|
|
۱۶۰۰
۳۱۳۵۲
۲۷۰۹
۱۵۱۰۰
۸۶-۸۷
۳-۱-۵ آب و هوای استان اصفهان الف) عرض جغرافیایی: مطالعات اب و هوایی نشان می دهد که این استان بر روی کمربندی بیانانی نیمکره شمالی قرار گرفته است بطوری که نیمی از مساحت استان را بیابان تشکیل می دهد. از ویژگی های آن بارش کم و بالا بودن قدرت تبخیری است که زندگی و فعالیتهای اقتصادی را محدودتر کرده است . قرار گیری استان در عرض جغرافیایی ۳۰ تا ۳۴ درجه شمالی در درون شرایط ماکرو کلیمایی ایران از آنچنان وضعیتی برخوردار نیست که برای تمام ایام سال تحت تاثیر شرایط همسانی از نظر توده های هوا قرار گیرد از این رو این ناحیه از نظر شرایط دینامیک و ژنتیک یک ناحیه انتقال محسوب می شود بطوری که از یک سو در حیطه اقلیم جنب مداری بوده و از نظر ژنتیک تحت تاثیر شرایط حاصله در سطح ماکرو کلیمایی ژنتیک و عوامل موثر در پیدایش آنها قرار گرفته است و از طرف دیگر در تابستانها توده های هوا با منشا حاره ای استان را تحت تاثیر قرار می دهد.
ب) درجه حرارت درجه حرارت محیط با توجه به نقشی که در رشد و رسیدن محصولات کشاورزی و نباتات دارد، از مسائل بسیار مهم در بررسیهای اقلیمی است. رابطه بسیار مشخصی بین ارتفاع و درجه حرارت وجود دارد، بطوری که با افزایش ارتفاع، دما کاهش می یابد. با توجه به وجود ناهمواری های استان که در بخشهای غربی و جنوب غربی توزیع شده است، مسلماً این نواحی دارای دمای کمتر بوده در حالی که نواحی پست شرقی و شمال شرقی استان دارای درجه حرارت بالاتری می باشد. البته میزان کاهش دما به ازای ارتفاع تابع یک سلسله عوامل و فاکتورهای جغرافیایی است که از منطقه ای به منطقه دیگر فرق می کند. با توجه به معادله رگرسیونی (۳-۱) می توان دمای هوا را در این استان ارزیابی نمود. (۳-۱) H 006/0 – ۰۲۶/۲۵ = T در این معادله T درجه حرارت به سانتیگراد و H ارتفاع از سطح دریا به متر می باشد. این معادله نشان می دهد که در ارتفاع ۴۵۰۰ متری متوسط سالیانه دما ۲/۲- و در ارتفاع ۵۰۰ متری ۲۲ درجه سانتیگراد می باشد. با بهره گرفتن از این معادله می توان اطلاعات دمایی راجع به ارتفاعات مختلف و نواحی را که دارای اطلاعات هواشناسی نیست، محاسبه نمود. میانگین سالانه دما در سطح استان از حداقل ۱۰ درجه تا حداکثر ۱۹ درجه متغیر است. بخش های نسبتاً وسیعی از استان در شمال و شرق، دارای میانگین دمای بالاتری می باشند. آنچه مهم است، صرفنظر از اختلاف قابل توجه دما بین ایستگاههای غربی و شرقی استان, اختلاف دما در گرمترین و سردترین ماه سال در هر ایستگاه نیز قابل ملاحظه است که این امر معلول عوامل متعددی از جمله دوری از اثر کامل آبها، عرض جغرافیایی و به ویژه ارتفاع می باشد. معدل حداکثرها و حداقل های دما که در واقع بیان کننده دمای شب و روز می باشد در رابطه با کشاورزی و آسایش انسانی نقش مهمی دارد. باتوجه به اطلاعات آماری تحلیل شده ایستگاه حنا با ۸/۱ درجه سانتیگراد پایین ترین معدل یا حداقل دما و ایستگاه کاشان با ۶/۳۶ درجه سانتیگراد بالاترین معدل یا حداکثر دما را دارا می باشد. ایستگاه انارک در بخش بیابانی شرق استان دارای بالاترین دمای حداقل و ایستگاه دامنه فریدن دارای پایین ترین دمای حداکثر می باشد. در اکثر نقاط استان, معدل حداکثرها (در تابستان) به میزان زیادی می رسد و این امر حکایت از گرمای شدید در هنگام بعد از ظهرهای این استان در دوره گرم سال را دارد. در چنین حالتی که با قطع دوره بارندگی همراه است و تبخیر و تعرق به حداکثر خود می رسد، شرایط فیزیکی شدت یافته و نیاز آبی محیط فزونی می گیرد. از طرف دیگر در این دوره از سال به علت قطع منابع تزریق آب به منابع زیرزمینی، به تدریج سطح آبهای زیرزمینی نیز کاهش پیدا می کند. میانگین حداقل ها حکایت از این دارد که در اکثر ایستگاه ها حداقل در سه تا چهار ماه از دوره سرد سال حالت یخبندان شبانه وجود دارد. ج) بادهای استان اصفهان بادهایی که در استان اصفهان میوزند عمدتاً بادهای غربی و جنوب غربیاند. وزش بادهای جنوب غربی زمان خاصی ندارد و این بادها در اغلب ایام سال میوزند. اما بادهای غربی معمولاً در دو موقع از سال یکی از نیمه اسفند تا نیمه اردیبهشت و دیگری از اوایل شهریور تا اواسط مهر میوزند. روی هم رفته بادهای شدید فقط در نواحی بیابانی استان میوزند و سایر بادهای استان معمولاً به صورت نسیم و بادهای خفیف محلیاند. د) روزهای یخبندان: یخبندان یکی از مهمترین مشکلات ناشی از شرایط اقلیمی بر محصولات کشاورزی است. گیاهان که در معرض خطر سرما قرار گرفته باشند با اولین یخبندان از بین می روند. استان اصفهان و به ویزه حوزه آبیاری زاینده رود یکی از مناطق مهم کشاورزی کشور محسوب می شود. در این استان به واسطه موقعیت خاص جغرافیایی و برخورداری از اقلیم چهار فصل دارای زمستانهای سردی است. سرماهای طول سال قسمتی از محصولات کشاورزی و بخصوص سر درختی ها و حتی برخی از صیفی جات را از بین برده و خسارت عظیمی را به بخش کشاورزی وارد می سازد. بطور کلی در استان اصفهان دو نوع یخبندان قابل مشاهده است. اول یخبندان های تشعشعی و دوم یخبندان های انتقالی. مطالعه هر یک از این دو نوع یخبندان و اثرات آن برکشاورزی از جهت برنامه ریزی کشاورزی دارای نهایت اهمیت است.یخبندان های تشعشعی تحت تأثیر شرایط پایداری که بیشتر در اثر تشعشع بوده تا جابه جایی اجباری حاصل می شود. سطح خاک و گیاه در اثر تشعشع خالص و مدتی سردتر از هوا می گردد. هوا در اثر برخورد با این سطوح، سردتر شده و در نتیجه با از دست دادن حرارت، سطوح سرد متراکم می شود. هوای متراکم در سطح زمین باقی می ماند و مراحل انتقال حرارت در هوا به سطوح سرد ادامه می یابد. حاصل این فرایند پدیده ای است به نام وارونگی حرارتی. در این شرایط، درجه حرارت هوا با ارتفاع زیاد می شود و به سطح می رسد هر چه تشعشع خالص شدیدتر باشد مدت زمان وارونگی بعد از غروب آفتاب بیشتر می شود. وارونگی در مناطق زیر کشت در مقایسه با زمینهای بایر بیشتر می باشد و بطور کلی ارتفاع این وارونگی در باغات ۸ تا ۱۵ متر می باشد.هرعاملی که باعث ازدیاد تشعشع ورودی و در نتیجه کاهش تشعشع خروجی در یک شب یخبندان تشعشعی شود از شدت یخبندان می کاهد و یک عامل عادی، ظاهر شدن ابرها در آسمان می باشد. مشاهدات باغداران نوار ساحلی دریای خزر، اصفهان، جهرم و داراب صحت این موضوع که ظهور ابر طی شبهای خطرناک، محصولات آنها را در امان نگاه داشته، تأیید می کند. یخبندان انتقالی نیز در اصفهان همانند سایر نقاط ایران قابل مشاهده است. این نوع یخبندان ها شامل عبور یک جبهه هوای سرد از بالای منطقه می باشد که با درجه حرارتی در حد یا زیر درجه حرارت بحرانی برای محصول خاص آن منطقه خطرناک است. یک علامت مهم یخبندان، وجود باد شدید است، لذا وزش باد شدید بر گیاهان، منجر به یخبندان انتقالی گردیده که در آن نباتات حرارت خود را به هوای سرد می دهند. در یخبندان های انتقالی افت درجه حرارت در گیاه خیلی سریع تر از حالت یخبندان تشعشعی است، آسمان ممکن است ابری و حتی برفی باشد. این شرایط همانند وجود باد شدید برای یخبندان انتقالی لازم نیست. با وزش باد از مراکز پر فشار اروپایی و سیبری در فصول سرد سال، احتمال وقوع چنین یخبندان هایی در سطح استان اصفهان بسیار زیاد می شود. خطرناکترین وضعیت در شرایطی ایجاد می شود که اثر یخبندان های انتقالی و تشعشعی به طور همزمان بر سطح زمین و باغات اثر می کند. این مسأله به خصوص پس از ریزش برف و وزش بادهای سرد در پشت جبهه سرد بسیار رایج است، به نحوی که آلبدوی[۱۳۳] بالای برف، باعث کاهش دریافت انرژی و در نتیجه یخبندان می گردد. در همین حال وزش بادهای سرد از منشاء قطبی یا جنب قطبی باعث کاهش شدید دما و پایین آمدن آن به آستانه خطرناک و بحرانی می گردد. پایین آمدن دما و بروز یخبندان در صورتی که برای مدت کوتاهی رخ دهد ممکن است مشکل عمده ای برای محصولات فراهم نیاورد ولی بیش از این زمان، خطر آسیب دیدن محصول افزایش می یابد. ۳-۱-۶ توپوگرافی استان اصفهان یکی از فاکتورهای اقلیمی, توپوگرافی می باشد. استان اصفهان در مرکز فلات ایران قرار دارد که منطقه ای کوهستانی و ارتفاع متوسط آن ۱۵۰۰ متر و گاهی تا ۲۰۰۰ متر برآورد شده است. اغلب ارتفاعات دارای جهتی شمال غربی- جنوب شرقی است. این استان به خاطر گستردگی آن،دارای ناهمواری های متفاوتی است. در غرب استان رشته کوههای زاگرس با جهت شمال غربی- جنوب شرقی از شمال گلپایگان تا ارتفاعات دنا در سمیرم کشیده شده و شامل رشته کوههای دالان کوه و دره بید با ارتفاعات ۳۹۱۵ و ۳۶۳۱ متر و دنباله ارتفاعات زرد کوه بختیاری به نام شاهان کوه با ارتفاع ۳۰۴۰ متر قرار دارد.