رسمیت: میزان رسمیت براساس پرسش های شماره ۸ تا ۱۵ پرسشنامه ساختار سازمانی سنجیده می شود.
تمرکز: میزان تمرکز براساس پرسش های شماره ۱۶ تا ۲۴ پرسشنامه ساختار سازمانی سنجیده می شود.
فصل دوم
مبانی نظری و تجربیتحقیق
مقدمه
بدون شک بررسی توانمندی های کارآفرینی در جامعه و گسترش آن می تواند گره گشای بسیاری از مشکلات موجود در بخش اشتغال کشور به خصوص فارغ التحصیلان دانشگاهی بوده و راه توسعه همه جانبه را فراهم نماید. اشتغال مترادف کارآفرینی نیست، اما یکی از نتایج مسلم کارآفرینی اشتغال است. در این راستا کشورهای کاملاً پیشرفته که حداقل نرخ بیکاری دارندبه توسعه فرهنگ کارآفرینی روی آورده اند (احمدپورداریانی، ۱۳۸۳). خوشبختانه در ایران نیز ضرورت فرهنگ کارآفرینی، تربیت افراد کارآفرین و ایجاد زمینه های فعالیت این گروه مورد توجه قرار گرفته است، لیکن هر گونه تلاش برای فعالیت این افراد، مستلزم حمایت و شرایط محیطی و غیره است. از سوی دیگر در محیط متغیر و متحول امروز مدیران باید به طور مستمر ساختار سازمانی خود را با شرایط محیطی تطبیق داده و اصلاحات لازم را در آن به عمل آورند. در واقع درک فرایند اصلی و ساختار سازمانی به فهم و شناخت محیط کاری بزرگتر کمک می کند و نیز می تواند از آشفتگی در سازمان جلوگیری نماید (نلسون و کامپبل[۲۷]، ۲۰۰۸).
هدف از این بخش، بررسی بنیادهای نظری و پژوهشی است که در زمینه کارآفرینی و ساختار سازمانی انجام گرفته است. این قسمت از تحقیق خواننده را با کارها و زمینه های قبلی و هم چنین با حیطه موضوع مورد مطالعه آشنا می سازد. مطالب این فصل به دو بخش تقسیم شده است. در بخش اول با بررسی مباحث مربوط به ساختار سازمانی، ابعاد و انواع آن و هم چنین مفاهیم کارآفرینی، نظریه ها و دیدگاه ها و تعاریف مختلف در زمینه کارآفرینی، شناختی جامع از ساختار سازمانی و ارتباط آن با کارآفرینی سازمانی فراهم می نماییم و در بخش دوم، به مطالعه مبانی تجربی و پژوهش های انجام شده در داخل و خارج پرداخته می شود.
۲-۱) ساختار سازمانی
ساختار سازمانی[۲۸] چهارچوب روابط حاکم بر مشاغل، سیستم ها و فرایندهای عملیاتی و افراد و گروه هایی است کــه بــرای نیل به هــدف تـلاش می کنند (بارنی و گریفین[۲۹] ،۱۹۹۲). آن مجموعه راه هایی است که کار را به وظایف مشخص تقسیم می کند و هماهنگی میان آنها را فراهم می کند (مینتزبرگ[۳۰] ،۱۹۷۹). ساختــار، توزیــع قــدرت در سازمان را نشــان می دهد و صرفاً یک ساز وکار هماهنگی نیست بلکه فرایندهای سازمانی را تحت تأثیر قرار می دهد. ساختار سازمانی به الگوهای روابط درونی سازمان، اختیــار و ارتباطات دلالت دارد (فردریکسون[۳۱] ،۱۹۸۶) و روابط گزارش دهی، کانال های ارتباط رسمی، تعیین مسؤولیت و تفویض اختیار تصمیم گیری را روشن میسازد (هادج و آنتونی[۳۲] ،۱۹۹۱). بـه وسیله ساختار سازمانی، عملیات و فـعالیت های داخل سازمان، آرایش می یابد و خطوط مسئولیت واختیار مشخص می شود. ساختار به مدیران نشان میدهد که مسؤول سرپرستی چه کسانی هستند و به کارکنان، مدیرانی را می شناساند که از آنها آموزش و دستور می گیرند. کمک به جریان اطلاعات نـیز از تسهیـلاتی اسـت که ساختار برای سـازمان فراهـم مـی کنـد (آرنولد و فلدمن[۳۳] ،۱۹۸۶). ساخـــتار ســازمانی بــاید تــوان تسریـع و تسهــیل تصمیم گیری، واکنش مناسب نسبت به محیط و حل تعارضات بین واحدها را داشته باشد. ارتباط بین ارکان اصلی سازمان و هماهنگی بین فعالیت های آن و بیان ارتباطات درون سازمانی از نظر گزارش دهی و گزارش گیری از وظایف ساختار سازمانی است (دافت ،۱۹۹۱).
اگرچه مفهوم ساختار سازمانی یک حقیقت است و بر هر کسی در ســازمــان اثـر می گذارد و همه به نوعی با آن سروکار دارند، ولی کم و بیش مفهومی انتزاعی است (کاست و روزنزوییج[۳۴] ،۱۹۸۵). سنگ زیرین ساختار، نقش های افراد در سازمان و الگوی روابط میان نقش ها، ساختار سازمانی را شکل می دهد، بنابرایــن ساخــتــار را می توان انتظارات موجود از هر نقش و ارتباط میان آن ها دانست. این نقش ها اغلب بوسیله شرح پست ها و شرح شغل ها و اسناد مکتوب که حوزه مسؤلیت و دامنه فعالیت هر شغل را مشخص می کنند، جنبه قانونی می یابد (دنیک و روبی[۳۵] ،۱۹۸۶، به نقل از منوریان و عسگری، ۱۳۹۲).
۲-۲) ابعاد ساختار سازمانی
در تعیین ابعاد ساختاری، عوامل زیادی را شمرده اند و این عوامل با توجه به دید و نگرش اندیشمندان دارای تنوع زیادی است. شاید اگر محققین در نظر بگیرند که چرا عواملی که برمیشمارند، جزو ابعاد ساختاری است، از تنوع و تعدد این ابعاد کاسته خواهد شد (بلکبورن[۳۶] ،۱۹۸۲). از جمله این عوامل می توان به اجزای اداری، استقلال، تمرکز، پیچیدگی، تفویض اختیار، تفکیک، رسمیت، تلفیق، حرفه ای گرایی، حیطه نظارت، تخصص گرایی، استاندارد سازی و تعداد سطوح سلسله مراتب عمودی اشاره کرد (رابینز[۳۷] ،۱۹۸۷) که اکثر نظریه پردازان سازمانی از میان آنها روی سه بعد؛ تمرکز، رسمیت و پیچیدگی اتفاق نظر دارند (فرای و سلوکوم[۳۸]،۱۹۸۴). ابعاد ساختاری بیانگر ویژگی های درونی سازمان هستند و شدت یا ضعف هر کدام از این سه بعد در شکل گیری کلی ساختار سازمانی مؤثر است. لازم به ذکر است که عوامـل فوق الذکر بطور مستقیم یا غیرمستقیم در این سه بعد مستتر هستند و عدم توافق اندیشمندان روی این عوامل از نحوه تعاریف عملیاتی آنان نشأت می گیرد.
۲-۲-۱) پیچیدگی
پیچیدگی[۳۹] درجه ای از تخصصی کردن افراد برحسب متخصصین شغلی در داخل سازمان است (فرای و سلوکوم ،۱۹۸۴) و ممکن است به وسیله تعداد مکان هایی که کار در آن جا می شود، تعداد مشاغلی که انجام می شود و تعداد سلسله مراتبی که وظایف مختلف را انجام می دهند، تعریف و اندازه گیری شود.
پیچیدگی، مشکلات کنترل و هماهنگی را افزایش می دهد و سازمان برای حفظ موقعیت خود در مقابل رقبا باید نوآوری را افزایش دهــد (دامن پور[۴۰]، ۱۹۹۶).
