در بین اهل سنت نصب، اجماع و بیعت از طرق تعیین امام معرفی شده است.همان گونه که در عمل نیز همین اتفاق برای اهل سنت اتفاق افتاده است؛ یعنی ائمه اهل سنت به روش واحد و یکسانی انتخاب نشدهاند. در واقع، آن اختلاف نظری، ناشی از این اختلاف در عمل بوده است و چون در مقام عمل دیدهاند ائمه شان به طرق مختلفی انتخاب شدهاند، مجبور شدهاند که نظری موافق عمل واقع شده، ارائه دهند هر چند که نظریات معقولی نباشد.
اهل سنت، امامت ابوبکر را با بیعت صحابه و یا اجماع اثبات میکنند، امامت عمر را با نص ابوبکر و امامت عثمان را به وسیله شورای شش نفره و امامت حضرت علیA را با اجماع مردم مدینه میدانند.
عضد الدین ایجی، صاحب مواقف حصول امامت را با بیعت میداند و لو این که با بیعت یک یا دو نفر از اهل حل و عقد حاصل گردد و برای حصول امامت اجماع را لازم نمیداند. ایجی برای اثبات مدعای خود به سیره اصحاب استناد میکند و میگوید: امامت ابوبکر با بیعت عمر ثابت شد و امامت عثمان هم با بیعت عبد الرحمان بن عوف حاصل گشت.
وی میافزاید: «اصحاب برای حصول امامت اجتماع همه مردم مدینه را لازم ندانستند، چه رسد به اجتماع همه مسلمانان از همه جای جهان اسلام؛ و تا حالا نیز روش تعیین خلیفه چنین بوده است»[۳۹۳].
۲-۳-۲-۵٫ دیدگاه امامیه:
شیعه امامیه نصب از سوی خدا به وسیله پیامبر اکرم۶ یا امامی که امامت او از طریق نص الهی ثابت شده است، را تنها طریق تعیین امام میداند و هیچ راه دیگری را برای تعیین امام و خلیفه رسول خدا۶ قبول ندارد.
۱-۲-۳-۲-۵٫ ادله امامیه:
شیعه امامیه برای اثبات نظریه خود به دلایل عقلی و نقلی تمسک کردهاند. محقق طوسی دو دلیل بر این مدعا ذکرمی کند.
۱٫ عصمت
مهم ترین دلیل متکلمان امامیه بر این که طریق تعیین امام نص میباشد، عصمت میباشد.
شیخ طوسی در بیان صفات امام مینویسد: «امام باید منصوص باشد، زیرا پیش از این ثابت شد که عصمت امام واجب است»[۳۹۴].
پیش از این ثابت شد که امام باید معصوم باشد و چون عصمت امر پنهان و مخفی میباشد که کسی جز خداوند نمیتواند از آن آگاه گردد، پس ناچار نصب امام از سوی خداوند و به واسطه پیامبرش صورت خواهد گرفت.
«در حقیقت، از نظر مقام ثبوت، امامت مقام و منصب الهی است و این خداوند است که فرد یا افرادی را به عنوان امام منصوب مینماید و در مقام اثبات راه کلی و عمومی آن «نص قرآنی یا روایی» است، ولی در مواردی که شرایط اقتضا کند معجزه نیز راه گشا خواهد بود، پس نص و اعجاز به مقام اثبات مربوط میباشند، چنان که نصب و تعیین مربوط به مقام ثبوت است»[۳۹۵].
امامیه بر این باور است که یازده امام دیگر نیز به وسیله نص مستقیم پیامبر اکرم(ص) و هم چنین نص غیر مستقیم؛ یعنی به واسطه نص امام قبلی معین شدهاند.
محقق طوسی پس از آن که امامت و ولایت بلافصل حضرت علیA را با ادله عقلی و نقلی اثبات نمود. سه دلیل برای امامهای یازده گانه دیگر ذکر میکند که عبارتند از:
الف.نقل متواتر
در میان شیعه به صورت متواتر روایت شده است که ائمه و خلفای پیامبر اکرم۶ دوازده نفر است و اسامی آنها نیز به ترتیب به وسیله نبی اکرم۶ اعلام شده است.از جمله این روایتها روایتی است که رسول اکرم۶ به امام حسینA فرمود: «این پسرم امام است، فرزند امام و برادر امام پدر نه امام است که نهمین آنها قائم آنها میباشد»[۳۹۶].
این حدیث هم در منابع شیعه موجود است و هم در منابع اهل سنت.مرحوم مرعشی نجفی در کتاب شرح احقاق الحق منابع این روایت را از کتب اهل سنت جمع کرده است[۳۹۷].
شیعه و سنی روایت کردهاند که رسول خدا۶ فرمود: «خلفا و جانشینهای من دوازده نفر به تعداد نقبای بنیاسرائیل هستند»[۳۹۸] طبق تصریح قرآن نقبای بنی اسرائیل دوازده نفر بودند که خداوند آنها را تعیین کرد.«ما از میان آنها دوازده نقیب و بزرگ برانگیختیم»[۳۹۹]. در این که این دوازده نفر چه کسانی هستند، اهل سنت خیلی تلاش کردهاند و اقوال مختلفی را مطرح کردهاند و به نتیجه نرسیدهاند، ولی شیعه امامیه در تطبیق این دوازده نفر هیج مشکلی ندارد. این دوازده نفر تنها بر دوازده امام شیعه امامیه، قابل انطباق هستند.
