* از دیگران سئوال کنید و خوب به جوابهایشان گوش دهید.
* به صورت فعال نظرات، عقاید و احساسات دیگران را قبل از تصمیم گیری جستجو کنید.
* اطلاعات و نظرات خود را با دیگران در میان بگذارید و به زندگی و مشکلات آنها توجه نمایید.
* به موفقیت افراد امتیاز و بازخورد مثبت نشان دهید.
روش اتخاذ دیدگاه قربانی که در درمان افراد جامعه و متجاوزین جنسی به کار می رود نیز در پی تقویت همین حس می باشد. در این روش مهاجمان جوانب آزار دهندهی جنایتی شبیه عمل خود را که از دیدگاه قربانیان نوشته شده است می خوانند. آنها نوارهای ویدیوئی را مشاهده می کنند که در آنها قربانیان با چشمان اشکبار، آن لحظات تجاوز را تعریف می کنند. سپس مهاجمان درباره عمل خود از دیدگاه قربانی مطلبی می نویسند که در آن، احساس قربانی را در ذهن مجسم می کنند. آنان این نوشته را برای یک گروه درمانگر می خوانند و سعی می کنند به سئوالات مطرح شده دربارهی حمله از دیدگاه قربانی جواب دهند. در نهایت، مهاجم از طریق بازآفرینی صوری جنایت در شرایط مشابهی قرار می گیرد، اما این باز نقش قربانی را بازی می کند (گلمن، ۱۳۸۰).
ت – انگیزه:
* فعالانه در جستجوی موفقیت هایی باشید که کارها را بهبود بخشد.
* اهدافی بیشتر از آنچه از شما خواسته شده انتخاب کنید.
* علیرغم مشکلات و موانع روی دستیابی به هدف اصرار داشته باشید.
ث – هیجان:
* وقتی عاطفه منفی احساس می کنید، سعی کنید مثبت نگاه کنید. از خودتان بپرسید چطور احساس می کنم و چه چیزی احساسم را بهتر خواهد کرد.
* از احساساتتان برای کمک به خودتان و برای تصمیم گیریها استفاده کنید، با جایگزینی های دیگر چه احساسی خواهید داشت.
* با صداقت به احساسات منفی خودتان اعتراف کنید و آنها را به سوی جایگزینی حرکت دهید.
* از انرژی همراه خشم، برای تغییر موقعیت استفاده کنید و به جای احساس خشم احساس نیرو کنید.
* پس از اینکه عصبانی شدید، ابتدا سعی کنید خود را خونسرد کنید نه اینکه در پی حل مشکل باشید.
ج – مهارتهای اجتماعی:
* راههایی که دایره ای ارتباطات شما را گسترش می دهد، بیابید.
* حد و مرزهایی جهت دوستی تعیین کنید و افراد را در این حلقه نگه دارید.
* در طرحها و نقشه ها و اطلاعات و منابع با دیگران مشارکت کنید.
موریس الیاس[۲۶] (به نقل از گلمن، ۱۳۸۰، به نقل از پارسا، ۱۳۸۲) در برنامهی آموزش جهت ارتقای سطح آگاهی اجتماعی نتایج را زیر را بدست آورده است:
* افزایش حساسیت نسبت به احساسات دیگران
* بهبود درک پیامدهای رفتار خود
* افزایش توانایی در موقعیت های بین فردی و برنامه ریزی برای عمل مناسب
* افزایش عزت نفس
* افزایش رفتارهای جمع گرایانه
* یاری طلبی دوستان از فرد
* کاهش رفتارهای ضد اجتماعی، خودفرسا و ؟؟
* ارتقای سطح مهارتهای فرد در زمینه نحوهی آموختن
* افزایش خویشتن داری، هشیاری اجتماعی و تصمیم گیری جمعی
مدل هوش هیجانی مایر و سالووی (۱۹۹۹ و ۱۹۹۰)
مدل هوش هیجانی مایر و سالووی یک رویکرد مبتنی بر هوش و توانایی – مدار است. آنها آغازگران نظریه هوش هیجانی هستند، و زمانی که برای نخستین بار این مفهوم را به کار بردند، مقصود آنها این بود که توجه روشن تری نسبت به رابطه بین هیجان و شناخت (استدلال) ایجاد کنند. نوشته های آنها در این زمینه به میزان زیادی بر نظریه های بعدی نفوذ داشت و پایه ای برای اکثر تحقیقات علمی و تأمل در این مفهوم بوده است (کاروسو، ۱۹۹۹ ؛ به نقل از بار – اُن ، ۲۰۰۰)