پیچیـدگی حاصــل عــدم اطمینان محیطی است و بطور فرایند چرخشی، محیط پیچیده و متغیر موجب افزایش عدم اطمینان محیطی می شود، با افزایش پیچیدگی و تنوع در محیط، سازمان برای تطبیق با آن، در خود پیچیدگی ایجاد می کند. سازمانی که به طور همزمان دارای سطوح سلسله مراتب زیاد (تفکیک عمودی)، حیطه نظارت گسترده (تفکیک افقی) و مکانهای جغرافیایی چندگانه باشد، بسیار پیچیده است.
۲-۲-۱) تفکیک افقی[۴۱]: به درجه ای از تفکیک بین واحدها براساس افراد، کاری که انجام میدهند و تحصیلات و آموزشی که دارند، دلالت می کند. وقتی سازمان به دانش و مهارت های تخصصی زیادی نیاز دارد، پیچیدگی افزایش می یابد، ارتباطات بین افراد مشکل شده و هماهنگی مشکل تر می شود. تخصصی کردن مشاغل این معضل را شدت می بخشد. دو نوع شناخته شده تفکیک افقی، تخصص گرایی و تقسیم سازمان به بخش های مختلف است که افزایش هر کدام موجب افزایش پیچیدگی می شود (رابینز،۱۹۸۷).
۲-۲-۱-۲) تفکیک عمودی[۴۲]: به عمق ساختار دلالت دارد و افزایش این نوع تفکیک، تعداد سطوح سلسله مراتب را افزایش می دهد. سلسله مراتب زیـاد، فاصلــه بــیــن مدیریت عالی با عملیات واقعی و هم چنین تحریف ارتباطات را افزایش می دهد و هماهنگی بین تصمیمات پرسنل مدیریتی و نظارت بر عملیات را برای مدیریت عالی مشکل می سازد. تفکیک افقی و عمودی وابسته به هم هستند، افزایش تخصص گرایی وظایف هماهنگی را افزایش می دهد و افزایش نیاز به هماهنگی موجب تفکیک عمودی می شود ( رابینز،۱۹۸۷).
۲-۲-۱-۳) تفکیک جغرافیایی[۴۳]: با وجود مکان های مختلف در نواحی جغرافیایی مختلف، پیچیدگی افزایش می یابد. تفکیک جغرافیایی به پراکندگی ادارات، کارخانه ها و کارکنان سازمان در مناطق جغرافیایی مختلف اشاره دارد. تفکیک جغرافیایی، تفکیک افقی و عمودی را گسترش می دهد. یک سازمان وقتی واحد تولید و بازاریابی را از هم تفکیک میکند، ممکن است این واحد بازاریابی در چند ناحیه جغرافیایی فعالیت کندکه موجب پیچیدهتر شدن سازمان میشود (رابینز،۱۹۸۷).
۲-۲-۲) رسمیت
رسمیت[۴۴] اندازه ای از مکتوب بودن، مقررات، قوانین، رویه ها، توصیه های آموزشی و ارتباطات در سازمان است به جـای این کــه شفاهــی بــاشد (مارش و مان ناری[۴۵]، ۱۹۸۱). رسمیت یکی از جنبههای مهم ساختار سازمانی است تا جایی که عده ای ساختار سازمانی را چهارچوب سازمان، مقررات تعامل، ابزار کنترل و رویه های انجام کار می دانند (ویلموت[۴۶]، ۱۹۸۱).
رسمیت به درجه استاندارد بودن کارها در سازمان اشاره دارد. اگر رسمیت زیاد باشد، متصدی شغل اختیار کمی برای چگونگی انجام کار دارد. رسمیت ممکن است بصورت صریح و روشن بیان شود یا این که ضمنی باشد یعنی آن هم می تواند بصورت مکتوب باشد و هم اینکه شامل ادراک کارکنان از مقررات نیز باشد ولی نوع مکتوب آن مورد تأکید سازمان است. مشاغل ساده و تکراری و یکنواخت درجه بالایی از رسمیت را بالقوه پذیرا هستند، در مقابل مشاغلی که به مهارت های چندگانه نیاز دارند رسمیت کمی دارند. وکلای دادگستری، مهندسین، کارکنان اجتماعی، کتابداران از آن جمله اند. رسمیت از سطحی به سطح دیگر نیز متفاوت است. کارکنان سطوح بــالا که با کارهای غیر برنامهریزی شده سروکار دارند دارای رسمیت کمی هستند در مقابل کارکنان در سطح پائین و در قسمت تولید دارای رسمیت زیادی هستند (رابینز، ۱۹۸۷).
رسمیت برای کاهش تنوع صورت می گیرد و هماهنگی را تسهیل می کند. از مزایای رسمیت بالا این است که ابهام را ازبین می بـــرد ولــی در عــوض، اختیــار تصمیم گیری را از افراد سلب میکند (فردریکسون، ۱۹۸۶).
۲-۲-۳) تمرکز
تمرکز[۴۷] به درجه خشکی در تصمیم گیری و ارزیابی فعالیت ها بصورت متمرکز (فردریکسون، ۱۹۸۶) بــه درجـه ای از متمرکز بودن تصمیمات در یک نقطه از سازمان اشاره دارد (رابینز، ۱۹۸۷). تمــرکز به توزیع اختیار در سازمان برمی گردد و تعیین می کند که چه کسی حق تصمــیم گــیری دارد (فرای و سلوکوم،۱۹۸۴). اختــیار یک حق ذاتی در پستهای مدیریتی است که بر مبنای آن می توانند دستوراتی را صادر کنند و انتظار دارند دستورات صادره اطاعت شود (رابینز، ۱۹۸۷).
تمرکز با تفویض اختیار رابطه معکوسی دارد. اگر تفویض اختیار بیشتری صورت گیرد حالت مقابل تمرکز، یعنی عدم تمرکز رخ می دهد. در این صورت نقطه تصمیم گیری در سطوح پائین سازمان است.
مدیران در هر سطح سازمانی، تصمیاتی را اتخاذ می کنند. گرفتن تصمیمات احتیاج به گردآوری اطلاعات دارد. از آنجا که توانایی مدیر در جمع آوری و پردازش اطلاعات محدود است و ممکن است اطلاعات بیشتر از حد، مدیر را سردرگم کند، یکسری از تصمیات باید توسط دیگران گرفته شود، این جاست که نقطه تصمیم گیری در سازمان بجای یک فرد یا یک واحد یا یک سطح، در کل سازمان پراکنده می شود و عدم تمرکز ایجاد می شود. عدم تمرکز می تواند دقت در تصمیمگیری را افزایش دهد، چون جزئیات بیشتری قابل بررسی است و هر چه تصمیم گیری به محل وقوع مشکل نزدیک تر باشد بهتر و اثربخش تر است. آن مشارکت در تصمیم گیری را برای افراد فراهم میسازد و می تواند به صورت عامل انگیزش مطرح شود. عدم تمرکـز موجــب تقویــت تــوان تصمیمگیری مدیران سطوح پائین تر می شود ولی باید اذعان کرد که خوبی یا بدی عدم تمرکز بستگی به موقعیت دارد و وجود تمرکز یا عدم تمرکز و درجه آن را عوامل اقتضایی تعیین می کند (رابینز، ۱۹۸۷).
۲-۳) تعیین کننده های ساختار
نگرش اقتضایی که یک تفکر غالب در تئوری سازمان است، بر این نکته تأکید دارد که اعتبار، اثربخشی و کارایی و بهره وری ساختار سازمانی به عوامل اقتضایی؛ استراتژی، تکنولوژی، محیط و طرح سازمانی بستگی دارد. باید توجه داشت که آن چه امروز یک عامل مهم اقتضایی برای سازمان تلقی می شود، در آینده ممکن است با عامل دیگری جایگزین شود و یک ساختار سازمانی اثربخش و کارا باید بتواند بین سازگاری داخلی (رسمیت، تمرکز، پیچیدگی) و سازگاری خارجی (اندازه، تکنولوژی، استراتژی، محیط) سازمان تعادل برقرار کند. توجه به عوامل اقتضایی در محیط متلاطم امروزی امری حیاتی است و در مواردی بقای سازمان را رقم می زند. از این رو ساختار باید با در نظر داشتن این عوامل طراحی شود تا بــتواند زمــینه تحــقق اهــداف و استــراتژی های سـازمان را فراهم کند (بالیغ[۴۸] و دیگران،۱۹۹۶).