ناحیه کوهستانی جنوب استان اصفهان شهرستان سمیرم و بخشی از غرب شهرستان شهرضا را فرا گرفته است، دنباله رشته کوه دنا با ارتفاع ۴۴۰۹ متر و منطقه آیین قری با کوه علی جوق به ارتفاع ۳۷۱۷ متر و همچنین ارتفاعات قمیشلو و دنباله های زردکوه قرار دارد. در ناحیه کوهستانی شمال استان، ارتفاعات کرکس با ۳۸۹۵ متر جلب توجه می کند که در ۵۰ کیلومتری شمال شهر اصفهان قرار دارد. ارتفاعات استان اغلب پوشیده از برف بوده و جزء کانونهای آبگیر دائمی ایران محسوب میگردند. نقش اساسی این ارتفاعات تخلیه رطوبت جریانهای مرطوب است و به لحاظ اینکه عمود بر جریانهای مرطوب غربی قرار دارد مخصوصا در شمالغرب و غرب استان موجب تخلیه بار آنها شده و غالباً نوع بارشهای پاییزه و زمستانه بصورت برف به ارتفاعات مینشینند این جریانات معمولاً جریانات مدیترانهای هستند که رطوبت حاصل از دریای مدیترانه را با خود در منطقه مرکزی تخلیه میکنند. اشکال ناهمواریهای استان اصفهان استان اصفهان میان کوههای مرکزی ایران و دامنههای شرق زاگرس واقع شده و از چند ناحیه کوهستانی و جلگهای به شرح زیر تشکیل یافته است. ناحیه کوهستانی مغرب که شهرستانهای فریدن و فریدونشهر را شامل میشود. ناحیه کوهستانی شمال شرقی و شرق که شهر نطنز نیز در دامنه بلندترین قله کوه کرکس قرار دارد. ناحیه کوهستانی اردستان که شهرستان اردستان را به وسیله دو رشته کوه در مغرب از حوزه زاینده رود و در شرق از کویر لوت جدا میسازد و این ناحیه کوهستانی به وسیله یک رشته از کوههای کم ارتفاع به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم میگردد. قسمت شمالی شهرستان نایین، اردستان، کاشان و قسمت جنوبی شهرستان یزد را که در دامنه شیرکوه واقع شده در برمی گیرد. قسمت جلگهای این استان از آبرفتهای زایندهرود به وجود آمده و با شیب ملایمی به باتلاق گاوخونی در جنوب شرق اصفهان منتهی میگردد. ۳-۱-۷ آبهای سطحی استان اصفهان الف) رودخانه های استان اصفهان رودخانه زاینده رود مهمترین رودخانه استان اصفهان بوده و یکی از بزرگترین رودخانه های فلات مرکزی ایران نیز میباشد که از ارتفاعات زردکوه بختیاری واقع در جنوب غربی اصفهان و از بخش شورآب تنگ گزی استان چهارمحال و بختیاری سرچشمه می گیرد و پس از طی بیش از ۳۶۰ کیلومتر از مغرب به مشرق دشت ها و زمین های زراعی اصفهان را آبیاری و در نهایت به باتلاق گاوخونی که در ۱۴۰ کیلومتری جنوب شرقی شهر اصفهان واقع شده، ختم می گردد. وسعت حوضه آبگیر زاینده رود حدود ۲۷۵۷۰ کیلومتر مربع (۷/۱ درصد کل وسعت ایران) برآورد شده است. مرتفع ترین نقطه آبگیر زاینده رود در کوه کرپوش به ارتفاع ۴۳۰۰ متر و پایین ترین نقطه آن باتلاق گاوخونی است که ۱۴۵۰ مترازسطح عمومی دریاها ارتفاع دارد. جهت آن تقریباًًً غربی- شرقی و آب اولیه و اصلی آن از مجموع دو آب کوهرنگ و زاینده رود تشکیل شده است. حوضه آبگیر زاینده رود دارای چندین حوضه کوچکتر شامل: آباده، ابرقو، اسفنداران، ایزدخواست، اصفهان، باتلاق گاوخونی، ده شیر، سیرجان، شهربابک، شهرضا، مهیار، عربستان، دهق و علویجه، فریدن، قطرویه، کوهپایه، سگزی، لنجان، میمه، مروست و هرات می باشد که بعضی از این واحدها در استان فارس و کرمان قرار دارند. با مطالعاتی که در مورد میزان بارندگی استان اصفهان بعمل آمده، بارندگی بعضی از این حوضه ها که در استان اصفهان واقع اند حداقل ۴/۶۵ میلی متر (ورزنه) و حداکثر آن به ۴۳/۵۷۴ میلی متر (امام قیس) می رسد. برای زاینده رود نمی توان سرچشمه واحدی را قائل شد, زیرا این رودخانه در سرچشمه از پیوستن چشمه های متعدد تشکیل می گردد که معروف ترین آنها چشمه جانان، چهل چشمه و چشمه دیمه است. این چشمه ها اغلب در پای کوهستان زردکوه بختیاری که از آهک های زرد رنگ قابل نفوذ تشکیل گردیده است، قرار دارد. ارتفاعات مزبور جزو کوهستان های شرقی زاگرس می باشند اغلب چشمه های تشکیل دهنده زاینده رود در مرز طبقات آهکی (تریاس) و شیست های غیرقابل نفوذ لیاس قرار دارند. طبقات مزبور نقش مهمی در تقویت آب زاینده رود داشته، زیرا بعد از بارندگی و آبیاری مزارع آبها در زمین نفوذ کرده، عمیق ترین نقاطی را که همان بستر رودخانه است در پیش گرفته و بدین وسیله آب زاینده رود در پایین دست و قسمت وسطی بدون این که شاخه ای به آن بپیوندد، افزایش می یابد. این رودخانه آب آشامیدنی شهر یزد را نیز تأمین مینماید که در آینده با اتمام تونل سوم پیش بینی میشود استان کرمان را نیز سیراب نماید (شکل ۳-۴). میانگین سالانه حجم آب سرشاخه اصلی زایندهرود، ۷۸۴ میلیون مترمکعب است که به میزان نیمی از این مقدار نیز از طریق تونلهای اول، دوم و سوم (پس از بهرهبرداری) کوهرنگ، از آبهای بخش غربی زاگرس، به آن اضافه میشود. طبق طومار شیخ بهایی، آب زایندهرود به ۳۳ سهم تقسیم میشود که هر سهم به وسیله نهرهایی، به نام محلی «مادی»، از رود منشعب میشود و در مسیر مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. شکل (۳-۴) نقشه موقعیت رودخانههای استان اصفهان رود مرغاب در ۶۰ کیلومتری غرب نجف آباد واقع بوده و از ارتفاعات دالان کوه، سرچشمه میگیرد. در حوالی شهرستان تیران و کرون سدی به نام سد خمیران بر روی رود مرغاب احداث شده است. دو رود زایندهرود و مرغاب از عمده آبهای سطحی منطقه اصفهان محسوب میشوند. در شهرستان سمیرم نیز دو رود آب ونک و حنا نیز به رود خراسان میریزند. رود دربند که از کوههای فریدونشهرسرچشمه میگیرد، گلپایگان را مشروب میسازد و رود زرچشمه نیز که از کوههای آیینقری سرچشمه میگیرد، پس از مشروب کردن اراضی اسفرجان، در جنوب شهرضا جریان مییابد. رود گلپایگان (اناربار) به دریاچه مسیله در قم میریزد. ب) تالاب گاوخونی باتلاق گاوخونی در جنوب شرقی اصفهان قرار گرفته و به معنی چاه بزرگ است. وسعت تالاب گاوخونی در حدود ۴۷۶ کیلومتر مربع است که در فاصله ۱۶۷ کیلومتری جنوب شرقی اصفهان قرار دارد (شکل ۳-۵). حداکثر عمق آن ۸۰ تا ۱۵۰ سانتی متر است و در ارتفاع ۱۴۷۰ متری از سطح دریا قرار گرفته است. این باتلاق به وسیله نیزارهایی احاطه شده که در حقیقت یک دریاچه از آب شور دائمی است که وجود آن مرهون زاینده رود می باشد. مرداب گاوخونی از تالاب های با ارزش و نادری است که در فلات مرکزی ایران و در آستانه ورودی کویر قرار دارد. تالاب گاوخونی فضاهای تفریحی مناسب دارد و دارای تولیدات و ذخایر بسیار بالای بیولوژیک است و زیستگاه بسیار مناسبی برای آبزیان، حیات وحش و پرندگان مهاجر و بومی محسوب می گردد. شکل (۳-۵) نقشه موقعیت تالاب گاوخونی و شبکه های آبیاری استان اصفهان ۳-۱-۸ پوشش گیاهی استان اصفهان گیاهان منطقه در حقیقت منعکس کننده اقلیم همان منطقه هستند مطالعه ای گذرا در اقلیم استان اصفهان, بیانگر این واقعیت است که قسمت اعظم استان اصفهان دارای اقلیم خشک و نیمه خشک می باشد. تغیرات درجه حرارت به ویژه حداقل و حداکثر و میزان بارندگی در رشد و نمو گیاهان بسیار موثر می باشد. و واقعیت اینست که فشارهای وارده بر پوشش گیاهی استان بسیار بالاست . این بدان معناست که گیاهان استان تغییرات حرارتی و بارندگی شدیدی را باید متحمل شوند که این فشار تاثیر اکولوژیکی شدیدی بر پوشش گیاهی استان می گذارد . گونه های گیاهی استان غالبا از نوع بیابانی می باشند . در منطقه شرق استان تاثیر باد مهم بوده زیرا میزان تبخیر را بالا برده و مانع رشد گیاه می شود. ۳-۱-۹ قلمرو بیابانی استان اصفهان بر اساس بررسیهای به عمل آمده, مساحت قلمرو بیابان در استان اصفهان ۴۰۲۸۰۷۵ هکتار معادل ۸/۴۹ درصد سطح استان بوده, همچنین مساحت منطقه گذر از بیابان به غیر بیابان ۴۸۴۰۴۵۰ هکتار یعنی ۵/۴۵ درصد و منطقه غیر بیابان ۱۷۷۵۷۵۰ هکتار یعنی۷/۴ درصد می باشد [۲۴]. در استان اصفهان، به مناطقی بیابان گفته میشود که دارای بارندگی کمتر از ۱۰۰ میلیمتر، تبخیر بیش از ۲۸۰۰ میلیمتر، ضریب تغییرات بارندگی بیش از ۴۲ درصد، میانگین دمای سالانه بیش از ۱۶ درجه سانتیگراد، ضریب بی نظمی بارش بیش از ۱۷ درصد و شدت میانگین بارش روزانه کمتر از ۶ میلیمتر باشد [۲۴]. ۳-۱-۱۰ مخاطرات اقلیمی با بهره گرفتن از داده های بارش ماهانه ۱۵ ایستگاه سینوپتیک در محدوده استان اصفهان ، شاخص بارش استاندارد برای هر ایستگاه طی دوره ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۸ میلادی (۱۳۴۹ تا ۱۳۸۷) و در سه مقیاس زمانی ۳، ۵ و ۸ ماهه محاسبه گردیده است . به منظور بررسی وضعیت خشکسالی در سطح استان اصفهان مناطق وسیعی از استان که مناطق پر بارش غرب و جنوب استان را نیز شامل می شود در شرایط خشکسالی بسیار شدید قرار دارند. شهرهای فریدن، فریدونشهر، خوانسار، چادگان، گلپایگان، سمیرم، حنا، شهرضا، اسفنداران و ورزنه در این محدوده واقع شده اند. بسیاری از این مناطق تاکنون خشکسالی بسیار شدید (SPI کوچکتر از ۲-) را تجربه نکرده اند. مناطق ابیانه، نطنز، اصفهان، نائین، جندق، خورو بیابانک و بیاضه در وضعیت خشکسالی شدید قرار گرفتهاند. سایر مناطق استان که شامل مناطق شمالی و بیابانی کاشان، آران، اردستان و انارک میباشد، شرایط خشکسالی متوسطی را در بازه ۳ ماهه (۱۰ اسفند ماه تا ۱۰ خرداد ماه) پشت سر گذاشتهاند. ۳-۱-۱۱ خاکهای استان اصفهان خاکهای استان اصفهان از نوع خاکهایی است که تغییر شکل زیادی پیدا نکرده و در بعضی نواحی زاینده رود از نوع رسی و آهکی است که برروی قشرهای ضخیمی از شن قرار گرفتهاند. سفره های آبی در عمق ۱۵ تا ۲۰ متری از سطح زمین دیده میشود و میزان شوری آبها متغیر است و به طور کلی کمتر از یک گرم در لیتر میباشد. در نتیجه خاک اصفهان بیشتر قلیایی و شور است. عدم رعایت اصول صحیح بهرهبرداری از منابع خاک در بخشهایی از استان اراضی پرارزش و حاصلخیز را در معرض فرسایش قرار داده است. استفاده بیرویه از مراتع بدون توجه به ظرفیت تولید آنها، قطع بیرویه درختان و پوشش گیاهی، عدم رعایت اصول صحیح کشاورزی، تبدیل مراتع به دیمزارهای کم بازده و غیره سبب شستشو و تخریب خاک در مناطق مختلف استان گردیده است. به کارگیری شیوههای نادرست آبیاری، کاربرد کودهای شیمیایی و علفکشها و سموم دفع آفات نباتی از یک سو باعث تخریب بافت کلوئیدی خاک شده و از سویی عمل فرسایش خاک و تشدید آن گردیده است. ۳-۱-۱۲ تنوع زیستی استان اصفهان تنوع زیستی از جمله ناشناختهترین منابع محیطی است که در حیات طبیعت نقش ویژهای دارد. در این ارتباط نتایج بررسیها نشان میدهد استان اصفهان به لحاظ موقعیت خاص جغرافیایی و طبیعی از جمله مناطقی است که ظرفیت ژنتیکی قابل توجهی را با توجه به زیستبومهای گوناگون داراست. متأسفانه فعالیتهای کشاورزی صنعتی و ازدیاد روزافزون جمعیت، بهرهبرداریهای بیرویه از جنگلها و مراتع و زیستبومهای گیاهی و جانوری و نیز به کارگیری مواد آلاینده به ویژه آلایندههای آب و خاک، اثرات نامطلوبی را بر تنوع مزبور گذاشته به گونهای که سبب انقراض بسیاری از گونهها گردیده است. در این ارتباط طی سالهای اخیر با اتخاذ سیاستهای حفاظتی، اقدامات مؤثری در جهت بهبود سطح ژن، گونه و وضعیت زیستبومهای طبیعی انجام گرفته است.
