۵- برقراری نظام مناسب تشویق و تنبیه
ب) وجدان کاری وانضباط اجتماعی
ج) تحول در سیستم ها و روش ها
د) تفاهم بین مدیران و کارکنان
ه) ساختار سازمانی و سیستم های کارآمد که هدف از این کار واکنشی مناسب نسبت به شرایط محیطی و ساده کردن تصمیم گیری است.
و) تحقیق و توسعه عامل موثر بر عملکرد، افزایش بهره وری، ایجاد و تقویت واحد تحقیق و توسعه است.
ز) ایجاد فضای روانی مناسب: فضای روانی مناسب می تواند روحیه کارکنان را بهبود بخشد و زمینه مشارکت آنان را در مسائل و مشکلات سازمان فراهم آورد و حتی خلاقیت و ابتکار را تقویت کند(صنوبری، ۱۳۷۹، ۱۱۷).
۲-۱۰.ضرورت مشارکت کارکنان در سازمان های امروزی
نیروی انسانی به لحاظ برخورداری از قدرت اندیشه، خلاقیت و نوآوری بزرگترین دارایی هر سازمانی محسوب می شود، چرا که هرگونه بهبود و پیشرفت در سیستمهای فنی و سازمانی توسط نیروی انسانی صورت می گیرد. توان فکری و اندیشه های کارکنان در سازمان به عنوان سرمایه نهفته و راکد میباشد هر سازمان و مدیریتی بتواند از این سرمایههای نهفته بیشترین استفاده را بکند به همان اندازه امکان رشد وتوسعه میسر خواهد شد. نیروی انسانی بر خلاف سایر منابع با مصرف کردن کاهش و یا مستهلک نمیشود هر چقدر از اندیشه و فکر بیشتر استفاده نماید بهمان اندازه توانایی اش بهبود می یابد. از طرف دیگر مشارکت یکی از نیازهای فرا مرتبه انسانها به شمار میرود که ریشه در فطرت بشری دارد. افرادی که در امور و فعالیتهای سازمان شرکت نمایند و از اندیشه و فکر پاک استفاده کنند علاوه بر پیشرفت سازمان در تعالی خویش نیز گام برداشته اند. برای بهبود بهرهوری از مکانیزمهای مختلف استفاده میکنند که یکی از مکانیزمهای مدیریتی، بهره گیری از تکنیکهای مختلف مدیریت مشارکتی است. مشارکت راهکاری است که به کارکنان اجازه داده میشود به جای اینکه همیشه مدیریت و رهبری شوند از توانایی های خود بهره گیرند، فکر کنند و قوه خلاقیت خود را به کار اندازند و در تصمیمگیریها مشارکت و دخالت داشته باشند. مشارکت یک فرآیندی است که طی آن کارکنان یک سازمان به طور داوطلبانه در امور و فعالیتهای مربوط به خود دخالت کنند بشرطی که توان و انگیزه مناسب برای دخالت مؤثر را داشته باشند(صابر معاش و کوثری،۱۳۹۱).
مدیریتی مشارکتی عبارت است از عملیاتی که طی آن کارکنان یک سازمان را در روند تصمیمگیریها دخالت و شرکت میدهند تأکید این شیوه مدیریت بر همکاری و مشارکت داوطلبانه کارکنان استوار است و میخواهد از اندیشه ها ، نظرات و ابتکارات آنها در حل مشکلات و مسائل سازمان استفاده کند. البته نظام مشارکتی با افزایش رضایت مندی، انگیزه کارکنان را نیز بهبود می بخشد.
کارکنان با انگیزه، توانایی های بیشتری داشته و می توانند در سازمان خلاقیت و نوآوری را افزایش دهند. بزرگترین پشتوانه جهت اعمال مدیریت مشارکتی، تعهد، ایمان و اعتقاد مدیران سازمانها است. تا زمانی که مدیریت سازمان اعتقاد به مشارکت کارکنان نداشته باشد مدیریت مشارکتی تحقق پیدا نخواهد کرد.
