۴٫ رفتارهای رهبری
تحقیقات اولیه در این حوزه که توسط اورگان و همکارانش [۱۱۳]صورت گرفته، عمدتاً بر نگرش های کارکنان، گرایشات و رفتارهای حمایتی رهبر متمرکز است. تحقیقات بعدی در حوزه رهبری که به وسیله پودساکف و همکارانش انجام پذیرفته است، حوزه رفتارهای رهبری را به انواع مختلف رفتارهای رهبری تعاملی و تحولی گسترش داده اند. اثرات مربوط به ویژگی های شغلی و سازمانی عمدتاً در تئوری های مربوط به جایگزین های رهبری مطرح شده که توسط صاحب نظران مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است.
پژوهش های اولیه که ویژگی های فردی را مورد توجه قرار داده است، بر دو محور اصلی متمرکز است: اولاً عامل کلی مؤثر بر روحیه را به عنوان مبنای رضایت کارکنان، تعهد سازمانی، درک از عدالت و درک از رفتارهای حمایتی رهبری تلقی می کنند؛ ثانیاً تحقیقات نشانگر ارتباط معنادار آنها با رفتار شهروندی سازمانی است (البته شدت این همبستگی متفاوت بوده است) که خود بیانگر اهمیت این متغیرها در تعیین رفتار شهروندی سازمانی است (پودساکوف و همکاران، ۲۰۰۰).
عامل دیگر در فهم رفتار شهروندی سازمانی، تأثیر حالت روحی مثبت فرد است. در دهه های گذشته بحث های زیادی در مورد برتری شناخت بر عاطفه، در تعیین رفتار شهروندی سازمانی صورت گرفته است.
در حالی که پودساکوف و همکارانش (۲۰۰۰) و اورگان و راین (۱۹۹۵) تأثیر متغیرهای خاص شخصیتی و مزاجی را بر ابعاد مختلف رفتار شهروندی سازمانی، مورد انتقاد قرار داده اند. جورج (۱۹۹۱) پیشنهاد می کند که در تحقیقات به جای پرداختن به اثرات حالت مزاجی، باید بر روی اثرات ویژگی صفتی متمرکز شد. لازم به ذکر است که اثرات حالت مزاجی، عموماً به توصیف چگونگی احساس فرد در نقطه خاصی از زمان می پردازد؛ در حالی که اثرات ویژگی صفتی، عموماً منعکس کننده تفاوت های پایدار فرد در طول زمان است.
علاوه بر این، جورج اشاره کرد که بین حالت روحی مثبت در کار و تمایل کارکنان برای کمک کردن به دیگران (بعد نوع دوستی رفتار شهروندی سازمانی) رابطه وجود دارد. بنابراین، عاطفه (احساسات) نقش مهمی در رفتار شهروندی سازمانی بازی می کند. در حقیقت، مطالعات اخیر حاکی از این است که این رابطه در مورد ابعاد خاص رفتار شهروندی سازمانی هم صدق می کند (ویلیامز و شایو، ۱۹۹۹؛ بچارچ و جکس، ۲۰۰۰).
پیامدهای رفتار شهروندی سازمانی
گرچه تعدادی از محققان تأیید کردند که تعداد خاصی از مشاغل (مثل شاغل به اصلاح تیلوریست) ممکن است لازم باشد که رفتارهای شهروندی سازمانی را تضعیف کنند اما در کل رفتارهای شهروندی سازمانی به عنوان رفتارهایی که برای سازمان خوب هستند فرض می شود. محققان پیامدهای رفتار شهروندی سازمانی به عنوان رفتارهایی که برای سازمان خوب هستند فرض می شود. محققان پیامدهای رفتار شهروندی سازمانی را در دو سطح فردی و گروهی بررسی کرده اند (جایی که گروه ممکن است یک واحد تنها یا کل سازمان باشد) (مکوستی، ۲۰۰۹).
