۲-۷-۸-۱-گریه بر اموات
هما نگونه که سرشت انسان تنها از شناخت و اندیشه شکل نگرفته و بخشی از آن را احساسات تشکیل داده است، احساسات و عواطف نیز به احساسات مثبت محدود نیست. انسان موجودی است که هم احساس و عاطفه مثبت و هم منفی دارد.( مصباح ، ۱۳۸۶ ، ۲۷) .عواطفی چون محبت و عداوت، ترس و شجاعت، غم و شادی و… که هریک خود می تواند انگیزه ای برای گریه محسوب شود. گاهی گریه ناشی از عواطف عالی انسانی چون دلسوزی و ترحم به همنوع است که بر خلاف خنده(غفلت) ، آثار عمیق معنوی در آدمی بر جای می گذارد. در مرگ عزیزان گریستن یا برای مظلومیت و بیچارگی کسی اشک ریختن، ناشی از احساس انسان دوستی و نوع گرایی انسانهاست. انبیاء و اوصیای الهی برای مرگ عزیزان خود می گریستند و آن را رحمت الهی می دانستند.
گریه و زاری در فراق و دوری نزدیکان و دوستان و ذکر مصیبت در غم از دست دادن آنان از اموری است که قدمت آن به ابتدای خلقت انسان بر می گردد و سابقه ای دیرین به طول تاریخ بشر دارد.(یوسفی، ۱۳۸۶، ۲۸و ۲۹). گریه بر میت در دین مبین اسلام جایز می باشد ؛ آنچه جایز نیست اینکه انسان به خداوند متعال به خاطر مصیبتی که وارد شده است ، اعتراض کند و سخنان کفر آمیز گوید و عنان صبر را از دست دهد و به جزع و بی تابی روی آورد .
با بررسی تاریخ اسلام به شواهدی در این باره دست می یابیم که اهل بیت ( ع ) در فراق عزیزان خود گریسته اند . نقل شده که پیامبر ( ص ) در وفات حضرت حمزه و جدش عبدالمطلب می گریست .« لما انصرف رسول الله من وقعه أحد إلی المدینه سمع من کل دار نوحا و بکاءا، و لم یسمع من دار حمزه عمه ؛ فقال لکن حمزه لا بواکی له…»: چون پیامبر ( ص) از احد بازگشت صدای گریه و ناله بر کشتگان به گوشش رسید . اما از خانه عمویش حمزه صدایی نشنید؛پس فرمود: ولی حمزه گریه کننده ای ندارد….(حرعاملی،۱۳۸۷،ج۱، ۶۶۱)، (کاشفی، ۱۳۹۰،۱۳۳).
باز نقل شده که حضرت زهرا ( س ) در سوگ پدرش می گریست . سبط بن جوزی می گوید:«ثم انها اعتزلت القوم و لم تزل تندب رسول الله ( ص ) و تبکی حتی لحقت به» : آنگاه فاطمه از مردم کناره گرفت و دائما بر رسول خدا ( ص ) ندبه می کرد و می گریست تا به آن حضرت ملحق شد. (ابن الجووزی،۱۴۰۱،۱۳۷).
در میان اصحاب و یاران پیامبر ( ص ) نیز گریستن و سوگواری بر در گذشته امری رایج بوده است . عایشه می گوید : « پس از فوت رسول خدا ( ص ) برخواستم و ( در سوگ پیامبر ) به همراه سایر زنان بر صورت و سینه می زدیم .
درباره سایرمردم نکته قابل توجه این است که آنچه برای میت از این گریه ها حاصل می شود ، دعای خیر و طلب آمرزش و عفو از درگاه خداوند برای اوست . در این میان گروهی از عالمان اهل سنت ، گریه بر میت را جایز ندانسته و آن را تحریم کرده اند . مستند آنان روایاتی است از قبیل : «ان المیت یعذب ببعض بکاء اهله علیه» :همانا میت بعلت گریه خانواده اش بر او در عذاب است. و «ان المیت یعذب ببکاءالحی»،(القشیری نیشابوری،ج۲،۶۴۲). و این سخنان را به پیامبر ( ص ) نسبت می دهند .