مکانیزم های متفاوتی برای عملی کردن مدیریت مشارکتی وجود دارد که عمدهترین تکنیک برای مشرکت کارکنان استقرار نظام پیشنهادات در یک سازمان است.( آنکه بیشتر مشورت میکند کمتر اشتباه میکند)
نظام یا سیستم پیشنهادات ، تکنیکی است که میتوان از فکر و اندیشه های کارکنان برای مسئله یابی، چارهجویی و حل مسائل و مشکلات سازمانی بهره جست. بر اساس نظام پیشنهادات کلیه کارکنان از عالیترین رده سازمانی تا پایین ترین سطح آن میتوانند پیشنهادات، ایدهها ، ابتکارات و نظرات خود را برای رفع نارساییهای موجود در روند کاری و یا بهبود روش های انجام کار و یا افزایش کیفیت تولید ارائه دهند. البته نظام پیشنهادات فقط انتقاد نیست بلکه در آن راه چاره نیز ارائه میگردد(معصومی،۱۳۹۰).
فقط به بیان مشکلات پرداخته نمی شود بلکه راه حلهای رفع مشکلات نیز ارائه می شود از این طریق کارکنان می توانند به همه امور و فعالیتهای سازمان بپردازند و پیشنهادهای اصلاحی خود را بر اساس فرآیندی مشخص تدوین و ارائه نمایند. استقرار نظام پذیرش و بررسی پیشنهادات در یک سازمان توجه و حساسیت کارکنان را به فرآیندهای کار بیشتر کرده و باعث مشارکت بیشتر کارکنان در سازمان می شود. و با افزایش مشارکت، خلاقیت و روحیه کارکنان، راهکارهای عملی برای حل مسائل و مشکلات سازمان پیدا میشود.
متأسفانه به دلایل مختلف نظام مشارکتی و پیشنهادات در کشور ما جایگاه خود را پیدا نکرده است. کارکنان در تصمیم گیریهای سازمان مشارکت داده نمیشوند و اگر در یک سازمانی مشارکت هم داده شوند از طرف کارکنان استقبال نمیشود.
شاید از مهمترین دلایل عدم استقبال کارکنان از سیستم پیشنهادات به دلیل بیتوجهی به نظرات و پیشنهادات کارکنان بوده است. که نظرات و پیشنهاداتی را مطرحکرده اند ولی به آنها بهایی داده نشده است. و لذا برای کارکرد بهتر این نظام در سازمانهای ایران ابتدا باید کار فرهنگی صورت گیرد تا ذهنیتی که از ارائه پیشنهادات دارند تغییر یابد، به همین علت اگر این سیستم را در سازمان مستقر گردید انتظار نداشته باشید که از فردای آن روز پیشنهادات از جای جای سازمان سرازیر گردد بلکه برای معتبر سازی و ایجاد یک ذهنیت مثبت تلاش کنید و آن نیز با شعار امکان پذیر نمیباشد بلکه باید عملاً نظام پیشنهادات را تقویت کنید(خلعتبری،۱۳۹۱).
۲-۱۱. سرمایه فکری به عنوان یک عامل مؤثر بر عملکرد منابع انسانی
یکی از عوامل مهم که بر عملکرد منابع انسانی نقش و تاثیر زیادی داشته و بر کیفیت و بهبود عملکرد منابع انسانی موثر است، سرمایه فکری می باشد .تغییرات و چالش های که در محیط سازمان های امروزی در حال رخ دادن است بیانگر این واقعیت است که موفقیت سازمانی ها متاثر از نقش کارکنانی می باشد که از دانش و مهارت و توانمندی بالایی برخوردارند و منابع انسانی هر سازمان ارزشمندترین منبع آن محسوب می شود، بنابراین کارکنان اثر بخش همواره مورد توجه صاحبنظران علم مدیریت بوده اند و طبعاً سازمان نیازمند کارمندانی با عملکرد بالا و قابلیت علمی و عملی گسترده نیاز دارد(مقیمی،۱۳۸۸).