نتایج فردی رفتار شهروندی سازمانی
تعدادی از مطالعات نشان داده اند که رفتارهای شهروندی سازمانی در ارزشیابی عملکرد مورد توجه هستند (مکنزی، پودساکف و فتر، ۱۹۹۳؛ موتوویدلو و وان اسکاتر، ۱۹۹۴). در درجه بالاتر مطالعاتی هستند که پیشنهاد می کنند رفتار شهروندی سازمانی برای تغییر بیشتر در درجه بندی های ارزشیابی از رویدادها به عنوان نتیجه ای از مقیاس های عینی به حساب می آید (پودساکف، مکنزی و هوی، ۱۹۹۳؛ مکنزی، پودساکف و منتر، ۱۹۹۱) پیش از این یافته شده، کنش های رفتار شهروندی سازمانی بر این که آیا افراد برای ترفیع مورد توجه هستند تاثیر دارد (پارک و سیمز[۱۱۴]، ۱۹۸۹). بنابراین شواهد پیشنهاد می کنند که یک تصمیم فردی برای درگیر شدن در رفتار شهروندی سازمانی ممکن است درجه بندی عملکردشان و این که آنها برای ترفیع مورد توجه قرار گیرند را تحت تاثیر قرار دهد.
صاحب نظران دلایل تأثیر رفتار شهروندی سازمانی بر ارزیابی عملکرد کارکنان از سوی مدیران را بدین شرح بیان می کنند:
الف) قاعده مقابله به مثل: گولدنر[۱۱۵] (۱۹۶۴) بیان می کند که افراد سعی دارند کمک های دیگران را نسبت به خود جبران کنند و به آنان توجه و ملاطفت نمایند و با آنان منصفانه برخورد کنند. بنابراین در صورتی که رفتارهای شهروندی دارای تأثیر مثبت برای مدیران و سازمان باشد، مدیران نیز این گونه رفتارها را در ارزیابی عملکرد کارکنان در نظر می گیرند.
ب) نظریه عملکرد ضمنی: برمن[۱۱۶] (۱۹۷۶) بیان می کند که ارزیابان معمولا درباره رخدادهای همزمان حوادث یا رفتارها، دارای نظریه ضمنی هستند، بنابراین اگر یک مدیر به طور ضمنی اعتماد پیدا کند که رفتار شهروندی و عملکرد کلی سازمان با یکدیگر در ارتباطند و مدیر اغلب رفتارهای شهروندی را از کارکنان مشاهده می کند، به طور ضمنی استنباط می کند کارمندان عملکرد بالایی دارند.
ج) تأثیر رفتاری و قابلیت دسترسی: مدیران زمانی می خواهند عمکرد کارکنان را بررسی کنند که به دنبال اطلاعات و رفتارهایی هستند که مجزا از وظایف تعیین شده برای کارکنان باشد و از آن جایی که رفتار شهروندی سازمانی جزء رفتارهای رسمی مورد نیاز سازمان نیستند، ممکن است این رفتارها شکل های مجزایی از رفتار باشند که مدیران در ارزیابی عملکرد به دنبال آن ها هستند.
د) فرایندهای خصیصه ای (ثابت، درونی) و قابلیت دسترسی: عملکردها و رفتارهایی که انگیزه و سبب درونی دارند و به عبارتی خودجوش هستند در ارزیابی عملکرد بیشتر و بهتر به چشم می آیند و یادآور می شوند که رفتارهای شهروندی جزء وظایف رسمی فرد نمی باشند و به منظور کسب پاداش انجام نمی شوند و از طرفی بر کیفیت کلی و اثربخشی سازمان تأثیر ویژه ای دارند، بنابراین مدیران این گونه رفتارها را در زمره رفتارهای درونی به حساب می آورند که در چگونگی ارزیابی عملکرد آن ها را مدنظر قرار می دهند (صنوبری، ۱۳۸۷).