در پاسخ به این ادعا گفته شده که روایات فوق عاری از اعتبار می باشند و به راویان آن نسبت فراموشی و اشتباه داده شده است . در روایتی آمده است که«عن عمر رضی الله عنه ، قال : قال رسول الله ” ان المیت یعذب ببعض بکاء اهله علیه ” . فبلغ ذلک عائشه رضی الله عنها بعد موت عمر ، فقالت : رحم الله عمر ، والله ما حدث رسول الله : إن المؤمن یعذب ببکاء اهله علیه ، ولکن رسول الله قال : ” إن الله لیزید الکافر عذابا ببکاء اهله علیه ” و قال : حسبکم القرآن ” و لاتزر وازره وزر أخری “»: (بخاری،۱۳۸۸،۳۷۲). اگر با نگاه خوش بینانه به سخن عایشه بنگریم و ” اشتباه در فهم ” و یا ” خطا در نقل ” فرمایش پیامبر ( ص ) را بپذیریم به این نکته خواهیم رسید که رسول گرامی اسلام ( ص ) هرگز از سوگواری و گریستن بر مرده مسلمان نهی نفرموده است و روایات عذاب دادن میت به مرده کافر اشارت دارد و شامل مردگان مسلمان نمی شود. (طبسی، ۱۳۸۱،۲۹).هم چنین مورخان بنام اهل سنت ، به آسانی و مسامحه صحنه های سوگواری و عزاداری مردم برای عالمان سنی مذهب را گزارش کرده و آن را بدون هیچ تحلیل و یا نقدی نقل کردی و گاه به بزرگی از آن یاد کرده اند . اما هم ایشان در برابر عزاداری و ماتم سرایی شیفتگان امام حسین ( ع ) به تندی تاخته و در موضع گیری خشن و سرشار از تعصب خویش آن را مولود بی خردی و دوری از سنت قلمداد می کنند. (همان،۳۴)
۲-۷-۹- همدردی با ائمه ( ع )
گریه برای اهل بیت(ع) ، نوعی ابراز محبت و مودت نسبت به آنان می باشد . مودت به اهل بیت( ع ) از دستورات الهی است که در قرآن به آن سفارش شده است.قرآن کریم می فرماید:«…قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراًإِلاَّالْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى…»،(شوری/۲۳ )،«…بگو من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىکنم جز دوست داشتن نزدیکانم …» .
گریه کردن و اشک ریختن برای اهل بیت ( ع ) باعث می شود که انسان یک ارتباط عاطفی و انس قلبی با آنان پیدا کند و به تبع آن در ایمان به خدا پیش رود .
در دعای ندبه می خوانیم : «فعلی الاطائب من اهل بیت محمد و علی صلی الله علیهما و آلهما فلیبک الباکون و ایاهم فلیندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدموع و لیصرخ الصارخون و یعج العاجون» : پس شیعیان آل محمد ( ص ) ، باید بر پاکان اهل بیت پیامبر( ص ) و علی ( ع ) اشک از دیدگانشان بارند و ناله و زاری و ضجه و شیون از دل برکشند. (قمی،۱۳۸۷،دعای ندبه،۸۸۴). در جواب کسانیکه می گویند نباید در مصائب پیشوایان دین گریه کرد، گفته می شود که گریه خود محرک بروز احساسات و آمادگی برای مبارزه و امرجهاد است . گریه مرتبه شوق و محبت را به حدی بالا می برد که گریه کنندگان برای ایصال به مطلوب حود هرگونه فداکاری و از خودگذشتگی را در خود احساس می کنند . مسئله گریه کردن برای مظلومیت برگزیدگان خدا چیزی نیست که ما بخواهیم امروزه مطرح کنیم . این مسئله از اول خلقت آدم ( ع ) مطرح بوده است. (زمردیان، ۱۳۷۴،۳۹۹)
۲-۷-۹-۱- گریه بر سیدالشهداء ( ع )
عمل ائمه ( ع ) و توصیه های مکرر آنها نسبت به گریستن بر سیدالشهداء ( ع )، دلیلی بر آن است که گریه بر شهیدان و اندوهگین شدن برای یک عزیز ، کاری انسانی و مقدس و ارزشمند است .