امروزه برای افـزایش عملکرد در سازمان ها استفاده بهینه از دانش وسرمایه فکری درسازمان ها می باشد که با ورود به اقتصاد دانش محور، دانش در مقایسه با سایر عوامل تولید مانند زمین، سرمایه و ماشین آلات از ارزش بیشتری برخوردار گردیده و عوامل سنتی تولید به تدریج نقش پررنگ خود را ازدست داده اند بطوری که در این اقتصاد، دانش مهمترین عامل تولید محسوب می شود و از آن بعنوان مزیت رقابتی نام برده می شود(همان منبع،۱۳۸۸)
سرمایه فکری همیشه مبهم بوده است و تعاریف مختلفی برای تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرار گرفته است. بسیاری تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند دارایی ها، منابع یا محرک های عملکرد به جای کلمه سرمایه استفاده کنند و آنها واژه فکری را با کلماتی مانند نامشهود، بر مبنای دانش یا غیر مالی جایگزین میکنند. بعضی از حرفهها (حسابداری مالی و حرفههای قانونی) نیز تعاریف کاملاً متفاوتی مانند دارایی های ثابت غیرمالی که موجودیت عینی و فیزیکی ندارند، ارائه کردهاند (معصومی،۱۳۹۰).
شکل۲-۱. فرایند سرمایه فکری
۲-۱۲.پیشینه سرمایه فکری
سرمایه فکری، زاده عرصه علم و دانش است. هرچند این واژه در دوران تکوین خود به سر میبرد با اینحال این مفهوم برای نخستین بار، در سال ۱۹۹۱ مطرح شد یعنی زمانی که شرکت بزرگ سوئدی اسکاندیا شروع به اجرای مجموعهای از روشهای نوآورانه علمی برای توجه ویژه به داراییهای نامحسوس خود کرد. اگر رشد قدرت سختافزاری را یک شاخص مهم بدانیم، باید بگوییم که به زودی، رایانهها به ظرفیتی معادل ظرفیت مغز انسان دست خواهند یافت.
در آن زمان چگونه میتوان ارزش داراییهای شرکتها را سنجید – آیا ممکن است مهمترین داراییها همان نامحسوسترین داراییها باشند؟ این موضوع ارزش بررسی بیشتر را دارد.
ریشههای مفهوم سرمایه فکری بسیار عمیق هستند. در سال ۱۹۶۹، اقتصاددانی به نام جان کنت گالبریت برای نخستین بار از عبارت “سرمایه فکری” استفاده کرد. این در حالی بود که پیش از آن، پیتر دراکر مفهوم «کارگران آگاه» را مطرح کرده بود. اگرچه سیستمهای بیشتری در حال استفاده از مفهوم سرمایه فکری هستند، اما هنوز هم بسیاری از افراد اطلاعی از این مفهوم ندارند(خلعتبری،۱۳۹۱).
با توجه به گذر جوامع از عصر صنعت به عصر اطلاعات، اهمیت سرمایههای فکری نیز در دنیای تجارت بیشتر شده است. در طول عصر صنعت، بهای تمام شده داراییها، کارخانهها و تجهیزات و مواد خام عواملی بودند که برای موفقیت یک تجارت لازم بود، اما در عصر اطلاعات استفاده موثر از سرمایههای فکری است که معمولا در موفقیت یا شکست یک مجموعه موثر است.
اقتصاد نوین، که از پدیده اطلاعات و دانش نشأت گرفته است، نقش بسزایی در افزایش چشمگیر اهمیت سرمایه فکری در امر تحقیقات و تجارت داشته است(صابرمعاش وکوثری،۱۳۹۱).
بهرغم اهمیت روزافزون داراییهای نامشهود و سرمایه فکری، هنوز اکثر سیستمهای حسابداری، سنتی عمل کرده و قادر به محاسبه و ملحوظ نمودن کامل سرمایه فکری نمیباشند. این در حالی است که اهمیت افشای اقلام غیرترازنامهای و داراییهای نامشهود در گزارشهای سالانه، به ویژه در گزارشهای سالانه و میان دورهای شرکتهای بزرگ و متوسط، به شدت در حال افزایش است. روس و دیگران معتقدند که سرمایه فکری را میتوان با موضوعات دیگری چون استراتژی شرکت مرتبط نموده و ابزارهای سنجش و اندازهگیری آن را مهیا کرد.