۲-۳-۱) استراتژی
استراتژی[۴۹] می تواند به عنوان فرایند تعیین اهداف بنیادی بلندمدت، اتخاذ شیوه کار و تخصیص منابع لازم برای تحقق این اهداف تعریف شود (رابینز،۱۹۸۷ ). استراتژی به معنای اعمالی است که سازمان برای پاسخ یا پیش بینی تغییرات محیط خارجی طراحی می کند (نویل و هورویتز[۵۰]، ۱۹۹۶). نخستین بار پذیرش اهداف و استراتژی به عنوان عوامل تعیین کننده ساختار سازمانی در مفروضات اقتصاد کلاسیک مطرح گردید. به اعتقاد پیتر دراکر، ساختار وسیله ای است برای حصول اهداف بلندمدت و کوتاه مدت سازمان، از اینرو هر نوع بحث و بررسی پیرامون ساختار باید با اهداف و استراتژی آغاز گردد (رابینز، ۱۹۸۷).
۲-۳-۲) اندازه سازمان
اندازه یکی از عوامل اثرگذار روی ساختار سازمان و فرآیندهای آن است. در مورد رابطه بین اندازه و ساختار، نظرات متفاوتی ارائه شده است و عده ای آن را از علل ساختار و بعضی نتیجه ساختار می دانند. ولی آنچه مسلم است اندازه یکی از عوامل اثرگذار بر ساختار در کنار سایر عوامل می باشد (آرنولد و فلدمن،۱۹۸۶). یکی از مباحث بسیار جدی پیرامون اهمیت اندازه سازمان به عنوان عامل تعیین کننده ساختار سازمانی به وسیله پیــتر بـلاو[۵۱] مطرح گردیده است. وی براساس تحقیقاتش در مورد مؤسسات دولتی، دانشگاه ها و فروشگاه ها دریافت که اندازه سازمان مهم ترین عامل مؤثر ساختار سازمان هاست (رابینز،۱۹۸۷).
۲-۳-۳) تکنولوژی
تکنولوژی[۵۲] به اطلاعات، تجهیزات، فنون و فرایند های لازم برای تبدیل نهاده ها به ستاده ها اطلاق می شود (رابینز، ۱۹۸۷).مطالعات نشان می دهد که تکنولوژی روی پرسنل سازمــان، وظـایف، طراحی سیستم های کنترل، هزینه ها و دستمزدها، تفکیک مدیریت از مالکیت، حیطه نظارت مدیران و ساختار سازمان بطور کلی تأثیر دارد (ساینگ[۵۳] ،۱۹۸۶).
۲-۳-۴) محیط
محیط[۵۴] به معنای عوامل خارج از سازمان است که اثربخشی عملیات روزمره و رشد بلندمدت سازمان را تحت تأثیر قرار می دهند و سازمان، کنترل کمی روی آنها دارد و یا اصلاً آن عوامل، قابل کنترل به وسیله سازمان نیستند (آرنولد و فلدمن،۱۹۸۶).
در یک تقسیم بندی محیط را به محیط عمومی و اختصاصی تقسیم می کنند. محیط عمومی همه چیز را در بر می گیرد؛ چیزهایی نظیر عوامل اقتصادی، شرایط سیاسی، محیط اجتماعی، ساختار حقوقی، وضعیت زیست بومی و شرایط فرهنگی. محیط عمومی همه شرایطی که بر سازمان تأثیراتی داشته ولی وابستگی آنها نسبت به سازمان واضح و روشن نیست را در بر می گیرد، محیط اختصاصی، بخشی از محیط سازمان بوده که بطور مستقیم با سازمان در تحقق اهدافش مرتبط می شود (رابینز، ۱۹۸۷).
۲-۳-۵) قدرت- کنترل
تاکنون به استراتژی، اندازه، تکنولوژی و محیط به عنوان عوامل تعیین کننده مستقل ساختار سازمانی اشاره شد اما آنچه که مسلم است، هیچکدام از این متغیرهای اقتضایی، بطور کامل تعیینکننده ساختار نیستند. هر کدام از آنها در تشریح بخشی از ساختار، نقش دارند. در بهترین شرایط، این عوامل چهارگانه فقط پنجاه تا شصت درصد تغییر پذیری در ساختار را تشریح می کنند. دیدگاه قدرت کنترل مطرح می کند که قدرت و کنترل می تواند آنچه را که مبهم مانده به نحوی شایسته تبیین و تشریح نماید. براساس این دیدگاه در هر زمان، ساختار یک سازمان تا حد زیادی نتیجه اقدامات صاحبان قدرت آن سازمان در انتخاب ساختاری است که می خواهند به مدد آن کنترل خود را حداکثر سازند (رابینز، ۱۹۸۷).
۲-۴) انواع سازماندهی
۲-۴-۱) سازماندهی بر مبنای وظیفه
سازماندهی بر مبنای وظیفه به طبیعت کار و مهارت ها و تکنولوژی که برای انجام دادن آن نیاز است، بستگی دارد. بوروکراسی ها اغلب به این طریق بخشبندی میشوند. بخش بندی وظیفه ای اغلب در شرکتهای تولیدی کوچک یافت می شود. در داخل یک بخش، کار ممکن است به قسمتهای ریزتری تقسیم شود. برای مثال بخش مالی ممکن است شامل بخش هایی برای حساب های دریافتنی، حساب های پرداختنی اعتبار و صورت دستمزدها باشد (دابرین[۵۵] ،۱۹۸۹). آن گروهبندی فعالیت ها بر مبنای وظایف اساسی مانند تولید، فروش و مالی میباشد (دسلر[۵۶] ،۱۹۹۸۹).
در چنین ساختاری، فعالیت ها برحسب وجوه مشترکی که دارند و معمولاً از پائین به بالا گروهبندی می شوند. اگر محیط دارای ثبات بوده و اگر سازمان از نوعی تکنولوژی استفاده کند که یکنواخت و عادی باشد و نیز دوایر سازمانی وابستگی زیادی به یکدیگر نداشته باشند ساختار وظیفه ای مؤثر خواهد بود (دافت، ۱۹۹۸).
۲-۴-۲) سازماندهی بر مبنای محصول
در این ساختار، بخش های مختلف سازمان براساس نوع محصول، نوع خدمت، گروهی از محصولات، نوع کار طرحها یا برنامه های اصلی یا بر حسب مراکز سود سازماندهی می شوند. هنگامی که محیط نامطمئن، تکنولوژی پیچیده و دوایر سازمانی وابستگی بسیاری زیادی به یکدیگر دارند و نیز زمانی که اعمال نفوذ عوامل خارجی، زیاد و تطابق با محیط از اهمیت بالایی برخوردار است، چنین ساختاری بسیار مناسب است (دافت، ۱۹۹۸).
۲-۴-۳) سازماندهی بر مبنای مشتری ( ارباب رجوع)
سازماندهی بر مبنای مشتری، یک ساختار سازمانی بر مبنای نــیازهای مشتـریان می باشد. وقتی که هر دسته از مشتریان یا ارباب رجوع برای خرید کالاها یا خدمات مورد نظر خود به واحدی مراجعه می کنند که زیر نظر یک مدیر قرار دارد تقسیم کار برحسب ارباب رجوع یا مشتری تحقق یافته است (دابرین،۱۹۸۹). در ایــن نــوع سازماندهــی، بخش ها به منظور خدمت به مشتریان خاصی سازماندهی می شوند (دسلر، ۱۹۹۸ ).
۲-۴-۴) سازماندهی بر مبنای ناحیه جغرافیایی
تاریخچه زمانی انرژِی یک قاب خمشی فولادی ۵ طبقه با میرایی ۵ درصد[۱۱]
با توجه به شکل (۲-۲)، در ادامه انواع انرژی ها توضیح داده می شود.
