فهرست منابع ……………………………………………………………………………………………………………………………..۱۵۵
ضمائم………………………………………………………………………………………………………………………………………….۱۶۶
فهرست جداول
جدول۲-۱: خلاصه چارچوب نظری ۴۹
جدول ۳-۱: جمعیت کل دانشکده فنی مهاجر و نمونه اتخاذ شده از آن به تفکیک جنس و مقطع تحصیلی ۵۸
جدول ۳-۲: جمعیت کل دانشگاه هنر و نمونه اتخاذ شده از آن به تفکیک دانشکده، جنس و مقطع تحصیلی ۵۸
جدول ۳-۳: جمعیت کل و نمونه اتخاذ شده از دانشگاه اصفهان به تفکیک دانشکده، جنس و مقطع تحصیلی ۵۹
جدول ۳-۴: جمعیت کل دانشگاه صنعتی اصفهان و نمونه اتخاذ شده از آن به تفکیک دانشکده، جنس و مقطع تحصیلی ۶۰
جدول ۳-۵: جمعیت کل دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و نمونه اتخاذ شده از آن به تفکیک دانشکده، جنس و مقطع تحصیلی ۶۱
جدول ۳-۶: جهتگیری دینی بنیادگرایانه همراه با بارهای عاملی اختصاص یافته ۶۳
جدول ۳-۷:جهتگیری دینی سروش همراه با بارهای عاملی اختصاص یافته ۶۴
جدول ۳-۸: جهتگیری دینی آلپورت همراه با بارهای عاملی اختصاص یافته ۶۴
جدول ۳-۹: جهتگیری دینی وبر همراه با بارهای عاملی آن ۶۵
جدول ۳-۱۰: : جهتگیری دینی جان هیک به همراه بارهای عاملی آن ۶۶
جدول ۳-۱۱: جهتگیری دینی سکولاریستی و بارهای عاملی آن ۶۷
جدول ۳-۱۲:ضریب همبستگی پیرسون بین انواع جهتگیری دینی ۶۸
جدول ۳-۱۳: ضریب همبستگی پیرسون بین پلورالیسم و انواع جهتگیری دینی ۶۸
جدول ۳-۱۴: ضریب همبستگی پیرسون بین بنیادگرایی و انواع جهتگیری دینی ۶۹
جدول ۳-۱۵: میزان آلفای کرونباخ برای متغیرهای مستقل تحقیق ۷۰
جدول ۳-۱۶: میزان آلفای کرونباخ برای متغیر وابسته تحقق ۷۰
جدول ۴-۱: توصیف پاسخگویان در متغیرهای جمعیتشناختی ۸۲
جدول ۴-۲: توزیع پاسخگویان برحسب شاخصهای سکولاریسم ۸۴
جدول ۴-۳: توصیف پاسخگویان برای متغیر سکولاریسم ۸۴
جدول ۴-۴: توزیع دیدگاه دانشجویان در قالب دیدگاه سکولاریستی ۸۵
جدول ۴-۵: توزیع پاسخگویان برحسب شاخصهای بنیادگرایی ۸۵
جدول ۴-۶: آمارههای توصیفی برای متغیر بنیادگرایی ۸۶
جدول ۴-۷: توزیع دیدگاه دانشجویان در قالب دیدگاه بنیادگرایی ۸۷
جدول ۴-۸: توزیع پاسخگویان برحسب شاخصهای تکثرگرایی ۸۸
جدول ۴-۹: توزیع دیدگاه دانشجویان در قالب دیدگاه تکثرگرایی ۸۹
جدول ۴-۱۰: توزیع پاسخگویان برحسب شاخصهای جهتگیری دینی درونی ۹۰
جدول ۴-۱۱: توزیع دیدگاه دانشجویان در قالب جهتگیری دینی درونی ۹۰
جدول ۴-۱۲: توزیع پاسخگویان برحسب شاخصهای جهتگیری دینی بیرونی ۹۱
جدول ۴-۱۳: توزیع دیدگاه دانشجویان در قالب جهتگیری دینی بیرونی ۹۲
جدول ۴-۱۴:توزیع پاسخگویان برحسب شاخصهای جهتگیری دینی اینجهانی ۹۲
جدول ۴-۱۵:توزیع دیدگاه دانشجویان در قالب جهتگیری دینی اینجهانی ۹۳
جدول ۴-۱۶:توزیع پاسخگویان برحسب شاخصهای جهتگیری دینی آنجهانی ۹۳
جدول ۴-۱۷: توزیع دیدگاه دانشجویان در قالب جهتگیری دینی آنجهانی ۹۴
جدول ۴-۱۸:توزیع پاسخگویان برحسب شاخصهای جهتگیری دینی مصلحتاندیش ۹۴
جدول ۴-۱۹:آمارههای توصیفی برای متغیر جهتگیری دینی مصلحتاندیش ۹۵
جدول ۴-۲۰:توزیع دیدگاه دانشجویان در قالب جهتگیری دینی مصلحتاندیش ۹۵