اختلاف بین ارزش دفتری و ارزش بازار شرکتها که همان سرمایه فکری نامیده میشود، بهویژه در شرکتهای دانش محور، (باعث افزایش اهمیت سرمایه فکری شده است). سرمایه فکری را میتوان اساسی ترین دارایی یک شرکت دانست.
از نظر استراتژیک، سرمایه فکری به منظور تولید و استفاده از دانش در ارتقای ارزش شرکت مورد استفاده قرار میگیرد. این در حالی است که از نظر سنجش و اندازهگیری ارزش سرمایههای فکری، تاکید بر مکانیزمهای جدید گزارشدهی میباشد که جنبههای غیرمالی و کیفی سرمایه فکری را از طریق دادههای سنتی، کمی و مالی قابل اندازه گیری می کند(مهرمنش،۱۳۹۱).
۲-۱۳. تعاریف سرمایه فکری
با توجه به مطالب ذکر شده و آشکار شدن اهمیت و نقش سرمایه فکری در تعیین جایگاه شرکتها در اقتصاد رقابتی امروز، این سوالها مطرح میشوند که سرمایه فکری چیست و اجزای تشکیل دهنده آن کدامند؟ اصطلاح «سرمایه فکری» اولین بار توسط جان کنت گالبریت در سال ۱۹۶۹ به کار گرفته شد. وی بر این باور بود که سرمایه فکری فراتر از «تفکر به معنای تفکر صرف» است و درجهای از اقدام فکری را نیز شامل میگردد. در این معنا، سرمایه فکری نه تنها به خودی خود یک دارایی نامشهود ایستا است، بلکه یک فرایند ایدئولوژیکی است و وسیلهای برای رسیدن به هدف محسوب میگردد تعریفهای مختلفی از سرمایه فکری در منابع مختلف ارائه شده است، اما هنوز محققان بر سر یک تعریف واحد توافق ندارند، بسیاری تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند داراییها، منابع یا محرکهای عملکرد به جای کلمه سرمایه استفاده کنند و آنها واژه فکری را با کلماتی مانند نامشهود، بر مبنای دانش یا غیرمالی جایگزین میکنند.
با توجه به آنچه گفته شد، تعاریف مختلفی در مورد سرمایه فکری گفته شده است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
-
- استوارت اعتقاد دارد، سرمایه فکری مجموعهای از دانش، اطلاعات، دارایی های فکری تجربه، رقابت و یادگیری سازمانی است که میتواند برای ایجاد ثروت به کار گرفته شود. در واقع سرمایه فکری تمامی کارکنان، دانش سازمانی و توانایی های آن را برای ایجاد ارزش افزوده در بر میگیرد و باعث منافع رقابتی مستمر میشود (قلیچ لی و مشبکی، ۱۳۸۵).
-
- بنتیس[۵]سرمایه فکری را به عنوان مجموعهای از دارایی های نامشهود (منابع، توانایی ها، رقابت) تعریف میکند که از عملکرد سازمانی و ایجاد ارزش به دست میآیند(بنتیس،۱۹۹۸).
-
- ادوینسون و مالون، سرمایه فکری را «اطلاعات و دانش به کار برده شده برای کار کردن، جهت ایجاد ارزش» تعریف میکنند(واسیل[۶]،۲۰۰۸).
-
- بنتیس و هالند، در مقاله خود در سال ۲۰۰۲، سرمایه فکری را این طور تعریف میکنند: سرمایه فکری ذخیرهای از دانش را که در نقطه خاصی از زمان در یک سازمان وجود دارد، نشان میدهد. در این تعریف ارتباط بین سرمایه فکری و یادگیری سازمانی مورد توجه قرار گرفته است.
-
- سرمایه فکری دارایی است که توانایی سازمان را برای ایجاد ثروت اندازهگیری میکند. این دارایی ماهیت عینی و فیزیکی ندارد و یک دارایی نامشهود است که از طریق به کارگیری دارایی های مرتبط با منابع انسانی، عملکرد سازمانی و روابط خارج از سازمان به دست آمده است. همه این ویژگی ها باعث ایجاد ارزش به دست آمده به دلیل اینکه یک پدیده کاملاً داخلی است، قابلیت خرید و فروش ندارد(روس و باراسون[۷]،۲۰۰۵).