۲-۲-۵-۱ انرژی ورودی( )
پس از چند ثانیه اول که مقدارش بسیار کم است، پرشی در نمودار رخ میدهد. در شکل مذکور پرش در حدود دوره تناوب غالب زلزله () و متناظر با نقطه آغاز جنبش شدید در نمودار نگاشت زلزله است. بهطورکلی به دلیل رابطه نزدیکبین میزان انرژی ورودی با سطح زیر منحنی مجذور شتاب زمین، تاریخچه زمانی انرژی ورودی از خصوصیات زمینلرزه پیروی می کند.
انرژی ورودی، بیشتر برای سازههای بازمان تناوب کوتاه و متوسط اهمیت دارد. برای سازهایی بازمان تناوب بلند (ناحیه تغییر مکان ثابت طیف پاسخ)، که تنها چند سیکل کوچک تسلیم را در زلزله تجربه می کنند، ماکزیمم تغییر مکان اهمیت بیشتری دارد.
۲-۲-۵-۲ انرژی هیسترتیک()
انرژی است که در رفتار غیر ارتجاعی سیستم پس از تسلیم شدن اعضا تلف میگردد. به دلیل رابطه مستقیم خسارت وارده با سازه باانرژی هیسترتیک، این بخش از انرژی مهمترین جزء معادله انرژی است. میزان انرژی وارده به سازه و مقدار جذب و اتلاف آن، می تواند بیانگر عملکرد کلی سازه در برابر زلزله باشد، اما مدلی از چگونگی رفتار آن را نمایش نمیدهد.
به عبارتی میزان انرژی هیسترتیک در یک سازه، شاخصی از سطح خسارت سازه و یا میزان شکلپذیری آن است اما نمیتواند بیانگر توزیع خسارت در اجزاء مختلف آن و نوع سازوکار تسلیم یا فروریزش باشد. حالآنکه توزیع انرژی در سازه، تا حدود زیادی از مدل سازهای و خصوصیات آن پیروی می کند. توزیع خسارت در یک ساختمان بلندمرتبه با توزیع مقاومت در ارتفاع آن متناسب است.
وجود یک طبقه ضعیف به تمرکز خسارت در آن طبقه و فروریزش سازه منجر می شود. بنابراین، اصل اساسی، توزیع بهینه اتلاف انرژی در ساختمان است که متناظر با توزیع خسارت و توزیع متناسب مقاومت است. نوع جنبش زمین و دوره تناوب غالب ساختگاه نیز می تواند در تغییر الگوی توزیع خسارت مؤثر باشد و این مسائل باید در انتخاب زلزله طرح موردتوجه قرار گیرند. پژوهشهای انجامیافته نشان میدهد که در ساختمانهای معمولی نسبت به تقریباً ثابت و قابل تخمین است و تنها پارامتر مؤثر بر آن درصد میرایی است و بدین ترتیب با تخمین ، میتوان را حساب کرد. به تفاوت موجود در سه نمودار انرژی هیسترتیک، ورودی و میرایی در شکل(۲-۲) توجه شود. شیب انرژی هیسترتیک حداکثر برابر شیب انرژی ورودی است[۱۱].
۲-۲-۵-۳ انرژی میرایی لزج یا ویسکوز()
این بخش از انرژی نهتنها تأثیری در خسارت سازهای ندارد، بلکه باعث کاهش خسارت میگردد و جزء مطلوب معادله انرژی محسوب میگردد. منحنی ضمن تطابق شکلی با منحنی ، هموارتر و دارای تغییرات کمتری است. پرش آن نرمتر و تدریجیتر است. این مسئله نشان میدهد که با نزدیک شدن به انتهای زلزله، انرژی میرایی نقش مؤثرتری در استهلاک انرژی ورودی دارد و در لحظاتی که شدت زلزله بیشتر میباشد، انرژی هیسترتیک و انرژی جنبشی نقش مؤثرتری دارند[۱۱].
۲-۲-۵-۴ انرژی جنبشی ()
انرژی جنبشی تأثیری در خسارت سازهای ندارد ولی می تواند بهعنوان شاخصی از خسارت غیر سازهای موردتوجه قرار گیرد. میزان انرژی تلفشده در جنبش سیستم نسبت به سایر اجزای معادله انرژی بسیار کمتر است و به دلیل شکل غیر انتگرالی ، مقدار آن فزاینده نیست و در انتهای جنبش زمین ( زمانی که سرعت سازه صفر می شود) به صفر میرسد. ناهمواریهای منحنی با شکل نگاشت سرعت کاملاً همخوانی دارد و قسمت عمده انرژی جنبشی در حدود دوره غالب حرکات قوی زلزله دیده می شود[۱۱].
۲-۲-۵-۵انرژی الاستیک()
انرژی الاستیک یا انرژی کرنشی ارتجاعی () تأثیری در خسارتهای سازهای ندارد. این انرژی بهصورت کار الاستیک ( حاصلضرب نیرو در تغییر مکان تا حد الاستیک) در اعضا ذخیره می شود. این انرژی بعد از پایان زلزله به مقدار صفر میرسد[۱۱].
در یک سیستم یک درجه آزادی خطی، هنگامیکه انرژی جنبشی حداکثر میباشد، انرژی الاستیک دارای مقدار صفر هست و بالعکس. نتیجهگیری در این مورد در سازههای چند درجه آزادی خطی و غیرخطی به دلیل تعدد درجات آزادی، ترکیب مودهای مختلف در یکلحظه و همچنین پیچیدگی رفتار کلی سازه در حین زلزله ( به خاطر اینکه رفتار سازه در یکلحظه ترکیبی از رفتار اعضاء آن در آن لحظه است ) احتیاج به بحث بیشتری دارد.
۲-۲-۶ تأثیر پارامترهای سازهای بر انرژی ورودی
انرژی ورودی به سازه بستگی به هر دو عامل خصوصیات زمینلرزه مانند فرکانس، شدت و مدتزمان حرکات قوی و خصوصیات سازهای مانند شکلپذیری، میرایی، پریود و رفتار هیسترزیس دارد. در تعیین انرژی ورودی به سازهها عموماً فرض می شود که دوره تناوب سازه در حدود دوره تناوب غالب زمین است. زیرا در این محدوده انرژی از ویژگیهای دینامیکی سازه مستقل است. این محدوده مطابق تعاریف نیومارک - هال ناحیه سرعت ثابت است[۱۲].
با توجه به اینکه انرژی با مربع سرعت متناسب است انرژی ورودی در این ناحیه مقدار پایداری خواهد داشت. اما این امر در دوره های تناوب بالاتر و پایینتر صادق نیست ( نواحی متناظر با جابجایی ثابت و شتاب ثابت).
۲-۲-۶-۱ تأثیر دوره تناوب سازه
همانگونه که ذکر شد بیشینه انرژی ورودی، به سازه هایی با دوره تناوبی در حدود دوره تناوب غالب زلزله وارد می شود. مقدار این انرژی در سازههای کوتاه دوره کمتر است اما بهشدت به سایر عوامل سازهای بستگی دارد. در سازههای بلنددوره فرض می شود سازه تعداد چرخههای کمی را پس از تسلیم تحمل می کند و جابجایی نقش مهمتری را در ایجاد خسارت نسبت به انرژی ایفا می کند.
۲-۲-۶-۲ تأثیر نسبت شکلپذیری و مدل هیسترتیک در انرژی ورودی
مطالعات انجامشده نشان میدهد مقادیر محاسبهشده در انتهای مدت جنبش زمین نسبت به تغییرات شکلپذیری تقریباً حساسیتی نشان نمیدهد. طیف انرژی ورودی مطلق نیز عموماً نسبت به سطوح متفاوت شکلپذیری تغییری نمیکند.
درمجموع، انرژی ورودی، توسط منحنی هیسترتیک، تأثیر زیادی نمیپذیرد، یعنی صرفنظر از منحنی هیسترتیک، الاستوپلاستیک، دوخطی، با یا بدون کاهش سختی، انرژی ورودی تقریباً ثابت است. کارهای انجامشده توسط Akiyama [10] نیز تائید می کند که مقدار انرژی ورودی که توسط یک زلزله به سازه وارد میگردد یک مقدار ثابت است که توسط جرم و پریود سازه مشخص می شود و بهندرت توسط سایر مشخصات مثل شکل لوپ هیسترتیک و مقاومت سازه تأثیر میپذیرد. البته این نتایج بیشتر برای خاک سفت یا به عبارتی برای حالتی که اندرکنشی بین سازه و خاک وجود ندارد، صادق است.