ایشان ریشه این ثبات معیارهای انسانیت و اصول اخلاقی را ریشه در فطرت می دانند :« ریشه ثبات اخلاق فطرت است پس تکامل در انسانیت یک مسئله است، عوض شدن معیارها بکلى که معیارهایى برود و معیارهاى دیگرى بیاید سر جایش بنشیند [مسئله دیگر.] دومى مثل آنچه در علوم گاهى رخ مىدهد، یکدفعه [معیار] عوض مىشود یعنى معلوم مىشود از همان اول اشتباه کردهاند. مانند علم هیئت که بر اصل مرکزیت زمین و گردش همه ستارگان به دور زمین بود، یکدفعه علم آمد معیار و اصل موضوع را تغییر داد و گفت قضیه اینجور نیست. ولى در اخلاق چنین چیزى نیست؛ چرا؟ریشه قضیه چیست؟ باز ریشهاش همان مسئله فطرت است؛ یعنى انسان در متن آفرینشِ خودش علاوه بر ابعاد حیوانى، با استعدادِ (نه بالفعل) یک بعد عالیتر که در ذات خودش عالیتر است [به وجود مىآید.] … »[۵۷] آیت الله ربانی گلپایگانی نحوه جاودانگی اخلاق بوسیله فطرت را چنین تبیین کرده اند :« تبیین ثبات و کلیت اصول اخلاقی بر پایه اصل فطرت بدینگونه است کهچون فطرت آدمی ثابت و همگانی است، اصول و قواعد اخلاقی نیز که بامقیاس فطرت سنجیده میشوند، از کلیت و ثبات برخوردارند. به عبارتدیگر، کمال و سعادت مطلوب انسان، مربوط به چیزی است که ملاک انسانیتاو است، نه آنچه میان او و دیگر انواع حیوانی یا موجودات طبیعی مشترکاست. ملاک انسانیت انسان، همان حیات عقلانی او است و فطرت نیز ازویژگیهای حیات عقلانی انسان است. بدین جهت از غریزه ممتاز میگردد. حیات عقلانی و فطری انسان، جنبه ملکوتی و برین هستی او را تشکیلمیدهد. چنان که حیات غریزی و طبیعی انسان مربوط به جنبه مُلکی و دنیویوجود انسان است. از طرف دیگر حیات مادی و دنیوی، گذرا و ناپایدار وحیات ملکوتی و ماوراء طبیعی، پایدار و استوار است. بنابراین همان چیزی که مبنا و معیار اخلاقیبودن صفات و افعال انسانی راتبیین میکند، مبنا و معیار ثبات و جاودانگی آن را نیز روشن میسازد. مبنایاخلاق ـ چنانکه پیش از این بیان شد ـ الهیبودن صفات و افعال است و معیارشناخت آن، هماهنگی صفات و افعال با فطرت است که بُعد برین، جنبهملکوتی و ساحت ویژه الهی وجود انسان را تشکیل میدهد .« فِطْرَهَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها[۵۸]» »[۵۹]
علامه جوادی آملی در کتاب مبادی اخلاق ریشه کلی بودن اخلاق را در فطری بودن اصول آن می دانند :«و چون این اصول[ اصول کلی اخلاق] برای شخص معینی نیست بلکه برای انسان از آن جهت که “انسان” است ، یعنی برای فطرت آدمی است و این فطرت در همگان وجود دارد« فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ »[۶۰] لذا این اصول “علم” می شود . در نتیجه هم قضایا و مبانی و مبادی کلی دارد و هم فلسفه اخلاق قابل توجیه است.»[۶۱] ایشان همچنین در جای دیگر این کتاب یکی از تفاسیر جاودانه بودن اخلاق را فطری بودن آن دانستند .[۶۲] تبیین این که اصول اخلاق ریشه در فطرت آدمی دارد و واضح شدن رابطه این دو به این صورت می باشد که فطرت در مقام اثبات و در شناخت و تشخیص این اصول مؤثر است . یعنی دستگاه وجودی انسان به نیرویی مجهز است به نام فطرت که در کنار وحی به وی کمک می کند که بفهمد چه کاری حسن و نیک و پسندیده است و چه کاری قبیح است و نباید انجام دهد . در حقیقت فطرت و وحی، استانداردهایالهی برای تشخیص کمال و نقص وجودی انسان و خوب و بد اخلاقیاند[۶۳]. اما روی دیگر سکه ومنظر دیگر به انسان، این است که انسان بالفعل خلق نشده و باید در مسیر زندگی اش با تهذیب و تزکیه نفس خود را به ملکات اخلاق بیاراید و در این قسمت باید برای کسب این اصول تلاش کند شهید مطهری بعد از مقایسه «خَلق» و «خُلق» انسان این مطلب را اذعان می کنند :« خُلق- که اصطلاح «اخلاق» هم در میان علماى اسلامى از همین جا پدید آمده است- در مقابل خَلق است؛ خَلق داریم و خُلق. خَلق به صورت و بدن اطلاق مىشود و خُلق به خصلتها و کیفیتهاى روحى. انسان از نظر خَلق، بالفعل به دنیا آمده، یعنى در عالم رحم بدون اختیار او خلقش تمام مىشود؛ ولى انسان از نظر خُلق، بالقوه به دنیا مىآید و خودش است که باید براى خودش خُلق بسازد و به عبارت دیگر این خود انسان است که باید خودش را از نظر درون و روح و اندامهاى روحى بیافریند. »[۶۴] علامه مرتضی مطهری در مورد اینکه انسان نیاز به ساخته شدن دارد وباید بالفعل شود می فرمایند« آیا انسان از آن دسته موجوداتى در طبیعت است که آنها را باید به حالت اوّلى و دستنخورده باقى گذاشت؟ آیا بهترین انسان آن انسانى است که به همان حالت اوّلى و دستنخورده باقى باشد یا انسان هم مثل هزارها چیز دیگر نیاز به ساختهشدن دارد و به این دنیا که مىآید ابتدا مانند یک ماده خام به دنیا مىآید، ماده خامى که ارزش بالقوّه دارد و باید ساخته بشود تا ارزش فوقالعاده پیدا کند؟ مطلب از چه قرار است؟هیچ موجودى به اندازه انسان، نیازمند به ساختهشدن نیست و هیچ موجودى به اندازه انسان قابل ساخته شدن نیست و هیچ موجودى به اندازه انسان ارزش ساختهشدهاش با ارزش ساختهنشدهاش تفاوت ندارد. این چیزى که در دنیا از یک نظر نامش را «اخلاق» مىگذارند و از نظر دیگر نامش را «تعلیم و تربیت» و یا «آموزش و پرورش» مىگذارند معنایش همین است؛ یعنى انسانِ به صورت یک ماده خام را تبدیل کردن به یک انسان قابل استفاده. »[۶۵] علمای علم اخلاق و تربیت در زمینه اصول کسبی اخلاق، اصول و روش های مختلفی را ذکر کرده اند آقای خسرو باقری در کتاب نگاهی دوباره به تربیت اسلامی پس از تعریف مبانی ، اصول و روش های تربیت اخلاقی و بیان تفاوت های آن به ذکر آن ها می پردازد ایشان اصل تغییر ظاهر را برمبنای تأثیر ظاهر بر باطن تعریف می کنند و برای این اصل روش مهم تلقین به نفس و تحمیل به نفس را ذکر می کنند .[۶۶] «تلقین به نفس به این معنی است که از طریق به زبان آوردن قولی معین ، تغییری به مقتضای آن در ضمیر پدید آید مراد از تلقین فعلی آن است که با آشکار ساختن عملی در اعضاء و جوارح ، سایه وطنین آن عمل را به درون بیفکنیم. »[۶۷] علامه طباطبایی در کتاب بررسی های اسلامی در مورد کیفیت پیدایش اخلاق به روش تلقین به نفس اشاره می کند:« آرى گاهى شدت ایمان به یک مطلبى عیناً کار تکرار عمل را انجام مىدهد.به هرحال، همین هنگام است که اینگونه تصدیقات ذهنى بستگى به عواطف را به نام خلق مىنامیم و هم ازاین روست که گفتهاند: اخلاق ملکهها و صورتهاى ثابته نفسانى است که بر اثر آنها عمل مربوط به آسانى از انسان سر مىزند. و از همینجاست که اخلاق را گاهى از راه تکرار عمل و گاهى از راه تلقین حسن عمل و گاهى از هر دو راه به دست مىآورند. »[۶۸] آقای باقری روش تحمیل به نفس را چنین توضیح می دهند «روش تحمیل به نفس : در این روش نیز باطن انسان توسط ظاهر وی ساخته می شود. تفاوت این روش با تلقین به نفس در آن است که در تلقین لزوماً باطن انسان گریزنده و بی رغبت نیست ، اما در این روش چنین فرضی ملحوظ است . تحمیل در جایی مورد می یابد که کراهت وجود داشته باشد ،هنگامی که علیرغم گریز و کراهت باطن ،اعضا و جوارح به انجام عملی وادار گردند ، روش تحمیل به نفس مورد استفاده قرار گرفته است .»[۶۹]
۲-۶. اثر گذاری اخلاق در روابط انسان
با توجه به عنوان این رساله( یعنی بررسی تأثیر اخلاق در زندگی ) برای بررسی بهتراین موضوع در فصول آینده ، در این فصل ابتدا نقش و تأثیر اخلاق را درچهار سطح کلی مورد توجه قرار می دهیم:
-
- تأثیر اخلاق در رابطه انسان با خود
-
- تأثیر اخلاق در رابطه انسان با خدا
-
- تأثیر اخلاق در رابطه انسان با مردم
-
- تأثیر اخلاق در رابطه انسان با طبیعت
آیت الله مکارم شیرازی در کتاب اخلاق در قرآن اصول اخلاقی قرآن را چنین بیان کردند :« از تقسیم هایى که از مجموع آیات قرآن استفاده مى شود این است که اصول اخلاق را مى توان در چهار بخش خلاصه کرد: ۱ ـ مسائل اخلاقى در ارتباط با خالق ۲ ـ مسائل اخلاقى در ارتباط با خلق ۳ ـ مسائل اخلاقى در ارتباط با خویشتن ۴ ـ مسائل اخلاقى در ارتباط با جهان آفرینش و طبیعت »[۷۰]
۲-۶-۱. تأثیر اخلاق در رابطه انسان با خداوند
اگر نگاهی به فضیلت های اخلاقی بیندازیم می بینیم اتصاف به برخی از این فضایل تأثیر قابل توجهی در رابطه انسان با خدا می گذارد از جمله این فضایل صفت شکر است امیرالمؤمنین علیه السلام در یک روایت چنین می فرماید« أَقَلُّ مَا یَجِبُ لِلْمُنْعِمِ أَنْ لَا تُجْحَدَ نِعْمَتُه»[۷۱] یعنی کمترین رفتاری که ما باید در برابر خداوند متعال انجام دهیم عدم معصیت اوست وعدم معصیت نیز خود در واقع شکر گزاری از پروردگار است طبق این حدیث شریف از امام علی علیه اسلام :« لَو لَم یَتَوَعَّدِ اللّه ُ على مَعصِیَتِهِ ، لَکانَ یَجِبُ ألاّ یُعصى شُکرا لِنِعَمِه [۷۲]» . در حدیثی از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز داریم :« ما فَتَحَ اللّه ُ على عَبدٍ بابَ شُکرٍ فَخَزَنَ عنهُ بابَ. الزِّیادَهِ [۷۳]» و این فزونی از جانب خدواند نشان دهنده این است که رحمت خدا بر عبد بیشتر شده و این نیز بیان گر تأثیر صفت اخلاقی شکر بر رابطه انسان و خالق خود است . از صفات دیگر اخلاقی که در رابطه انسان با خداوند مؤثر است تواضع است . چرا که بنابر گفته امام علی علیه السلام تواضع انسان را در اطاعت از خدا یاری می نماید:« مَن تَواضَعَ قَلبُهُ للّه ِ لَم یَسأَمْ بَدَنُهُ مِن طاعَهِ اللّه »[۷۴] وظیفه ما در برابر خداوند اطاعت است و شاهد آن موارد متعدد در قرآن است که می فرماید « أطیعوُا اللهَ » و به همین دلیل نبی اکرم صلی الله علیه وآله در مورد شخص متواضع چنین می فرماید:« طُوبى لِمَن تَواضَعَ للّه ِ فی غَیرِ مَنقَصَهٍ ، و أذَلَّ نَفسَهُ فی غَیرِ مَسکَنَهٍ[۷۵]»
۲-۶-۲. تأثیر اخلاق در رابطه انسان با خود
تأثیر اخلاق در رابطه انسان با خود بسیار واضح است. زیرا همان طور که در تعریف اخلاق آورده شد علم اخلاق ملکه های فضیلت را در درون انسان نهادینه می کندو علم اخلاق است که نفس انسان را مزین به خُلق و سرشت پسندیده می کند. شهید مطهری درصد عمده ای از سعادت انسان را وابسته به برقراری رابطه ای صحیح با نفس می داند و اخلاق را در برقرای این رابطه نیکو دارای نقش عمده معرفی می کند به حدی که نام دیگر رابطه انسان با خویشتن را اخلاق می نهند:« مسئله دیگر رابطه انسان با خودش، با نفس خودش است که نامش اخلاق است. اگر نگوییم تمام سعادت بشر در برقرارى حسن رابطه خودش با خودش است- که البته اینطور هم نمىگوییم زیرا اغراق است- ولى اگر موجبات سعادت بشر را با یکدیگر بسنجند و بخواهند درصد بگیرند مسلّماً درصد عمده سعادت بشر در رابطه انسان با خودش و به عبارت دیگر با نفس خودش است، در رابطه انسانیت انسان با حیوانیت انسان است؛ چون انسان در عین اینکه انسان است و یک سلسله ارزشهاى انسانى در او نهفته است، حیوان هم هست یعنى حیوانِ انسانشده است، حیوانى که با حفظ حیوانیت از انسانیت برخوردار است. در اینجا این سؤال مطرح مىشود که آیا انسانیت انسان تحتالشعاع حیوانیتش است، یا حیوانیتش در اطاعت از انسانیتش است؟ قرآن مىفرماید: «قَدْ افْلَحَ مَنْ زَکّاها. وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها»[۷۶] مسئله اصلاح خود، اصلاح نفس خود، تزکیه خود، اسیر مطامع و شهوات نفسانى خود نبودن، اسیر خصلتهاى حیوانى پست خود نبودن را مطرح مىکند که تا انسان از ناحیه اخلاقى تکامل پیدا نکرده باشد یعنى تا از درون خودش، از حیوانیت خودش رهایى پیدا نکرده باشد امکان ندارد که در رابطهاش با انسانهاى دیگر حسن رابطه داشته باشد یعنى بتواند از اسارت انسانهاى دیگر رهایى یابد یا خودش انسان دیگر را به اسارت خود در نیاورد. پس در واقع ما در چهار قسمت بحث کردیم :۱. رابطه انسان با طبیعت: پیشرفت کرده است، به همان معنا که عرض کردم. ۲. روابط ساختمانى و تشکیلاتى اجتماع، که انسان از نظر ساختمان اجتماع و تشکیلات اجتماعى پیشرفت کرده است. ۳. حسن رابطه انسانها با یکدیگر که معنایش معنویت انسان است و حقیقت انسانیت انسان به آن وابسته است. تردید است که آیا پیشروى کرده است یا نه، ولى در اینکه به موازات آنها پیشروى نکرده است شکى نیست. بحث در این است که اصلًا پیشروى کرده است یا هیچ پیشروى نکرده است. ۴. رابطه انسان با خود انسان که نامش اخلاق است.»[۷۷] آیت الله مکارم شیرازی در کتاب اخلاق در قرآن نیز پاکسازى قلب از هرگونه ناپاکى و آلودگى، و مدارا با خویشتن در برابر تحمیل و فشار بر خود و امثال آن را نمونه هایی از تأثیرات رفتار های اخلاقی در رابطه انسان با خویشتن برشمرده اند.[۷۸]