جدول ۴-۲۱:توزیع پاسخگویان برحسب شاخصهای جهتگیری دینی معرفتاندیش ۹۶
جدول ۴-۲۲:آمارههای توصیفی برای متغیر جهتگیری دینی معرفتاندیش ۹۶
جدول ۴-۲۳:توزیع دیدگاه دانشجویان در قالب جهتگیری دینی معرفتاندیش ۹۷
جدول ۴-۲۴:توزیع پاسخگویان برحسب شاخصهای جهتگیری دینی تجربتاندیش ۹۸
جدول ۴-۲۵:آمارههای توصیفی برای متغیر جهتگیری دینی معرفتاندیش ۹۸
جدول ۴-۲۶: توزیع دیدگاه دانشجویان در قالب جهتگیری دینی تجربت اندیش ۹۹
نتایج تحقیق نشان میدهد، بین کلر آب استخرهای مورد مطالعه و میزان استاندارد تفاوت معنیداری در سطح ۰۵/۰ > P وجود دارد و میانگین کلر آب استخرهای مورد مطالعه کمتر از میزان استاندارد آن است که نشان دهنده شرایط نامناسب بهداشت آب استخرها میباشد و بر اساس تحقیقات شادزی و همکاران (۱۳۸۰) و زکزلوسکی(۱۹۹۴) کاهش کلر در استخر با افزایش آلودگی باکتریایی و رشد قارچها رابطه دارد و خطری جدی و تهدید کننده برای سلامتی استفاده کنندگان به ویژه در درازمدت برای آنانکه دائم در محیط استخر هستند میباشد.
سازمان بهداشت جهانی[۷۵] (WHO) میزان کلر را دراستخرها بین ۱ تا ۳ میلیگرم در لیتر پیشنهاد کرده است[۱۲۵] و پیشنهاد فدراسیون نجاتغریق و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایران دردامنه ۱ تا ۵/۳ میلیگرم در لیتر میباشد و با توجه به معیارهای به دست آمده بهترین میزان مقدار کلر ۲ میلی گرم در لیتر میباشد که از لحاظ بهداشتی بسیار مناسب میباشد و غالب موجودات ذره بینی را از بین خواهد برد [۲و۶۳و۹۱و۱۲۳و۱۲۵] .
ایماندل(۱۳۷۵)، مهدینژاد (۱۳۸۲)، جابری (۱۳۸۲)، اقبالی (۱۳۸۳)، دیندارلو (۱۳۸۴)، باریک بین وهمکاران(۱۳۸۴)، نانبخش و همکاران (۱۳۸۴)، استرمان و همکاران (۱۹۸۴)، زکزلوسکی (۱۹۹۴)، الخطیب وصلاح (۲۰۰۳)، اَبدو و همکاران (۲۰۰۵) ورابی وهمکاران (۲۰۰۷) همگی در تحقیقات خود نتیجه گرفتهاند که مقدار کلر استخرهای مورد مطالعه آنها با استانداردها مطابقت ندارد که در تأیید فرضیه اول میباشد.
تعداد دفعات کنترل کلر
بر اساس نتایج تحقیق بین تعداد دفعات کنترل کلر آب استخرها و شاخص استاندارد آن تفاوت معنیداری درسطح ۰۵/۰ > P وجود دارد وتعداد دفعات کنترل کلر آب استخرها از شاخص استاندارد کمتر است. تعداد دفعات کنترل کلر که از طرف فدراسیون نجاتغریق جمهوری اسلامی ایران ۳ بار در روز تعیین شده است و انجمن YMCA[76] عنوان کرد که در استخرهای سرپوشیده حداقل باید هر دو ساعت یک بار آزمایش آب انجام شود اگر چه ساعتی یک بار نتایج بهتری دارد و استاندارد آن ۳ بار در روز میباشد [۲و۶۳و۹۱و۱۲۳و۱۲۵]. اقبالی(۱۳۸۳) تعداد دفعات کنترل کلر آب استخرها را کمتر از استاندارد گزارش کرده است. سلیمانی (۱۳۷۶)، عنوان نموده ۵/۷۷ % از استخرها روزانه یک بار جهت آزمایش آب از کلرسنج استفاده میکنند و ۱۰% ماهی یک بار و ۱۰% هیچگاه استفاده نمیکنند. جابری (۱۳۸۲) تکرار دفعات کنترل کلر باقیمانده را کمتر از ۳ بار در روز عنوان نموده است که نتایج سه تحقیق فوق با این تحقیق مطابقت دارد. بهترین روش کنترل کلر آب استخر با کلرسنج بلافاصله بعد از استفاده یک نوبت از استخر است که دقیقاً مشخص میکند آب استخر در چه وضعیتی است.