۲-۲-۶-۳ تأثیر نسبت میرایی در انرژی ورودی
Akiyama، Zahrah و Hall مشاهده کردندکه تغییرات نسبت میرایی تأثیر بسیار ناچیزی بر انرژی ورودی دارد. اما تأثیر آن بر انرژی پسماند بسیار قابلتوجه است. بنابراین افزایش میرایی می تواند بر کاهش خسارت ناشی از جابجاییهای غیر ارتجاعی بسیار مؤثر باشد[۱۰و۱۳].
شاخصهای خسارت
در ارزیابی خسارت، یافتن کمیتی واضح و قابلاندازهگیری جهت ارائه میزان خسارتی که سازه متحمل میشود، امری مهم میباشد.
در طی ۲۰ الی ۳۰ سال اخیر، مقادیر قابلتوجهی از تحقیقات در جهت پیشرفت و افزایش دقت روشهای ارزیابی خسارت انجام گرفت. خصوصیاتی که برخی از شاخصهای خسارت را از سایرین متمایز میکند، عبارتنداز:
-
- قابلیت کاربری عمومی: برای انواع سیستمهای سازهای، تحت بارگذاریهای متفاوت قابلاستفاده میباشد.
-
- ارزیابی آسان: شاخصهای خسارت باید ازنظر عملی قابل کاربرد و اجرا باشند و پارامترهای معرفیشده در آنها قابلدرک، مشاهده و اندازهگیری باشد.
-
- قابلیت تفسیر فیزیکی: شاخصهای خسارت باید مفهوم فیزیکی خسارت وارد به سازه را بیان کنند. در حالت کلی شاخصهای خسارت یا برحسب پارامترهای معرف شرایط اقتصادی و یا ملاحظات مقاومتی _ امنیتی تعریف میشوند. اندیسهای خسارت اقتصادی معمولاً برحسب پارامترهایی که معرف هزینه لازم برای جایگزینی و تعمیر المانهای سازهای لازم میباشد تعریف میشوند. در این خصوص اطلاعات ویژه و کاملی لازم میباشد و تعیین هزینههای تعمیر و جایگزینی، نسبتاً مشکل میباشد. شاخصهای خسارت مقاومت _ امنیتی به درجه کاهش مقاومت سازهای مربوط میشوند. بخشهای زیر به بررسی شاخصهای خسارتی مقاومت/ایمنی میپردازند که این شاخصها بهصورت طبیعی مربوط به زوال مقاومت سازهای میباشند.
۲-۳-۱ شاخص های خسارتی بیشینه تغییرشکل[۱]
شاخص خسارت بیشینه تغییر شکل، عبارت است از مقدار بیشینهای از تغییر شکل مشخصی، مانند چرخش یا جابجایی عضو. دوتا از ابتداییترین و سادهترین فرمهای شاخص خسارت فوق، عبارتنداز شکلپذیری و تغییر مکان نسبی. این دو شاخص، تقریباً بهخوبی شاخص نسبت خسارت منعطف که در زیر توضیح داده میشود هستند.
۲-۳-۱-۱ نسبت شکلپذیری[۲]
شکلپذیری بهعنوان خاصیت تغییر شکل ارتجاعی، بدون شکست کلی و کاهش مقاومت قابلتوجه، تعریفشده است. بهطورمعمول، در مقالات بهصورت نسبت شکلپذیری () بیانشده است که بهصورت رابطه (۲-۲۱) تعریف میشود.
که در رابطه (۲-۲۱) ، Um بیشترین تغییر شکل اعمالشده و Uy تغییر شکل در نقطه جاری شدن میباشد. تغییر شکل بیشینه از نمودار تاریخچه زمانی بار _ تغییر شکل سازه، تحت بارگذاری اعمالشده به دست میآید.
کمیت تغییر شکل میتواند شامل جابجایی، چرخش و غیره باشد. در سطح سازهای، معمولاً جابجایی و یا جابجایی نسبی بکار گرفته میشوند. مشکل استفاده از نسبت شکلپذیری این است که این نسبت شامل زمان و محتوای فرکانسی زمینلرزه نمیباشد[۱۴]. همچنین تعیین نقطه جاری شدن ، میتواند بسیار دشوار باشد بهویژه در سازههای عظیم.
۲-۳-۱-۲ تغییر مکان نسبی بین طبقهای[۳]
کالور در سال ۱۹۷۵ [۱۵]، شاخص خسارتی را پیشنهاد کرد که بهصورت نسبت ماکزیمم تغییر مکان مشاهدهشده طبقه به میزان جابجایی طبقه در نقطه گسیختگی بیان میشود. مشکل استفاده از این شاخص خسارت، تعیین جابجایی در نقطه گسیختگی است.
توسی و یائو در سال ۱۹۸۳ [۱۶]، شاخص خسارتی را پیشنهاد کردندکه بهصورت نسبت ماکزیمم تغییر مکان بین طبقهای (ه∆) به ارتفاع طبقه (h)، مطابق رابطه (۲-۲۲) میباشد. همچنین راهنماهایی برای تفسیر نتایج ارائه دادهاند. این نسبت جابجایی نسبی (هδ) بهصورت گستردهای در سیستمهای سازهای مختلف بهعنوان نمایندهای از نیاز به تغییر شکل در یک ساختمان مورداستفاده قرار میگیرد.
همانند نسبت شکلپذیری، تغییر مکان نسبی بین طبقهای نیز نمیتواند اثرات چرخه بارگذاری ناشی از زلزله را که میتواند یکی از مهمترین منابع خسارت اعضای سازهای ، در نظر بگیرد.
۲-۳-۱-۳ نسبت خسارت خمشی[۴]
انجمن حرفهای هوش رقابتی: هوش رقابتی فرایند نمایش محیط رقابتی است. هوش رقابتی تمام مدیرانارشد سازمان را قادر به اخذ تصمیمهای آگاهانه در مورد همه چیز از تحقیق و توسعه بازاریابی و تاکتیکهای سرمایهگذاری تا استراتژیهای بلند مدت می کند. هوش رقابتی موثر یک پروسه پیوسته شامل جمع آوریقانونی و اخلاقی اطلاعات و انتقال کنترل شده هوش عملیاتی به تصمیمگیران میباشد (اسچیلک[۳۳]، ۲۰۰۰).
هوشمندی رقابتی نوعی تفکر است. هوش رقابتی، هنر جمع آوری، پردازش و ذخیره سازی اطلاعات استکه در اختیار اعضای سازمان در تمام سطوح قرار میگیرد تا به شکلدهی آینده بنگاه و محافظت از آن در مقابل تهدیدات رقبای فعلی کمک شود. این امر بایستی قانونی و با احترام به اصول اخلاقی صورت گیرد که شامل انتقال دانایی از محیط به سازمان بر اساس قواعد مشخص شده میباشد (روچ و سنتی[۳۴]، ۲۰۰۱)، به عبارتی هوش رقابتی هم یک محصول است و هم یک فرایند. محصول به معنای اطلاعات قابل استفادهای است که بتوان از آن برای انجام فعالیتهای خاصی بهره گرفت. فرایند هم در برگیرنده شیوههای منظم جمع آوری، تحلیل و ارزیابی آن اطلاعات است. هوش رقابتی همان فرایند نظارت بر محیط رقابتی است. هوشمندی رقابتی در سالهای اخیر علاقه بسیاری از افراد و سازمانها را به خود جلب نموده است، این علاقهمندی تا حدودی با افزایش دسترسی به اطلاعات و گسترش فزاینده حیطه دادهها تقویت شده است[۳۵].