۲-۶-۳. تأثیر اخلاق در رابطه انسان با مردم
برای بررسی تأثیر اخلاق در رابطه انسان متخلق به فضائل، با مردم می توان به چند مورد از اثرات صفت حسن خلق اشاره کرد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله می فرماید: « حُسنُ الخُلقِ یُثْبِتُ المَودَّهَ [۷۹]» یعنی «حُسنِ خُلق، رشته دوستى را استوار مى کند » و همچنین امیر المؤمنین علیه السلام در حدیثی چنین بیان می کنند: « مَن حَسُنَ خُلقُهُ کَثُرَ مُحِبّوهُ ، و أنِسَتِ النُّفوسُ بهِ[۸۰]» یعنی «آن که خوى نیک داشته باشد، دوستانش زیاد شوند و دلها به او انس و الفت گیرند» لذا زیاد شدن دوستان ، محکم شدن پیوند دوستی ، و انس و الفت گرفت دوستان به آن ها خود نشانه بسیار خوبی برای تأثیر گذاری مثبت فضایل اخلاقی در تعامل با مردم است . و در مقابل، اثر بی اخلاقی در تیره شدن روابط با مردم و عدم برقراری رابطه محبت آمیز با آن ها نیز مشهود است. همانطور که قرآن کریم در مورد پیامبر صلی الله علیه وآله این طور می فرماید:« فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللّه لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّه ِ إِنَّ اللّه َ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ » [۸۱] فضیلت دیگری که می توان در این مجال بررسی کرد ایثار است. کسی که ایثار را ملکه ی خود کرده به قدری در رابطه با مردم مؤثر است که امام علی علیه السلام می فرمایند ایثار کردن مثل این است که انسان آزاده را به بندگی خود در آورده است:«بِالإِیثارِ یُستَرَقُّ الأَحرارُ.[۸۲]» همچنین وصی رسول خدا در جای دیگر در مورد نقش ایثار در روابط اجتماعی انسان چنین می فرمایند« تَحَبَّب إلى خَلیلِکَ یُحبِبکَ ، و أکرِمهُ یُکرِمکَ ، و آثِرهُ عَلى نَفسِکَ یُؤثِرکَ عَلى نَفسِهِ و أهلِهِ.»[۸۳] یعنی « به دوستت مهر بِوَرز تا به تو مهر ورزد ، و او را گرامى بدار تا تو را گرامى بدارد ، و او را بر خویشتن ، مقدّم بدار تا او نیز تو را بر خویش و خانواده اش مقدّم بدارد. » مدارای با مردم فضیلت اخلاقی دیگری است که در روایات تأکید بسیار شده و تا آن جا مهم است که رسول گرامی اسلام صلى الله علیه و آله در مورد آن چنین می فرمایند :« أمَرَنی رَبّی بِمُداراهِ النّاسِ کَما أمَرَنی بِأداءِ الفَرائضِ[۸۴]» یعنی « پروردگارم، همان گونه که مرا به انجام واجبات فرمان داده ، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است. » امیر المؤمنین علیه السلام مدرا با مردم را ستوده ترین خصلت اخلاقی می دانند:« المُداراهُ أحمَدُ الخِلالِ [۸۵]» و ایشان در کلام دیگری در مورد اهمیت مدارا می فرمایند :« ثَمَرَهُ العَقلِ مُداراهُ النّاسِ[۸۶]» در مورد فایده صفت اخلاقی مدارا امام علی علیه السلام بهره مندی از برادری آن ها را برشمرده اند:« دَارِ النّاسَ تَستَمتِعْ بِإخائهِم ، و القَهُم بِالبِشرِ تَمُتْ أضْغانُهُم[۸۷]» یعنی « با مردم مدارا کن، تا از برادرى آنان بهره مند شوى و با روى خوش با آنان برخورد کن، تا کینه هایشان بمیرد» همچنین امام علی علیه السلام سعادت دین ودنیا را در مدارای با مردم دانسته اند:« سَلامَهُ الدِّینِ وَ الدُّنیا فی مُداراهِ النّاسِ[۸۸]»
۲-۶-۴. تأثیر اخلاق در رابطه انسان با طبیعت
از موارد اثرگذاری اخلاق در تعامل با طبیعت می توان به تأکیدات متون دینی به پرهیز از اسراف و تبذیر اشاره کرد. آن جا که قرآن می فرماید :« وَ کُلُوا و اشرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إنَّهُ لا یُحِبُّ المُسْرِفِینَ » در احادیث متعددی از معصومین علیهم السلام سفارش شده به رفق و مدارا با حیوانات و انسان ها را از ظلم به آن ها باز داشته اند از جمله این احادیث گرانبها این سخن از نبی اکرم اسلام صلی الله علیه وآله است :« إنّ اللّه َ یُحِبُّ الرِّفْقَ و یُعینُ علَیهِ ، فإذا رَکِبْتُمُ الدَّوابَّ العُجْفَ فأنْزِلوها مَنازِلَها ، فإنْ کانتِ الأرضُ مُجْدِبَهً فانْجوا عَنها ، و إنْ کانتْ مُخْصِبهً فأنْزِلُوها مَنازِلَها[۸۹]» یعنی «خداوند ملایمت و مدارا کردن را دوست دارد و بر انجام آن کمک مى کند . پس ، هرگاه چارپایان لاغر را سوار شدید ، آنها را در منزلهایشان فرود آورید . اگر زمین خشک و بى گیاه بود با شتاب از آن بگذرید و اگر سرسبز و پر علف بود، آنها را در آن جا استراحت دهید.» لذا انسانی که تربیت شده اخلاق اسلامی است به بهترین وجه با طبیعت و از جمله حیوانات رفتار می کند. از موارد دیگری که نشان دهنده رفتار انسان متخلق در قبال طبیعت است توصیه های دینی در حفاظت از درختان و سفارش به کاشت آن و احیای زمین های کشاورزی است. اهمیت این مورد در این روایت از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله بسیار مشخص است ایشان می فرمایند:« إن قامَتِ السَّاعهُ و فی یَدِ أحَدِکُم فَسِیلَهٌ ، فإنِ استَطاعَ أن لا یَقومَ حتّى یَغرِسَها فَلْیَغرِسْها[۹۰]» یعنی «اگر قیامت فرا رسد و در دست یکى از شما نهالى باشد ، چنانچه بتواند برنخیزد تا آن نهال را بکارد این کار را بکند» همچنین انسان اخلاقی کاشت بذر یا نهال را صدقه می بیند لذا در راستای تقویت طبیعت می کوشد نبی اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:« ما مِن مُسلِمٍ یَزرَعُ زَرعا أو یَغرِسُ غَرسا فَیَأکُلُ مِنهُ طَیرٌ أو إنسانٌ أو بَهِیمَهٌ إلاّ کانَت لَهُ بِهِ صَدَقَهٌ[۹۱]» «هر مسلمانى بذرى بیفشاند یا نهالى بنشاند و از حاصل آن بذر و نهال پرنده اى یا انسانى یا چرنده اى بخورد ، آن براى او صدقه محسوب شود» همچنین این حدیث اهمیت رسیدگی به حیوانات را نیز بیان می کند.حدیث دیگری از پیامبر صلى الله علیه و آله انسان ها را به احیای طبیعت و گسترش آبادی ها تشویق می کند :« ما مِنِ امرِئٍ یُحیِی أرضا فَتَشرَبُ مِنها کَبِدٌ حَرّى ، أو تُصِیبُ مِنها عافِیَهٌ ، إلاّ کَتَبَ اللّه ُ تعالى لَهُ بهِ أجرا[۹۲]» «هر کس که زمینى را احیا کند و از آب آن زمین، جگر تفتیده اى بنوشد، یا از محصولش، روزى جوینده اى نصیبى برد ، خداوند متعال در قبال آن اجرى برایش رقم زند» امام صادق علیه السلام نیز در حدیثی شریف انسان ها را از قطع درختان میوه منع می کند که این نیز به خوبی روشنگر تأثیر اخلاق در رابطه با طبیعت است ایشان می فرمایند:« لا تَقطَعُوا الثِّمارَ فَیَبعَثُ اللّه ُ عَلیکُمُ العَذابَ صَبّا »[۹۳] یعنی «درختان میوه را قطع نکنید، که خداوند بر سر شما عذاب فرو مى ریزد»
فصل سوم:
مرامنامه اخلاقی
با توجه به اینکه قرار است تأثیر رعایت اخلاق در سعادت دنیوی بررسی شود بعد از این که مسائلی درباره اخلاق مطرح شد. مرامنامه اخلاقی و صفات حسنه و رذائل اخلاقی از دید اسلام و جایگاه و اهمیت آن بررسی شود. ما در این قسمت برای بیان این مرامنامه از کتاب اخلاق حسنه اثر عالم بزرگوار ملامحسن فیض کاشانی استفاده کردیم و صفات و موضوعات اخلاقی مطرح شده در این فصل و فصل بعدی بر اساس این کتاب شریف می باشد.
۳-۱. دروغ
دروغ یا کذب از جمله رذائل ناپسند و گناهان بزرگ است که در متون اسلامی بسیار نکوهش شده است. دروغ را می توان به دو دسته دروغ گفتاری و دروغ عملی تقسیم نمود، که بدین صورت در کتب اخلاقی تعریف شده است: ۱- دروغ گفتاری: عبارت است از خبر دادن به چیزهایی بر خلاف واقع آن. ۲- دروغ عملی : عبارت است از انجام اعمالی خلاف آنچه در باطن وجود دارد.[۹۴] از دیدگاه علم اخلاق، در مورد ناپسند بودن دروغ فرقی بین دروغ گفتاری و عملی نیست. شهید دستغیب در کتاب گناهان کبیره آورده است«فرقی در حرمت دروغ نیست بین اینکه دروغ را به زبان بگوید یا با قلم بنویسد ویا با اشاره بفهماندو یا اینکه دروغی را در کتابی دیده باشد و به خودش نسبت دهد یا به اختراع خودش باشد.»[۹۵] ایشان در جای دیگر شنیدن دروغ را نیز ناپسند دانسته است:«همچنین گوش دادن به دروغ هم حرام است و قرآن کریم در مذمت یهود و منافق می فرماید:«سمّاعون للکذب[۹۶]»»[۹۷] همچنین فرقی نمی کند که از روی شوخی و خنده دروغ بگوید یا از روی جدی، چرا که امام علی علیه السلام می فرمایند: « لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَتْرُکَ الْکَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّه » «بنده ای مزه ایمان نمی چشد تا دروغ را ترک کند چه شوخی باشد چه جدی.»
۳-۱-۱. آیات قرآن
از جمله آیاتی که کذب در آن مطرح شده و نکوهش گردیده است، آیه ۱۰۵ سوره نحل می باشد، که خداوند در آن می فرماید: « إنّما یَفتَری الکذبَ الّذینَ لایومنونَ بآیاتِ اللهِ و اولئک هُمُ الکاذِبون »[۹۸] « و جز این نیست که دروغ را آنان می بندند که به آیات خدا ایمان ندارند و آنها خود دروغگویان هستند» با توجه به آیه مشخص می شود که ایمان با دروغ جمع نمی شود و مؤمنان حقیقی زبانشان جز به صدق و راستی گردش نمی کند. خدواوند در آیه ای دیگر درباب دروغ می فرماید: « إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِى مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّار»[۹۹]
روش پاسخ دهی شخص نسبت به تنزل شخصیت. منظور این است که واقعیت ها موارد خاصی هستند و آنچه تعیین کننده است نگرش فرد نسبت به آن واقعیت است.افرادی که از عزت نفس بالایی برخوردارند و اطمینان و تایید درونی دارند نحوه قضاوتشان به وضوح متفاوت از افرادی است که عزت نفس پایینی دارند( حنفی، ۱۳۷۶). ۲-۲۴-۶- دیدگاه کارل راجرز اساسی ترین نکته ای را که در تلقی راجرز از شخصیت سالم باید در نظر داشت، این است که شخصیت سالم روند است نه حالت بودن، مسیر است نه مقصد، انسان به سوی تحقق خویشتن پیش می رود و همه جنبه های خود را دگرگون می سازد و می پروراند (شولتس، ۱۳۶۹). راجرز معتقد است عزت نفس در انسان حالت عمومی دارد و محدود و زودگذر نیست. طبق نظریه راجرز عزت نفس در اثر نیاز به توجه مثبت دیگران بوجود می آید. نیاز به توجه مثبت دیگران شامل بازخوردها، طرز برخورد گرم و محبت آمیز، احترام، صمیمیت، پذیرش و مهربانی از طرف محیط و بخصوص اولیاء کودک است. راجرز معتقد است کودکان در همان اوان زندگی احتیاج به مهر و محبت دارند و اگر اولیاء به طفل محبت بی قید و شرط روا دارند، کودک بعدها از چنان عزت نفسی برخوردار خواهد بود که نیازی به طرد کردن تجارب واقعی خود نمی بیند(شاملو، ۱۳۶۸). به باور راجرز توجه مثبت نامشروط این است که کودک آزاد است تا هرچه دلش می خواهد بکند و بازداشتن و اندرز دادن در کار نباشد، مادر و اطرافیان می توانند رفتارهای خاص را مورد تایید قرار ندهند، بدون آنکه برای دریافت عشق و محبت قید و شرطی(قاضی، ۱۳۶۹).
۲-۲۴-۷- مارتین سلیگمن: معتقد است که احساس عزت نفس خصوصا و خوشبخت نشدن به طور کلی به عنوان تاثیرات جنبی پرورش می یابد. احساس عزت نفس حاصل کردار درست است، وقتی عزت نفس کودکی تثبیت می شود که پیش از آن موفقیتی کسب کرده باشد که در این صورت وظایف به خوبی انجام می شوند، مشکلات به زانو در می آیند و بچه های دیگر بهتر پذیرفته می شوند (سلیگمن، ۱۳۷۹). ۲-۲۴-۸- دیدگاه اسلام در مورد عزت نفس: در اخلاق اسلامی محور و نقطه ای که اسلام بر روی آن نقطه وجود انسان، دست گذاشته کرامت و عزت نفس است که سلسله جنبان کلیه استعدادهای درونی و بیرونی انسان محسوب می شود. و در آثار مشاهیری همچون اقبال لاهوری هم ضمن پرداختن به مسئله “خود” و رجعت دوباره مسلمین به فرهنگ اسلامی، عزت نفس بالای مسلمان را بزرگترین عامل مبارزه با انحطاط جامعه و بزرگترین مانع در جهت جلوگیری از سلطه بیگانگان دانسته اند و عزت نفس مسلمانان را نقطه مقابل انحطاط بشمار آورده اند(وجدان پرست، ۱۳۷۸). ۲-۲۵- مبانی تجربی نتایج تحقیقی که توسط کاکی یانن انجام شد نشان داد که دانش آموزان با مشکلات یادگیری، بیشتر در قلدری درگیر می شوند. و به احتمال بیشتری قلدر/ قربانی می شوند. کاکی یانی گزارش کرد که دانش آموزانی با اختلالات یادگیری بطور قابل توجهی بیشتر از بچه هایی که مشکلات یادگیری ندارند مورد آزار واقع می شوند و قلدری می کنند. این دانش آموزان همانطور که از قلدری های خود گزارش کردند از مورد آزار واقع شدن نیز گزارش کردند. دانش آموزانی که مشکلات یادگیری دارند بیشتر توسط رفتارهای پرخاشگرانه شان مورد آزار واقع می شوند. زمانیکه این بچه ها در کلاسهای عادی قرار داده شدند، مفهوم خود کلی شان بیشتر از همکلاسی های عادی خود که مشکل یادگیری نداشتند، منفی بود. بنابراین مشکلات یادگیری ادراک خود این دانش آموزان را بسیار منفی کرده و و آنها را در خطر قربانی شدن نیز قرار می دهد(کاکی یانن[۷۱]، ۲۰۰۲). در یک تحقیق طولی که توسط فریزن (۲۰۰۸) و همکارانش صورت گرفت قلدری از دیدگاه دانش آموزان درباره قلدری مورد بررسی قرار گرفت. طبق نتایج، دختران بیشتر از پسران تجربیات قربانی شدن را داشتند. در حالیکه پسران قلدری را به عنوان عدم تعادل قدرت و تکرار اعمال خشونت آمیز بیشتر از دختران تجربه کرده بودند. عدم قبول مسئولیت قلدری از طرف فرد قلدر در بین دختران و افراد قربانی یک مسئله عادی بود. اما در بین پسران و غیر قربانی ها اینطور نبود و پسران بیش از دختران مسئولیت کارهای خود را بر عهده می گرفتند (فریزن و هلمکویست و اسکارسون[۷۲]، ۲۰۰۸). پژوهشی دیگری رابطه بین ادراک خود از جذابیت فیزیکی با چهار مقیاس رفتارهای قلدری جنسی در اوایل نوجوانی را بررسی کرد. این چهار مقیاس عبارت بودند از: قربانی شدن، ارتکاب،داشتن دوستان قلدر و مشاهده قلدری جنسی در بین همسالان در مدرسه. دانش آموزانی که خودشان را از نظر جذابیت فیزیکی برتر از همسالانشان درک کرده بوند نسبت به دانش آموزانی که درکشان از جذابیت فیزیکی خودشان متوسط بود موارد بیشتری از قربانی شدن و ارتکاب قلدری جنسی و همینطور مشاهده قلدری جنسی را گزارش کردند و دوستان قلدر بیشتری داشتند. همچنین دانش آموزانی که خود را از نظر جذابیت فیزیکی کمتر از دیگران می دانستند بیشترین موارد قربانی شدن و مشاهده قلدری جنسی در بین همسالانشان را گزارش کردند (کانینگام و تیلور[۷۳]، ۲۰۱۰). گریف[۷۴] (۲۰۰۴) در پژوهشی با هدف اطلاعات توصیفی در ارتباط با ماهیت و رواج قلدری در مدارس قلدری را در ۵ حیطه مختلف (اشکال مختلف قلدری و آزار ارائه شده، انواع رفتارهای زورگویانه، مکانهایی که قلدری در آنها اتفاق میافتد، ویژگیهای قلدرها و آنچه محیط اجتماع در مورد قلدری گزارش داده است) مورد بررسی قرار داد. گریف در این پزوهش به این نتیجه رسید که قلدریهای خود گزارشی(یعنی کسانی که خود به زورگویشان اعتراف کردند) کاهش پیدا کرده و با افزایش پایه تحصیلی قلدری نیز کاهش مییابد . بیشتر زورگوییهای گزارش شده از نوع زور گوییهای کلامی بوده است. و قلدری فیزیکی در میان پسران بیشتر از دختران بوده است و بیشترین مکان قلدری، زمین بازی میباشد. به طور کلی گزارش شده است که در تفریح، آزار رساندن به شیوه های مضر مانند لگد زدن، مشت زدن و هل دادن در پسران بیشتر از دختران میباشد. همچنین یافتهها نشان میدهد که قلدری نژادی در میان دانشآموزان سیاه پوست بیشتر از دانشآموزان سفید بوده است. قلدری نژادی در بین پسران سیاه بیشتر از دختران سیاه بوده است. هم دختران و هم پسران توسط هم کلاسان خود مورد قلدر قرار گرفته اند، اما پسران توسط دانشآموزان پایه های بالاتر نیز مورد قلدری واقع شدهاند. دانشآموزان سفید مورد آزار دانشآموزان هم دورهای خود بودهاند در حالی که در میان دانشآموزان سیاه علاوه بر موارد آزار قرار گرفتن توسط هم دورهای توسط پایه های بالاتر هم مورد آزار واقع میشدند. ۲-۲۵-۱- قلدری و ادراک خود یک تحقیق که رابطه بین ادراک خود و قلدری دراز مدت را بررسی می کرد نشان داد که برخی از سطوح ادراک خود منفی ، قلدری دراز مدت را پیش بینی می کند. به نظر می رسید که یک ارزیابی خود منفی در مهارت های تحصیلی و اجتماعی در یک زمان معین یک متغیر پیش بین برای قربانی شدن در زمان های بعدی است. با این حال به نظر می رسد قلدری ادراک خود را نیز کاهش می دهد. حتی اگر قربانیان به نظر مستعد قربانی شدن و مورد آزار قرار گرفتن برای مدت طولانی هستند. قلدری همچنان اضطراب و عدم اعتماد به نفس آنها را افزایش می دهد. به این طریق که آنها افکار منفی شکنجه گران خود را درونی می کنند. این نتایج نشان داد که ادراک خود نه فقط قلدری دراز مدت را پیش بینی می کند ، بلکه تحت تاثیر قلدری بودن را نیز پیش بینی می کند. به این ترتیب می توان نتیجه گیری کرد که بین ادراک خود منفی و قربانی شدن همبستگی وجود دارد و یکی از آنها دیگری را تقویت می کند (رولولد، ۲۰۱۱). در یک مطالعه دیگر هوبر، تارکونیو و لافرانچی[۷۵] (۲۰۱۰) بررسی کردند که آیا ادراک خود منفی علت قلدری است یا یک پیامد قلدری به شمار می آید. پژوهش آنها نشان داد که ادراک خود منفی می تواند قلدری را پیش بینی کند. یعنی ادراک خود منفی قلدرها می تواند علتی برای رفتارهای قلدری دانش آموزان قلدر باشد. ۲-۲۵-۲- ادراک خود قربانی ها: مطالعات متعددی نشان داد که قربانیان قلدری ، در مقایسه با سایر دانش آموزان مدارس یک ادراک خود بسیار منفی دارند. هوبر (۲۰۰۶) نشان داد که ادراک خود قربانیان در زمینه شایستگی اجتماعی ، ظاهر فیزیکی، ارزش خود کلی و شایستگی های ورزشی و فعال در مقایسه با گروه کنترل منفی بود. این بدان معنی است که قربانیان در دوست یابی آسان مشکلات زیادی دارند و خیلی محبوب نیستند. همچنین قربانیان ظاهرا ناراضی به نظر می آیند و روی هم رفته عزت نفس بالایی ندارند. آنها فکر می کنند توانایی فیزیکی و ورزشی شان خیلی بد است. ۲-۲۵-۳- ادراک خود قلدرها : در مقایسه با قربانی ها و قلدر / قربانی ها ، قلدر ها گروهی از دانش آموزان هستند که با توجه به ادراک خودشان به نظر می رسد مشکلات کمتری دارند (هوبر، ۲۰۰۶). با این وجود پژوهشی که توسط کریستی – میزل[۷۶] (۲۰۰۳) انجام شد نشان داد که ادراک خود منفی یکی از مهمترین پیش بینی کننده های رفتار های قلدری در مدارس ابتدایی و متوسطه است. با این حال ادراک خود قلدر ها در خصوص شایستگی اجتماعی و فعال (ورزشی) مثبت تر از دانش آموزان غیر درگیر در قلدری است. معلوم شد که قلدرها در واقع بین گروه های همسالانشان کاملا محبوب هستند اما نه در بیرون از گروه هایشان. قلدرها همچنین قدرت بدنی بیشتری دارند به همین دلیل تصور می کنند که توانایی فیزیکی و ورزشی آنان نسبت به قربانیان در وضعیت مساعد تری قرار دارد. برخی از بخش های ادراک خود، به دلیل قلدری تقویت شده است در حالیکه بخش های دیگر بسیار منفی تر از گروه کنترل می باشد. ۲-۲۵-۴- ادراک خود قلدر/ قربانی : به نظر می رسد قلدر/قربانی ها مشکلات بیشتری در ادراک خودشان دارند. زیرا آنها هم مشکلات قلدری و هم مشکلات قربانیان را دارند. کودکانی که هم قلدر و هم قربانی هستند در همه زمینه ها، ادراک خود منفی دارند(هوبر،۲۰۰۶). آنها بیشترین نمرات منفی را در شایستگی های اجتماعی و فیزیکی و کنترل خود و ارزش خود کلی دارند. شایستگی فعال و ورزشی آنها بسیار مثبت تر از قربانیان است. اما از شایستگی قلدرها در این زمینه بسیار منفی تر است. این یک نتیجه منطقی است زیرا قلدر/ قربانی ها فقط قلدر نیستند بلکه قربانی رفتارهای قلدری نیز هستند. این نتایج نشان داد که قلدر/ قربانی ها دانش آموزانی با کمترین محبوبیت هستند و همچنین در دوست یابی مشکلات بیشتری در مقایسه با قلدرها و قربانی ها دارند. بعلاوه آنها کمتر راضی به نظر می رسند و کمترین عزت نفس و کمترین کنترل خود را دارند. مهمترین زمینه ای که قلدر/ قربانی ها با قلدرها و قربانی ها تفاوت دارند روابطشان با همسالانشان است. بسیاری از همسالان قلدر/ قربانی ها را طرد می کنند و نمرات پذیرش اجتماعی آنها نسبت به سایر دانش آموزان بسیار پایین است (رولولد، ۲۰۱۱). در حالیکه ادراک خود منفی یک عامل تهدید کننده برای درگیر شدن در رفتارهای قلدری می باشد، تحقیقات متعددی نشان داده اند که ادراک خود مثبت می تواند در برابر رفتارهای قلدری محافظت کننده باشد (کریستی- میزل،۲۰۰۳). دانش آموزان با ادراک خود مثبت کمتر در اعمال بزهکارانه درگیر می شوند و کمتر برای درگیری با همسالانشان تحریک می شوند. بنابراین مداخلات بایستی بر روی گسترش ادراک خود منفی متمرکز شودند. آندرو[۷۷] (۲۰۰۱)، دریافت که نمرات قربانیان بخصوص در تمامی ابعاد نیمرخ ادراک خود هارتر برای کودکان، از همسالان غیر قربانیشان پایین تر بود. این ارزیابی ها علاوه بر ارزش خود کلی، در زمینه های درک صلاحیت های آموزشی، مقبولیت اجتماعی و مهارت های فعال و ورزشی ، ظاهر فیزیکی و هدایت رفتار نیز پایین بود. چگونگی ادراک خود کودکان در موضوعات خاص، بین روابط اجتماعی کودکان با سطح قربانی شدن آنها تعادل برقرار می کند. بچه هایی که در صلاحیت ورزشی بالایی دارند، بطور قابل توجهی بین همسالانشان محبوب هستند. موفقیت و خوب بودن در ورزش، توسط هر دو جنس یک عامل مهم در ارزیابی محبوبیت پسران محسوب می شود. اما در مورد دختران عامل خیلی مهمی برای محبوبیت نیست. برعکس آن دانش آموزانی که اعمال ورزشی را بطور ضعیف انجام می دهند اغلب در پله پایین نردبان مقبولیت اجتماعی هستند و این موضوع برای آنها خطر قربانی شدن را افزایش می دهد. همانند توانایی های ورزشی، ظاهر فیزیکی نیز عاملی است که امروزه در اجتماع مخصوصا برای دختران با ارزش است. برای هر دو جنس، ادراک خود بعنوان فرد زیبا یک عامل بسیار مهم برای محبوبیت دختران بشمار می آید. دختران نیز زیبایی پسران را یک عامل مهم برای محبوبیت ارزیابی می کنند و خوب بودن در ورزش عامل بعدی است. تحقیق دیگری نشان داده که ادراک خود قربانیان قبل از شروع قلدری منفی بوده اما با شدوع قلدری بسیار منفی تر شده است. در ضمن قلدرها در مورد قلدرها نیز با شروع قلدری ادراک خودشان نسبت به گروه کنترل بسیار منفی تر شده است. این موضوع می تواند ناشی از اختلاف والدین نیز باشد (رولولد،۲۰۱۱). کرانتز[۷۸] و همکارانش (۱۹۹۴)، در تحقیقی نشان دادند که عدم جذابیت در ارزیابی از خود، بچه ها همانند سطح قربانی شدن آنها به محبوبیتشان وابسته است. دانش آموزانی که سطوح بالایی از قربانی شدن را گزارش می کنند به همان سان سطوح پایینی از جذابیت فیزیکی را نیز گزارش می نمایند. در یک مقاله ای که توسط فریزن و وانگ انجام شد قربانی شدن دختران با ادراک انها از ظاهر فیزیکی شان وابسته بود. در حالیکه در مورد پسران چنین رابطه معنی دار دیده نشد. ۲-۲۵-۵- قلدری و عزت نفس تحقیقات اخیر بر روی عزت نفس قلدرها نتایج مبهمی را بدست داده اند. یک مطالعه ای که اخیرا توسط پلاستری و کاردمیل (۲۰۱۰) صورت گرفته نشان می دهد که ممکن است در محاسبه درماندگی و شکست قلدر/ قربانی نتایج متناقضی یافت شود. در این تحقیق طولی یک نمونه ۳۰۷ نفره متشکل از قلدر، قربانی، قلدر/ قربانی و دانش آموزان غیر درگیر در قلدری از مدارس متوسطه مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند. نتایج مقطعی و طولی تفاوت های جنسیتی جالبی را نشان داد. دختران در گروه های قلدر و قلدر/قربانی، افزایش قابل توجهی را در عزت نفسشان در طول زمان گزارش کردند. و دخترانی که فقط در گروه قلدرها بودند بیشترین افزایش در عزت نفس در طول زمان را گزارش دادند. در حالیکه پسران در این گروه ها تغییرات قابل توجهی در عزت نفسشان گزارش نکردند (پلاستری و کاردمیل[۷۹]، ۲۰۱۰). نتایج یک تحقیق نشان می دهد که مشکلات یادگیری همراه با عزت نفس بالا و هوش اجتماعی پایین رفتارهای قلدری را پیش بینی می کند و ظاهرا قلدرها عزت نفس بالایی دارند. این عزت نفس بالا ممکن است کاملا درست و قابل اعتماد باشد و ممکن است کاملا کاذب و نادرست باشد (سالمیوالی، ۱۹۹۹). طی پژوهش دیگری این نتیجه حاصل شد که قلدرها عزت نفس بالایی دارند زیرا آنها خودشان را خیلی دست بالا می گیرند و قلدری می تواند یک روش از جانب آنها برای حفظ این عزت نفس کاذب باشد. زیرا اشخاص ضعیف تر معمولا مورد آزار قرار می گیرند و این فرد قلدر را قادر می سازد که به راحتی خواسته خود را بر روی قربانی تحمیل کند. کاکی یانن (۲۰۱۰) معتقد است در مورد دانش آموزانی که مشکلات یادگیری دارند قلدری راهی برای حفظ ظاهر باشد. زیرا این دانش آموزان هرگز موفقیت های تحصیلی را تجربه نکرده اند (کاکی یانن، ۲۰۰۲). یک پژوهش دیگر بیان می کند که قلدرها، عزت نفس پایین دارند. تعداد زیادی از نوشته های غیر علمی و برخی از نوشته های علمی این فرض را تایید می کند. آنها بیان می کنند که بچه های قلدر احساس بدی نسبت به خود دارند و قلدری به آنها کمک می کند تا احساس بهتری داشته باشند. و کودکان قلدر چون عزت نفس پایین دارند به همین دلیل بدخلق و زننده هستند. فرض اساسی بر این است که وقتی کس دیگری احساس بدی می کند برای من احساس بهتری بوجود می آورد. یا من می توانم عزت نفس پایین خود را با تخریب دیگران افزایش دهم. این تفکر بدین معنی است که یک رابطه موثر بین قلدری و عزت نفس پایین وجود دارد.همچنین در این فرض اینطور ذکر می شود که داشتن عزت نفس بالا خوب و داشتن عزت نفس پایین بد است. این باور مشترک است که افرادیکه عزت نفس بالایی دارند رفتار پرخاشگرانه ندارند زیرا آنها خودشان را دوست دارند و آنهاییکه از عزت نفس پایین رنج می برند خود را دوست ندارند و عملکرد بدشان به خاطر این است (آلن، ۲۰۰۶). طی تحقیقی توسط اسپد ، رابطه بین رفتارهای قلدری و عزت نفس دانش آموزان بین سنین ۸-۱۳ سال در یک مدرسه روستایی در نروژ مورد بررسی قرار گرفت. به طور قابل ملاحظه ای یک رابطه متقابل منفی بین عزت نفس و رفتارهای قلدری در قربانی ها و قلدرها یافت شد. یک تفاوت قابل توجهی بین رفتارهای قلدری قربانیان در پایه های ۳ و ۴ وجود داشت. دانش آموزان پایه های ۵ بطور قابل توجهی سطوح پایین تری از عزت نفس را در مقایسه با پایه های ۳ و ۴ نشان دادند. دایش آموزان پایه ۴، بنابه گزارش بیشترین سطوح عزت نفس و کمترین سطوح در هر دو تجربه قلدری و قربانی شدن را داشتند. چنانچه رفتارهای قلدری افزایش می یافت سطوح عزت نفس کاهش پیدا می کرد. همچنین پایین ترین سطوح عزت نفس رفتارهای قلدری را بطور چشمگیری افزایش می داد. بعلاوه با افزایش عزت نفس، رفتارهای قلدری در هر دو گروه قلدر و قربانی کاهش می یافت(اسپد، ۲۰۰۷). یک مطالعه به بررسی عزت نفس قلدرها، قربانی ها، قلدر/ قربانی ها و تماشاگران قلدری پرداخت. امور (۲۰۰۱)، دریافت که دانش آموزان تماشاگر که در قلدری درگیر نیستند بالاترین عزت نفس را دارند. قلدرها ی محض که فقط قلدری می کنند و هرگز قربانی نشده اند، مقدار متوسطی از عزت نفس را نشان دادند. قربانی های محض که هیچ وقت قلدری نکرده اند عزت نفسشان از قلدرها اندکی کمتر بود. و قلدر/قربانی ها کمترین عزت نفس را داشتند. حال ما اگر نیمه پر لیوان را ببینم قلدرها در سطوح بالای عزت نفس قرار می گیرند و اگر نیمه خالی لیوان را بنگریم باید گفت قلدرها دارای سطوح پایینی از عزت نفس هستند. پس این می تواند به تفسیر ما مربوط شود که برخی از محققان هر دو تفسیر را در نظر می گیرند (امور، ۲۰۰۱). ۲-۲۶- جمع بندی بررسی تحقیقات انجام گرفته در مورد قلدری نشان داده است، عوامل زیادی در بروز رفتار قلدری دخیل میباشد ولی با توجه به آنچه گفته شد و متغیرهای این پژوهش دو عامل ادراک خود و عزت نفس اثرات قابل توجهی در بروز رفتار قلدری ایفا میکند. تحقیقات نشان می دهند که ادراک خود منفی میتواند بروز رفتارهای قلدری را پیش بینی کند و همچنین دانش آموزان قلدر نسبت به دانش آموزان عادی دارای سطوح پایین تری از ادراک خود می باشند. از طرفی به نظر می رسد که قلدری می تواند ادراک خود را نیز کاهش دهد. نتایج تحقیقات نشان می دهد که بین ادراک خود منفی و قربانی شدن همبستگی وجود دارد و یکی از آنها دیگری را تقویت می کند. عامل موثر دیگر در بروز رفتارهای قلدری عزت نفس می باشد. تحقیقات در این زمینه نتایج متفاوتی را نشان می دهد از نظر بعضی تحقیقات قلدری باعث کاهش عزت نفس می شود و یک رابطه منفی قابل توجهی بین عزت نفس و قلدری وجود دارد. طی پژوهش دیگری این نتیجه حاصل شد که قلدرها عزت نفس بالایی دارند زیرا آنها خودشان را خیلی دست بالا می گیرند و قلدری می تواند یک روش از جانب آنها برای حفظ این عزت نفس کاذب باشد. همچنین تحقیقات نشان داد که دانشآموزان پسر نسبت به دانشآموزان دختر کمتر مرتکب رفتارهای قلدری میشوند. و قلدری جسمانی در بین پسرها بیشتر از دخترها می باشد ولی قلدری کلامی بین دخترها بیشتر از پسرها می باشد. فصـل سوم: طــرح پـــژوهش ۳-۱- پیش درآمد در این فصل به بررسی روش انجام تحقیق، جامعه آماری، نمونه و روش نمونهگیری، ابزار جمع آوری اطلاعات، شیوهی اجرا و روش های آماری استفاده شده برای توصیف و تحلیل داده ها پرداخته خواهد شد. ۳-۲- طرح وروش پژوهش با توجه به اهداف و سوالات و همچنین ماهیت موضوع، پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسهای میباشد. در این پژوهش مولفه های ادراک خود و عزت نفس به عنوان عوامل علی که احتمالا بر رفتار قلدری اثر گذاشتهاند در دو گروه قلدر و عادی با توجه به جنسیت مورد مقایسه قرار گرفت. ۳-۳- جامعه، نمونه آماری و روش نمونه گیری ۳-۳-۱- جامعه آماری جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل تمام دانشآموزان دختر و پسر شهر ارومیه(۱۲۶۴۰نفر) میباشد که در سال ۹۰-۹۱ در مدارس (عادی) راهنمایی آموزش مشغول به تحصیل بودند. انتخاب دانشآموزان در این مقطع تحصیلی، به این علت است که بیشترین میزان شیوع پرخاشگری و قلدری در دوران راهنمایی میباشد. انتخاب دانشآموزان دختر و پسر هم به این دلیل است که هر دو جنس در دو گروه قلدر و غیر قلدر مورد بررسی قرار گیرد. ۳-۳-۲- نمونه و روش نمونه گیری روش نمونه گیری مورد استفاده در این پژوهش روش نمونهگیری خوشه ای و نمونهگیری از طریق سرند کردن میباشد. به این ترتیب که با کسب مجوز از سازمان آموزش و پرورش شهر ارومیه ابتدا به روش تصادفی چند مرحلهای خوشه ای از بین نواحی ۱ و ۲ آموزش و پرورش، ناحیه ۱ بطور تصادفی انتخاب شد. سپس چهار مدرسه پسرانه و چهار مدرسه دخترانه انتخاب شدند و از هر مدرسه دو کلاس مورد مطالعه قرار گرفت. حجم نمونه مورد مطالعه ۵۸۰ نفر بود که پس از سرند کردن ۶۰ نفر به عنوان قلدر انتخاب شدند. در این پژوهش هم از گزارش دانش آموزان از طریق پرسشنامه و هم گزارش معلم جهت سرند کردن دانش آموزان قلدر استفاده شد. و در انتخاب نمونه غیر قلدر(عادی) دانش آموزانی انتخاب شدند که هم پرسشنامه قلدری و هم گزارش معلم غیر قلدر بودن آنها را تایید می کرد. ۳-۴- ابزار جمع آوری اطلاعات
شفعه عنوان بابى مستقل در فقه است که همه مسائل و احکام مربوط به آن به تفصیل در شرع مقدس، امرى ثابت و مشروع است( فقه الإمام جعفر الصادق، بی تا، ج۴، ص۱۲۱). شفعه در اموال غیر منقول قسمت پذیر، همچون زمین، خانه، باغ و مزرعه ثابت است. ثبوت آن در اموال منقول، اختلافى است. عدم ثبوت به اکثر فقها، بلکه مشهور و قول به ثبوت به اکثر متقدمان و گروهى از متأخران نسبت داده شده است. برخى قائلان قول نخست، در خصوص حیوان و برده شفعه را جارى دانستهاند.( فقه الإمام جعفر الصادق،بی تا، ج۴، ص۱۲۱). ثبوت شفعه در اموال غیر منقول غیر قابل قسمت- که قسمت کردن آن موجب ضرر است- از قبیل حمام، راه و آسیاب، اختلافى است. قول به عدم ثبوت آن به اکثر متأخران، بلکه اکثر فقها، بلکه مشهور، بویژه متأخران نسبت داده شده است(مهذب الأحکام ج۱۸، ص۱۲۹). شفعه در درخت و نیز در بنا به تبع زمین ثابت است؛ لیکن در صورتى که مستقل داد و ستد شوند، اختلاف مطرح در اموال منقول درباره آنها نیز مطرح است(جواهر الکلام، بی تا، ج۳۷،ص۲۴۷-۲۴۹). مشهور علماء معتقدند با انجام اقاله حق شفعه ساقد نمی گردد بلکه اخذ به شفعه اقاله انجام شده را بر هم می زند این نظر را چنین توجیه می نمایند که حق شفعه به موازات عقد ایجاد می گردد و متبایعین نمی توانند با اقاله آن را اسقاط نمایند مضافا به این که اقاله عقد را از حین اعلام منسفخ می کند و اثر قهقرائی ندارد و از طرفی حق شفعه چون بر اقاله سبق دارد شفیع می تواند به موجب حق اسبق اقاله انجام شده را باطل نماید و اخذ به شفعه کشف از بطلان اقاله می نماید و لذا و نماء حاصله پس از اقاله مال مشتری است و نماء ثمن مال بایع است(منهاج الصالحین خوئی،بی تا ،جلد ۱ ص۳۶۷). ۱-۱۲-۱۷- نماء متصل موقوف «لافرق فى عدم وجوب الزکاه فی العین الموقوفه بین ان یکون الوقف عاماً أو خاصاً ولاتجب فی نماء الوقف العام واما فی نماء الوقف الخاص فتجب على کل من بلغت حصّته حد النصاب» مرحوم سید در این مسئله متعرض حکم مال موقوفه و نما و در آمد آن می شود در مالى که وقف شده است نسبت به عین موقوفه قبلاً گفته شد که زکات ندارد چه وقف عام باشد و چه خاص مانند وقف بر بطون و اولاد یا بر یک شخص معین و در آنجا در ذیل شرط پنجم بطور مبسوط بحث شد که چرا مال موقوف زکات ندارد و گفته شد یا چون ملکیت نیست بنابر اینکه برخى از اوقاف عامه و یا همه آنها تملیک نیستند بلکه تحریر و امثال آن است و یا این که اگر هم تملیک باشد ملک عام و جهت است نه ملک مکلف و ملک خاص و یا چون که ملک طلق نیست و در تعلق زکات ملک طلق شرط است و یا ملک کامل و وقف چون تحبیس شده است ملک کامل نیست و ادله زکات از آن منصرف است و یا اگر هم طلقیت و تمامیت شرط نباشد از آنجا که موقوف علیهم حق هیچگونه تصرف و تغییر و اتلافى را در عین موقوفه ندارند و حق بطون دیگر در آن است پس شرط پنجم یعنى تمکن از تصرف را ندارد و زکات ندارد بنابراین یا از باب شرط چهارم اگر طلق بودن را در ملکیت شرط دانستیم و یا از باب شرط پنجم در عین موقوفه زکات نیست و فرقى میان و وقف عام و قف خاص در این جهت نیست.اما زکات در نماء عین موقوفه را ایشان تفصیل داده می فرماید(لافرق فى عدم وجوب الزکاه فى العین الموقوفه بین ان یکون الوقف عاماً أو خاصاً ولاتجب فى نماء الوقف العام و أما فی نماء الوقف الخاص فتجب على کل من بلغت حصته حد النصاب)بین نماء وقف عام و وقف خاص تفصیل قائل شده این تفصیل به لحاظ اصل نماء است و الا در نماء وقف عام هم بعد از اینکه به موقوف علیهم پرداخت شود ملک شخص شده و همانند سایر اموال است که اگر شرایط زکات حاصل شود زکات تعلق می گیرد پس تا وقتى که در آمد وقف عام مانند درآمد مزرعهاى که وقف بر زوّار یا فقراء است قبض نشده باشد ملک جهت و آن عنوان است و ملک خاص اشخاص موقوف علیهم نیست بنابراین موضوع زکات در اینجا نیست و مرحوم سید ناظر به فرض حصول نماء است قبل از تملیک به اشخاص ولهذا فرموده است«لاتجب فى نماء الوقف العام»اینجا برخى حاشیه زدهاند که«بعد القبض تجب الزکاه»که مجرد توضیح است . اما در وقف خاص که وقف بر بطون است مثلاً این منزل یا مزرعه را وقف کرده است بر اولاد خودش یا بر شخص معینى که نمائش براى او باشد در وقف خاص چون«موقوف علیهم»اشخاص هستند عین موقوفه زکات ندارد به بیاناتى که گذشت ولى نماء و در آمد آن از وقتى که حاصل می شود در ملک موقوف علیهم که اشخاص هستند حاصل می شود یعنى در آمد و اجاره آن منزل ملک اولاد است و به مجرد حصول آن نماء و آن درآمد آنها مالک می شوند و دیگر قبض و اقباض لازم نیست لذا اگر شرایط زکات را داشته باشد زکات به آن متعلق می شود یعنى از همان ابتدا متعلق زکات قرار می گیرند اگر جنس زکوى باشند پس تفصیل مرحوم سید در نماء وقف بین وقف عام و وقف خاص ناظر به اصل نماء است نه مالکیت در طول قبض والا در نماء وقف عام هم در طول قبض و اقباض موقوف علیهم مالک می شوند و مانند سایر اموال خاصه زکات دارد و این تفصیل صحیح است مگر این که در وقف خاص هم اینگونه وقف شود که مثلاً نمائش را در جهتى از جهات بر موقوف علیهم مصرف شود یعنى نماء هم مانند عین موقوف باشد مگر آنچه را از آن به آنها تملیک کنند و اینکه اصلاً تملیک هم نکنند بلکه بر آنها صرف کنند که در این صورت در چنین وقف خاصى هم قهراً به مجرد ظهور ربح و نماء موقوف علیهم مالک نمی شوند ولى معمولاً وقف خاص اینگونه نیست و در آمد و نماء مال آنهاست که در وقف بر اولاد مثلاً در زمان حصول آن نماء موجودند قهراً به مجرد ظهور مالک می شود پس در نماء وقف خاص زکات واجب است برکسى که سهم و حصه وى به اندازه حد نصاب باشد و سایر شرایط زکات را هم داشته باشد.( شاهرودی،۱۳۷۰،ص ۲۰۱)
۱-۱۲-۱۸- نماء از عین در بیع بنابراین نماآت حاصل از بیع در فاصله ی عقد و تلف مال خریدار است. اگر این نماآت پیش از تسلیم تلف شود. آیا فروشنده در هر صورت ضامن است یا مسؤولیت او ویژه ی موردی است که در نگهداری از آنها تقصیری کرده باشد؟ مبنای انفساخ عقد در مورد تلف مبیع رابطه همبستگی است که اراده ی طرفین بین دوعوض ایجاد کرده. عدالت معاوضی نیز ایجاب می کند که انحلال یکی از دو تعهد باعث از بین رفتن تعهد متقابل آن شود. بنابراین حکم ماده ی ۳۸۷ ق.م ویزه یبیع وثمن یعنی دو عوض مبادله شده است ودر مورد منافع ایجاد شده از آن ها اجرا نمی شود. نماآت به طور مستقل موضوع مبادله قرار نگرفته تا انتقال ضمان معاوضی درباره ی آن ها قابل طرح باشد. نماء منفصل از مبیع به تابعیت از اصل آن در ملک خریدار به وجود می آید، ولی در دست بایع امانت است. پس، هرگاه بدون تعدی و تفریط تلف شود، از مال خریدار و به حساب او خواهد بود.بنابراین می توان نتیجه گرفت که طبق گفته های قبل منافع متصل همیشه همراه عین هستند ولی منافع منفصل نظر تمایل به همراه عین بودن دارند. (فصیحی زاده، مقاله ی تبعیت نماء از عین در مالکیت) ۱-۱۳- نماء و ثمره هرگاه عین در برابر نماء بکار می رود ،مقصود جسم مادی خارجی ومنافع آن است . ولی این پیروی نباید سبب این پندار شود که نماء وجود خارجی مستقل دارد وهمیشه از توابع عین است . عین مال، جدای از منافع آن ،نیز قابل تصور است. چنانکه اگر منافع ملکی به وسیله ی عقد اجازه یا صلح برای مدتی به دیگری واگذار شود، دومالک برای آن وجود دارد:
-
- مالک عین که در مدت اجاره یا صلح، به طور ناقص ومحدود می تواند از آن استفاده کند.
