The IJ of Industrial Mgmt & Data Systems
۸۲٫
۵
Industrial Marketing Management and others
۱۰۰
۵۸۸
کل
۲-۲-۱- اهداف زنجیره تأمین
هدف هر زنجیره تأمین عبارت از حداکثر نمودن ارزش[۱۲] کل است. ارزش در زنجیره تأمین به معنای تفاوت میان آن چیزی است که محصول نهایی میارزد و هزینهای که زنجیره تأمین در برآورده کردن سفارش مشتری صرف می کند. برای اغلب زنجیرههای تأمین تجاری ، ارزش مترادف با سود آوری[۱۳] کل در نظر گرفته می شود، یعنی تفاوت میان درآمد[۱۴] حاصل از پرداخت مشتری و کل هزینه های زنجیره تأمین؛ هرچه زنجیره تأمین سود آوری بیشتری داشته باشد، زنجیره تأمین موفقتری است. موفقیت زنجیره تأمین با معیار سود آوری کل زنجیره تأمین -که میان سطوح مختلف آن تقسیم می شود - اندازه گیری می شود و سود آوری هریک از سطوح زنجیره تأمین به تنهایی معنایی ندارد.
با توجه به مطالب فوق، برای رسیدن به هدف زنجیره تأمین- سود آوری- باید منابع هزینه و درآمد را مشخص نموده و روی آنها تمرکز کرد . برای هر زنجیره تأمین تنها یک منبع درآمد وجود دارد : مشتری. سایر جریانهای پولی عبارتست از مبادلات و به اصطلاح دست به دست شدن وجه پرداختی مشتری در میان صاحبان سطوح مختلف زنجیره تأمین.
در مقابل جریانهای سه گانه اطلاعات، محصول (یا مواد) و پول در زنجیره تأمین هزینههایی به همراه دارد . بنابراین ، مدیریت مناسب این جریانها عنصر کلیدی در موفقیت زنجیره تأمین است.
بنابراین مدیریت زنجیره تأمین عبارتست از مدیریت جریانهای مابین و درون سطوح مختلف زنجیره تأمین برای دستیابی به حداکثر سود زنجیره تأمین .
۲-۲-۲- مدیریت زنجیره تأمین
در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ شرکتها، عملیات تولیدی خود را با بهره گرفتن از سیستمهای برنامه ریزی مواد، زمانبندی و کنترل کارگاه و سیستمهایی نظیر برنامه ریزی منابع ساخت[۱۵] و برنامه ریزی منابع شرکت[۱۶] تحت کنترل قرار داده و در دهه ۱۹۹۰ آنها سعی کردند خود را در رده جهانی مطرح کنند. لذا آنها مدیریت کیفیت جامع[۱۷] را به کار بستند تا فرآیندهایشان را تحت کنترل درآورند و بهبود مستمر را پدید آورند. همچنین تکنیکهای تولید به موقع مانند کانبان و موجودی صفر نیز معرفی شدند تا کارخانهها بتوانند از آنها به عنوان روشی برای کاهش هزینه و بهبود کیفیت استفاده کنند. اما امروزه اکثر شرکتها معتقدند که قدم بعدی برای افزایش سود و سهم بازار مدیریت زنجیره تأمین کار است. (Lummus, R., Vokurca, R., 1999)
کاگلین[۱۸] (۱۹۹۸) اینگونه بیان می کند: در یک زنجیره تأمین مدیریت شده، سازنده و تأمینکنندگانش، خریداران، مشتریان به عبارت دیگر همه اعضا در سازمانی گسترش یافته باهم کار می کنند تا یک محصول و یا خدمت مشترک را به بازار عرضه کنند که مشتری مایل است برای آن پول پرداخت کند. این شرکت چند گروهی، به صورت یک سازمان گسترش یافته عمل می کند و از منابع مشترک( افراد، فرآیندها، تکنولوژی و معیارهای عملکردی) استفاده بهینه می کند تا به همافزایی عملیاتی دست یابد. نتیجه آن، محصول یا خدمتی است با کیفیت بالا، هزینه کم و قابل دسترس (kuglin, 1998)
مدیریت زنجیره تأمین شامل یکپارچهسازی فرآیندهای کسب و کار از مصرف کننده نهایی تا تأمینکننده اولیه میباشد که محصول، خدمات و اطلاعاتی را مهیا می کند که برای مشتری ایجاد ارزش کند. (Alvarado Y., Kotzab H., 2001)
دانشگاه MIT در تعریف مدیریت زنجیره تأمین یکپارچه میگوید: رویکردی فرآیندگرا برای تأمین مواد اولیه و اقلام مورد نیاز، تولید و تحویل محصولات و خدمات به مشتریان (www.MIT.edu, 2011)
۲-۲-۲-۱- فرآیندهای اصلی مدیریت زنجیره تأمین
از نظر هندفیلد[۱۹] (۱۹۹۹) مدیریت زنجیره تأمین شامل سه فرایند عمده مدیریت لجستیک، مدیریت روابط و مدیریت اطلاعات است.