لذا باید در جامعه عواملی ایجاد کرد تا احساسات و عواطف دینی مردم را تحریک کند و آنان را برانگیزاند تا به هدف امام حسین ( ع ) علاقه مند شوند و راه او را ادامه دهند . اما موضوع دیگری که مطرح می شود این است که چرا برای بزرگداشت عاشورا به روش بحث و گفتگو اکتفا نمی شود ؟ آیا یگانه راه برانگیختن احساسات و عواطف ، عزاداری و گریه است ؟ چرا عواطف را با جشن و سرور تحریک نمی کنند ؟ باید توجه داشت که احساسات انواع مختلفی دارد و تحریک هر کدام آنها باید به نحوی متناسب صورت گیرد . درباره این حادثه بزرگ ، جشن و شادی مناسب نیست . باید کاری کرد که حزن مردم برانگیخته شود و اشکها از دیده جاری گردد. خنده و شادی،هرگزانسان را شهادت طلب نمی سازد. (مصباح،۱۳۸۶، ۲۶).
شهید مطهری ( ره ) در این باره می فرماید : «عاملی باید در درون ما باشد تا ما را برانگیزاند . باید برای هر کاری میلی داشته باشیم تا آن کار را انجام دهیم . باید شور و شوقی نسبت به انجام آن کار پیدا کنیم . فقط شناخت کافی نیست تا ما را به حرکت در آورد . عامل روانی دیگری نیاز داریم تا ما را به سوی کار برانگیزاند و به طرف انجام آن کار سوق دهد . این گونه عوامل را انگیزه های روانی ، احساسات و عواطف می نامند». جلسات بحث و گفتگو و سخنرانی ها می تواند آن بخش اول را تامین کند یعنی شناخت لازم را به ما بدهد . اما عامل دیگری هم برای تقویت احساسات نیاز داریم.(گروه مؤلفان،۱۳۸۷،۱۸۹و۱۹۰).
گریه بر سالار شهیدان(ع)، دارای اجر و ثواب زیادی می باشد و از بزرگترین اسباب نزدیکی به خداوند است. روایات بسیاری در این زمینه وارد شده است که افزون بر کثرت بیان یا تواتر که خود دلیلی بر صدور آن از معصوم است ، عالمان فرزانه و محققان نکته سنجی به نگارش و بیان آنها پرداخته اند که بدون اطمینان خاطر دست بدین کار نمی زنند. از این رو درباره اصل صدور روایات دغدغه خاطری وجود ندارد. البته در این زمینه چند نکته را باید در نظر گرفت:
-
- این گونه روایات نیز مشتمل بر صحیح و سقیم هستند.
-
- مقصود از روایاتی که آثار خاصی را برای بعضی از اعمال ذکر کرده اند، این نیست که فلان عمل ” علت تامه ” آن اثر است، بلکه مقصود مقتضای اثر است.
