-ذَهَبَ نَقی الثَّوْبِ (خطبه ۲۲۸)
«پاک جامه ازدنیارفت» (دشتی: ۳۳۱)
پاک جامه بودن کنایه از پرهیزکاری و سالم بودن از رذایل اخلاقی است و کنایه از نسبت می باشد.
-اعْمَلوا لِیوْمٍ تُذْخَرُ لَهُ الذَّخائِرُوتبلی فیه السَّرائر (خطبه: ۱۲۰)
«مردم، برای آن روز که زاد وتوشه ذخیره می کنند و اسرار آدمیان فاش می گردد، عمل کنید.».(دشتی: ۱۶۱)
عبارت «یوْمٍٍ تُذْخَرْ لَهُ الذَّخائِرُ» کنایه از قیامت و خود کلمهی «الذخائر» کنایه از تقوا یا استعاره و عمل صالح است که کنایه از موصوف است. امام در واقع به جای اینکه خود کلمه«یومُ القیامه» روز قیامت را ذکر نماید، عبارت بالا را به کار برده تا مخاطب را به دور اندیشی و تأمل وادارد. بدیهی است بیان امام نوعی تلنگر و هشدار به مخاطب است تا درک بهتر و مناسبتری از اهمیت تقوا و عمل صالح داشته باشد. این عبارت از هماهنگی و تناسب صوتی و آوایی و موسیقی درونی و بیرونی به خوبی بهره میگیرد و موسیقی نیز نقش خود را در توفیق صورخیال به خوبی ادا میکند.
جمله اول اشاره به آیه « ما عندکُمْ ینفدُ و ما عندَ اللهِ باقٍ» (نحل: ۹۶) آنچه نزد شماست فانی میشود و آنچه نزد خداست باقی می ماند و جمله دوم، اشاره به آیه «یومَ تُبْلی فیه السََرائِرُ » (طارق: ۹) آن روز که اسرار درون فاش می گردد، دارد.
-اِنَّ قادِماً یقْدُمُ بالفَوزِ او الشِّقوهِ لَمُسْتَحِقٌّ لاِفضَلِ الْعُدَّهِ. (خطبه۶۴)
«مسافری که سعادت یا شقاوت همراه می برد، باید بهترین توشه را با خود بردارد» (دشتی: ۸۱)
منظور از« قادم » در این جمله انسان است که همچون مسافری از منزلگاه دنیا، به سوی سرای جاویدان در حرکت است و رهاوردی که با خود دارد، یا سعادت است یا شقاوت. چه بهتر که بهترین زاد و توشه را با خود برگیرد تا بتواند در آن سرا سعادتمند وارد شود. أفضل العده (برترین آمادگی) همان فراهم ساختن زاد و توشه تقواست که به صورت کنایه به کار رفته است و در قرآن مجید به عنوان «خیر الزّاد» معرفی شده است (وتزوَّدوا فإنَّ خیرَ الزَّادِ التَّقْوَی) (مکارم، ۱۳۷۸، ج: ۵۳، ۳)
-أسهِرُوا عُیونَکُمْ وأضْمِرُوا بُطُونَکُمْ وواسْتَعمِلوا اقدامَکُم وانْفِقُوا امْوالَکُم خذوا من اجْسَادِکُم فَجُودُوا بِهَا عَلَی أَنْفُسِکَم. (خطبه۱۸۳)
«در دل شبها با با شب زنده داری، وپرهیز از شکم بارگی به اطاعت برخیزید، با اموال خود انفاق کنید، از جسم خود بگیرید و به جان خو د بیفزایید» (دشتی: ۲۵۳)
امر به بیدارى در شب، کنایه از شب زنده دارى و عبادت در شب است بر اساس آیهى شریفهى «ومن اللَّیْلِ فاسْجُد له و سَبِّحه لیلاً طویلاً« (دهر: ۲۶) و اختصاص عبادت به شب در این جملات از آن روست که شب زمان خلوت با خدا و کناره گیرى از سایرمردم و روز جولانگاه عبادات دیگرى چون جهاد و کسب معاش براى تأمین زندگى خانوادگى است. خالى نگهداشتن شکم کنایه از روزه دارى است. بکارگیرى پاها کنایه از قیام براى نماز است. انفاق اموال، کنایه از پرداخت صدقات و زکات در راه خداست و برگرفتن پارهاى از تن کنایه از ذوب کردن آن با روزه و نماز است؛ چون مبالغه در تربیت جسم مستلزم حبّ دنیا و اقبال بر لذّات آن است و ذوب کردن جسم بدین معنى کرامت بر روان است با ملکات و فضایل و قرب الى الله و در بیان اینکه به زحمت انداختن جسم بخشش بر روح است، ترغیب و ایجاد انگیزه براى تحقق این معناست. (ابن ابی الحدید،۱۳۸۶ق،ج۹: ۱۲۸)
در این روش، امام برای بیان هدف و نیت خود کلمات را طوری به کار برده که مخاطب با توجه به لحن و موقعیت سخن متوجه معنای آن می شود. (موسوی: ۱۳۸۸: ۱۱۶)
-لایبَشِّرونَ بالاَحیاءِ ولا یعَزُّونَ عَنِ المَوتی. (خطبه: ۱۲۱)
هیچ گاه از زنده ماندن کسی درمیدان جنگ شادمان نبودند و در مرگ شهیدان نیاز به تسلیت نداشتند.(دشتی: ۱۶۳)
کنایه از عدم تعلق و وابستگی به حیات دنیوی است؛ آنها کسانی هستند که هرگز دربند حیات دنیوی نیستند. بی اعتنایی به مسایل دنیوی و زخارف آن یکی از ویژگیهای بارز پرهیزکاران است. این عبارت دارای آرایه مقابله نیز می باشد.