در این مدل، هوش هیجانی به عنوان «توانایی درک و تظاهر هیجانها، فهم و به کارگیری هیجان ها، و اداره هیجانها جهت تقویت رشد شخصی» تعریف می شود (مایر و سالووی، ۱۹۹۷ ؛ سالووی و مایر ، ۱۹۹۰ ؛ به نقل از مایر، ۲۰۰۱). اما اخیراً سالووی و مایر (۱۹۹۷) در تجدیدنظر در مورد تعریف اولیه خود، از تعریف «تفکر در مورد احساسات» را تأکید ناکافی دانستند. بنابراین، آنها در یک تعریف تجدید نظر شده و پیچیده هوش هیجانی را بر اساس کفایت های اختصاصی آن شامل:
۱) توانایی درک و ابراز هیجان به شکل صحیح
۲) تسهیل هیجانی فکر
۳) فهم و تحلیل اطلاعات هیجانی و به کارگیری آگاهی هیجانی
۴) توانایی تنظیم هیجان ها جهت ارتقا رشد هیجانی و عقلانی و سلامت، تعریف نمودند. اساساً مدل آنها از هوش هیجانی با این عقیده آغاز می گردد که هیجانها در بردارنده اطلاعات درباره روابط هستند. هنگامی که روابط یک شخص با شخص یا شیء دیگر تغییر می کند، به تبع آن هیجانات وی نیز نسبت به آن شخص یا شیء تغییر می یابد. بنابراین، هوش هیجانی به نوبه خود، به توانایی شناسایی معنای هیجانها و رابطه بین آنها و استدلال و حل مسأله بر مبنای آنها اشاره دارد. علاوه بر این هوش هیجانی را برای تقویت فعالیت های شناختی نیز به کار می گیرند (مایر، ۲۰۰۱). در نتیجه، طبق این دیدگاه می توان کفایت های اساسی درگیر در هوش هیجانی را شامل ادراک هیجان در خود و دیگران، فهم این هیجان ها و اداره هیجان ذکر نمود (فلدمن، ۲۰۰۱ ؛ به نقل از مایر، ۲۰۰۱). با تعریف اخیر از مفهوم هوش هیجانی، آنها تحلیل خود از توانایی های مرتبط با هیجان را به چهار حوزه از مهارتها تقسیم کرده و آنها را رشته ها نامیدند (مایر، ۲۰۰۱). هر یک از این حوزه ها، گروهی از مهارتهای فرعی اساسی تر هر حوزه هستند که به طور افزایشی به مهارتهای سایر حوزه های مدل وابسته میباشند.
در جدول شماره ۱-۲ ، چارچوب نظری هوش هیجانی مدل مایر و سالووی شامل حوزههای چهارگانه و مهارتهای فرعی نشان داده شده است (مایر، ۲۰۰۱).
جدول شماره ۱-۲ : چارچوب هوش هیجانی: جدول (مایر و سالووی، ۱۹۹۹؛ به نقل از تیره گری، ۱۳۸۴) ادراک، ارزیابی و تظاهر هیجانی * توانایی شناسایی هیجان در حالات جسمانی و روانشناختی * توانایی شناسایی هیجان در سایر افراد و موضوعات * توانایی ابراز صحیح هیجانات و بیان نیازهای مرتبط با آن احساسات * توانایی تمایز بین درستی یا نادرستی، صحت و سقم ابراز احساسات تسهیل هیجانی تفکر * توانایی هدایت مجدد و تقدم بخشی به تفکر خود بر پایه احساسات مرتبط با موضوعات، رویدادها و سایر افراد * توانایی ایجاد یا رقابت بین هیجان های زنده برای تسهیل قضاوتها و خاطرات مرتبط با احساسات * توانایی تسلط بر نوسانات خلقی به منظور اتخاذ دیدگاه های گوناگون * توانایی یکپارچه سازی این چشم اندازهای القاء شده از طریق خلق * توانایی استفاده از حالات هیجانی جهت تسهیل حل مسأله و خلاقیت |