-
- گستره ی کمی و کیفی ثوابهایی که بر گریه و عزاداری و زیارت امام ( ع ) ذکر شده است، تعجبی ندارد. زیرا در برابر آن همه ایثار، شجاعت، توکل، رضا، مردانگی و … و بالاتر مصایبی که آن حضرت متحمل شدند، این همه ثواب جا دارد. (همان، ۱۹۳ – ۱۹۵)
اما قابل ذکر است که در میان احادیثی که از فضیلت گریه بر امام حسین ( ع ) سخن رفته است، در بسیاری از آنها از گریستن مخلوقات با حالتهای گوناگون سخن رفته است که این احادیث در خور بررسی است. دیدگاه ها در این مورد متفاوت است. گروهی معنای مجازی این احادیث را قبول می کنند اما گروهی معنای حقیقی را در نظر می گیرند؛ و از میان احادیث نیز آنهایی را صحیح می دانند که حالت گریه را بیان نکرده باشد. مثلا احادیثی که قرمزی آسمان را نشانه گریه دانسته اند، ضعیف می شمارند. اینک به ذکر برخی از احادیث در باب فضیلت گریه بر ایشان می پردازیم:
امام صادق(ع) می فرمایند: «کل الجزع و البکاء مکروه سوی الجزع و البکاء علی الحسین (ع)» :« هر جزع و گریه ای مکروه است مگر برای امام حسین(ع)». (مجلسی،۱۴۰۳،ج۴۴،۲۸۰).
امام سجاد(ع) فرموده اند: «من قطرت عیناه فینا قطره و دمعت عیناه فینا دمعه، بواه الله بها فی الجنه حقبا»: «هر کس چشمش برای مصایب ما قطره ای اشک بریزدو بگرید، خداوند او را در بهشت جاودانه خواهد ساخت». (قولویه قمی، ۱۳۸۹،۱۰۱).
امام صادق(ع) می فرماید: «من ذکرنا عنده ففاضت عیناه حرم الله وجهه علی النار»:« هر کس در نزد او از ما یاد شود و او بگرید، خداوند چهره اش را بر آتش حرام گرداند». (مجلسی، ۱۴۰۳،ج۴۵،۲۸۵). امام باقر(ع) نسبت به کسانی که نمی توانند در روز عاشورا به زیارت امام حسین(ع) بروند، می فرماید:«ثم لیندب الحسین و یبکیه ویأمر من فی داره بالبکاء علیه و یقیم فی داره مصیبته باظهار الجزع علیه و یتلاقون بالبکاء بعضهم بعضا فی البیوت و لیعز بعضهم بعضا بمصاب الحسین ( ع )»:« بر حسین ندبه و عزاداری و گریه کند و به اهل خانه خود دستور دهد که بر او بگریند و در خانه اش با اظهار گریه و ناله بر حسین مراسم عزاداری برپا کند و یکدیگر را با گریه و تعزیت و تسلیت گویی در سوگ حسین در خانه هایشان ملاقات کنند».(قولویه قمی،۱۳۸۹،۱۷۵).در برخی از احادیث نیز از تباکی و ثواب آن سخن به میان آمده است.در اینجا به پاره ای از فواید و آسیبهای تباکی می پردازیم:
تباکی کردن دارای فوایدی می باشد که بدین شرح است:
۱-از آنجا که تباکی مقدمه گریه و نوعی ابراز همدردی است، هرگاه شخص متباکی آمادگی گریه نداشته باشد به آن متوسل می شود. در روایتی آمده است« فقال سبحانه: یا موسی، کتبت رحمه لتابعیه من عبادی، و اعلم أنه من بکی علیه أو آبکی أو تباکی حرمت جسده علی النار»: «خداوند سبحان فرمود:ای موسی، برای پیروان حسین از بندگانم رحمت را نوشتم و بدان بدرستی که هر کس بر او گریه کند یا بگریاند یا تباکی کند، جسد او را بر آتش جهنم حرام می گردانم».(مجلسی،۱۴۰۳،ج۴۴،۳۰۸). هم چنین از امام صادق(ع) نقل شده است«…من انشد فی الحسین(ع) شعرا فتباکی فله الجنه»:«…هر کس درباره حسین(ع) شعری را قرائت کند و تباکی نماید، بهشت برای او می باشد».(همان،۲۸۲).