اثرات رفتار شهروندی سازمانی بر سازمان
رفتارهای شهروندی سازمانی بهره وری کارکنان و گروه های کاری، ارتباطات، همکاری و کمک های بین کارکنان را افزایش می دهد، کار تیمی را تشویق می کند، نسبت اشتباهات را کاهش می دهد و مشارکت و درگیر شدن کارکنان را در مسائل سازمان، افزایش می دهد و به طور کلی جو سازمانی مناسبی را فراهم می آورد. رفتار شهروندی سازمانی از طریق اثرگذاری بر عوامل درونی سازمان از قبیل جو سازمانی، بهبود روحیه، افزایش تعهد سازمانی، رضایت شغلی، کاهش نیات ترک شغل، کاهش غیبت و رفتارهای مخرب شغلی و نیز با تأثیرگذاری بر بهبود عوامل برون سازمانی همچون رضایت شغلی، کیفیت خدمات و نیز وفاداری مشتریان، موجب تعالی کیفیت عملکرد کارکنان می شود (کاسترو و همکاران، ۲۰۰۴).
به طور کلی دلایل تأثیر رفتار شهروندی سازمانی بر سازمان عبارتند از:
- افزایش بهره وری مدیریت و کارکنان
- آزاد نمودن منابع سازمانی که می توانند برای مقاصد مولدتری مورد استفاده قرار گیرند.
- کاهش نیاز اختصاصی منابع کمیاب به وظایف که صرفا جنبه نگهدارندگی دارد.
- کمک به فعالیت های هماهنگ کنندگی هم در درون سازمان و هم بین گروه های کاری.
- تقویت توانایی های سازمان ها برای جذب و نگهداشت کارکنان کارآمد.
- افزایش ثبات عملکرد سازمان ها
- توانمندی سازمان برای انطباق بیشتر و مؤثرتر با تغییرات محیطی (پودساکوف و همکاران، ۲۰۰۰).
سیاست های تشویق رفتار شهروندی سازمانی
تقویت رفتار شهروندی سازمانی، مانند هر رفتار دیگری که از افراد سر می زند، نیاز به ترغیب و تشویش دارد. یکی از مواردی که می تواند در این زمینه تأثیر گذار باشد سیاست ها و اقدامات سازمانی است. مدیران سازمانی باید، با وضع سیاست ها و راهبردهای مناسب، در جهت شکوفاتر شدن رفتار شهروندی سازمانی در سازمان تلاش کنند. در همین راستا می توان چند مورد از این اقدامات را نام برد که برای ارتقا و ترغیب رفتار شهروندی مناسب اند.
-
- گزینش و استخدام
به باور برخی از محققان افرادی که علائم شهروندی خوبی را در حوزه زندگی شخصی شان بروز می دهند به همان میزان تمایل دارند تا شهروندان سازمانی خوبی باشند. براین اساس سازمان ها باید فرایندهای جذب و استخدام نیروی خود را طوری طراحی کنند که افرادی با رفتار شهروندی مترقی جذب سازمان شوند.
- آموزش و توسعه
استفاده از برنامه های آموزشی موجب تسهیل کمک های بین فردی در میان کارکنان می شود. البته برای توسعه مهارت های کارکنان می توان از برنامه های آموزشی میانی و چرخش شغلی نیز استفاده کرد. یکی دیگر از روش های اجرای برنامه های آموزشی، برنامه های توسعه است که مستقیماً با ایجاد رفتار شهروندی ارتباط دارد.
- ارزیابی عملکرد و جبران خدمت
سازمان ها می توانند با ایجاد سیستم های منطقی و منظم ارائه پاداش به کارکنان تا حد زیادی ایجاد رفتار شهروندی را تسهیل کنند. در هر صورت سازمان ها باید بدانند که برای تشویق رفتار شهروندی باید جهت گیری سیستم های پاداش خود را در سطح گروهی و سازمانی قرار دهند نه در سطح فردی.
- سیستم های غیر رسمی
برخی از روان شناسان اجتماعی و هنجارهای گروهی غالباً تأثیر بیشتری نسبت به رویه های رسمی بر رفتار فردی در سازمان ها می گذارند. به همین دلیل، توسعه مکانیسم های غیر رسمی مانند فرهنگ مشارکتی، یک رکن اساسی و محوری برای تقویت رفتار شهروندی سازمانی در محیط کار است (محمدی، ۱۳۸۸: ۸۵).