۲-۳-۱هوش تجاری (کسب و کار)
هوش تجاری یا هوش کسب و کار (BI) کـه قالـب عمـدهتـری را ماننـد اسـتفادههـای تجـاری وغیرتجاری( نظامی و غیرانتفاعی) دربردارد، عبارت است از بعد وسیعی از کاربردها و فناوری برای جمع آوری داده و دانش جهت پرسوجو در راستای تحلیل بنگاه برای اتخاذ تصمیمهـای تجـاری دقیق و هوشمند. هوش تجاری بر اساس معماری بنگاه تشـکیل شـده اسـت و در قالـب پـردازش تحلیلی بر خط دادههای تجاری را تحلیلمیکند و تصمیمهای دقیـق و هوشـمند اتخـاذ مـیکنـد (سولومون و گری[۳۶]، ۲۰۰۸).
هوش تجاری، در مجموع، به دنبال افزایش سودآوری سازمان با بهره گرفتن از اتخاذ تصمیمهـای هوشمند و دقیق است و به طور کل، میتوان اهداف زیر را برای این رویکرد نوین بیانکرد:
تعیین گرایشهای تجاری سازمان،که موجب میشود سازمان بدون اتـلاف وقـت،هزینـه و انرژی در سایر مسیرها بر اهداف کلان و اساسی خود متمرکز شود؛
تحلیل عمیق بازار؛
پیشبینی بازار که میتواند قبل از اینکه رقبا سهم بازار خود را توسعه دهند، منافع جدید بـه وجود آمده در بازار را عاید سازمان کند؛
بالابردن سطح رضایتمندی مشتریان، که موجب استمرار کسب و کار میشـود و از دسـت دادن این اعتماد و رضایتمندی، پیامدهای منفی برای بنگاه به همراه دارد؛
شناسایی مشتریان دائمی که وفادارند، و میتوان با پیگیری رفتار آنان، جهتگیریهای کـلان و راهبردی را انجام داد؛
تقسیمبندی مشتریان و به دنبال آن، ایجاد تنوع در روش برخورد با هرگروه از مشتریان؛
افزایش کارایی سازمان در امور داخلی و شفاف سازی رویه فرایندهای کلیدی؛
استانداردسازی و ایجاد سازگاری بین ساختارهای سازمان؛
تسهیل در تصمیمگیری، که جزء اهداف اساسی هوش تجاری در نظر گرفته میشود؛
تشخیص زود هنگام خطرات، قبل از اینکه سازمان را با مخـاطرات جـدی مواجـه کنـد و شناسایی فرصتهای کسب و کار، قبل از اینکه رقبا آن را تصاحب کنند.
با توجه به موارد فوق، نیاز به وجود هوش تجاری در سازمان برای اولین بار در سـطوح بـالای مدیریتی احساس میشود یها و از بالای هرم ساختار سازمانی به بخش زیرین منتقل میشود، ولـی برای ایجاد آن میبایست از پایینترین سطوح و لایههای شروع کرد. از دیدگاهی دیگر، یعنی از منظر معماری و فرایند، هوش تجاری به عنوان یـک چـارچوب ، کـه عامـل افـزایش کـارایی سـازمان و یکپارچگی فرایندهاست، در نهایت، بر فرایندهای تصمیمگیری در سطوح مختلف سازمانی متمرکز است. از نظر فناوری نیز هوش تجاری یک سیستم هوشمند است که با پردازش دقیقها داده ، نقطه دخالت سختافزار و نرمافزار در مغزافزارها اسـت (کروسلند و اسمیت، ۲۰۰۷). بـه بیـانتر ساده، هوش تجاری چیزی نیست جز فرایند بالابردن سوددهی سازمان در بازار رقابتی با اسـتفاده هوشمندانه از دادههای موجود در فرایند تصمیمگیری. در صـورتی کـه مفهـوم هـوش تجـاری بـه درستی درک و منتقل نشود، انتظارات مدیران به صورت ناگهانی افزایش مییابد و بـرآورده نشـدن این توقعات، مواردی از جمله سلب اطمینان افراد و بویژه مدیران از این سیستم را به دنبـال دارد؛ چرا که هوش تجاری فقط به دنبال کوتاه کردن مسیرهای پرس و جو در داخل اطلاعـات اسـت و به طور مستقل و بدون نیاز به اطلاعات مناسب، قادر به طرح پیشنهاد یا راهکاری نیست.
۲-۳-۲ هوش سازمانی
هوش سازمانی به معنای کسب دانش و اطلاعات جامع از همه عواملی است که بـر سـازمان تـأثیر میگذارد.منظور از همه عوامل، مشتریان، اربابرجوع، رقبـا، محـیط اقتصـادی، محـیط فرهنگـی، فرایندهای سازمانی(مالی، اداری، حفاظتی، تولیدی، منابع انسانی) است که بر کیفیـت تصـمیمهـای مدیریتی در سازمان تأثیر زیادی
دارند، هوش سـازمانی، سـازمان را بـرای تصـمیمگیـری در همه عوامل مؤثر بر سازمان و شرکتها توانمند میکند.هوش سازمانی، عبارت است از نظارت هدفمند بر محیط رقـابتی سـازمانهـا، بـا هـدف اخـذتصمیمهای راهبردی. هوشمندی رقابتی، مدیران ارشد سازمانها را، در هر سـطحی، قـادر میکند تصمیمهای خود را بر اساس آگاهی از اطلاعات بازار، راهکارهای سرمایهگذاری در کسـب و کـار و جزآن اتخاذ کنند. واژههای هوشمندی رقابتی، تحقیقات بازار و هوش سـازمانی ، عمومـاً ، معـادل یکدیگر استفاده میشود(کاهنار، ۱۹۹۵) به هر حال، هوش رقابتی، نسـبت بـه تحقیقـات بازار، اطلاعات گستردهتری را جمع آوری میکند (کالو و وایت[۳۷]، ۲۰۰۲: ۲۰۸).
۲-۳-۳مفهوم هوشمندی رقابتی
بر اساس تعریف دانشکده مدیریت فرانسه[۳۸] ، هوشمندی رقابتی عبارت است از هنر یافتن،جمع آوری، فرآوری و ذخیرهسازی اطلاعات، به منظور دسترسی و استفاده پرسنل در تمام سطوح سازمان، تاضمن شکل دادن به آینده سازمان، از وضعیت موجود نیز در قبال تهدیدات رقابتی حمایت کنند (www.escp-eap.net).
از دیدگاه این دانشکده مفهوم هوشمندی رقابتی به چهار مقوله اصلی قابل تقسیم است:
آگاهی از وضعیت بازار: که در آن عمدتاً اطلاعات مربوط به مشتریان، تامین کنندگان، خریداران و توزیع کنندگان گردآوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
آگاهی از وضعیت رقبا: که متمرکز بر مسائلی از قبیل سیاستهای قیمت گذاری، محصولات جانشین و سیاستهای توسعه رقبا است.
آگاهی فناوری و تکنیکی: که با تحقیقات پایه و کاربردی، کارخانجات، فرایندها و هنجارها و حق اختراع سروکار دارد.
آگاهی راهبردی– اجتماعی: که به مسائلی از قبیل قوانین، مسائل مالی و مالیاتی، مسائل سیاسی و اقتصادی و جنبههای اجتماعی و منابع انسانی میپردازد.
این چهار نوع از اطلاعات که در بسیاری از سازمانها به آن پرداخته میشود، عمدتاً رفتار و روندها اجتماعی را مورد مشاهده و تحلیل قرار میدهد.
۲-۳-۴ اخلاق و هوشمندی رقابتی
جاسوسی اقتصادی یک سوال و ابهام اخلاقی را در هوشمندی رقابتی به وجود آورده و این موضوع، خودیک ناکامی برای آن بوده و گاهی هم بـاعث غفلت از هوشمندی رقابتی میشود (این موضوع نباید اهمیت و اثرهوشمندی رقابتی بر موفقیت در تجارت را زیرسوال ببرد.) مهم اینکـــه اصول انجمن حرفهای هوشمندی رقابتی بر اساس یک چارچوب اخلاقی سفت و سخت استخراج شدهاند.
هدف هوشمندی رقابتی دزدیدن رازهای تجاری رقبا یا سایر داراییهای شخصی آنها نیست؛ بلکه ترجیحاً به شیوهای سیستماتیک، علنی، (قانونی) اطلاعاتی را گرداوری میکند که وقتی مرتب شدند و مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند، درک بهتری از ساختار، فرهنگ، قوتها و ضعفهای شرکتهای رقبا به ما بدهند (CI Handbook).