بنابراین از متن سخنان ائمه معصومین(ع) فهمیده می شود که، تباکی یکی از جلوه ها و راه های عزاداری و هم دردی خصوصا با اهل بیت، می باشد. چه بسا از طریق تباکی زمینه بکاء نیز حاصل می شود. این نوع نگاه بیشترین تاثیر را بر شخص متباکی بر جای می گذارد.
۲-شخص متباکی با آگاهی از تباکی صحیح و به موقع علاوه بر خود می تواند بر دیگران نیز تاثیر گذار باشد.
۳- هر مجلس روضه و ذکر مصیبتی که انسان وارد آن می شود،دارای ارزش و قداستی است. یکی از شیوه هایی که شخص می تواند قداست آن مجلس را حفظ کند، متاثر شدن و ابراز همدردی است. اینجاست که امر به تباکی و خود را شبیه گریه کنندگان در آوردن از سوی شارع وارد می شود.
۴- گاهی ممکن است که شخص مؤمن خود را برای گریه آماده و شایسته نبیند؛ اما امر به تباکی از سوی شارع سبب شرکت افراد در مراسم عزاداری و محروم نشدن از ثواب آن می گردد. هم چنین باعث آمدن افراد بیشتر به مجالس عزاداری می شو. اگر تباکی صحیح صورت گیرد، خود عاملی برای رونق گرفتن مجلس از لحاظ کمی و کیفی می باشد.(شاهرودی،۱۳۸۸،۱۱۱ – ۱۱۳).
تباکی امری است که به عنوان جایگزین برای بکاء و پر کردن جای خالی آن مطلوبیت پیدا کرده است. این امر نباید به گونه ای باشد که مانع اصل بکاء و توقف عزاداری در مرحله تباکی گردد. بلکه باید عاملی برای درجات بالاتر عزاداری باشد. برای پیشگیری از بعضی آسیبهای احتمالی تباکی
می توان گفت:
۱-شخص متباکی باید مواظب باشد که در اثر ابراز احساسات بی موقع یا زودتر از موعد و شدیدتر از حد لازم، توجه خود را به جلوه های بیرونی عزاداری معطوف ننماید و از باطن غافل نماند.
۲- تباکی کننده باید حالات ظاهری بکاء چون گذاشتن دست مقابل پیشانی و چشمها، پایین انداختن سر، خشوع در اعضا و جوارح و اندوهگین بودن را از خود بروز دهد تا زمینه بکاء حاصل شود نه اینکه با سر و صدا باعث تشویش مجلس گردد.
۳-لازم است تباکی کننده درک درستی از تباکی داشته باشد تا واقعا متاثر گردد. اگر ساختگی و دروغین عمل کند سبب تحقیر مجلس و دلزدگی سایرین می گردد.(همان، ۱۱۴–۱۱۵).
در مورد گریه موجوداتی از قبیل جن، فرشتگان، آسمان،زمین و … بر امام حسین(ع)نیز روایاتی وارد شده است که اکنون به چند مورد اشاره می کنیم:
از امام محمد باقر(ع) نقل شده است که فرمود:«اربعه آلاف ملک شعث غبر یبکون علی الحسین
(ع) الی یوم القیامه»: «بر سر قبر حسین(ع) چهار هزار فرشته پریشان حال و غبار آلود همواره تا روز قیامت در حال گریه بر آن حضرتند».(قولویه قمی، ۱۳۸۹، ۸۵). هم چنین می فرماید:« ما بکت السماء علی احد بعد یحیی بن زکریا الا علی الحسین بن علی(ع)، فانها بکت علیه اربعین یوما»: «بعد از یحیی بن زکریا آسمان در مرگ کسی نگریست مگر در شهادت حسین بن علی(ع) که چهل روز در این مصیبت گریان بود».(همان، ۹۰).
امام علی بن موسی الرضا(ع) فرمود« و لقد بکت السموات السبع و الارضون لقتله»:« همانا آسمانها ی هفتگانه و زمینها برای کشته شدن حسین (ع) گریستند». (مجلسی،۱۴۰۳،ج۴۴،۲۸۶).