ب. وجوب عصمت
پیش از این ثابت شد که امام باید معصوم باشد و بالاتفاق غیر این یازده نفر معصوم نیستند، بنابراین بعد از حضرت علیA این یازده نفر امام میباشند.
ج.وجود کمالات
همان گونه که در بحثهای پیش ثابت شد، امام باید در همه کملات نفسانی و بدنی افضل باشد تا تقدیم مفضول بر افضل یا ترجیح بلا مرجح اتفاق نیفتد. این یازده نفر از فرزندان حضرت علیA افضل بودند پس بعد از حضرت علیA امام متعین در این یازده نفر خواهد بود.
ایراد قوشچی
قوشچی میگوید: «بعد از بحثهای گذشته، اشکال قول محقق طوسی بر فرد متامل پنهان نیست»[۴۰۰].
پاسخ شبهه قوشچی
چون پیش از این تمام شبهات قوشچی بر ادله محقق طوسی رد شد، این شبهه نیز رد میشود.
۲٫ سیره پیامبر اکرم(ص)
دومین دلیلی که محقق طوسی برای منصوص بودن امام مطرح نموده است، سیره رسول اکرم۶ میباشد. سیره رسول خدا۶ نشان میدهد که وی نسبت به مردم بسیار رؤوف و مهربان بودند. او با مردم مانند یک پدر و حتی دلسوزتر از یک پدر نسبت به فرزند خود رفتار میکرد چنان که خود رسول خدا۶ میفرماید: «أنا و علی أبوا هذه الامه»[۴۰۱].
در این راستا رسول خدا۶ کوچکترین اموری را که به سعادت دنیا و آخرت مردم مربوط میشد اعلام میکرد، به گونهای که درباره قضای حاجت، حدود چهل دستور اعم از واجب و مستحب و حرام و مکروه از حضرت به ما رسیده است. حضرت هنگامی که سه نفر با هم به مسافرت میرفتند، میفرمود یکی از شما باید رئیس باشد. با این توصیف چگونه متصور است که حضرت امر بسیار مهمی، چون خلافت را فراموش کرده باشد و به طور مستقیم درباره آن سفارشی نکرده باشد.با این شناختی که از رسول خدا۶ موجود است به یقین او درباره خلافت سفارشی کرده است و از سوی دیگر اقدامات رسول خدا۶ از روی هوا و هوس نیست، بلکه هر اقدامی انجام میدهد از روی و حی و از جانب خداست.«مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوی إن هُوَ إلا وَحیُ یُوحَی»[۴۰۲].
سیره عملی رسول اکرم نشان میدهد که موقعی که میخواستند مدینه را ترک کنند همیشه جانشینی برای خود تعیین میکردند و انتخاب جانشین را بر عهده مردم نمیگذاشتند.
آن چه که مورد قبول منابع شیعه و سنی است این است که رسول خدا۶ در موارد متعددی حضرت علیA را جانشین خود کرد. جانشینی در جریان غزوه تبوک در مدینه و جانشینی در مکه مکرمه در لیله مبیت از موارد بارز آن است.
محقق طوسی به جانشینی حضرت علیA در جریان غزوه تبوک اشاره میکند و آن را یکی از ادلهای قرار میدهد که بر خلافت امام علیA بعد از رسول خدا۶ دلالت میکند.
نص عبارت محقق طوسی چنین است: «ولاستخلافه علی المدینه فیعم للاجماع»[۴۰۳].
بیان استدلال: رسول خدا۶ در غزوه تبوک حضرت علیA را جانشین خود کرد و تازمان وفات نیز وی را عزل نکرد در نتیجه این جانشینی تمام زمانها را در برمی گیرد و همه امور را شامل میشود، پس علیA بعد رسول خدا در مدینه خلیفه است و غیر ایشان خلیفه در مدینه نیستند وچون اجماع وجود دارد که خلافت برای تمام شهرها واحد است و کسی که در مدینه خلیفه باشد در غیر مدینه نیز خلیفه است از این رو خلافت مطلق برای علیA ثابت میگردد.
در این که مراد از «للاجماع» چیست؟ بین علامه حلی و قوشچی اختلاف نظر وجود دارد.علامه حلی متعلق اجماع را عدم فصل بین شهرها میداند و میگوید: «و اذا کان خلیفته علی المدینه فی تلک الحال و لم یعزله قبل موته و لا بعده استمرت ولایته علیها فلا یکون غیره خلیفه علیها و اذا انتفت خلافه غیره علیها انتفت خلافته علی غیرها للاجماع فثبت الخلافه لهA»[۴۰۴].
ولی قوشچی متعلق اجماع را عدم فصل زمان غیبت رسول خدا۶ از مدینه و وفات وی میداند.نص عبارت قوشچی چنین است:
«لاستخلافه علی المدینه فی غزوه تبوک و عدم عزله الی زمان وفاته فیعم الازمان و الامور للاجماع علی عدم الفصل بل الحاجه الی الخلیفه بعد الوفاه اشد منه حال الغیبه»[۴۰۵].
۲-۲-۳-۲-۵٫ شبهات قوشچی:
قوشچی در رد این استدلال محقق طوسی، دو اشکال مطرح میکند[۴۰۶].
۱٫این نقل صحیح نیست.
۳-۲-۳-۲-۵٫ پاسخ:
این که رسول خدا۶ حضرت علیA را در جریان غزوه تبوک جانشین خود در مدینه قرار داد، در منابع معتبر و دست اول اهل سنت، مانند صحیح بخاری و مسلم آمده است که در بحث حدیث منزلت به آنها اشاره شد.
۲٫اجماع بر خلاف این دلیل است.