۲-۱۱-۱-۱۲٫ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ در ﺑﺮوز رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ و ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎی آن
ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻣﺘﻌﺪدی در زﻣﻴﻨﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ در ﺑﺮوز رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ اﻧﺠﺎم ﺷﺪه اﺳﺖ. ارﮔﺎن و ﻫﻤﻜﺎراﻧﺶ (۲۰۰۶)، ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﮔﺬار ﺑﺮ ﺑﺮوز رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ را ﺑﻪ ﻧﮕﺮش و ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻛﺎرﻣﻨﺪ، رﻫﺒﺮی، و ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺤﻴﻄﻲ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺮدﻧﺪ. ﭘﺎدﺳﺎﻛﻒ و ﻫﻤﻜﺎراﻧﺶ (۲۰۰۰)، ﻧﻴﺰ در ﺑﺮرﺳﻲﻫﺎی ﻓﺮاﺗﺤﻠﻴﻠﻲ ﺧﻮد از ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻣﺘﻌﺪد، ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﺑﺮوز اﻳﻦ رﻓﺘﺎرﻫﺎ را ﺑﻪ ﭼﻬﺎر دﺳﺘﻪ: ۱) وﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎی ﻓﺮدی ﻛﺎرﻛﻨﺎن؛ ۲) وﻳﮋﮔﻲﻫﺎی ﺷﻐﻠﻲ؛ ۳) وﻳﮋﮔﻲﻫﺎی ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ؛ ۴) رﻓﺘﺎرﻫﺎی رﻫﺒﺮی، ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﻨﺪی ﻛﺮدﻧﺪ. در ﻣﻘﺎﺑﻞ، ﻣﺤﻘﻘﺎن ﻣﺨﺘﻠﻒ ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎی ﻓﺮدی و ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﻧﺴﺒﺘﺎً زﻳﺎدی را ﺑﺮای رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ذﻛﺮ ﻛﺮده اﻧﺪ. در ﺳﻄﺢ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ آﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻋﻤﺪه ﻣﻄﺮح اﺳﺖ، اﻓﺰاﻳﺶ ﻋﻤﻠﻜﺮد و اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻧﺸﺎن داده اﻧﺪ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﻣﻮﺟﺐ ارﺗﻘﺎی ﻋﻤﻠﻜﺮد واﺣﺪﻫﺎ و ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎ ﺷﻮﻧﺪ؛ زﻳﺮا ﭼﻨﻴﻦ رﻓﺘﺎرﻫﺎﻳﻲ در ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎری ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﻛﺎرﻛﻨﺎن و ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎن را ﻣﻮﻟﺪﺗﺮ و ﻫﻤﻜﺎری را ﺗﺴﻬﻴﻞ ﻛﻨﻨﺪ و ﻣﻮﺟﺐ ﺗﺴﻬﻴﻞ ﺟﺬب و ﺣﻔﻆ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺷﻮﻧﺪ و ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ را ﻧﻴﺰ ﺗﻮﺳﻌﻪ دﻫﻨﺪ (گیلس تراپ[۱۱۷]، ۲۰۰۹).
ﺳﺎدف (۲۰۰۹)، ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎی رﻓﺘﺎر ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ را ﺑﻪ ﺳﻪ ﺳﻄﺢ ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎی ﻓﺮدی، ﮔﺮوﻫﻲ و ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﺗﻘﺴﻴﻢﺑﻨﺪی ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت و ﺷﻮاﻫﺪ ﺗﺠﺮﺑﻲ زﻳﺎدی از ﺗﺄﺛﻴﺮات رﻓﺘﺎر ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ در ﺳﻄﺢ ﻓﺮدی ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻛﺮدهاﻧﺪ، از ﻃﺮﻳﻖ ﺗﺄﺛﻴﺮی ﻛﻪ اﻳﻨﮕﻮﻧﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎ ﺑﺮ ارزﻳﺎﺑﻲ ﻫﺎی ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ از ﻋﻤﻠﻜﺮد و ﻫﻢ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺮ ﺗﺼﻤﻴﻢﮔﻴﺮی در ﻣﻮرد اﻓﺰاﻳﺶ ﺣﻘﻮق و ارﺗﻘﺎ دارﻧﺪ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ، رﻓﺘﺎر ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﻧﺘﺎﻳﺞ در ﺳﻄﺢ ﮔﺮوﻫﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻲﮔﺬارد؛ ﺑﺮای ﻣﺜﺎل، ﺗﺤﻘﻴﻖ ﭼﻦ و ﻫﻤﻜﺎراﻧﺶ (۲۰۰۵)، ﻧﺸﺎن داد رﻓﺘﺎر ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ، ﻋﻤﻠﻜﺮد ﮔﺮوه را ارﺗﻘﺎ و ﺗﺮک ﺷﻐﻞ را ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻲدﻫﺪ (سات هاف[۱۱۸]،۲۰۰۹). ﻫﻢ ﭼﻨﻴﻦ، ﺗﺤﻘﻴﻖ ﭘﺎدﺳﺎﻛﻒ و ﻣﻜﻨﺰی (۱۹۹۷)، ﻧﺸﺎن داد رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﺑﺮ اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ ﺳﺎزﻣﺎن ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻲﮔﺬارﻧﺪ؛ ﭼﺮا ﻛﻪ آن ﻫﺎ ﺑﻪ آزاد ﺷﺪن ﺳﺎﻳﺮ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻛﻤﻚ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺑﻬﺮه وری را ارﺗﻘﺎ ﻣﻲ دﻫﻨﺪ، ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎ را ﺑﻬﺒﻮد ﻣﻲﺑﺨﺸﻨﺪ و ﻣﻮﺟﺐ اﻓﺰاﻳﺶ اﻧﻄﺒﺎقﭘﺬﻳﺮی ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ.
خلاقیت سازمانی
مفهوم خلاقیت [۱۱۹]
همه سازمان ها برای بقا نیازمند اندیشه های نو و نظرات بدیع و تازه اند. افکار و نظرات جدید همچون روحی در کالبد سازمان دمیده می شوند و آنها را از نیستی و فنا نجات می دهند. در عصر حاضر، ما برای بقا، پیشرفت و حتی حفظ وضع موجود باید جریان نوجویی و نوآوری را در سازمان تداوم بخشیم تا از رکود و نابودی آن جلوگیری شود (الوانی، ۱۳۸۶: ۲۳۹).
خلاقیت واژه ای عربی است که ریشه آن (خلق) به معنی آفریدن است. در لغت نامه دهخدا خلاقیت، خلق کردن و بوجود آوردن است و خلاق، شخصی است که دارای عقاید نو باشد. خلاقیت فرایند تکامل بخشیدن به دیدگاه های بدیع و تخیلی درباره ی موقعیت های گوناگون نیز تعریف شده است (مورهد به نقل از محبوبی و توره، ۱۳۸۷). سیکزنتمی و ولف[۱۲۰] خلاقیت را فکر یا فرآورده ی نوآورانه ی ارزشمند و دارای قابلیت اجرا دانسته اند (سیکزنتمی و ولف، ۲۰۰۲: ۲۵). مدینک[۱۲۱] می گوید خلاقیت عبارت است از شکل دادن به عناصر متداعی به صورت ترکیبات تازه است که با الزامات خاصی مطابق، یا با شکلی مفید می باشد. گیزیلین[۱۲۲] معتقد است خلاقیت، ارائه کیفیت های تازه ای از مفاهیم و معانی است. ورنون[۱۲۳] معتقد است خلاقیت توانایی شخصی در ایجاد ایده ها، نظریه ها، بینش ها، اشیای جدید و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینه ها است که از نظر محققان، ابتکاری و از لحاظ علمی، زیباشناسی، فن آوری و اجتماعی، باارزش قلمداد گردد (آقایی فیشانی، ۱۳۷۷: ۱۷). به اعتقاد افروز (۱۳۸۵) متداول ترین برداشت از خلاقیت، عبارت است از اینکه فرد، فکری نو و متفاوت ارائه دهد. اکثر روانشناسان، بر این مطلب توافق دارند که خلاقیت به دست آوردهای ارزشمند اشاره دارد. شهرآرای (۱۳۸۱) خلاقیت را به معنی توانایی دستیابی به چیزی به شکل بدیع، که در برگیرنده عناصر انگیزشی و عاطفی است معنی کرده است.
نقش و اهمیت خلاقیت: