آیه شریفه «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ..»[۳۸۷] نیز متناسب با آیه پیشین است.
۲-۱-۵- جدایی ناپذیری قصص قرآن و سنتهای الهی
قصص قرآن گره خورده و ارتباط اساسی با سنتهای الهی دارد که همیشه جاری است و از سوی دیگر بخشی از سنتهای الهی ناظر به مباحث امامت است از قبیل سنت الهی در نحوه نصب و معرفی امام، سنت الهی در برخورداری امام از علم لدنی، معجزات و عصمت و امور دیگر لذا جدایی ناپذیری قصص قرآن کریم و سنتهای الهی از یکدیگر دلیل دیگری بر کارآمدی و درستی استنباط کلامی از قصص قرآن کریم است. به تعبیر دیگر قصص قرآن کریم بیانگر سنتهای الهی تا روز قیامت است و از سوی دیگر امامت و قوانین و مقررات آن بخشی از مهمترین سنتهای الهی است لذا استدلال به قصص در مسائل کلامی بازگو کننده سنتهای تغییر ناپذیر الهی در جریان امامت تا روز قیامت است. لذا از این حیث نحوه استدلال مذکور کارآمد خواهد بود.
۲-۱-۶- ایستایی یا پایایی اصول اعتقادی ادیان الهی
ایستایی یا پایایی اصول اعتقادی ادیان الهی نیز به نوبه خود دلیل دیگری بر کارآمدی این استدلال به قصص قرآن در استنباط نکات کلامی است. به گفته آیهالله فاضل لنکرانی اصول ادیان از جنبه ریشهها و بن مایههای آن یکی است و هرگز دچار تغییر نخواهد شد و نسخ نیز هرگز راهی به آن ندارد.[۳۸۸]
توضیح اینکه نسخ و تغییر در ادیان الهی در حوزه احکام و فروعات فقهی است و هیچ گاه نسخ راهی به حوزه اصول اعتقادات راهی ندارد لذا اگر مطلبی اعتقادی در سیاق یکی از قصص قرآن ذکر شود و سیاق آیات حاکی از تأیید آن باشد مثلاً سخنی در باب اعتقادات از یکی از انبیاء الهی صادر شود و یا سخنی در باب اعتقادات به یکی از انبیاء پیشین وحی شود و گزارش آن در قرآن کریم به اختصار ذکر شود مانند آیه «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[۳۸۹] که در وحی به حضرت ابراهیم(ع) تصریح میشود که امامت به ذریه حضرت ابراهیم(ع) که ظالم باشد نمىرسد، این امر برای مخاطبان قرآن کریم نیز معتبر است. زیرا از یک سو قرآن کریم در بیان قصص قرآنی هدفمند است و همانگونه که بیان شد یکی از اغراض قصه گویی قرآن، تبیین اصول اعتقادات است و از سوی دیگر همانگونه که بیان شد قصص قرآن کریم به سنتهای الهی گره خورده و هرگز نمىتوان سنتهای الهی را از قصص قرآن جدا نمود زیرا قصص قرآن نمونههایی از اجرا و تجلی سنتهای الهی در عرصه حق و باطل است به عنوان نمونه افرادی که در میان امتهای پیشین به انبیاء الهی ایمان آوردند مشمول سنت الهیِ «امداد و نجات از عذاب» شدند و در مقابل افرادی که به انبیاء الهی ایمان نیاوردند و آنها را تکذیب نمودند مشمول سنت الهیِ «عذاب» شدند. افزون بر اینکه اگر قصص قرآن کریم را عهده دار بیان عقائد اسلامی و سنتهای الهی و عبرت برای مخاطبان قرآن کریم ندانیم بیان قصص در قرآن به امری لغو و بىفائده و به حد یک سری اطلاعات تاریخی تنزّل مییابد که بىتردید این امر برخلاف حکمت الهی است و در شأن مقام والای خداوند و قرآن کریم نیست.
گفتنی است سخن از ادیان الهی که در این فراز به آن اشاره شد ناظر به تقسیم بندیهایی است که از ناحیه مردم در طول تاریخ صورت گرفته است اما در حقیقت از منظر قرآن کریم بنابر آیه «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ..»[۳۹۰] آنچه که تعبیر به ادیان الهی میشود در حقیقت همان دین اسلام است با این تفاوت که تبلیغ این دین از ناحیه حضرت آدم تا حضرت خاتم الأنبیاء(ص) روند تکاملی داشته و با گذر زمان بنابر مقتضیات و شرایط زمانی، مکانی، فرهنگی و اجتماعی و نیز روند تدریجی رو به رشد و تکامل عقل بشریت به مردم عرضه میشده است لذا امور مذکور به تفاوت ادیان الهی با یکدیگر منجر میشود. با این توضیح نیز روشن است که آنچه از ابتدا از ناحیه انبیاء به عنوان اصول اعتقادی دینی بیان میشده که در قرآن کریم در سیاق قصص قرآن از آن یادی شده، هیچ گاه نسخ و تغییر در آن راهی نداشته است و نسخ تنها در برخی احکام و فروعات فقهی و برخی مقتضیات و شرایط عصری که مربوط به احکام عملی بوده، رخ داده است. لذا استنباط کلامی از قصص قرآن از این جهت نیز کارآمد خواهد بود.
۲-۲- گونههای ارتباط قصص قرآن با مباحث کلامی امامت
دومین محور اصلی در این فصل گونههای ارتباط قصص قرآن با مباحث امامت است زیرا در صورت عدم اتباط میان قصص قرآن و مباحث کلامی امامت نمىتوان بر پایه قصص قرآن برداشت کلامی ارائه کرد. تأمل در قصص قرآن کریم و نیز بهره گیری از روایات معصومان(ع) و نیز توجه به الفاظ و عبارات قصص قرآن و نیز توجه به سیاق آیات ذهن را به سه گونه ارتباط تصریحی، ارتباط اشاری و ارتباط تأویلی میان قصص قرآن و مباحث کلامی امامت رهنمون میسازد که ذیلاً مورد بررسی قرار میگیرد:
۲-۲-۱- ارتباط تصریحی
برخی از آیات قصص قرآن به لحاظ ارتباط با مباحث کلامی امامت، ارتباط تصریحی دارند به این معنی که به صراحت و وضوح بیانگر برخی ابعاد کلامی امامت هستند. نمونههای زیر بیانگر این مدعاست:
أ- به عنوان نمونه میتوان به آیه «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[۳۹۱] اشاره کرد که به صراحت دلالت بر این دارد که ظالمان هرگز شایستگی و صلاحیت تصدی امامت را نخواهند داشت و امامت تنها مختص به افراد معصوم است.
توضیح اینکه مردم به حکم عقل از یکى از چهار قسم بیرون نیستند، و قسم پنجمى هم براى این تقسیم نیست، یا در تمامى عمر ظالم هستند، و یا در تمامى عمر ظالم نیستند، یا در اول عمر ظالم و در آخر توبه مىکنند، و یا عکس این مطلب، در اول صالح، و در آخر ظالمند، و حضرت ابراهیم(ع) شانش، اجل از آن است که از خداوند متعال درخواست کند که مقام امامت را به دسته اول، و چهارم، از ذریهاش بدهد، پس به یقین دعاى ابراهیم(ع) شامل حال این دو دسته نیست. بنابراین تنها قسم دوم و سوم باقى مىماند، یعنى آن کسى که در تمامى عمرش ظلم نمی کند، و آن کسى که اگر در اول عمر ظلم کرده، در آخر توبه کرده است، از این دو قسم، قسم دوم را خدا نفى کرده، لذا تنها یک قسم باقى مىماند و آن کسى است که در تمامى عمرش هیچ ظلمى مرتکب نشده، پس از چهار قسم بالا دو قسمش را ابراهیم(ع) از خدا نخواست، و از دو قسمى که خواست یک قسمش مستجاب شد، و آن کسى است که در تمامى عمر معصوم باشد.[۳۹۲] برای مطالعه بیشتر به مصادر زیر مىتوان رجوع کرد.[۳۹۳]
ب- آیه «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ»[۳۹۴] به خوبی تصریح بر این دارد که دلیل موهبت امامت به به برخی افراد، صبر و یقین به آیات الهی است به عبارت دیگر این آیه نیز به صراحت بیانگر این است که عصمت یکی از شروط امامت است. توضیح اینکه صبر انواعی چون صبر بر طاعت، صبر بر معصیت و صبر بر مصائب دارد که اگر فردی در همه این ابعاد صبور باشد حاکی از عصمت اوست. یقین نیز پشتوانه معرفتی عصمت است زیرا همانگونه که بیان خواهد شد سرچشمه عصمت، معرفت و علم شهودی است که هرگز با عصیان جمع نمىشود و از سوی دیگر هرگونه معصیتی از جهل انسان نشأت میگیرد. با این توضیح دلالت آیه مزبور بر عصمت روشن میشود.[۳۹۵]
ج- نمونه دیگر آیه «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ..»[۳۹۶] در قصه طالوت است که صراحت در این دارد که برتری در علم و برتری در توان و شجاعت از شروط فرمانروایی است. به تعبیر علامه مجلسی هرگاه ریاست دنیوی مشروط به فزونی در علم و جسم باشد، در ریاست دنیوی و اخروی(مقام امامت) به طریق اولی باید مشروط به این دو باشد.[۳۹۷] به تعبیر دیگر حال که ملِک بودن و فرمانروایی مشروط به فزونی در علم و جسم است در مورد امام، که یکی از شؤون امام فرمانروایی و ریاست دنیوی است، امامت به طریق اولی باید مشروط به این دو باشد.
۲-۲-۲- ارتباط اشاری
برخی دیگر از آیات قصص با مباحث کلامی امامت، ارتباط اشاری دارند لذا پی بردن به دلالت آن بر ابعاد کلامی امامت به دقت بیشتری نیاز دارد. نمونههای زیر بیانگر این مدعاست:
أ- به عنوان نمونه قصه تعلیم اسماء به حضرت آدم(ع) اشاره دارد به اینکه آدم(ع) به دلیل علم به اسماء، به خلافت شایسته تر است لذا با توجه به سیاق آیات به دلالت اشاری میتوان دریافت که اعلم بودن از شروط خلافت است.
ب- دلالت قصه موسی و خضر در سوره کهف دلالت اشاری بر این دارد که هرگز نباید در برابر امام و حجت الهی که با عالم غیب در ارتباط است و از علم لدنی و عصمت برخوردار است، موضع گیری کرد و اقوال و افعال او را غیرحکیمانه دانست بلکه شایسته است که همه اقوال و افعال حجت الهی را حکیمانه و در راستای اراده الهی تلقی نمود حتی اگر انسان به وجه حکمت آن آگاهی نداشته باشد لذا همیشه باید تسلیم اوامر امام بود و کمترین اشکال و اعتراضی به اقوال و افعال معصوم نشود.
ج- قصه اصحاب کهف در قرآن کریم از لحاظ بیداری و یا زنده شدن پس از آن خواب شبیه به مرگ و یا مرگ ۳۰۹ ساله اشاره به این دارد که زنده شدن اموات در همین دنیا امربی ممکن است لذا از این مطلب میتوان در راستای ادله امکان معاد بهره برد. افزون بر اینکه آنها برای حفظ دین و نجات جان خویش از شهر گریختند دلالت اشاری بر این مطلب دارد که در هر زمانی اگر دین و یا جان اولیاء الهی در موقعیت مکانی خاصی در خطر باشد و شرایط و زمینههای مقابله فراهم نباشد، «هجرت» یکی از راهکارهای حفظ دین و جان خواهد بود. لذا حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و نیز از مکه به مدینه هنگام وجود خطر جدی بر جان حضرت از بارزترین مصادیق «هجرت» است که قصههایی چون هجرت اصحاب کهف، هجرت حضرت موسی(ع) به مدین، هجرت حضرت ابراهیم(ع) همگی دلالت اشاری بر این مطلب دارند. حتی مسأله غیبت امام عصر(ع) نیز میتواند در ذیل مباحث «هجرت» مطرح شود زیرا غیبت ایشان نیز نوعی هجرت بشمار میرود.
د- آیه شریفه «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَهً وَ قالَ مُوسى لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ»[۳۹۸] که ناظر به قصه عبادت چهل روزه در میقات است، اشاره به ضرورت معرفی وصی توسط رسول خدا(ص) پیش از وفات ایشان است. با این توضیح که حضرت موسی(ع) که قرار بود سی و یا چهل روز به میقات پروردگار برود و در میان قوم خویش نباشد، برای خویش خلیفهای معرفی کرد. لذا رسول خدا(ص) که قرار است تا روز قیامت از میان امت برود به یقین برای خویش خلیفهای معرفی کرده است. در واقع به دلیل عقلی هرگاه برای چهل روز شایسته نباشد مردم را بدون معرفی خلیفه رها کرد، قطعاً برای دوره زمانی وفات رسول خدا(ص) تا روز قیامت هرگز شایسته نیست مردم را بدون معرفی وصی و خلیفه رها کرد.
۲-۲-۳- ارتباط تأویلی
گونه سوم ارتباط قصص قرآن با مباحث امامت ارتباط تأویلی است. با این توضیح که الفاظ و عبارات برخی از آیات قصص قرآن ظهور در معنایی متناسب با آن قصه دارد اما در روایات متعددی از ائمه اطهار(ع) آن دسته از آیات به مباحثی پیرامون امامت، تأویل شدهاند و در شمار بطون آیات قرار میگیرد.[۳۹۹] در ذیل به نمونههایی از این دست اشاره میکنیم:
۲-۲-۳-۱- آیه «بَقِیَّتُ اللَّهِ..»
آیه «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ..»[۴۰۰] آیهای است که در سیاق قصه کم فروشی قوم حضرت شعیب(ع) قرار دارد.[۴۰۱] این سیاق به خوبی حکایت از آن دارد که عبارت «بَقِیَّتُ اللَّهِ» ظهور در باقی مانده و سود حلال حاصل از خرید و فروش حلال میان خریدار و فروشنده دارد که در آن کیل و ترازو به نحو صحیح انجام گیرد و کم فروشی در آن رخ ندهد.[۴۰۲] لکن در روایات متعددی این آیه به ائمه اطهار(ع) و به ویژه به حضرت مهدی(ع) تأویل شده است که ذیلاً به برخی از این روایات اشاره میکنیم:
أ- کلینی به اسناد خویش از عمر بن زاهد نقل کرده که گوید: مردی از امام صادق(ع) درباره قائم(ع) سؤال کرد که میشود به ایشان با لقب «أمیر المؤمنین» سلام کرد؟ حضرت فرمود: «نه، این نام را خدا مخصوص امیر المؤمنین(ع) نموده، پیش از او کسى بدان نامیده نشده و پس از او هم جز کافر خود را بدان نخواند، گفتم: به فدایتان شوم، چگونه به او درود گویند؟ فرمود: بگویند: السلام علیک یا بقیه الله، سپس حضرت این آیه را خواند: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ..»[۴۰۳]
ب- امام باقر(ع) نیز در روایتی درباره حضرت مهدی(ع) فرمود: هنگامی که حضرت ظهور کند به خانه کعبه تکیه زند و سیصد و سیزده مرد به گرد او اجتماع کنند و اوّلین سخن او این آیه قرآن است: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ..» سپس مىگوید: من بقیّه اللَّه در زمین و خلیفه خداوند و حجّت او بر شما هستم و هر درود فرستندهاى به او چنین سلام گوید: السّلام علیک یا بقیّه اللَّه فی ارضه.[۴۰۴]
در فرهنگ قرآن کریم، هر موجود منفعت بخش که از جانب ربّ العالمین و برای بشر خیر آفرین، سعادتساز و دارای آثار و برکات ماندنی باشد، «بقیه الله» است؛ زیرا با داشتن چنین اوصافی مظهر «هو الباقی» خواهد شد؛ چنان که در کلام حضرت شعیب(ع) به سود و ربحی که از راه حلال به دست آید «بقیه الله» اطلاق شده است: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ..» سرّش آن است که سود حلال، روزی نازل شده از جانب خداوند متعال است و با توجه به انتسابش به ماورای طبیعت و بهرهای که از «وجه الله» دارد، میتواند مظهر «هو الباقی» بوده، منشأ خیرات و برکات برای انسان و وسیلهای برای تأمین سعادت وی باشد. بنابراین، هر چیز که «وجه الله» باشد، مظهر اسم مبارک «الباقی» بوده و بقیّه الله خواهد بود. امام صادق(ع) در معرفی اهل بیت(ع) فرمود: «نحن وجه الله» و در وصف حضرت امام عصر(ع) گفته میشود: «أین وجه الله الّذی یتوجّه إلیه الأولیاء»[۴۰۵] بدین ترتیب ائمّه(ع) مظهر تامّ اسم مبارک «الباقی» و مصداق کامل بقیّه الله هستند؛ هر چند که دیگران نیز از این فیض بزرگ بهرهای دارند»[۴۰۶]
از این روایات پیداست که ائمه اطهار(ع) گاه از طریق بیان لایههای باطنی قرآن به منظور تبیین ولایت و امامت استفاده می کردند.
۲-۲-۳-۲- آیه «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ..»
آیه «قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ»[۴۰۷] نمونه دیگری است که نقل قولی از حضرت موسی(ع) است که گویای این است که زمین متعلق به خداست و خداوند آن را به هر که بخواهد به ارث میرساند و عاقبت از آن متقین است.
لیکن در برخی منابع متقدم امامیه از امام باقر(ع) نقل شده که حضرت فرمود: در کتاب علی(ع) یافتیم که «زمین از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار مىکند؛ و سرانجام نیک براى پرهیزکاران است؛ من و اهل بیت من کسانی هستیم که خداوند ما ما را وارث زمین قرار داده است و ما پرهیزکاران هستیم و تمام زمین از ماست»[۴۰۸]
از این روایت پیداست که وارثان زمین و متقین در آیه مزبور تأویل به اهل بیت(ع) شده است. در حالی که قوم حضرت موسی(ع) که مخاطب این سخن بودهاند شاید به این فهمی که روایت مذکور بیانگر آن است، نرسیده باشند و تنها این سخن را به عنوان یک قاعده و سنت الهی از حضرت موسی(ع) دریافت کردهاند. لذا ارتباط این آیه از قصص قرآن با اهل بیت(ع) ارتباطی تأویلی خواهد بود. البته گفتنی است سخن حضرت موسی(ع) در این فراز در قالب یک قاعده کلی و یک سنت الهی جاودانه بیان شده است که در همه زمانها جریان دارد اما مصادیق عینی آن ذکر نشده است اما در روایت مذکور، اهل بیت(ع) به عنوان بارزترین مصادیق وارثان زمین ذکر شده است لذا این روایت نیز از باب جری و تطبیق است.[۴۰۹]
۲-۲-۳-۳- آیه «فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا..»
این آیه نیز نمونه دیگری در ارتباط تأویلی قصص قرآن با موضوع امامت است که در دو مورد با اختلاف اندکی در قرآن کریم آمده است:
«فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیْرَ الَّذی قیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ»[۴۱۰]
«فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلاً غَیْرَ الَّذی قیلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَظْلِمُونَ»[۴۱۱]
این دو آیه به خوبی ناظر به ماجرای ورود بنی اسرائیل به قریه مذکور است که بیش از سه هزار سال پیش رخ داده است. لیکن کلینی به اسناد خویش از امام باقر(ع) چنین نقل کرده که حضرت فرمود: «نَزَلَ جَبْرَئِیلُ بِهَذِهِ الْآیَهِ عَلَى مُحَمَّدٍ(ص) هَکَذَا فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ»[۴۱۲] که در این روایت به خوبی دیده میشود مراد از ظالمان، افرادی که به اهل بیت(ع) ظلم روا داشتهاند، تأویل شده است در حالی که از ظاهر آیه مزبور چنین مطلبی بر نمىآید. در واقع روایت مذکور بیانگر یکی از مصادیق بارز ظالمان و مظلومان در امت پیامبر اکرم(ص) است لذا روایت مذکور از باب جری و تطبیق بوده و ارتباط تأویلی با امامان معصوم(ع) دارد. لازم به ذکر است که این روایت که مشتمل بر عباراتی است که در آیه مذکور نیست از قبیل قرائت نیست که گویای تحریف قرآن کریم باشد بلکه از قبیل قیدهای توضیحی است که ناظر به مصادیق بارز آن در امت پیامبر اکرم(ص) است.
