه در اندیشه اسلام ناب وتفکرات اصیل شیعی دارد .در نتیجه این اعتقاد،طیف ها و تشکل های حاضر در این جریان، گرایشی ذاتی بر حفظ ارزشهای معنوی و مسائل ارزشی اسلام دارند .بر این اساس ازجمله مهمترین سیاستهای فرهنگی این جریان، مقابله با تهاجم فرهنگی یاشبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی است.این جریان ضمن آنکه استفاده از موارد مثبت سایر فرهنگ ها را در فرآیندی تحت عنوان تبادل فرهنگی مجاز می شمارد، معتقد است عصر حاضر،عصر تهاجم و شبیخون فرهنگی و به بیان مقام معظم رهبری، ناتوی فرهنگی است که تاریخ، هویت، ارزش ها و شخصیت جمعی ملت ها و از جمله مردم ایران در معرض هجوم قدرتهای غربی قرار گرفته است و برای مقابله با این تهاجم، می بایست یک برنامه جامع فرهنگی پیش بینی و تدوین گردد.این جریان برای مقابله با تهاجم فرهنگی معتقد به انجام اقدامات سلبی نظیر امربه معروف ونهی از منکر و اقدامهای ایجابی نظیرتبیین صحیح فرهنگ اسلامی و تربیت نسل جوان است. (دارابی، ۱۳۹۰: ص۱۲۹)
مقام معظم رهبری، اصول وشاخصه های مدیریت تفکر اصولی اسلام یا به تعبیر رایج، اصول گرایی را بر اساس اصول زیر می داند:
۱٫ایمان، هویت اسلامی و انقلابی و پایبندی به آن .۲٫عدالت (فلسفه وجودی ما عدالت است.)۳٫حفظ استقلال سیاسی ۴٫تقویت خود باوری و اعتماد به نفس ملی ۵٫ جهادعلمی(باید نهضت تولید علم در کشور راه بیافتد) ۶٫ تثبیت و تامین آزادی و آزاداندیشی (آزادی یکی از نعمت های بزرگ الهی است.) ۷٫اصلاح و تصحیح روش (اصلاحات جزو مبانی اصول گرایی است)۸ .شکوفایی اقتصادی (رسیدگی به زندگی مردم و اقتصاد کشور )
همچنین رهبری شاخصه های اصولگرایی را در موارد زیر می داند :
۱٫عدالت خواهی و عدالت گستری ۲٫ فسادستیزی ۳٫اعتزاز به اسلام ۴٫ ساده زیستی و مردم سالاری ۵٫ تواضع و نه غلتیدن در گرداب غرور ۶٫اجتناب از ریخت و پاش و نه اسراف۷٫خرد گرایی، تدبیر و حکمت در تصمیم گیری و عمل ۸٫مسولیت پذیری و پاسخگویی ۹٫ اهتمام به علم پیشرفت علمی ۱۰٫ سعه صدر و تحمل مخالف ۱۱٫اجتناب از هواهای نفس ۱۲٫ شایسته سالاری، نظارت بر عملکرد زیر مجموعه و تلاش بی وقفه برای این خدمات ۱۳٫ انس با خدا قرآن و استمداد دائمی از خدا (بیانات رهبری در دیدار با رئیس جمهور و اعضای دولت، مورخ ۶/۶/۱۳۸۵)
نتیجه گیری
در این فصل به بررسی جریانات سیاسی، اجتماعی از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته شد. در اوائل انقلاب،دوران یازده ساله آغازین با پیروزی انقلاب و تدوین قانون اساسی، که در آن حقوق و آزادیهای فردی به رسمیت و تشکیل اجتماعات و احزاب آزاد اعلان گردید، آغاز شد. در چنین فضایی مشارکت مردم در گسترده ترین شکل در جامعه وجود داشت. اما این مشارکت نه سازمان یافته و قاعده مند بلکه توده ای و ملهم از اندیشه های مذهبی و تحت تاثیر شخصیت کاریزمای رهبری انقلاب قرار داشت. حاکم بودن چنین شرایطی بر جامعه سبب گردید تا در ماه های آغارین پس از پیروزی انقلاب سازمانهای غیردولتی بوجود آمده رسالت اصلی خود، سازماندهی مشارکت مردم، را یا فراموش کرده و یا مجالی برای تعقیب آن پیدا نکنند.اما وقوع جنگ تحمیلی و لازمه حفظ بسیج توده ای درجامعه برای تداوم جنگ، رویکرد برخی سازمانها به جنگ مسلحانه و ترور فیزیکی رهبران انقلاب همه و همه سبب حفظ مشارکت توده ای، عدم نهادینه شدن فعالیت سازمانهای غیردولتی و بسته شدن فضای سیاسی گردید.پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران و پایان جنگ، رحلت امام (ره) و آغاز دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی بیانگر سرآغاز دوران جدیدی در تاریخ انقلاب بود. تفکرات رییس جمهور وقت، لزوم بازسازی ویرانه های باقیمانده از دوران جنگ، واگذاری مأموریت اجرای نخستین برنامه توسعه اقتصادی – اجتماعی (۷۲-۱۳۶۸) بعد از انقلاب به دولت آقای هاشمی همه و همه سبب تقدم نوسازی اقتصادی در این مقطع گردید.. مهمترین تحول در ساختار مدیریتی در این مقطع تکیه بر تکنوکراتها برای انجام نوسازی از بالا و در حوزه سیاسی جایگزین تدریجی سیستم کلانیتالیستی بجای نظام توده ای بود. مهمترین مشخصه این مقطع انقباض جامعه مدنی و فعالیت باندها، محافل و گروه های صاحب قدرت بطور عمودی در جامعه بجای نهادهای مدنی، احزاب و گروه های سازمان بود. (رزاقی، ۱۳۷۸ : ۱۵۷) البته در این مقطع، با وجود سبقت گیری توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی، نوسازی اقتصادی همراه با برخی پیامدهای آن نظیر جایگزین ساختن مدیریت علمی بجای مدیریت ارزشی زمینه را برای شکل گیری برخی سازمانهای غیردولتی مثل انجمنها و تشکلهای دانشجویی در دانشگاهها، به موازات انجمن اسلامی دانشجویان و حزب کارگزاران سازندگی در جامعه فراهم کرد؛.پیروزی آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری خردادماه ۱۳۷۶ و پیامدهای آن انقلاب ایران را وارد سومین مرحله از حیات سیاسی خود نمود. ویژگی بارز این مقطع رویکرد به گفتمان دموکراتیک و تلاش برای جایگزین ساختن جامعه مدنی بجای جامعه توده ای بود. وقوع چنین تحولی از یکطرف پیامد تغییرات ساختاری – جمعیتی بوقوع پیوسته در دهه دوم انقلاب و از طرف دیگر محصول دیدگاه های رییس جمهور وقت پیرامون دو مقوله توسعه و تثبیت انقلاب بود.درخصوص دگرگونیهای ساختاری مهمترین نقش را نوسازی اقتصادی ایران بعد از پایان جنگ داشت. توضیح اینکه بدنبال پایان جنگ و آغاز دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، در اولویت قرارگرفتن برنامه های اقتصادی همراه با حجم عظیمی از سرمایه گذاری، دریافت وام های کلان خارجی و تزریق آنها بعد از جنگ به جامعه، تلاش برای کم کردن فاصله روستاها از شهرها، ایجاد دگرگونی در الگوی مصرفی و بالاخره تغییر فضای فرهنگی جامعه در نهایت منجر به رشد طبقه متوسط جدید گردید؛ طبقه ای که مهمترین تقاضای آن مشارکت در امور سیاسی از طریق نهادهای دمکراتیک و غیردولتی بود.در دوران خاتمی این امرمحقق شد
دولت خاتمی یا دوران اصلاحات به دو دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی اطلاق میشود که مشتمل بر دولتهای هفتم و هشتم نظام جمهوری اسلامی ایران میباشد. در این مدت جناح اصلاح طلب توانست قوه مجریه ایران را در اختیار کامل داشته باشد که از تاریخ ۱۲ مرداد ۱۳۷۶ تا ۱۲ مرداد ۱۳۸۴ به درازا انجامید. دولتهای خاتمی شعار اصلیشان را توسعه سیاسی و تقویت نهادهای مدنی عنوان کرده بودند. از سال ۱۳۷۸و با تحولات جامعه وتنشهای ناشی از افراط گرایی اصلاح طلبان و سیاست های تساهل و تسامح آنان، که به تضعیف و تخطئه ارزش ها و اصول انقلاب منجر شده بود، گروهی از نیروهای انقلابی وارزشی همراه احزاب،گروه ها و جمعیت های موسوم به همسویی جامعه روحانیت در قالب شورای هماهنگی نیروهای انقلاب به تجدید سازماندهی اقدام کردند ودر مبارزات سیاسی –انتخاباتی خوداز سال ۱۳۸۰ به بعد، عنوان اصولگرایی را برای معرفی خود در مقابل اصلاح طلبان به کار بردند.
ازسال۱۳۸۴با پیروزی اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری کشور وارد مرحله ی جدیدی که متفاوت از دوران قبل بود شد.که دراین فصل مواضع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این احزاب یاگروهها مورد بررسی قرار گرفت .
فصل پنجم
آسیب شناسی رابطه دولت ونهادهای مدنی
در ایران در دو دهه اخیر