-إرْتَوَی مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُهُ فَشَرِبَ نَهَلاً وَ سَلَکَ سَبِیلاً جَدَداً. (خطبه: ۸۷)
این عبارت کنایه است از سرعت اخذ علوم یقینیه و کمالات نفسانیه از جهت کمال استعداد. (سید رضی، ۱۳۷۸، ج۱: ۳۸۳)
-مَشیهُمُ التَّواضُعُ، غَضُّواأبْصَارَهُم عمَّا حرَّمَ اللهُ عَلیهِم. (خطبه: ۱۹۳)
«راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است، چشمان خود را بر آن چه خدا حرام کرده میپوشانند.»(دشتی: ۲۸۷)
مشی در لغت به معنای راه رفتن است؛ ولی مراد حضرت در اینجا سلوک انسانی است یعنی رفتار متّقین رفتاری متواضعانه است و این یک خصوصیت بارز در آنهاست. آنها کسانی هستند که برای دنیا تغییرحال نمی دهند و روح بزرگی دارند. در ادامه می فرماید پرهیزکاران چشمشان را از بدی می پوشانند. غضوا از ماده « غضّ» است. « غضّ» در این عبارت فقط به معنای چشم بستن نیست؛ بلکه در قالب کنایه معنایی گسترده و وسیع دارد. ؛ به این معنا که مؤمنین از موسیقی حرام، از مال حرام، از دیدنیهای حرام وخلاصه از آنچه که حرام باشد، چشم میپوشند و کار حرامی از آنان سر نمیزند.(احمدی، ۱۳۸۸: ۳)
-رِجَالٌ غَضَّ أبْصَارَهُمْ ذِکْرُ المَرْجعِ (خطبه: ۳۲)
« در این میان گروه اندکی باقی ماندهاند که یاد قیامت چشمهایشان را بر همه چیز فرو بسته است.(دشتی: ۵۷)
در این عبارت، فروبستن چشمها کنایه از بی توجهی نسبت به امور دنیوی است
-لَوْلاَ الاَجَلُ الَّذى کَتَبَ اللّهُ عَلَیهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْواحُهُمْ فى أجْسادِهِمْ طَرْفَهَ عَین، شَوْقاً إلَى الثَّوابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ (خطبه: ۱۹۳)
«اگر نبود مرگی که خدا برآنان مقدر فرموده، روح آنان حتی به اندازه برهم زدن چشم، در بدنها قرار نمی گرفت؛ از شوق دیدار بهشت و از ترس عذاب جهنم». (دشتی: ۲۸۷)
عبارت « لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْواحُهُمْ فى أجْسادِهِمْ طَرْفَهَ عَین » کنایه از نهایت بیزاری آنان از دنیا و عدم دلبستگی به آن و شور و شوق آنها به آخرت است و در واقع، کنایه از صفت است. دنیا هر چند برای آنان بهترین جایگاه و امکانات را داشته باشد، هیچ گاه نمی تواند در اراده و تصمیم آنان مبنی بر ترجیح آخرت بر حیات دنیوی خللی وارد نماید و آنان با اختیار خود دنبال مادیات نمی روند.
در بسیاری از کنایهها قرینه صارفهای وجود ندارد تا مخاطب به معنا و مقصود گوینده پی ببرد. بنابراین برخی به همان معنای اوّلیه بسنده کرده و برخی نیز معنای دومی را برگزیده اند. از این رو تنها درکنایه، این خصوصیت دیده می شود و می توان هر دو را مصادره به مطلوب کرد. این تردید و سرگردانی موجب نشاط و شگفتی مخاطب و پویایی متن می گردد و ذهن آدمی را به
پژوهش های پیشین در مورد تصاویر ادبی تقوا در خطبه های نهج البلاغه- ...