۲-۲-۳-۴- آیه «..وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَهٍ وَ قَصْرٍ مَشیدٍ»
نمونه دیگری که در این فراز میتوان به آن اشاره کرد آیه «..وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَهٍ وَ قَصْرٍ مَشیدٍ» است که در سیاق یادکرد عذاب برخی از امتهای پیشین قرار دارد.[۴۱۳]
لکن در روایات متعددی این آیه تأویل به امام ناطق و صامت و یا امام حاضر و امام غائب و از این قبیل تأویل شده است که ذیلاً به برخی از این روایات اشاره میکنیم:
أ- کلینی به اسناد خویش از امام کاظم(ع) نقل کرده که حضرت در ارتباط با آیه مذکور فرمود: «مراد از بئر معطله، امام صامت و مراد از قصر مشید، امام ناطق است.[۴۱۴] همین مطلب در منابع دیگری به طرق متعددی از امام صادق(ع) نیز نقل شده است.[۴۱۵]
ب- شیخ صدوق نیز به اسناد خویش از صالح بن سهل نقل کرده که گوید: «امیرالمؤمنین(ع) همان قصر مشید است و بئر معطله حضرت فاطمه(ع) است و فرزندان وی از ملک دور نگه داشته شدند».[۴۱۶] البته سید شرف الدین استرآبادی این روایت را به اسناد خویش از صالح بن سهل از امام صادق(ع) نقل کرده است.[۴۱۷]
ج- سید شرف الدین استرآبادی نیز از حسین بن جبیر در کتاب «نخب المناقب» حدیث مرفوعی از امام صادق(ع) نقل کرده که حضرت در تفسیر آیه مزبور از رسول خدا(ص) چنین نقل فرمود: «قصر مشید و بئر معطله امام علی(ع) است».[۴۱۸]
به گفته علامه مجلسی بر اساس این تأویل، احتمال دارد که مراد از هلاکت اهل قریه، هلاکت معنوی یعنی گمراهی ایشان باشد که نه از امام صامت و نه از امام ناطق بهره نمىگیرند. افزون بر اینکه آنچه در امتهای پیشین رخ داده است، نظیر آن در این امت رخ خواهد داد. بنابر این آنچه از عذاب و هلاکت و مسخ انسانها در امتهای پیشین رخ داده است، نظیر آن در این امت به صورت هلامت معنوی، گمراهی و محرومیت از علم، کمالات و مردن و مسخ دلها خواهد بود. این افراد اگرچه در سیمای انسان هستند لیکن به منزله مرده گان هستند و شعور ندارند زیرا به حق گوش فرا نمىدهند و بصیرت و تعقل ندارند و امری که به آخرت ایشان سودی رساند، از آنها سر نمىزند. پس بنابر این مطلب، منافاتی میان این تأویلها و ظواهر آیات مزبور وجود ندارد.[۴۱۹]
گفتنی است که این گونه روایات بر فرض صحت و تمامیت سند و جهت صدور، هرگز گستره شمول و عموم معنای آیه را محدود نمیکند و بیان مصداق کامل یا یک مصداق، مصادیق دیگر را نفی نمیکند و دست مفسر را در تطبیق آیه بر سایر مصادیق آن نمیبندد؛ بلکه آیه دارای معنایی عام است و همچنان به عموم خود باقی است. فایده و نقش روایات تطبیقی آن است که با تبیین برخی مصادیق آیه، مفسّر را در ارائه معنای کلی راهنمایی میکند.[۴۲۰]
۲-۳- گونههای استدلال به قصص قرآن در مباحث کلامی امامت
در گونه استدلال به قصص قرآن کریم نیز میتوان به گونههای زیر اشاره کرد:
۲-۳-۱- جواب نقضی
گاه استدلال به برخی از قصص قرآن کریم در مباحث کلامی امامت در راستای جواب نقضی استفاده میشود:
أ- مانند استدلال به قصه زنده شدن چهار پرنده، قصه زنده شدن اصحاب کهف، قصه زنده شدن عزیر و قصه زنده شدن همراهان حضرت موسی(ع) در کوه طور که از موارد مذکور میتوان در جهت ادله امکان رجعت استفاده نمود. توضیح اینکه در گام اول منکران رجعت، اگر زنده شدن دوباره اموات در همین دنیا را انکار کنند میتوان به قصص مذکور استناد نمود که گویای امکان زنده شدن دوباره در همین دنیا میباشد.
ب- به عنوان نمونه دیگر در پاسخ به شبهه غیر عادی بودن و عدم امکان طول عمر در امام عصر(ع) میتوان به طول عمر حضرت نوح(ع) استناد کرد که طول عمری این چنین امری ممکن است لذا با این استدلال در گام اول از ذهن مخاطب رفع استبعاد میشود. البته در گامهای بعدی نیز باید جواب حلی به این مطلب داد که سطور آتی به اختصار و در فصل چهارم به تفصیل بیان خواهد شد.
۲-۳-۲- جواب حلی
۲-۱-۱-۱-۵-۲. نظریه محرومیت نسبی[۵۶]
از جمله نظریه های مطرح دیگر در ارتباط با شادی، نظریه محرومیت نسبی است براساس این دیدگاه انسانها عموماً به مقایسه خود با دیگران میپردازند و در این رابطه وقتی احساس فقر و بی عدالتی می کنند واکنشهای شدید عاطفی (مانند تعویض شغل، کارشکنی و خودکشی و…) انجام می دهند و وقتی این احساس به اعلی درجه خود برسد به احساس تضاد اجتماعی میانجامد و تعارضات شدیدی را در پی دارد(رفیع پور، ۱۳۷۸: ۴۵ به نقل از صفری شالی،۱۳۹۰: ۱۳۰). رویکردهای محرومیت نسبی دارای چند ویژگی با اهمیت هستند که باعث میگردند به عنوان یک رویکرد در ارزیابی از عدالت در جامعه و رضایت از زندگی مطرح گردند. اول اینکه از فرایندهای مقایسه اجتماعی در تحلیلهای خود سود میجویند، فرایندی که در اغلب نظریه های ارزیابی از عدالت مطرح و در آنها مستتر میباشد. دوم، این نظریه ها درباره تبیین انقلاب و ناآرامیهای ناشی از واکنشهای جمعی، بسیار مورد استفاده قرار میگیرند و سوم، در ارتباط با ویژگی دوم، این نظریه ها برای تبیین انقلاب دارای نگرشهای فردگرایانه و روانشناختی هستند یعنی اصالت را در بروز پدیده انقلاب به وضعیت فرد و تصور او از موقعیت قرار گرفته در آن می دهند(هزار جریبی و آستینفشان، ۱۳۸۸: ۱۳۰). تدگار(١٩٧٠)، به هنگام بحث از محرومیت نسبی در کتاب خود به نام «چرا انسانها شورش می کنند؟ » بیان میدارد: نارضایتیهای اجتماعی همیشه در نتیجه بروز این احساس و حالت روانی به انسانها دست میدهد. به اعتقاد وی شرایط بروز احساس محرومیت، یگانه و همانند نیست، بلکه میتوان انواع گوناگون و شرایط متعدد بروز آن را از یکدیگر تفکیک کرد. او خود سه نوع محرومیت را از یکدیگر متمایز کرده است« اول محرومیت ناشی از کاهش امکانات که در آن توقعات ثابت باقی میمانند، دوم، ناکامی ناشی از افزایش سطح توقعات که در آن امکانات نسبتاً ثابت هستند، سوم ناکامی فزاینده که در آن توقعات افزایش و امکانات کاهش مییابد». از یک نظر تئوری محرومیت نسبی، ریشه در فرضیه ناکامی پرخاشگری دارد و از نظر دیگر احساس محرومیت، خود نتیجه فزاینده مقایسه است(تدگار،۱۹۷۰: به نقل از همان). به طور کلی براساس دیدگاه محرومیت نسبی، فرد به مقایسه خود با افراد دیگر و گروه مرجع دست میزند و دوست دارد که شرایط مشابه با آنها را داشته باشد و اگر در نتیجه مقایسه برای فرد چنین پنداشتی بروز نماید که براساس میزان سرمایه گذاری و تلاش، پاداش و نتیجهای که عایدش شده در مقایسه با دیگران عادلانه و منصفانه نیست دچار احساس محرومیت نسبی گردیده و این امر باعث بروز نارضایتی و احساس کسالت(عدم نشاط) در دو سطح فردی و اجتماعی میگردد(همان: ۱۳۰).
جمعبندی نظریه محرومیت نسبی و شناسایی عوامل مرتبط با شادمانی: براساس این دیدگاه انسانها عموماً به مقایسه خود با دیگران میپردازند و در این رابطه وقتی احساس فقر و بی عدالتی می کنند واکنشهای شدید عاطفی(مانند تعویض شغل، کارشکنی و خودکشی و…) انجام می دهند و وقتی این احساس به اعلی درجه خود برسد به احساس تضاد اجتماعی میانجامد و تعارضات شدیدی را در پی دارد. در کل این رویکرد به عنوان یک رویکرد در ارزیابی از عدالت در جامعه و رضایت از زندگی مطرح شده است.
جدول شماره(۲-۳): جمعبندی نظریه محرومیت نسبی و شناسایی عوامل مرتبط با شادمانی
مقایسه خود با دیگران | احساس فقر و بی عدالتی | عدم شادمانی |
۲-۱-۱-۱-۵-۳. نظریه خشنودی از تأمین نیازها[۵۷]
این دیدگاه معتقد است ارضاء نیازها مهمترین دلیل به وجود آمدن احساس مسرت در شخص می شود، مثل خوردن، آشامیدن، ارضاء نیاز به عشق و … در این دیدگاه حس خوب بازتاب برآورده شدن نیازها در زمان معین به طور کامل است در این تئوری نیاز [۵۸]ماهیتی متفاوت با خواسته[۵۹] دارد. نیاز ذاتی و جهانی است در حالی که خواسته ها اکتسابی و در میان فرهنگهای مختلف متفاوت است البته خواسته ها میتوانند کم و بیش با نیازها همپوشانی داشته باشند. در این دیدگاه خوشبختی یک موقعیت دست یافتنی است و ما قادر به ایجاد خوشبختی بیشتر برای افراد بیشتری خواهیم بود و این از طریق بهبود در وضعیت محیط حاصل می شود. احساس ناخوشایندی وقتی نیازهای اولیه نظیر گرسنگی، تشنگی و نیاز به ارتباط با دیگران ارضاء نمی شود در انسان به وجود می آید. این دیگاه تمام نیازهای معنوی و نیازهای مادی را در نظر میگیرد. مطالعات تجربی نشان می دهند متوسط احساس خوشبختی افراد بازخوردی از دو مقوله ارضاء نیازهای معنوی نظیر (ازدواج ، ارتباط با دستان و …) و ارضاء نیازهای مادی نظیر (درآمد ، شغل ، مسکن و …) است(هلیول و لایارد و ساچ ، ۲۰۱۳ : ۷۷).
جمعبندی نظریه خشنودی از تأمین نیازها و شناسایی عوامل مرتبط با شادمانی: احساس خوشبختی افراد بازخوردی از دو مقوله ارضاء نیازهای معنوی نظیر (ازدواج، ارتباط با دستان و…) و ارضاء نیازهای مادی نظیر (درآمد، شغل، مسکن و …) است.
جدول شماره(۲-۴): جمعبندی نظریۀ خشنودی از تأمین نیازها و شناسایی عوامل مرتبط با شادمانی
ارضاء نیازهای معنوی نظیر ( ازدواج ، ارتباط با دستان و … ) و ارضاء نیازهای مادی نظیر ( درآمد، شغل، مسکن و … ) | شادمانی |
۲-۱-۱-۱-۵-۴. نظریه همبستگی اجتماعی[۶۰]
ایدۀ اساسی این نظریه این است که انسانها گرد هم میآیند، احساسات مشترکی را تجربه می کنند و به گونۀ یک کنش جمعی آن را بیان میدارند. بنا بر آنچه که دورکیم میگوید، مهم کنش جمعی است مهم نیست به چه منظوری. برای مثال دورکیم کارکرد مناسک دینی را در قالب کنش جمعی و نتیجتاً کنش و انسجام تبیین می کند. بر این منوال شاید بتوان صور دیگر پدیده اجتماعی را که به کنش جمعی منجر میشوند، عامل انسجام اجتماعی تلقی کرد(خورشیدی،۱۳۹۳: ۶). جشنهای دسته جمعی را میتوان یکی از موارد مهم از این نوع دانست. جشنها معمولا به صورت گروهی برگزار میشوند. تعدادی افراد گرد هم میآیند و با تمسک به یک موضوع خاص، به تبادل احساست و عواطف نسبت به هم میپردازند. این گونه جشنها برای خود قاعدهمندیها و روشهای خاص دارند. از این نظر، بین جشنهای دسته جمعی و مناسک دینی نوعی همانندی وجود دارد. بدین معنی که در هر دو پدیده، عنصر قاعدهمندی و روشمندی وجود دارد و برگزاری آن ها فاقد نظم و مقررات خاص نیست اما جشنهای گروهی برخلاف مناسک دینی که از تقدیس برخوردارند و کمتر تغییرپذیرند، آسانتر با شرایط، مقتضیات و نیازهای زندگی بشری سازگار میشوند. از سوی دیگر، برگزاری جشنهای دسته جمعی ضمن اینکه به کنش جمعی میانجامد، شادابی، کاهش تنشهای عاطفی، رفع تیرگیهای روابط بین افراد و کاهش کشمکشهای اجتماعی را به همراه دارد (همان: ۷). جشنهای دسته جمعی، معمولاً تفاوتهای رایج طبقات اجتماعی را که باعث تقسیم بندی اعضای جامعه و ایجاد خط کشیهای سخت میشوند، تضعیف و به طریق اولی حذف می کنند. مناصب، مقام ها، موقعیتها و پایگاههای اجتماعی حین برگزاری جشنها عامل اساسی به شمار نمیروند. بنابراین میتوان گفت که برگزاری جشنها همانند مناسک دینی، از جمله عوامل ایجاد همبستگی، انسجام و وفاق اجتماعی هستند. مضافاً اینکه در جشنها تنوع بیشتری به چشم میخورد. با این وصف، جشنهای گروهی در خدمت حفظ منافع جمعی هستند؛ چرا که همبستگی اجتماعی را تضمین می کنند و سلامت روحی و روانی اجتماع را به ارمغان می آورند. به هر حال، ایجاد و حفظ همبستگی اجتماعی برای ادامۀ حیات مفید و ثمربخش جوامع، بسیار مهم و تعیین کننده است. جشنهای گروهی ابزار مناسبی برای ایجاد چنین همبستگی اجتماعی به شمار میروند؛ زیرا معمولا برگزاری جشنها بر هر عنوان و علتی که باشد، مورد استقبال عموم مردم قرار میگیرد. آنچه شادابی، نشاط، همبستگی و انسجام اجتماعی را هم زمان به وجود می آورد، شایستۀ آن است که بیشتر از آنچه امروز هست مورد عنایت قرار گیرد. جشنهای دسته جمعی چنین کارکردی دارند. بنابراین، ایجاد شور و نشاط بین افراد جامعه و نتیجتاً دستیابی به یکپارچگی اجتماعی در گروه توجه به ویژه به آن است(همان:۷).
جمعبندی نظریه همبستگی اجتماعی و شناسایی عوامل مرتبط با شادمانی: امر اساسی این نظریه این است که انسانها گرد هم میآیند، احساسات مشترکی را تجربه می کنند و به گونۀ یک کنش جمعی آن را بیان میدارند و این عامل انسجام اجتماعی باعث ایجاد شادمانی می شود.
جدول شماره(۲-۵): جمعبندی نظریه همبستگی اجتماعی و شناسایی عوامل مرتبط با شادمانی
کنش جمعی(احساسات مشترکی) | انسجام اجتماعی | شادمانی |
۲-۱-۱-۱-۵-۵. نظریه بیگانگی اجتماعی[۶۱]
نظریه هایی اجتماعی که تاکنون دربارۀ بیگانگی مطرح شده اند تلویحاً در برگیرنده مقوله رضایت از زندگی و احساس شادی و نشاط هم هستند. به عبارت دیگر میتوان احساس بیگانگی اجتماعی را تلویحاً به معنای تبیین نارضایتی و عدم بهروزی به شمار آورد. به عبارت دیگر بیگانگی به طور کلی به معنای بیگانگی فرد از جنبه های اصلی وجود اجتماعیاش بوده است، مبیین نارضایتی و ناخرسندی است(محسنی تبریزی، ۱۳۷۳: ۷۳ به نقل از صفری شالی، ۱۳۹۰: ۱۳۰). نظریه های کلان دربارۀ بیگانگی، اساس دیدگاه خود را بر این پایه استوار کرده اند که وجود پدیدۀ بیگانگی در جامعه، به نمودهای گوناگون رفتارهای بیگانهوار نظیر بی قدرتی، انزوا، تنفر فرهنگی و … منجر خواهد شد(سولاو[۶۲]،۲۰۰۳: ۱۱۰). به نظر مرتون هر سه جنبه بیگانگی یعنی بیقدرتی[۶۳]، بی هنجاری[۶۴] و احساس انزوای اجتماعی[۶۵] می تواند در فرد توأماً یا به صورت مجزا تظاهر کند( زهرا جریبی، ۱۳۸۸: ۱۶). بنابراین بیگانگی اجتماعی به معنای انزوا و اثربخشی کمتر، برابر با کاهش نشاط اجتماعی است. البته مقوله بیگانگی فقط توسط جامعهشناسان مطرح نگردیده، بلکه در نظریه های روانشناسی هم سخت مورد توجه قرار گرفته است(صفری شالی،۱۳۹۰: ۱۳۱).
جمعبندی نظریه بیگانگی اجتماعی و شناسایی عوامل مرتبط با شادمانی: بیگانگی به طور کلی به معنای بیگانگی فرد از جنبه های اصلی وجود اجتماعیاش بوده است، مبیین نارضایتی و ناخرسندی است. بیگانگی اجتماعی به معنای انزوا و اثربخشی کمتر، برابر با کاهش نشاط اجتماعی است.
جدول شماره(۲-۶): جمعبندی نظریه بیگانگی اجتماعی و شناسایی عوامل مرتبط با شادمانی
یکی از معضلات عمده ای که برای ایجاد نیروی دریایی وجود داشت، نبودن نفرات کار آزموده دریایی بود و نخستین گروه از دانشجویان ایرانی در سال ۱۳۰۵ به ایتالیا اعزام شدند تا در رسته نیروی دریایی آموزش کسب کنند. اولین گروه از افسران نیروی دریایی در سال ۱۳۰۶ که برای تحصیل به ایتالیا اعزام شدند یک گروه نه نفر بودند و در سال ۱۳۰۹ دو گروه نه و سه نفره و در سال ۱۳۱۰ دو گروه چهارنفر و ده نفر برای تحصیل به ایتالیا رفتند.[۱۱۲]
در بین سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۰ دو افسر دریایی ایتالیا برای آموزش و سازمان دادن به دفتر نیروی دریائی استخدام شدند. در سال ۱۳۱۰ دولت ایران سفارش ساختن شش ناوجنگی را به کارخانه های کشتی سازی ایتالیا داد و برای خدمت در این ناوها ۲۵۰۰ سرباز وظیفه از اهالی خرمشهر و آبادان از میان افرادی که به امور دریانوردی و کشتیرانی سروکار داشتند انتخاب وزیر نظر سه افسر ایرانی به سرپرستی غلام علی بایندر برای آموزش رهسپار ایتالیا شدند.[۱۱۳]
در سال ۱۳۱۲ ناوهای خریداری شده به همراه افسران و دانشجویان ایرانی به بندر بوشهر وارد شدند. در سال ۱۳۱۲ نیروی دریایی جنوب دارای دو ناو ۹۵۰ تنی و چهار ناو ۳۲۰ تنی، سه ناوچه ۷۵ تنی و یک کرجی موتوری به اسم چلچله بود.
مرکز نیروی دریای جنوب، خرمشهر بود.[۱۱۴]
تشکیلات نیروی دریایی شمـال از سال ۱۳۰۶ مستقل شـد و سه نـاوچه ایتالیایی به آن افزوده شده این ناوچه های ۳۲ تنی مسلح به توپ های ۴۷ میلیمتری و مسلسل بودند.[۱۱۵]
در سال ۱۳۱۵ یک ناو جدید به اسم «شهسوار» از کشور هلند خریداری و به نیروی دریای شمال افزوده شد. مرکز نیروی دریای شمال، بندر انزلی (بندر پهلوی) بود. در سال ۱۳۲۰ نیروی دریای ایران در جنوب و شمال شش ناو، پنج ناو، پنج ناوچه، یک ناو سلطنتی، ۲۰ کرجی موتوری، یک ناوچه آتش نشانی و چند آتشبار ساحلی بود.[۱۱۶]
۲-۴-۶- امنیه
در دوران سلطنت رضاشاه امنیه زیر نظر وزارت جنگ بود. در سال ۱۳۰۷ در وضع امنیه تغییراتی داده شد سازمان نواحی منحل و به جای آن شش هنگ مختلط، هشت گردان و یک آموزشگاه گروهبانی تشکیل گردید. هنگ های مختلط، از چهار تا نه گروهان مختلط (پیاده و سوار) و گردان ها از دو الی چهار گروهان و هر گروهان از دو الی چهار دسته ترکیب می شد. [۱۱۷]
در سال ۱۳۰۳ نخستین واحد آموزشی در امنیه به نام «مدرسه وکیلی» تأسیس شد. اولین دوره مدرسه وکیلی در اول خرداد ۱۳۰۴ با ۷۲ نفر فارغ التحصیل به کار خود خاتمه داد. این مدرسه تا سال ۱۳۱۸ به فعالیت خود ادامه داد. با وجود کمبود افسران تحصیل کرده در امنیه، مدرسه صاحب منصبی تأسیس شد. در مرداد ۱۳۰۷ نه دانشجو را به دانشکده ژاندارمری فرانسه اعزام نمایند.