-
- مالک نماء که حق استعمال و انتفاع از عین به اواختصاص داده شده است عینی را که منافع آن به دیگری تعلق دارد در اصطلاح « مسلوب المنفعه» می نامند. .( امامی ، بی تا،ج۲،ص۴)
به عنوان مثال وقتی عینی اجاره داده می شود ویا شخصی بر آن مال حق انتفاع پیدا می کند مالک آن عین می تواند آن را منتقل کند ولی آن عین بدون نماءش منتقل شده است واین مال را مسلوب المنفعه می نامند. ودر اینجا دوباره به این اصل بر می گردیم که نماء از عین پیروی می کند؛ زیرا در مثال اجاره زمانی که اجاره پایان می پذیرد منافعی که اجاره داده شده بود به صاحب عین تعلق می گیرد ودوباره از عین تبعیت می کند. اصل همیشه این است که نماء از آن کسی باشد که عین از آن اوست مثلاً وقتی می گوییم عین مالی مورد انتقال قرار گرفت مقصود عین ومنافع می باشد ولی ممکن است بر خلاف اصل بر اثر قرارداد به شخص دیگری منتقل شود. (کاتوزیان- حقوق مدنی اموال ومالکیت- شماره۲۵) واژه های ثمره ونماء ومحصول ونماء ،گاهی تمرادف با هم به کار می روند ، ولی در زبان عرف معانی گوناگون دارد؛ برای مثال واژه ی “محصول” به منافع حاصل از زمین و باغ اختصاص دارد. درحالی که “نماء” درمورد اموال منقول و غیرمنقول یکسان به کار می رود. همچنین “نماء” به فایده ای گفته می شود که به تدریج از مالی به دست می آید وایجاد آن بااز بین رفتن اصل مال ملازمه ندارد, مانند سکونت درخانه ونتاج حیوانات . به عنوان نمونه اگر مالک باغی درخت های آن را بکند و بفروشد، پول حاصل از این کار نماء باغ نیست؛ چنان که مستأجر نیز با آن که مالک منافع است این حق را ندارد. وشاید به همین خاطر است که قانونگذار در ماده۳۲ ق.م برای بیان تمام فوایدی که از مال به دست می آید، از کلمه ی “ثمرات” استفاده کرده است. نتیجه ی تمایز میان معنای “ثمره” و"نماء" در این است که هرگاه در اثر قرارداد یا به حکم قانون، مالک عین ونماء مال، واحد نباشد (مانند اجاره، مالک نماء تنها مجاز به استفاده از فوایدی است که با از بین رفتن عین مال ملازم نیست. (کاتوزیان، حقوق مدنی اموال ومالکیت،چاپ دهم، شماره۱۵۹) فصل دوم: نماء و منافع از نظر فقه اسلامی ۲- نماء و منافع از نظر فقه اسلامی ۲-۱- ضمان نماء در فقه امامیه برخی از فقهای امامیه ، معتقدند که استیلاء بر مال غیر، موجب ضمان متصرف ، نسبت به عین مال و منافع آن در زمان تصرف می شود (نک : ابن حمزه ، ٢٣ ). فقهای امامیه ، مطابق احادیث و اخبار، از جمله صحیحه ی ابی ولاد، منافع را به هر حال ، مضمون می دانند . به نظر فقهای امامیه ، در مورد منافع مستوفات، بی تردید، شخص متصرف ، ضامن است ؛ خواه تصرف عدوانی باشد (غصب) و خواه غیرعدوانی ؛ مانند مورد مقبوض به عقد فاسد؛ ولی در منافع غیرمستوفات، گروهی از فقها ، معتقد به ضمان نیستند (موسسه فقه شیعه بیروت،۱۴۱۰ ه ق) ولی بنابراین مشهور، فقهای امامیه ، استیلای بر منافع را به طور کلی مانند سلطه بر اعیان می دانند و اعتقاد دارند که غصب د ر این زمینه نیز تحقق می یابد و غاصب ، ضامن منافع مستوفات و غیرمستوفات است (نک : حلی ، ۳۷۸/۲ از نظر عرف ، دارای وجود اعتباری، ارزشمند و تابع مالکیت اعیان و در نتیجه قابل غصب است و سیره ی عقلا این حقیقت را به وضوح ثابت میکند (عمید زنجانی، ۱۳۸۲ ، ص ۱۳). مستند اصلی فقهای مشهور امامیه نسبت به ضمان منافع، اعم از مستوفات و غیرمستوفات قاعده ی علی الیداست؛ زیرا اولاً : منافع ، عموماً مال محسوب می شود و « علی الید » غیرمستوفات، عموم قاعده ی موصولی در حدیث « ما » می شوند و بنابراین ، مستقلاً می توانند مشمول مفاد کلمه ماموصولی در حدیث علی الید باشند. ثانیاً: منافع به تبع عین، تحت سلطه و استیلای متصرف قرار می گیرند « علی الید » و بنابراین در عهده ی متصرفند و باید به صاحبش برگردانده شوند ؛ خواه استیفا شده یا نشده باشند (محقق داماد، بی تا، چاپ ۱۵). شیخ انصاری ، نظریه ی مشهور را مورد انتقاد قرار داده و شمول قاعده ی علی الید را بر منافع، مخدوش می داند. ایشان نسبت به این که منافع از مصادیق مال است، تردید نداشته ؛ اما در مورد شمول مفهوم و مفاد واژه ی « اخذت » می گویند حصول منفعت در ید متصرف از طریق قبض عین موجب صدق اخذ نیست: به نظر ایشان ، آنچه « اخذ » شده، عین است و منافع غیرمستوفات، مأخوذ نشده است (انصاری،بی تا،جلد اول، ص١٠۴) در پاسخ به ایراد مذکور ، گفته شده است که مراد از اخذ، همان سلطه و استیلاء است و این مفهوم نسبت به منافع ، از طریق سلطه بر عین، ممکن است و صدق عرفی سلطه بر منافع با تحقق سلطه بر عین محقق می شود و لذا چنانچه ضمان منافع را ، مستند به قاعده ی« ید » بدانیم. با اشکالی مواجه نخواهیم شد. به نظر ایشان، اگر با توجه به استدلال شیخ، شمول قاعده ی علی الید بر منافع و استقرار ضمان ید بر شخص متصرف قابل تردید باشد ، باز هم نظریهی ضمان منافع، بدون مستند نخواهد بود؛ زیرا تفویت منافع، مستند به عمل شخص متصرف است و بنابراین ، مستند به قاعده ی اتلاف و تسبیب ، قابل مطالبه خواهد بود و علاوه بر آن، قاعده ی احترام نیز می تواند مستند ضمان منافع درخصوص منافع مستوفات باشد (محقق داماد،بی تا، جلد ۲،ص۷۱). با وجود این، نظر شیخ انصاری خالی از قوت نیست و ایرادات مطروحه بر نظر ایشان ، وارد به نظر نمی رسد، زیرا در غصب منافع، غاصب ، منافع غیرمستوفات را اخذ و غصب نمیکند؛ او عین مال را غصب می کند که با ضمان غاصب نسبت به عین، مسئولیت او نسبت به اتلاف منافع مستوفات نیز تحقق می یابد. برخی از فقها، در عدم ضمان غاصب نسبت به منافع، استدلال می کنند که « ید » به معنی استیلا و سیطره است و این امر ، تنها نسبت به اشیایی که در عالم خارج موجود هستند ، محقق می گردد؛ در حالی که منفعت، امری است که وجود خارجی نداشته و تدریجاً و با انهدام جزء قبلی به وجود می آید و اگر هم قبول کنیم استیلاء برآن محقق می گردد، نسبت به منافعی است که ایجاد گردیده و به فعلیت رسیده است، و اطلاق ید بر منافعی که تحقق نیافته و در آینده ایجاد خواهد شد ، ناصحیح است ملاحظه می شود که این فقیه نیز، ید بر منافع به فعلیت رسیده را به طور ضمنی پذیرفته اند(انصاری ، بی تا ، ص ۱۲۸). برخی از فقها ، منافع را قابل غصب می دانند؛ اینان در ردّ نظر قبلی استدلال میکنند: ایشان (احمد نراقی ) ید را به معنی استیلایی که یک نوع رابطه و نسبت و اضافه بین مستولی و مستولی علیه می باشد، تلقی کرده و معتقدند که چون هر اضافه، نیاز به مضاف و مضاف الیه دارد که باید موجود باشد، در تصرف بر منافع، مستولی که متصرف و یک طرف اضافه است ، موجود می باشد؛ اما منفعت که یک امر معدوم و طرف دیگر اضافه است (مستولی علیه ) موجود نیست؛ بنابراین ید رخ نمی دهد و استیلاء ید در مورد منافع که امر معدوم و غیر موجودند ، تحقق نمی یابد. در حالی که، در جواب این مؤلف (مرحوم نراقی) باید گفت که اضافه ید را نباید اضافه ی مقولیه ، دانست . دراضافه ی مقولیه ، ناچار می بایست دو طرف موجود باشند ؛ همچون رابطه بین پدر و فرزند [امّا] اضافه ید را باید اضافه اعتباری و قراردادی دانست بنابراین ، این فقها به جریان قاعده ی ید نسبت به هر آنچه که تحت استیلاء شخص است ، رأی داده اند؛ خواه از اعیان باشد یا از منافع یا از حقوق یا غیر آنها برخی از فقها، منافع غیرمستوفات را دارای مالیت دانسته و دلیل آنرا تعیین عوض ، برای این منافع در عقد اجاره دانست ه و از این رو، غاصب را ضامن این منافع می دانند( نراقی، ۱۳۹۶ ه ق ، ج ۲). از آنچه گفته شد ، برمی آید که در مورد ضمان غاصب نسبت به منافع مستوفات، کمتر تردیدی وجود دارد؛ زیرا این منافع، مالیت داشته و قابل اخذ میباشند؛ لیکن در مورد منافع غیر مستوفات، از آنجا که اخذ و سلطه بر این منافع توسط غاصب صورت نمیگیرد، همگام با شیخ انصاری ، باید قائل به عدم ضمان نسبت به این منافع بود . البته اگر بخواهیم قائل به ضمان غاصب نسبت به این منافع باشیم، استناد به قاعده ی علی الید وجاهت نخواهد داشت؛ لیکن شاید بر اساس قاعده ی اتلاف، بتوان غاصب را ضامن این منافع قلمداد کرد( همان منابع). ۲-۱-۱- مبانی ضمان منافع از نظر فقه امامیه در قوانین موضوعه ایران ومنابع فقه امامیه ضمان منافع به اشکال زیر قابل بررسی است : الف : منافع مستوفات منظور از منافع مستوفات منافعی است که متصرف از آن بهره برداری کرده و در اثر استفاده تلف نموده است مانند اینکه شخصی ماشین متعلق به غیر را سوار شده واز منافع آن استفاده نماید.در منافع مستوفات اکثریت قریب به اتفاق فقه های امامیه قایل به ضمان هستند اعم از اینکه تصرف عدوانی باشد یا غیرعدوانی( لنگرودی ،۱۳۷۸، ج ۴، ص ۲۵۰۷) ضمان منافع مستوفات را حداقل به دو دلیل باید پذیرفت :
-
- سیره ی قطعی عقلا که دلالت دارد اگر کسی مال دیگری از جمله منافع را از بین ببرد ضامن است .
-
- قاعده ی اتلاف که براساس آن چون منافع مصداق مال است و استیفای منفعت دیگری اتلاف مال دیگری است موجب ضمان خواهد بود. بنابراین هرکس منافع متعلق به غیر را غصب کند یا منفعتی را تلف کند یا سبب تلف آن شود ضامن تلقی می گردد ( مواد ۳۲۸ و۳۳۱ قانون مدنی ).
ب : منافع غیر مستوفات منظور از منافع غیر مستوفات ، منافع ممکن الحصولی است که شخص امکان بهره برداری آنرا از مالک سلب کرده وخودش هم منتفع نشده است .فقه های امامیه در خصوص ضمان منافع غیر مستوفات توسط غاصب تردید ندارد ولی در خصوص ضمان منافع غیر مستوفات در فرض غیر غصب وغیر تصرف عدوانی نظرات مختلفی ابراز داشتند( لنگرودی ،۱۳۷۸، ج ۴، ص ۲۵۰۷). از جمله قاعده ی علی الید، قاعده ی احترام به مال مسلم و… که در زیر به بررسی آنها پرداخته می شود. فقهای امامیه ، برای اثبات ضمان منافع، به ادله مختلفی استناد کردهاند که به صورت
ادامه جدول4-2 نتيجه گيري ادبيات در معيارهاي انتخاب پروژه (دورتا و همکاران، 2014)
رويكرد معيار |
معيار انتخاب |
مرجع |
هزينه هاي مالي Financial costs |
سرمايه گذاري كلي Total investment |
Amiri (2010), Asosheh et al. (2010), Avineri (2000), Badri et al. (2001), Bertolini et al. (2006), Blau et al. (2004), Büyüközkan and Öztürkcan (2010), Chen and Askin (2009), Chien (2002), Dickinson et al. (2001), Eilat et al. (2008), Farrukh et al. (2000), Franco and Lord (2011), Ghasemzadeh and Archer (2000), Guneri et al. (2009), Guo et al. (2008), Gutjahr et al. (2010), Jolly (2003), Kim and Emery (2000), Klapka and Piños (2002), Kumar et al. (2009), Lee and Kim (2000), Lee and Kim (2001), Liang and Li (2008), Liesio et al. (2007), Liesio et al. (2008), Linton et al. (2002), Loch et al. (2001), Mavrotas et al. (2008), Meade and Presley (2002), Medaglia et al. (2007), Oral et al. (2001), Rabequini Jr. et al. (2005), Santhamam and Kyparisis (1996), Schmidt (1993), Shang et al. (2004), Stummer and Heidenberger (2003), Sun and Ma (2005), Tohumcu and Karasakal (2010), Wei et al. (2007), Wey and Wu (2007) |
عدم قطعيت هاي موجود Uncertainties involved |
Asosheh et al. (2010), Badri et al. (2001), Bertolini et al. (2004), Büyüközkan and Öztürkcan (2010), Chan and Ip (2010), Dickinson et al. (2001), Eilat et al. (2006), Eilat et al. (2008), Fang et al. (2008), Farrukh et al. (2000), Franco and Lord (2011), Ghasemzadeh and Archer (2000), Greiner et al. (2003), Guo et al. (2008), Halouani et al. (2009), Henriksen and Traynor (1999), Hsu et al. (2003), Jiang and Klein (1999), Khorramshahgol et al. (1988), Klapka and Piños (2002), Kumar et al. (2009), Lee et al. (2008), Liang and Li (2008), Lin and Chen (2004), Loch and Bode-Greuel (2001), Meade and Presley (2002), Padovani et al. (2010), Rabequini Jr. et al.(2005), Schmidt (1993), Shang et al. (2004), Tohumcu and Karasakal (2010), Wei et al. (2007) |
سرمايه گذاري در منابع انساني Investment in HR |
Asosheh et al. (2010), Badri et al. (2001), Bertolini et al. (2006), Chan and Ip (2010), Chang and Lee (2010), Eilat et al. (2006), Eilat et al. (2008), Farris et al. (2006), Ghasemzadeh and Archer (2000), Gutjahr et al. (2010), Jiang and Klein (1999), Klapka and Piños (2002), Kumar et al. (2007), Lee and Kim (2001), Mavrotas et al. (2008), Meade and Presley (2002), Stummer and Heidenberger (2003), Tohumcu and Karasakal (2010), Wei et al. (2007), Wey and Wu (2007), Yang and Hsieh (2009) |
سرمايه گذاري در زير ساخت Investment in infrastructure |
Badri et al. (2001), Chan and Ip (2010), Chang and Lee (2010), Coldrick et al. (2005), Greiner et al. (2003), Guneri et al. (2009), Kumar et al. (2009), Santhamam and Kyparisis (1996), Wey and Wu (2007) |
سرمايه گذاري در تامين كنندگان Investment in suppliers |
Asosheh et al. (2010), Chen and Cheng (2009), Tohumcu and Karasakal (2010), Wei et al. (2007) |
سرمايه گذاري در تكنولوژي Investment in technology |
Amiri (2010), Eilat et al. (2008), Jolly (2003), Lin and Chen (2004), Wei et al. (2007) |
سرمايه گذاري در بازاريابي Investment in marketing |
Wei et al. (2007) |
یک رویه اقتصادی یک تحلیل گر را قادر می سازد تا بازده نسبی، بازده قطعی و دوره بازگشت سرمایه پروژه ها را محاسبه کند. رویکردهای اقتصادی، رویکردهای کاربر پسند در نظر گرفته می شود زیرا رویه انجام رویکرد، نسبتا ساده و شفاف است و نتایج برای همه، شفاف است. به علاوه بهترین پروژه ها به آسانی از طریق نتایج محاسبات مقایسه ای و در نظر گرفتن طبقه های پروژه ها، ارزیابی می شوند (آرچر و قاسم زاده، 1999؛ وربانو و نوسلا، 2010).در ادامه در جدول F شرح و توضیح هر یک از معیارهای کمی و کیفی برای ارزیابی و اولویت بندی پروژه ها آورده شده است.
|
|