مدیریت لجستیک
در تحلیل سیستمهای تولیدی موضوع لجستیک بخش فیزیکی زنجیره تأمین را در بر میگیرد. این بخش کلیه فعالیتهای فیزیکی از مرحله تهیه ماده خام تا محصول نهایی، شامل فعالیتهای حمل و نقل، انبارداری، زمانبندی تولید و … را شامل می شود. مدیریت لجستیک انتقال مواد خام یا نیمساخته و تکمیلشده، حمل و نقل و توزیع انبارداری، مدیریت مواد یا مدیریت موجودیها را در برگرفته و با مدیریت تولید در تعامل میباشد.
مدیریت روابط
مدیریت روابط، تأثیر شگرف بر همه زمینه های زنجیره تأمین و همچنین سطح عملکرد دارد. در بسیاری از موارد، سیستمهای اطلاعاتی و تکنولوژی مورد نیاز برای فعالیتهای مدیریت زنجیره تأمین با صرف هزینه زیاد در شرکتها ایجاد می شود. اما بسیاری از شکستهای آغازین در زنجیره تأمین به علت انتقال ضعیف انتظارات و توقعات و متعاقباً رفتارهایی است که بین طرفین درگیر در زنجیره به وقوع میپذیرد. مهمترین عامل برای مدیریت موفق در زنجیره تأمین، ارتباط مطمئن میان شرکاست.
مدیریت اطلاعات
امروزه نقش، اهمیت و جایگاه اطلاعات برای همگان بدیهی است. مدیریت سیستمهای اطلاعاتی و انتقال صحیح اطلاعات باعث می شود تا فرایند زنجیره تأمین مؤثرتر و کاراتر مدیریت شود. مدیریت هماهنگ و مناسب اطلاعات بین شرکا باعث خواهد شد تا تأثیرات فزایندهای در سرعت، دقت، کیفیت و اثربخشی زنجیره تأمین وجود داشته باشد (برادران کاظم زاده, ۱۳۸۳)
۲-۳- ریسک و مدیریت ریسک
ریسک در لغت نامه آکسفورد به معنای احتمال پیشامد نتایج بد تعریف شده است. (لغت نامه آکسفورد). احتمال تکرار و درجه اهمیت زیان در آینده را ریسک مینامند. (Jones, 2005)
تعاریف مختلفی برای ریسک وجود دارد. در یکی از تعاریف “ریسک” رویدادی است که در آینده رخ میدهد و ما میتوانیم از آن اجتناب کرده یا آنرا کاهش دهیم. اما از دید مردم ریسکها وقتی وجود دارند که برآمدهایی غیر قطعی وجود داشته باشند و نتایج آتی یک کار را به طور قطعی نتوان پیش بینی کرد.
۲ مؤلفه اساسی برای ریسک وجود دارد:
۱- زیان ها و ضررها
۲-احتمال مواجهه (عدم قطعیت موجود درباره وقوع و میزان آن ضرر)
احتمال مواجهه
شدت اثر
نیازمند نظارت مستمر: افزایش احتمال رخداد ممکن است به فاجعه تبدیل شود
نیازمند نظارت مستمر: چندین بار رخ دادن میتواند اثرات شدیدی را ایجاد کند.
محدوده امن
نیازمند اقدام فوری
بسیار زیاد
زیاد
متوسط
کم
نا محتمل