در سال ۱۳۰۹ سه مدرسه نیابت امنیه (ستوانی)، معین نایبی امنیه (استواری) و وکیلی امنیه (گروهبانی) تشکیل شد و در فعالیت های آموزشی ژاندارمری اقدامات بسیار مهم و اساسی صورت گرفت.
در سال ۱۳۱۱ یک مدرسه صاحب منصبی امور مالی «آموزشگاه ستوانی مالی» برای دو سال ایجاد شد. دانشجویان این مدرسه از میان استواران امنیه انتخاب می شوند. فارغ التحصیلان آن در مجموع چهل نفر بودند.[۱۱۸]
در بین سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۸ امنیه نیز گسترش یافت. در سال ۱۳۱۵ تشکیلات گمرکات مرزی منحل و وظایف آن به اداره امنیه داده شد.
رضاشاه از تاریخ یکم فروردین ۱۳۱۸ اداره مرکزی امنیه را منحل و واحدهای آن در واحدهای مستقل ارتش ادغام می کند و در منابع رسمی نظامی درباره علت انحلال امنیه هیچ توضیحی داده نشده است.[۱۱۹]این حکم توسط سرلشکر ضرغامی کفیل ارتش در ۲۷ اسفند ۱۳۱۷ قرائت و اعلام شد. مع الوصف باید به این نکته اشاره شود که امور مربوطه به سربازگیری و جریان نظام وظیفه در امنیه انجام می گرفت.
۲-۴-۷- نظمیه
در سال ۱۳۰۴(۱۹۲۵) برای اولین بار هیأتی به نمایندگی نظمیه ایران در کنگره بین المللی در نیویورک شرکت کرد. اعضای هیأت در بازگشت از نیویورک در کنفرانس در «اصلاح حال مجرمین» در لندن شرکت کردند. در این کنفرانس نقشه زندان های جدید توزیع شد. زندان قصر اولین زندان جدید ایران بود. این زندان در ۱۱ آذر ۱۳۰۸ توسط رضاشاه افتتاح شد.
سازمانهای انتظامی و امنیتی کشور برای نظارت بر سفر اتباع ایرانی به خارج از کشور و کنترل قراردادن خارجیان در ایران، سبب شد که از«۱۱ فروردین ۱۳۰۷ به موجب تصویب هیئت دولت امور تذکره و ویزای خروج از کشور و پروانه اقامت اتباع بیگانه از وزارت امور خارجه منتزع و به سازمان شهربانی کل واگذار و در شهربانی اداره ای به نام «اداره تذکره» تأسیس یافت.» [۱۲۰]
در سال ۱۳۰۷ نظام نامه «تشکیلات نظمیه مملکتی» به تصویب هیأت وزیران رسید و در ماده اول این نظام نامه آمده:«رئیس نظمیه تهران رئیس کل تشکیلات نظمیه ایران است که بر حسب پیشنهاد وزارت داخله، به موجب فرمان همایونی منصوب می شود». رئیس نظمیه دو معاون داشت.
کشور به پنج ناحیه و هر ناحیه مرکزی داشت. ناحیه مرکز به مرکزیت تهران و ریاست آن با یکی از دو معاون نظمیه بود. نواحی دیگر عبارت بودند از: جنوب به مرکزیت شیراز، غرب که مرکز آن همدان بود، شمال غرب به مرکزیت تبریز و شرق به مرکزیت مشهد بود.[۱۲۱]
آمـوزش هـای جدیـد در نظمیه در خــرداد ۱۳۰۶ با اعـزام هفـت نفـر از افسران نظمیـه و سـه نفـر از فارغ التحصیلان پزشکی به خارج از کشور برای تکمیل تحصیلات خود در امور مربوط به پلیس آغاز شد.[۱۲۲]
در سال ۱۳۱۴ پس از یک بررسی دقیق چند آموزشگاه جدید علاوه بر «مدرسه آژانی» در نظمیه تشکیل شد. در این سالهای نظارت بر فعالیت های سیاسی یکی از مهمترین و اساسی ترین وظایف نظمیه بود که این اقدامات در شعبه خفیه نظمیه انجام می شود.
سه روز پس از افتتاح زندان قصر در آذر ۱۳۰۸ سرهنگ درگاهی از کار برکنار شد. [۱۲۳]مختاری نخستین صاحب منصب نظمیه بودکه به ریاست شهربانی رسید.
فصل سوم
نظامیان، فترت و احیای دولت مطلقه ۱۳۳۰ -۱۳۲۰
۳-۱- تهاجم روس و انگلیس
اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ به سقوط دولت رضا شاه منجر شد و این اشغال باعث تضعیف ارتش، امنیه و شهربانی شد. نیروهای بریتانیا و شوروی بی آن که با مقاومت پایداری از سوی ارتش رو به رو شوند بخش های وسیعی از خاک کشور را به اشغال خود در آوردند.
در بامـداد روز سـوم شهـریور سال ۱۳۲۰ سفرای انگلیس و شـوروی طـی یادداشت های جداگانه به نخست وزیر علی منصور اعلام داشتند: «چون دولت ایران در انجام درخواست های فوری و مهم دو کشور همسایه که در یادداشت های مورخه ۲۸ تیر و ۲۵ مرداد سال ۱۳۲۰ به طور مبسوط و واضح به آنها اشاره شده بود، سهل انگاری کرده و سیاست مبهمی در این موقع باریک و خطرناک پیش گرفت و اظهارات و تذکرات دوستانه ما را نخواست با حسن نیت تلقی کند، و در بیرون کردن عمال آلمانی هیچ گونه اقدامی نکرده به این سبب دولتهای شوروی و انگلیس خود را ناگزیر دیدند به نیروهای مسلح خود دستور دهند که از مرزهای ایران عبور کنند و اینک با کمال تأسف به آقای نخست وزیر اطلاع می دهیم که واحد های شوروی و انگلیس طبق دستور ستادهای مربوط وارد خاک ایران شده مشغول پیشروی هستند[۱۲۴]».
با این حال حضور اتباع آلمانی[۱۲۵] را برای موجه جلوه دادن حمله خود به ایران بهانه قرار دادند و حمله خود را در شهریور ۱۳۲۰ به ایران آغاز کردند. هدف اصلی متفقین حفظ منافع استراتژیک و نفتی انگلستان در منطقه و در اختیار گرفتن راه های کمک رسانی به اتحاد شوروی بود[۱۲۶].
در سحرگاه روز سوم شهریور ۱۳۲۰ (۲۵ اوت ۱۹۴۱) کشور بی طرف ایران از شمال، جنوب و غرب مورد تهاجم نیروی های نظامی بریتانیا و اتحاد شوروی قرار گرفت.
نیروهای انگلیسی حملات خود را از ناحیه غرب و جنوب غربی آغاز کردند، انگلیسی ها با کمک سربازان هندی در نیمه شب سوم شهریو ماه از اروند رود گذشتند و بندر شاهپور، آبادان و خرمشهر را مورد حمله قرار دادند.
در چهارم شهریور نیروی هوایی انگلیس پادگان آبادان و فرودگاه اهواز را بمباران کردند و تعدادی از هواپیماهای ایرانی را در روی زمین از کار انداختند. دسته دیگری از نیرو های انگلیسی از طریق مرز خسروی، قصر شیرین و گیلان غرب به خاک ایران تجاوز کردند.
از سوی دیگر نیروهای شوروی مرکب از شش لشکر پیاده نظام و زرهی از چند نقطه وارد ایران شدند. ماکو نخستین شهری بود که به اشغال روس ها در آمد. پس از تصرف جلفا و خوی تا ساحل دریاچه ارومیه پیشروی کردند و به سوی تبریز روانه شدند. یک لشکر از بندر آستارا وارد خاک ایران شد و به سوی اردبیل و بندر انزلی هجوم آوردند.
شهر های ماکو، خوی، تبریز، رضائیه، میاندوآب، میانه، رشت، مهاباد و بانه مورد حمله هوایی قرار گرفتند. رسته چهارم شوروی از سرخس به سوی مشهد حرکت کردند. روز بعد نیز خود تهران مورد حمله قرار گرفت و مردم از تجاوز آگاه شدند و همچنین رادیو تهران از تجاوز نظامی متفقین به ایران خبر داد و به مردم اطلاع داد که: «نیرو های ما در حال دفاع از خاک وطن می باشند[۱۲۷].»
در روز سوم شهریور، ستاد ارتش اولین اقدام خود را برای تشکیل«قرارگاه کل بزرگ ارتشتاران فرمانده منتشر کرد». رئیس ستاد جنگ، نخستین و آخرین اعلامیه ستاد جنگی ارتش را در بعد از ظهر چهارم شهریور ماه درباره تجاوز ارتش شوروی در شمال و ارتش انگلیس در باختر که از راه های زمینی، دریایی و بمباران هوایی شهرها آغاز کرده بودند را صادر گردید. در بند پنجم این اعلامیه آمده است «واحد های ارتش شاهنشاهی که غافلگیر شده اند در حدود امکان به استقبال آنها شتافتند و در نقاط مختلف با آنها تماس حاصل نموده و به دفاع پرداختند و دو ارابه زره پوش مهاجم در منطقه باختر مورد اصابت و از کار افتاده و پیش روی مهاجمین را متوقف ساخته اند.»[۱۲۸]
در پنجم شهریور رضا شاه دستور داد نخست وزیر حسن علی منصور، علی سهیلی وزیر امور خارجه و وزیر راه و چند وزیر در جلسه شورای عالی جنگ حاضر شوند و در مورد ادامه یا توقف جنگ تصمیم گرفته شود. بعد از صحبت های حاج علی رزم آرا و سرتیپ عبد الله هدایت در مورد کمبودها و احتیاجات ارتش و پس از این که امرای ارتش[۱۲۹] به ترک مقاومت رأی دادند صورت جلسه ای را تنظیم کردند «چون مواضع دفاعی مهم به دست نیروی بیگانه افتاده و امر مقاومت هیچ گونه فایده ای را برای کشور شاهنشاهی نخواهد داشت، در صورتی که اگر امروز اعلامیه ای از طرف دولت مبنی بر ترک مقاومت صادر و به سفارت خانه ها ابلاغ شود بیشتر احتمال می رود از مذاکرات سیاسی که فعلاً در جریان است نتیجه بهتری به دست آید»[۱۳۰] و به تمامی واحد های نظام ارتش به ترک مقاومت، طبق اعلامیه ششم شهریور ماه صادر و ابلاغ شد.
ضمناً رضا شاه از دولت آمریکا و شخص پرزیدنت روزولت رسماً خواست که برای رفع خصومت های بین ایران و دولتین روس و انگلیس وساطت کند[۱۳۱].
باید گفته شود که در مطبوعات غربی درباره حمله ناگهانی نیروی های انگلیس و شوروی به ایران مطالبی مطرح شده بود که در ۲۲ اوت ۱۹۴۱ (۳۱ مرداد ۱۳۲۰) روزنامه نیویورک تایمز در عنوان اصلی خود نوشت که «انگلیسی ها و روس ها برای تجاوز به ایران موضع گرفته اند.» در سر مقاله روزنامه پیش بینی شده بود انگلیس و شوروی با نیروهای نظامی بر ضد ایران، در صورت امتناع از پذیرش خواسته های آنها متوسل شود[۱۳۲]. روز پنجم شهریور، دولت منصور استعفاء داد و محمد علی فروغی مأمور تشکیل کابینه شد.
۳-۱-۱- فروپاشی ارتش
با حمله نیروهای متفقین به ایران میزان صحت و اعتبار نیروی نظامی ایران به طور کلی «ارتش نوین ایران» برای همگان روشن و تصورات و ادعاهای بی اساس رضا شاه و اعلامیه هایی که ستاد ارتش اعلام می کرد بر ملا شد. با سقوط رضا شاه ارتش جدیدی که او ایجاد کرده بود از هم پاشید. در دوره رضا شاه ارتش پیوستگی زیادی با سلطنت داشت. به عبارت بهتر ارتش پشتیبان سلطنت محسوب می شود. اما با حضور نیروهای بیگانه بعد از شهریور ۱۳۲۰ ارتش مجالی برای قدرت نمایی پیدا نکرد. در شمال نیروی دریایی با صدماتی که به تجهیزات آن زده شد از میان رفت. نیروهای انگلیس ناوهای کرکس، شاهرخ، شهباز، سیمرغ را تصرف و ناوهای پلنگ و ببر را انهدام کردند.
فرمانده نیروی دریایی، دریادار غلامعلی بایندر با گروهی از افسران و سربازان ایرانی کشته شدند. وضعیت نیروی هوایی هم مناسب تر از نیروی دریایی نبود و تعداد زیادی از هواپیماهای ارتش نابود شدند. «از تاریخ [۱۳۲۰] تا ۱۳۲۵ دوره رکورد بلا تکلیفی نیروی هوایی ایران است که بارها تهدید به انحلال می شد.[۱۳۳]»
تلفات نیروی زمینی در جبهه های نبرد وسیع و گسترده بود. «صبح سوم شهریور لشکر ۳ تبریزبه تمام معنی غافلگیر و گرفتار بمباران هوایی گردید[۱۳۴].» فرمانده لشکر سوم تبریز سرلشکر ایرج مطبوعی با آغاز نبرد گریخته بود. لشکر رضائیه نیز وضعیتی بهتر از لشکر تبریز نداشت و فرمانده آن از کمبود سرباز و اسلحه و مهمات رنج می برد. پادگان شهر تخریب شده بود و بیمارستان شهر مملو از مجروحان و اجساد بود[۱۳۵]. در روز پنجم شهریور رضائیه توسط نیروهای ارتش روس اشغال شد.
«بر خلاف تمام قسمتهای کشور که از روز سوم شهریور ماه تجاوز شروع شد در منطقه خراسان صبح روز پنجم شهریور ماه از مرزهای سرخس و باجگیران و بعد از تمام نقاط مرزی با تلفن بمرکز لشکر «مشهد» اطلاع داده می شود که واحد های شوروی از مرزها عبور کردند[۱۳۶].»
همچنین در همین روز لشکر دهم گرگان تسلیم روس ها شدند. لشکر یازدهم گیلان با توجه به کمبود تجهیزات و نفرات اندک با فرماندهی سرتیپ قدر در مقابل روس ها در نواحی گرگان دست به مقاومت زد. اما فرماندهان نظامی در تهران از لشکر یازده خواستند به مازندران عقب نشینی کند، ولی پیش از اینکه عقب نشینی آغاز شود فرمان ترک مقاومت به آنها داده شده بود[۱۳۷].
نیروهای انگلیس در جنوب بنادر شاهپور، خرمشهر، آبادان، را تصرف کردند و اهواز را درمحاصره خود گرفتند لشکر اهواز روز های چهارم و پنجم شهریوراز خود مقاومت نشان دادند و به ناچار تسلیم شدند. همچنین لشکر پنجم کردستان و لشکر دوازدهم کرمانشاه وضعیتی شبیه لشکر اهواز داشتند و با رسیدن فرمان ترک نبرد، سر لشکر مقدم به ناچار به ملاقات فرمانده نیروهای دشمن رفت و شرایط آنها را قبول کرد. از میان هجده لشکر که ارتش ایران را در شهریور ۱۳۲۰ تشکیل می داد به نبرد پرداخته بود، ۱۱ لشکر آن مورد تعرض و حمله نظامیان روس و انگلیس قرار گرفته بود. قشون روس و انگلیسی، خراسان، گرگان، مازندران و آذربایجان را تا مهاباد اشغال نمودند و قوای انگلیس از چاه بهار، بندر بوشهر، بندر عباس، خوزستان، پشتکوه و قصر شیرین سرازیر شدند و بنادر جنوب، خوزستان، کرمانشاه و همدان را تصرف کردند.
بولارد در نامه های خصوصی و محرمانه خود ذکر می کند، «نظر بدی که نسبت به ایرانیان در من به وجود آمده، همه تحت تأثیر حوادث واقعی بوده است …. منظورم لاف های روزانه مقامات ایرانی درباره گذشته پرشکوهشان است که در عمل و در برابر ذلت کنونی همه بخار شده و به هوا رفت. وقتی که به نظر می رسید که روس ها ممکن است به تهران برسند، افسران ارتش به خصوص بعضی از آنها که با هر چه که به دستشان افتاد پا به فرار گذاشتند[۱۳۸].» در تأیید و تصدیق این گفته بولاردمی توان به گفته های سپهبد امیر احمدی و سر لشکر شاه بختی استناد کرد که رفتار فرماندهان ارتش در مقابل نیروهای اشغالگر تأسف بار و دردناک و شرم انگیز بود.
امیر احمدی در خاطرات خود نقل می کند که: «در همه جا ارتش ایران، بدون استثناء، این عملکرد را که فرماندهان قشون تا آنجا که توانستند نقدینه و اشیاء سبک وزن قشون را با خود برداشته و فرار کردند و سایر افسران و درجه داران اسلحه و مهمات و آذوقه موجود را برداشته و به این و آن فروختند…[۱۳۹]» سرلشکر شاه- بختی فرمانده لشکر شش خوزستان پس از مطلع شدن از ترک مقاومت به کفالت ستاد ارتش نوشت: «در تمام مدت خدمت سربازی همیشه مقید بوده ام …. نظر به پیش آمد اخیر تأثر و تأسف روحی به قدری در وجود بنده اثر بدی بخشیده است که بعد از این خود را قادر به این نمی دانم که حتی بی اهمیت ترین شغلی را در ارتش شاهنشاهی قبول نموده ….مقتضی بدانند اجازه فرمایند این بنده را از دخالت در امور نظامی معاف فرمایند …[۱۴۰]»
۳-۱-۲- اشغال پایتخت و کنارگیری رضا شاه
روز ششم شهریورپس از روی کار آمدن دولت جدید تصمیم خود را درباره ترک مقاومت به استحضار سفیران دولت انگلیس و شوروی می رساند که آنها عملیات جنگی را متوقف و به پیشروی خود خاتمه دهند. رضا شاه در ششم شهریور تصمیم گرفت خانواده خود را به اصفهان بفرستند. او قصد داشت در صورتی که اوضاع پایتخت بحرانی شود به همراه ستاد جنگ به اصفهان عزیمت کنند. رضا شاه در حالی که آماه ترک تهران بود سپهبد امیر احمدی را به کاخ سعد آباد دعوت کرد تا نظم و امنیت را در تهران برقرار کند و گفت «حکومت نظامی تهران را به شما واگذار می کنم[۱۴۱].» در ششم شهریور شاه تصمیم گرفت به اصفهان برود و همچنین از تعدادی از افسران ستاد ارتش خواسته شد برای تشکیل ستاد جنگ به اصفهان بروند. اما هنوز وضعیت پادگان ها، نفرات و سربازان در هاله ای از ابهام قرار داشت، ولی رضا شاه در همان روز دستور مرخص کردن سربازان پادگان تهران را داده بود. در «عصر هشتم شهریور ماه …. از طرف خود اعلی حضرت پادشاه سابق به ستاد ارتش امر می شود که فوراً و بلافاصله افراد لشکر یکم و دوم مرکز را با نگاه داشتن عده قلیلی مرخص نمایند از طرف ستاد ارتش حسب الامر مفاد این امریه فرماندهان دو لشکر ابلاغ و به سرعت هر چه تمام به موقع اجرا گذاشته شد»[۱۴۲].
به علت اینکه امکان دارد نیروهای شوروی و انگلیس داخل تهران شوند باید تعداد افراد پادگان مرکز هر هنگ پیاده به یک گروهان و هر هنگ سواره به یک اسواران کاهش یابد و مرخص شوند[۱۴۳].
چکیده
بنگاهها به منظور اجرای پروژه های سودآور و دستیابی به حداکثر بازدهی در جهت افزایش منافع سهامداران خود، از منابع مالی مختلف بهره میگیرند. به طور کلی هدف اصلی شرکتها و مؤسسات انتفاعی کسب سود بیشتر و به دنبال آن افزایش ثروت سهامداران، قیمت سهام و در نهایت ارزش شرکت میباشد. یکی از راه های کسب سود و ارزش برای شرکتها انتخاب روش مناسب تأمین مالی است. هدف این پژوهش بررسی تأثیر ابزارهای تأمین مالی بر ارزش شرکت میباشد. تعداد فرضیه های مورد آزمون در این پژوهش ۱۲ فرضیه است که در این بین ۲ فرضیه اصلی و ۱۰ فرضیه فرعی میباشد. این پژوهش از نظر نوع، همبستگی و پیمایشی و از نظر هدف، کاربردی میباشد. روش نمونهگیری در این پژوهش تصادفی ساده و نمونهی آماری این پژوهش برای شش صنعت تجهیزات، صنایع غذایی، صنایع شیمیایی، محصولات غیر فلزی، نقلیهی موتوری و فلزات سنگین، انتخاب شده است. روش تجزیه و تحلیل در این پژوهش ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن و با بهره گرفتن از تحلیل رگرسیون چند متغیره میباشد. یافته های این پژوهش حاکی از تأیید رایطهی تمام روش های تأمین مالی کوتاهمدت و بلندمدت با ارزش شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در بین سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۱ میباشند.
کلیدواژه: ابزارهای تأمین مالی کوتاهمدت، ابزارهای تأمین مالی بلندمدت، ارزش شرکت، شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادارتهران.
فصل اول
کلیات پژوهش
۱–۱ مقدمه
بنگاهها به منظور اجرای پروژه های سودآور و دستیابی به حداکثر بازدهی در جهت افزایش منافع سهامداران خود، از منابع مالی مختلف بهره می گیرند. توانایی بنگاه ها در مشخص نمودن منابع داخلی یا خارجی برای فراهم کردن سرمایه از عوامل اصلی رشت و پیشرفت آنها محسوب می شود. توانایی یک بنگاه در دسترسی به تأمین مالی خارجی عاملی کلیدی در توسعه، رشد و بقای آن است(رمضانی، ۱۳۸۳). دسترسی بنگاه ها به تأمین مالی خارجی قدرت رقابت پذیری آنها را افزایش میدهد. به علاوه، دسترستی به منابع مالی به طور قابل توجهی رشد بنگاه را تسهیل میکند. اشاره می کنند که محدودیت های اعتباری تأثیر منفی بر مخارج نوآوری و سرمایه گذاری دارند؛ دسترسی به مناب مالی تأثیر مثبتی بر رشد بنگاه دارد. بر این اساس، یکی از مهمترین تصمیمات مالی، نحوه تأمین مالی بنگاه های اقتصادی است که نقش بسزایی در استمرار و رشد سودآوری آنها دارد( نجفی، ۱۳۸۵). توانایی بنگاه ها در دستیابی به منابع مالی داخل و خارج از بنگاه به منظور سرمایه گذاری و اجرای طرح های توسعه ای آن از عوامل اصلی رشد و سودآوری محسوب می شود. شرکتها اغلب هنگامی که به منابع مالی جدید نیاز دارند، یا از طریق بهره گیری از منابع داخلی بنگاه اعم از سود انباشته و ذخایر، نیاز خود را مرتفع می سازند. یا از طریق دریافت وام و اعتبارات از بانک ها و مؤسسات مالی و اعتباری و یا انتشار سهام و سایر انواع اوراق بهادار بدهی و سرمایهای. البته عامل مهم در تصمیم گیری بنگاه ها هزینه تأمین مالی می باشد. تأمین مالی داخلی هیچ گونه هزینه ای برای بنگاه ها دربر نداشته و می تواند در بلندمدت بنگاه را بر افق های فراتری از سودآوری برساند( مؤمنی، ۱۳۸۹).
۱-۲ بیان مسأله
مؤسسات و بنگاههای اقتصادی به ویژه فعالان در بخش صنعت، برای ادامهی حیات و فعالیتهای تولیدی خود و همچنین توسعهی فعالیتها، به سرمایه های کلان نیاز دارند. همچنین، این مؤسسات و بنگاههای اقتصادی برای تأمین سرمایهی مورد نیاز خود وابستگی شدیدی به بازارهای مالی دارند(کوربت و جنکینسون[۱]،۲۰۰۵). نقش این بازارها در اختیار گذاشتن سرمایه های لازم برای مؤسسات و شرکتها است. یکی از نکات اساسی مورد توجه مدیران مالی بنگاههای اقتصادی، روشها و میزان تامین مالی است(بریلید و میرز[۲]،۲۰۰۹). انواع منابع تأمین مالی در کشور به دو دستهی منابع مالی بدون هزینه و منابع مالی با هزینه تقسیمبندی میشود. منابع مالی بدون هزینه شامل پیش دریافت از مشتریان، بستانکاران تجاری، سود سهام پرداختنی و هزینه های پرداختنی است. منابع مالی با هزینه به دو دستهی منابع داخلی (سود انباشته) و منابع خارجی (تسهیلات کوتاه مدت و بلندمدت و انتشار سهام جدید) تقسیم میشود(میرز[۳]، ۲۰۰۸). به طور کلی هدف اصلی شرکتها و مؤسسات انتفاعی کسب سود بیشتر و به دنبال آن افزایش ثروت سهامداران، قیمت سهام و در نهایت ارزش شرکت میباشد(هالسی[۴]، ۲۰۱۰). یکی از راه های کسب سود و ارزش برای شرکتها انتخاب روش مناسب تأمین مالی است(پنمان[۵]، ۲۰۰۹). در سالهای اخیر روش های تأمین مالی بهدلیل مزایایی که داشته است، نظر مدیران مالی شرکتها و مؤسسات تجاری را به خود جلب کرده است( فرناندز[۶]، ۲۰۱۱). بنابراین در این پژوهش، تأثیر روش های تأمین مالی بر شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد، و با توجه به مزایایی که روش های تأمین مالی در این حیطه دارد، به دنبال این پرسش هستیم که آیا این روشها تأثیری بر ارزش شرکتهای پذیرفته در بورس اوراق بهادرا تهران دارند یا خیر؟
۱–۳ اهمیت موضوع
شرکتها برای اجرای پروژه های سرمایهگذاری سودآور در دسترس، تسویهی بدهیهای موعد رسیده، افزایش سرمایه در گردش و پرداخت سود به سهامداران به منابع مالی متعددی دسترسی دارند. این منابع، وجوه نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی و فروش داراییها (به عنوان منابع درون سازمانی تأمین مالی)، استقراض وام بانکی، انتشار اوراق مشارکت و انتشار سهام جدید (به عنوان منابع برون سازمانی تأمین مالی) را شامل می شوند. توانایی شرکتها در تعیین منابع مالی مناسب و تصمیمگیری صحیح در این خصوص از عوامل اصلی موفقیت شرکت به شمار میرود( لطفی، ۱۳۸۵). مهمترین هدفی که مدیریت در زمان انتخاب روش تأمین مالی باید توجه کند، افزایش ثروت سهامداران میباشد. یعنی با در نظر گرفتن هزینه هر یک از منابع مختلف تأمین مالی و آثار آن بر روی بازده و ریسک شرکت منابعی را انتخاب کند که باعث به حداقل رساندن هزینه های تأمین مالی گردد. ترکیب مناسب منابع تأمین مالی با خصوصیاتی همچون هزینه سرمایه اندک و نرخ بازده بیشتر همراه است(مؤمنی، ۱۳۸۹). بررسی مطالعات پیشین نشان میدهد اکثر مطالعات روش های تأمین مالی و تاثیرآن بر بازده روی مواردی چون ارتباط بین گزینش منابع تأمین مالی و بازده شرکتها، ارجحیت منابع برون سازمانی تأمین مالی به منابع درون سازمانی و یا برعکس، رسیدن به یک ساختار مطلوب سرمایه و ارتباط بین ساختار سرمایه و ریسک تأکید داشتهاند. با توجه به توضیحات ارائه شده و با توجه به اینکه از جمله کاربردیترین منابع برون سازمانی تأمین مالی در میان شرکتهای فعال در بورس تهران، وام بانکی و افزایش سرمایه است. وظایف اصلی مدیریت مالی، تصمیمگیری در ارتباط با تأمین مالی، سرمایه گذاری و تقسیم سود است( پنمان[۷]، ۲۰۰۹). هر یک از این تصمیمات در رابطه با هدف شرکت است و تصمیمگیری در زمینهی ترکیب مطلوب این سه مورد، حداکثر کنندهی ارزش شرکت برای سهامداران است. بنابراین، شناسایی اولویت روش های تأمین مالی و عوامل تأثیرگذار بر آنها و انتخاب روش های مناسب در راستای به حداکثر رسانیدن ثروت سهامداران از اهمیت زیادی برخوردار است( چنگ[۸]، ۲۰۰۹).
۱-۴اهداف تحقیق
۱-۴-۱ هدف اصلی ۱: شناخت رابطه بین روش های تامین مالی کوتاه مدت و ارزش شرکت
۱-۴-۱-۱ اهداف فرعی
۱-۴-۱-۱-۱ شناخت رابطه بین تأمین مالی از طریق اعتبارات تجاری و ارزش شرکت .
۱-۴-۱-۱-۲ شناخت رابطه بین تأمین مالی از طریق وام های بانکی کوتاه مدت و ارزش شرکت .
۱-۴-۱-۱-۳ شناخت رابطه بین تأمین مالی از طریق پیش دریافتهای کوتاه مدت و ارزش شرکت .
۱-۴-۱-۱-۴ شناخت رابطه بین تأمین مالی از طریق ذخیره مالیات بر درآمد و ارزش شرکت .
۱-۴-۱-۱-۵ شناخت رابطه بین تأمین مالی از طریق اعتبارات غیرتجاری (سایر اسناد و حسابهای پرداختنی) و ارزش شرکت.
۱-۴-۱-۱-۶ شناخت رابطه بین تأمین مالی از طریق سود سهام پیشنهادی پرداختنی و ارزش شرکت.
۱-۴-۱ هدف اصلی۲: شناخت رابطه بین روش های تأمین مالی میانمدت وبلندمدت وارزش شرکت
۱-۴-۱-۲ اهداف فرعی
۱-۴-۱-۲-۱ شناخت رابطه بین تأمین مالی از طریق وام های بلند مدت و ارزش شرکت .
۱-۴-۱-۲-۲ شناخت رابطه بین تأمین مالی از طریق ذخیره مزایای پایان خدمت کارکنان و ارزش شرکت .
۱-۴-۱-۲-۳ شناخت رابطه بین تأمین مالی از طریق انتشار سهام عادی و ارزش شرکت .
۱-۴-۱-۲-۴ شناخت رابطه بین تأمین مالی از طریق اندوخته قانونی و ارزش شرکت .
۱-۵ فرضیات تحقیق
۱-۵-۱ فرضیه اصلی اول: بین روش های تامین مالی کوتاه مدت و ارزش شرکت رابطه معنادار وجود دارد
۱-۵-۱-۱ فرضیه های فرعی
۱-۵-۱-۱-۱ بین تأمین مالی از طریق اعتبارات تجاری و ارزش شرکت رابطه معنادار وجود دارد.
۱-۵-۱-۱-۲ بین تأمین مالی از طریق وام های بانکی کوتاه مدت و ارزش شرکت رابطه معنادار وجود دارد.
۱-۵-۱-۱-۳ بین تأمین مالی از طریق پیش دریافتهای کوتاه مدت و ارزش شرکت رابطه معنادار وجود دارد.
۱-۵-۱-۱-۴ بین تأمین مالی از طریق ذخیره مالیات بر درآمد و ارزش شرکت رابطه معنادار وجود دارد.
۱-۵-۱-۱-۵ بین تأمین مالی از طریق اعتبارات غیرتجاری (سایر اسناد و حسابهای پرداختنی) و ارزش شرکت رابطه معنادار وجود دارد.
۱-۵-۱-۱-۶ بین تأمین مالی از طریق سود سهام پیشنهادی پرداختنی و ارزش شرکت رابطه معنادار وجود دارد.