۲-۳-۵ استراتژی و هوشمندی رقابتی
مسلماً همیشه شرکتهای کوچک و بزرگ کاربرد بعضی از روشها را در مقابل رقیبانشان حفظ کردهاند بدون اینکه بدانند که این روش و سبک، همان هوشمندی رقابتی است. نمیتوان گفت که آنها نمیتوانند کارهای خیلی بهتر از آن انجام دهند و این (شناسایی روشهای بهینه) همان نیرویی است که در انجمن حرفهای هوشمندی رقابتی نهفته است. برداشت اعضای انجمن از هوشمندی رقابتی برخلاف گذشته، حرفهای ساختنروشهای آن است. این نه تنها شامل شناسایی منابع اطلاعاتی پایه، جمع آوری و آنالیز اطلاعات میشود، بلکه
شامل ابزارها و تکنیکهایی به منظور کاربردی ساختن آن نیز هست.
۲-۳-۶ وظایف و نقشهای هوشمندی رقابتی
برخی از وظایف و نقشهای هوشمندی رقابتی در جدول ۱ آمده است؛
جدول ۲-۱:وظایف و نقشهای هوشمندی رقابتی (اودنبرگ، ۲۰۰۸)
وظایف | نقشها |
بهگزینی رقابتی ایجاد نظام هشدار سریع کشف اطلاعات تاکتیکی معین مدیریت و توریع اطلاعات آموزش و توانمندیسازی پرسنل کمک به اخذ تصمیمهای راهبردی راهنمایی درباره نقاط کور |
دیدهبان سازمان برای جستجوی تغییرات مهم محیط که آینده شرکت را تحت تاثیر قرار میدهد. مشارکت فعالانه به عنوان راهنمای شرکت برای تعیین الزامات فرایند تصمیمگیری در سازمان دروازهبان سازمان برای هدایت جریان اطلاعات به داخل |
1-5-2- فرضیه اصلی دوم:
محافظه کاری در گزارشگری مالی بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش، تأثير معنادار دارد.
1-5-2-1محافظهكاري پايين در گزارشگري مالي بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش، تأثير معناداري دارد.
1-5-2-2محافظهكاري متوسط در گزارشگري مالي بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش، تأثير معناداري دارد.
1-5-2-3محافظهكاري بالا در گزارشگري مالي بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش، تأثير معناداري دارد.
1-6- تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش
1-6-1- متغیرهاي مستقل
متغیرهای مستقل این پژوهش شامل استراتژی های مدیریت سرمایه درگردش اقلام تعهدی و سطح محافظه کاری در گزارشگری مالی هستند.
1-6-1-1 استراتژی های سرمایه در گردش
اولین متغيرهاي مستقل پژوهش استراتژيهاي سرمايه درگردش میباشد، تعريف مفهومي اين متغير به شرح زير است:
استراتژي محافظه کارانه: استراتژي است که در آن نسبت سرمايه درگردش خالص و قدرت نقدينگي بيش از حد بالاست.
استراتژي جسورانه: در اين استراتژي بر خلاف استراتژي محافظه کارانه داراييهاي جاري شرکت در کمترين ميزان ممکن و در عوض بدهيها در بيشترين ميزان ممکن قرار دارد.
استراتژي ميانه رو: اين استراتژي حد وسط استراتژي محافظهکارانه و استراتژي جسورانه است و ميزان داراييها و بدهيهاي جاري يا در بيشترين مقدار ممکن، يا در کمترين مقدار ممکن در شرکت قرار دارد.
که به صورت متغيرهاي کيفي بوده و براي بررسي و تحليل آنها به صورت متغير کمی و در قالب نسبت جاري[15]، نسبتآني[16] و نسبت بدهيجاری[17] (رهنمای رودپشتی و کیایی، 1387) با متوسط صنعت مقايسه کرده و همانطور که بيان شد در حالتهاي مختلف بيانگراستراتژيهاي مختلف است(حسن پور و شیوا، 1388).
1-اگر نسبت جاري و آني هر دو بالاتر از متوسط صنعت باشند:
- نسبت بدهي جاری بالاتر از متوسط صنعت مورد انتظار است نشان دهنده انتخاب استراتژي ميانهرو است.
- نسبت بدهيجاری در حدود متوسط صنعت و يا کمتر از آن نشان دهنده انتخاب استراتژي محافظه کارانه است.
2- اگر نسبت جاري و آني هر دو کمتر از متوسط صنعت باشند:
- نسبت بدهيجاری پايينتر از متوسط صنعت مورد انتظار است نشان دهنده انتخاب استراتژي ميانهرو است.
- نسبت بدهي جاری در حدود متوسط صنعت و يابيشتر از آن نشان دهنده انتخاب استراتژي جسورانه است.
3- اگر يکي از دو نسبت جاري يا آني در حدود متوسط صنعت باشد و نسبت ديگر بالاتر از متوسط صنعت باشد:
- نسبت بدهي جاری بالاتر از متوسط صنعت مورد انتظار است نشان دهنده انتخاب استراتژي ميانهرو است.
- نسبت بدهيجاری در حدود متوسط صنعت و يا کمتر از آن نشان دهنده انتخاب استراتژي محافظه کارانه است.
منظور از «بالاتر» ،«پايينتر» و « در حدود» متوسط صنعت، در زير مشخص شده است:
بالاتر: بيش از ميانگين، با فاصله بيش از 25 درصد انحراف از ميانگين.
در حدود: بيشتر يا کمتر از ميانگين، با فاصله کمتر از 25 درصد انحراف معيار از ميانگين.
پايينتر: کمتر از ميانگين، با فاصله بيش از 25 درصد انحراف معيار از ميانگين.
هدف از اين تقسيم بندي در مقايسه با تقسيم بندي دو حالتي کمتر يا بيشتر از ميانگين، افزايش دقت و تفکيک استراتژيها براي حالت هاي نزديک به متوسط صنعت است (شاه ويسي و سلطانزاده،1391).
نسبت جاري: دارايي جاري بر بدهي جاري
نسبت آني: دارايي دارايي جاري پس از كسر موجودي كالا بر بدهي جاري
نسبت بدهي جاري: بدهي جاري بر كل داراييها(همان منبع).
1-6-1-2- محافظه کاری
محافظه کاری در گزارشگری مالی دیگر متغیر مستقل تحقیق بوده و به معنای عدم تقارن در برخورد با ویژگی قابلیت تایید درآمدها و هزینهها(سودها وزیانها) به منظور شناسایی در متن صورتهای مالی یا افشاء در یادداشتهای همراه است(باسو1997). هر چه عدم تقارن ویژگی قابلیت تایید به عنوان پیش نیاز در شناسایی درآمدها و هزینهها (سودها و زیانها) افزایش یابد درجه یا میزان محافظه کاری بکار گرفته شده در تهیه و تنظیم گزارشهای مالی نیز افزایش مییابد(رحمانی و همکاران1390).
مدل باسو:
باسو با بکارگیری بازده سهام برای اندازه گیری اخبار توانست میزان عدم تقارن زمانی در شناسایی اخبار بد و اخبار خوب را معیاری از رفتار محافظه کارانه مورد آزمون قرار دهد. زیرا این تفسیر از محافظه کاری رابطه سود-بازده را تحت تاثیر قرار میدهد. از این رو، باسو با بهره گرفتن از رابطه رگرسیونی زیر بین سود و بازده سهام، دریافت که پاسخ سود نسبت به اخبار بد(بازده منفی سهام) به هنگامتر از پاسخ سود نسبت به اخبار خوب(بازده مثبت سهام) است.