در قرآن کریم نیز از گریه آسمان و زمین سخن به میان آمده است. بعد از آنکه خدای تعالی کفر و تکذیب فرعونیان را بیان می کند ، می فرماید:« فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ»،(دخان/۲۹)،«نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین و نه به آنها مهلتى داده شد». منظور از گریه کردن آسمان و زمین بر چیزى که فوت شده کنایه از این است که آسمان و زمین از فوت و نابودى آن تغییر حالت نمىدهند و متاثر نمىشوند. و در آیه مورد بحث هم کنایه است از اینکه هلاکت قوم فرعون هیچ اهمیتى براى خدا نداشت، چون در درگاه خدا خوار و بى مقدار بودند.و به همین جهت هلاکتشان هیچ اثرى در عالم نداشت.و جمله"وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ” کنایه است از سرعت جریان قضاى الهى و قهر ربوبى در باره آنان، و اینکه هیچ مانعى جلو این جریان را نگرفت، و هیچ چیزى چاره آن را نکرد و آن را بر طرف نساخت تا به وسیله یکى از این امور تاخیرى در قضاى الهى رخ دهد.(طباطبایی،۱۴۱۷،ج۱۸، ۲۱۴).
هم چنین در تفسیر آیه آمده است که: اهل آسمان و اهل زمین بر آنان نگریستند، زیرا اینان مورد خشم پروردگار متعال بودند. یا اینکه خداوند خواسته است در کوچک کردن قوم فرعون سخت مبالغه کند، زیرا عرب هر گاه بخواهد از عظمت مصیبت زده سخن بگوید، میگوید:
آسمان و زمین در مرگ او گریستند، و یا ماه و خورشید در مرگش تاریک شدند.
شاید هم کنایه از این است که اینان در زمین عمل صالحى نداشتند که به آسمان بالا برده شود،(طبرسی،۱۳۷۲،ج۲۲، ۳۰۴و ۳۰۵). هم چنین آمده است که منظور این است که کس نبود که طلب ثأر ایشان کند و برای ایشان انتقام کشد. یا اینکه بکاء کنایه از این است که بر گورهای
ایشان باران رحمت نمی بارد و عرب باران را گریه ابر خوانند. (رازی،۱۳۹۸،ج۱۰،۱۱۹).
آنچه از این گونه آیات و روایات بر می آید این است که غیر از انسان،موجودات دیگر هم به دلایل مختلف گریه می کنند که چگونگی گریه آنها بر ما پوشیده است
صاحب کامل الزیارات،درباره چگونگی گریه موجودات مطلبی دارد که بدین شرح است:خدای سبحان در قرآن می فرماید:«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً»،(اسراء/۴۴)،«آسمانهاى هفتگانه و زمین و کسانى که در آنها هستند همه تسبیح او مىگویند، و هر موجودى تسبیح و حمد او مىگوید، ولى شما تسبیح آنها را نمىفهمید او حلیم و آمرزنده است».
آیه بدون هیچ گونه استثنایی همه موجودات عالم هستی، زمین،آسمان،ستارگان،کهکشانها،انسانها،حیوانات و … را در این تسبیح عمومی شریک می داند. قرآن می گوید عالم هستی یکپارچه زمزمه و غوغاست. هر موجودی به نوعی به حمد و ثنای خدا مشغول است و غلغله ای خاموش در کران تا کران عالم هستی طنین افکنده که بی خبران توانایی شنیدن آن را ندارند. در تفسیر حقیقت این حمد و تسبیح اختلاف است. برخی معتقدند همه ذرات موجودات این جهان، اعم از عاقل و غیر عاقل، همه دارای یک نوع درک و شعورند هر چند ما قادر به درک آنها نیستیم،آیاتی گواه بر این اندیشه و عقیده اند.(قولویه قمی، ۱۳۸۹،۳۰۱).