۱-۵-۲ فرضیه اصلی دوم: بین روش های میان مدت و بلند مدت تامین مالی و ارزش شرکت رابطه معنادار وجود دارد
۱-۵-۲-۱ فرضیه های فرعی
۱-۵-۲-۱-۱ بین تأمین مالی از طریق وام های بلند مدت و ارزش شرکت رابطه معنادار وجود دارد.
۱-۵-۲-۱-۲ بین تأمین مالی از طریق ذخیره مزایای پایان خدمت کارکنان و ارزش شرکت رابطه معنادار وجود دارد.
۱-۵-۲-۱-۳ بین تأمین مالی از طریق انتشار سهام عادی و ارزش شرکت رابطه معنادار وجود دارد.
۱-۵-۲-۱-۴ بین تأمین مالی از طریق اندوخته قانونی و ارزش شرکت رابطه معنادار وجود دارد.
۱-۶ مدل مفهومی تحقیق
روش تأمین مالی کوتاه مدت:
۱- اعتبارات تجاری
۲- وام های بانکی کوتاه مدت
۳- پیش دریافتهای کوتاه مدت
۴- ذخیره مالیات بر درآمد
۵- اعتبارات غیرتجاری (سایر اسناد و حسابهای پرداختنی)
، نسبت به انتقال عددی آن متعامد می باشد.
مجموعه توابعی که می توان آنها را در قالب بسط سری های در مقیاس یا وضوح پایین ارائه نمود شامل موارد مربوط به مقیاس های بالاتر هم می شوند.
تنها تابعی که می تواند در هر مقیاس ارائه شود تابع f(x)=0 است.
هر تابعی را باید در هر مقیاس با دقت دلخواه نمایش داد.
(۳) تعامد
بسط توابع (مثل ) پایه های یکامتعامد[۹۱] و دومتعامد[۹۲] را برای مجموعه توابع یک بعدی قابل اندازه گیری و قابل انتگرال گیری شکل می دهند. برای اینکه بتوان از عنوان پایه استفاده کرد باید یک مجموعه منحصربفرد از ضرایب بسط برای هر تابع قابل ارائه وجود داشته باشد. در مورد پایه دو متعامد داریم:
در این حالت از g تحت عنوان دوگان h یاد می شود. در تبدیل موجک پایه های دو متعامد با تابع مقیاس و تابع موجک ، تابع مقیاس و موجک دوگان به صورت و نشان داده
می شوند.[۱]
۲-۱۸- تجزیه مقدار منفرد
در سالهای اخیر، روش جدید پنهان نگاری در حوزه تبدیل به نام تجزیه مقدار منفرد (SVD) مورد مطالعه قرار گرفت. روش تجزیه مقدارهای منفرد یا تجزیه مقدار های تکین، توسط Beltrami در سال ۱۸۷۳ و Jordan در سال ۱۸۷۴ به طور مستقل کشف شد و توسط Ecjert و Young در سال ۱۹۳۰ برای
ماتریس های مستطیل شکل توسعه یافت. تا سال ۱۹۶۰ به دلیل نیاز به تکنیک های پیچیده عددی، از SVD به عنوان یک ابزار محاسباتی استفاده نمی شد. در سال های بعد، Gene Golub آن را به عنوان یک ابزار سودمند و اجراپذیر در موارد کاربردی گوناگون معرفی نمود. SVD یکی از مفیدترین ابزارهای جبر خطی برای کاربردهای مختلف مانند فشرده سازی تصویر و سایر زمینه های پردازش تصویر و سیگنال می باشد. بطور کلی طرح های پنهان نگاری مبتنی بر تجزیه مقدار منفرد با توجه به سادگی در پیاده سازی و برخی ویژگی های جذاب ریاضی، محبوبیت زیادی را به دست آورده اند. در این بخش شرح مختصری از SVD و مفاهیم مرتبط با آن و نقش آن در طرح های پنهان نگاری دیجیتال ارائه
می گردد.[۳۳,۱۱]
۲-۱۹- مقدار منفرد چیست؟
در ریاضیات مقدار تکین یا منفرد عملگری است که در فضای هیلبرت عمل کرده، و مربع ریشه ها مقادیر تکین یک ماتریس است. این مقادیر منفرد نامنفی و حقیقی هستند. مفهوم مقدار منفرد توسط ارهارد اشمیت در سال ۱۹۰۷ معرفی شده است.
برای یک ماتریس داریم «مقادیر منفرد A برابر است با جذر مقادیر ویژه ماتریس »؛ که به
ماتریس های و ماتریس مثبت معین یا نیمه معین می گویند. برای روشن شدن موضوع به مثال زیر دقت کنید:
فرض کنید ماتریس موجود است، لذا ماتریس مثبت معین آن بصورت زیر است:
مقدار ویژه و بردارهای ویژه ماتریس بصورت زیر بدست می آید:
و چون داریم «مقادیر منفرد A برابر است با جذر مقادیر ویژه ماتریس » پس:
مقادیر منفرد یک ماتریس کاربردهای زیادی دارد، از مقادیر منفرد برای بدست آوردن رتبه ماتریس و محاسبه عدد حالت ماتریس و تشخیص سیستم های بدحالت و سیستم های خوش حالت استفاده
می شود. همچنین از مقادیر منفرد برای تجزیه ماتریس ها استفاده می گردد که به این روش، روش تجزیه مقدارهای منفرد یا تجزیه مقدار منفرد بعنوان گامی اساسی در بسیاری از مباحث ریاضیات و مهندسی به شمار می آید. این روش اغلب کاربردهای شاخص گذاری خودکار مورد استفاده قرار می گیرد. اولین بار جهت بهبود نتایج در یافتن اسناد مرتبط با موتورهای جستجو مورد استفاده قرار گرفت. اما پس از آن محبوبیت فراوانی پیدا کرده و در موارد کاربردی مختلفی مانند دسته بندی صفحات وب و شناسایی موضوع متن و کاوش در وبلاگ های تجاری بکار گرفته شد.[۵]
۲-۲۰- تعریف تجزیه مقدار منفرد
SVD یک ابزار موثر برای تجزیه و تحلیل عددی ماتریس ها است. در تبدیل SVD یک ماتریس را می توان به سه ماتریس که هم اندازه با ماتریس اصلی هستند تجزیه نمود. از نظر جبر خطی، تصویر
آرایه ای از مولفه های عددی غیر منفی است که می توان آن را به عنوان ماتریس در نظر گرفت. اگر A یک تصویر با ابعاد مربعی باشد، ماتریس متناظر با آن را بصورت و با رتبه K نشان می دهند که در آن R نشان دهنده دامنه اعداد حقیقی است، بنابراین SVD ماتریس A به صورت زیر تعریف می شود:
که در آن در روی میدان K می باشد و هر ستون آن را بردارهای ویژه ماتریس تشکیل
می دهد و این بردارهای ویژه را بردار ویژه های چپ می گویند، و همچنین نشان دهنده ماتریسی است که هر ستون آن را بردارهای ویژه ماتریس را تشکیل می دهد. این بردارهای ویژه را بردارهای ویژه راست[۹۳] می نامند و VT نشان دهنده ترانهاده مزدوج V است که یک ماتریس یکانی n در n روی میدان K می باشد.
یک ماتریس قطری [۹۴] با درایه های نامنفی حقیقی بر روی قطر اصلی می باشد و هر درایه آن مقدار منفرد یا مقدار تکین ماتریس A را به صورت غیر نزولی در خود جای داده است. بنابراین تمامی درایه های غیر قطر اصلی آن صفر است:
عناصر مورب یعنی ها، ارزش های منفرد می باشند و به صورت زیر تعریف می شوند:
این روش فاکتورگیری «تجزیه مقدار های منفرد» نامیده می شود و درایه های ماتریس قطری S به عنوان مقدار های منفرد A شناخته می شوند.
لازم به ذکر است که مقادیر منفرد از تبدیل SVD دارای درجه آزادی می باشند و نمونه ی تصویر اصلی که بصورت SVD تجزیه شده را در زیر می بینید:
N
زمانیکه SVD برای یک ماتریس محاسبه می شود ابعاد آن با نگه داشتن K مقدار اول منفرد، کاهش
می یابد. این یعنی Error!Reference source not found به معادله زیر کاهش می یابد:
این فرایند را «کاهش بعد» می گوییم و را تقریب مرتبه K[95] از ماتریس A می نامیم و K تا از بزرگترین مقادیر تکین ماتریس A به منظور ایجاد «مفاهیم پنهان» انتخاب می شوند و باعث حذف ابعاد نویز دار از ماتریس A خواهند شد.
SVD یک روش مطلوب برای تجزیه ماتریس ها در مفاهیم حداقل مربعات است که در آن حداکثر انرژی سیگنال به صورت چند ضریب ممکن بسته بندی می شود، همچنین SVD توانایی آن را دارد که با تغییرات در پارامترهای محلی آماری تصویر منطبق شود. [۳۴]
۲-۲۱- مثالی از SVD
برای روشن شدن تبدیل SVD، به مثال زیر توجه کنید:
فرض کنید ؛ اگر عملیات SVD بر روی ماتریس A اعمال شود، به سه ماتریس به شرح زیر تجزیه می شود؛ (برای این کار اگر در نرم افزار متلب دستور =svd(A) بکار ببرید خواهید دید که سه ماتریس زیر ایجاد می شوند).
در اینجا عناصر ماتریس قطری S ارزش ها منفرد هستند و ما می بینیم که این ارزش ها بصورت غیر صعودی مرتب شده اند:
۲-۲۲- خواص SVD در پردازش تصاویر دیجیتال
به طور کلی یک ماتریس حقیقی A ارزش های منفرد زیادی دارد. تعداد مقادیر منفرد غیر صفر برابر است با رتبه ماتریس. SVD ویژگی های بسیار خوبی از ریاضیات را داراست. استفاده از SVD در پردازش تصاویر دیجیتال مزایای بسیاری دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود [۳۵,۳۶]:
اندازه ماتریس های تبدیل SVD ثابت نیست و می تواند مربعی یا مستطیلی باشد.
ارزش های منفرد تصویر ثبات بسیار خوبی دارند، یعنی زمانی که تخریب کوچکی به تصویر اضافه شود، مقادیر منفرد آن به سرعت تغییر نمی کند.
ارزش های منفرد تصویر برخی خواص جبری آن را نشان می دهند که این خصوصیت ها ذاتاً قابل مشاهده نیست.
به عنوان مثال، شکل (۲-۹) (الف) و (ب) تصویر اصلی و تصویری که پس از اعمال فیلتر پایین گذر گاوسی با ابعاد ۹ ۹ را نشان می دهد. پنج مقدار منفرد از تصویر اصلی و تصویر فیلتر شده در جدول زیر قرار دارد که به وضوح نشان می دهد تغییرات در مقادیر منفرد بسیار کوچک بوده و همین مطلب نشان از ثبات خوب ارزش های منفرد دارد.