با جمعبندی موارد فوق به عنوان یک تعریف کلی میتوان سرمایه فکری را این گونه تعریف کرد: سرمایه فکری کلیه داراییهای نامشهود یک شرکت میباشد که از تفاوت ارزش بازار وارزش دفتری شرکت، خود را نشان داده، مبتنی بر دانش بوده، تحت تملک شرکت است، در ترازنامه سنتی به عنوان یک دارایی ارائه نمیشود، اما باعث خلق ارزش در سازمان میشود. مثالهایی برای داراییهای نا مشهود مطرح نمود که عبارتند از: سطح تحصیلات، مهارتها و تجارب کارکنان استخدام شده در سازمان، نرم افزار کامپیوتر، پایگاه دادهها، کپیرایتها وعلائم تجاری که متعلق به سازمان است، تکنیکهای بازاریابی بهکار گرفته شده و سیستمهای مدیریت کیفیت، و همچنین مداخله مستقیم در شبکههای مشارکتی، برندها، معاهدات (موافقتنامهها) با تامین کنندگان و غیره(قلیچ لی ومشبکی ،۱۳۸۵).
شکل۲-۲.دارایی ها وبدهی های نامشهود سازمان
اما کاربرد جدید سرمایه فکری به اوایل دهه ۱۹۹۰ بر می گردد. به همین دلیل تا کنون تعریفی که مورد پذیرش همگان باشد ارائه نشده است و هر یک از صاحب نظران این حوزه با هدف ها و سوگیری های متفاوت، تعاریف گوناگونی ارائه کرده اند(خلعتبری،۱۳۹۱).
بطور کلی، محققان و دست اند کاران رشته سرمایه فکری بر روی سه جزء سازنده آن اتفاق نظر دارند:
۱-سرمایه انسانی
۲- سرمایه ساختاری
۳-سرمایه مشتری
اجزای تشکیل دهنده سرمایه فکری
سرمایه ساختاری/ سازمانی
سرمایه مشتری
سرمایه انسانی
شکل۲-۳.اجزای تشکیل دهنده سرمایه فکری
۲-۱۴- اجزای تشکیل دهنده سرمایه فکری
۲-۱۴-۱. سرمایه انسانی
سرمایه انسانی مهمترین دارایی یک سازمان و منبع خلاقیت و نوآوری است.در یک سازمان دارایی های دانشی ضمنی کارکنان یکی از حیاتیترین اجزایی است که بر عملکرد سازمان تاثیر بسزایی دارد. با این وجود تنها، وجود دانش ضمنی برای عملکرد خوب در یک سازمان کافی نیست. هدف، تبدیل دانش ضمنی کارکنان به دانش آشکار در تمامی سطوح سازمان است، بدینترتیب ایجاد ارزش در سازمان امکانپذیر خواهد بود. سرمایه انسانی حاصل جمع دانش حرفهای کارکنان، تواناییهای رهبری، ریسکپذیری و تواناییهای حل مسئله است(بنتیس[۸]، ۱۹۹۸).
به گفته بنتیس(۱۹۹۸) ، سرمایه انسانی نشانگر موجودی دانشی افراد یک سازمان است که در وجود کارکنان آن نهفته است.همچنین سرمایه انسانی ترکیبی از دانش، مهارت، قدرت نوآوری و توانایی افراد شرکت برای انجام وظایف شان و در بر دارنده ارزش ها، فرهنگ و فلسفه شرکت است ، به بیان دیگر کارکنان شرکت از طریق شایستگی، نگرش و تیزهوشیشان سرمایه فکری را در شرکت ایجاد میکنند.شایستگی شامل مهارت ها و تحصیلات است، در حالیکه نگرش اجزای رفتاری کارکنان را در حین کار توصیف میکند(اجزای رفتاری کارکنان شامل انگیزه آنها برای کار و رضایت آنها از کار میشود)و تیزهوشی فرد را قادر میسازد تا فعالیت های روزمره را تغییر دهد و از طریق تفکر خلاق مسائل را حل کند(قلیچ لی،۱۳۸۵).
۲-۱۴-۲. سرمایه ساختاری/ سازمانی