(1- 1)
دراین رابطه :
E = سود حسابداری
P= ارزش بازار حقوق صاحبان سهام
R= بازده سهام {تفاوت قیمت هرسهم شرکت در پایان دوره و قیمت هر سهم در ابتدای دوره بعلاوه تعدیلات ناشی از عایدات سهام (شامل سود،سهام جایزه و …) تقسیم بر قیمت هر سهم در ابتدای دوره}
D= متغیرمجازی {درصورتیکه اخبار بد وجود داشته باشد برابر یک ودر غیر اینصورت برابر با صفر است}
همچنین در این رابطه b2 ، پاسخ سود را نسبت به بازده های مثبت و b2+b3 ، پاسخ سود را نسبت به بازده های منفی اندازه گیری می کند. محافظه کاری بیانگر این است که b2+b3>b2 یعنی b3>0 باشد. باسو b3 را ضریب عدم تقارن زمان سود نامید و بدین ترتیب معیار عدم تقارن زمانی سود را معیاری برای اندازه گیری محافظه کاری معرفی کرد(کاوه مهرانی و همکاران، 1390).
در این پژوهش ضرایب محافظه کاری برای هر شرکت بوسیله مدل باسو استخراج شده، سپس، شرکتها براساس ضریب محافظه کاری مرتب شده و به سه گروه تقسیم شده اند. یک سوم بالای طیف به عنوان شرکتها با گزارشگری محافظه کارانه بالا، یک سوم پایین طیف به عنوان شرکتها با گزارشگری تندرو(بامحافظه کاری پایین) و مابقی به عنوان شرکتها با گزارشگری میانه رو(محافظه کاری متوسط) در نظر گرفته شده اند.
1-6-2- متغیر وابسته
دراین تحقیق متغیر وابسته کیفیت اقلام تعهدي میباشد. در توضیح آن باید گفت سود خالص قابل تفكيك به دو جزء نقدي و تعهدي ميباشد. جزء تعهدي سود در برگيرنده و منعكس كننده برآوردها و قضاوتهاي مديريت است که بطور بالقوه می تواند متأثر از انگیزه های منفعت جویانه وی نیز باشد. در تحقیق حاضر، جهت اندازهگيري کیفیت اقلام تعهدی از مدل دچو و ديچو (2002) استفاده شدهاست. اين مدل عبارت است از برازش رگرسيون اقلام تعهدي جاري بر جريانهاي نقدي عملياتي سه دوره قبلي، جاري وآتي. در این مدل فرض می شود که اقلام تعهدی با کیفیت بالا، در نهایت، به شکل جریانهای نقدی منعکس می شوند. این در حالی است که اقلام تعهدی که به طور صحیح برآورد نشدهاند، با جریان های نقدی ارتباط ضعیفتری دارند. انتظار میرود مدیرانی که محیط تجاری شرکت را بهتر میشناسند و از ریسکهای آن آگاهی بیشتری دارند، اقلام تعهدی را با دقت بالاتری برآورد کنند(جاکسون،2011)[18]. بر این اساس، چگونگی انعکاس جریانهای نقدی شرکت در اقلام تعهدی کل، از طریق مدل ذیل برآورد می شود.
(1-2) |
بخش اول: سیستم یکپارچه ارتباطات بازاریابی
واژه ارتباطات از ریشه لاتین کامیونیس گرفته شده است که معنی «مشترک» را دربر دارد. بنابراین مقصود از «ارتباطات» و «برقراری ارتباط» آن است که موارد مشترکی را با شخص یا اشخاص دیگر به وجود بیاوریم. فرایند ارتباطات از طریق رساندن اطلاعات، دانش، اندیشه ها و عقاید به افراد مورد نظر صورت میپذیرد. هدف از ارتباطات در برخی موارد تنها «اطلاعرسانی» است، اما گاه جهت «ترغیب نمودن» به کار میرود. به زغم برخی از دانشمندان که پیرامون اهمیت ارتباطات در سازمان سخن گفته، مطلب نوشته و تحقیق کردهاند. ارتباطات مثل خون در بدن انسان برای ادامه حیات، چسب برای چسباندن اشیاء، روغن برای نرم کردن، ریسمان برای بستن، نیرو برای رفتن و سرانجام مثل وسیلهای برای بستن و محکم کردن تمام روابط و تعلقاتی است که انسان با دیگران دارد. (فیلیپ و آرمسترانگ، ۱۳۷۹، ص ۱۷)
این فرازها و مثالها و استفاده از ارتباطات برای هر گروه و سازمان. جدا از بزرگی و کوچکی و حتی برای هر فرد انسانی در زندگی اجتماعی لازم است. علاوه بر آن هر عضو گروه برای برقراری ارتباط مناسب با دیگران باید قادر باشد خوب صحبت کند، خوب گوش کند و سنجیده جواب دیگران را در مواقع لازم بدهد. اعضای گروه باید قادر باشند که به نحو مؤثر و مناسبی با یکدیگر و دیگران ارتباط برقرار کنند تا بتوانند به اهداف مورد نظر برسند.
در یک تعریف ساده، ارتباطات عبارت است از «مبادله اطلاعات و کاری که بر روی آن برای انتقال آن با دیگران صورت میگیرد» کسی چیزی میگوید و سپس پاسخی در عمل و حرف یا حتی فکر میشنود. این پاسخ، ارتباطات است. برنده کسی است که به نحو مؤثر و مناسبتری، آن سخن و این پاسخ را گفته باشد. در پنجاه سال گذشته، فهم بشر از ارتباطات از یک معنای ساده گفتن، شنیدن و یا عمل و عکسالعمل به یک معنای پیچیده و همزمان و به روشی کاربردی تغییر کرده است. (محمدیان، ۱۳۷۹، ۹)
الگوهای فرایند ارتباطات
از نقطه نظر اندیشمندان مختلف فرایند ارتباطات به شکلهای متفاوتی بیان شده است، با توجه به تفکیک نظریههای فرایند ارتباطات، میتوان هر یک از نظریهها را به صورت جدول ۱-۲ مورد توجه و بررسی قرار داد. (قاسمی، ۱۳۸۲، ۲۷۸)
جدول ۱-۲: طبقهبندی نظریههای فرایند ارتباطات
نام متغیر | انواع طبقهبندی | شاخصهای طبقهبندی فرایند ارتباطات |
فرایند ارتباطات | مدل کارتر | سه وجهی: دهنده پیام، پیام، گیرنده پیام |
مدل شانون ـ ویور | پنج وجهی: منبع اطلاعات، وسیله انتقال، سر و صدا، دریافتکننده، مقصد | |
مدل میچل درایس | پنج وجهی: رمزگذاری، انتقال، وسیله، دریافت، رمزگشایی | |
مدل کتزوکان | هشت وجهی: منبع، به روز درآوردن، کشف کردن، دریافتکننده، از رمز خارج کردن، حلقه بازخور کشف کردن | |
مدل برلو | شش وجهی: منبع، رمزگردانی، پیام، مجرای ارتباطی، کشف رمز، گیرنده | |
مدل بیکر و ریموند | پنج وجهی: منبع پیام، به رمز درآوردن، کانال ارتباطی، از رمز خارج کردن پیام، گیرنده پیام |
۱) مدل کارتر[۷]
جان کاتر ارتباطات را به صورت زیر تعریف کرده است:
یک فرستنده پیام، پیامی را از طریق وسیله یا ابزاری به گیرنده پیام میفرستد که او به آن پاسخ میدهد. در نمودار ۱-۲ این مدل ترسیم شده است؛ (همان، ۲۷۹)
نمودار ۱-۲: مدل ارتباطات کارتر
الگوی مزبور نشان میدهد که هر یک ارتباط سه رکن اصلی وجود دارد. بدیهی است که اگر یکی از آنها حذف شود، ارتباط برقرار نمیگردد.
۲) مدل شانون ـ ویور[۸]
یکی از نخستینهای مدل فرایند ارتباطی که بسیار مقبولیت پیدا کرد، مدل شانون ـ ویور بود. چون شانون و ویور نظریهپرداز اطلاعات بودند در مدل آنان که بر انتقال اطلاعات تأکید شده است.
نمودار ۲-۲ این مدل را نشان میدهد. بخشهای عمده مدل مذکور را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد: (افچه، ۱۳۸۰، ۱۹۹)
منبع اطلاعات، وسیله انتقال، سر و صدا، دریافتکننده، مقصد.
نمودار ۲-۲: مدل ارتباطی شانون ـ ویور