pH آب
در آزمون فرضیه اول مشخص گردید که بین میزان pH آب استخرها و شاخص استاندارد آن تفاوت معنیداری وجود دارد و میزان pH آب استخرها از شاخص استاندارد بالاتر است. با توجه به این که بهترین دامنه استاندارد در سطح بینالمللی بین ۲/۷ تا۶/۷ میباشد و در نتیجه بهترین مقدار برای pH آب استخرها عدد ۴/۷ میباشد[۶۳و۹۱و۱۲۳و۱۲۵]. در نتایج به دست آمده آب استخرها اکثراً به طرف pH بالا و در نتیجه میل به حالت بازی دارند که این مسأله باعث سوزش پوست، قرمزی و سوزش چشم میشود وچنانچه pH بالا طولانی مدت شود باعث ایجاد جرم در صافیها و لولههای حرارتی میشود و مهمتر از آن pH بالا باعث کاهش بازده کلری است که به منظور ضدعفونی به آب اضافه شده است ودیندارلو (۱۳۸۴) و دادسول (۱۹۹۶) در تحقیقات خود حفظ مقدار pHآب استخرها را در دامنه مناسب یکی از نکات عمده برای پیشگیری از آلودگی میکروبی دانستهاند. مهدینژاد (۱۳۸۲)، اقبالی (۱۳۸۳) نان بخش و همکاران (۱۳۸۴) الخطیب وصَلاح (۲۰۰۳) همگی نتیجه گرفتهاند که مقدار pHاستخرهای مورد مطالعه آنها با شاخص استاندارد مطابقت ندارد که در تأیید این فرضیه میباشد.
باریکبین وهمکاران (۱۳۸۴)، استرمان و همکاران (۱۹۸۴)، رابی و همکاران(۲۰۰۷) وزکزلوسکی (۱۹۹۴) همگی pH آب اکثر استخرهای مورد مطالعه خود را در حد استاندارد گزارش کردهاند که نتایج این تحقیقات با فرضیه اول مطابقت ندارد نتیجه اینکه تنظیم pH یکی از فاکتورهای مهم بهداشتی برای آب استخرها میباشد وعدم رعایت میزان استاندارد آن باعث بسیاری از مشکلات برای شناگران و تأسیسات استخر میشود.
در آزمون فرضیه اول مشخص گردید که بین تعداد دفعات کنترل میزان pH آب استخرها وشاخص استاندارد آن تفاوت معنیداری وجود دارد و تعداد دفعات کنترل میزان pH آب استخرها از شاخص استاندارد کمتر است. به مانند فرضیه دو انجمن YMCA معتقد است که pH آب استخرهای سرپوشیده هر دو ساعت یک بار باید آزمایش شود اگر چه ساعتی یک بار نتایج بهتری دارد، استاندارد تعداد دفعات کنترل میزانpH حداقل ۳ بار در روز می باشد[۲و۸۰و۱۲۵].
بهترین روش پیشنهادی برای کنترل pH آب استخرها بلافاصله هر نوبت استفاده است. با توجه به اینکه شاخص استاندارد برای کنترل pH آب استخر سه بار در روز میباشد ولی یافتههای تحقیق نشان میدهد که با توجه به میانگین بدست آمده استاندارد رعایت نمیشود. اقبالی (۱۳۸۳) کنترل pH آب را کمتر از سه بار در روز گزارش کرده است. که با این فرضیه مطابقت دارد. جابری (۱۳۸۲) تعداد دفعات کنترل pH آب را سه بار در روز ذکر میکند که با فرضیه فوق مطابقت ندارد. نتیجه اینکه برای شفاف ماندن آب استخر و پیشگیری از اسیدی و بازی شدن خارج از استاندارد ضروری است کنترل pH حداقل سه بار در روز کنترل شود.
درجه حرارت آب
در فرضیه اول تحقیق نشان میدهد که بین میزان درجه حرارت آب استخرها وشاخص استاندارد آن تفاوت معنیداری وجود ندارد و درجه حرارت آب استخرها با شاخص استاندارد بالاتر تفاوت وجود ندارد. برای استخرهای شنا سرپوشیده بهترین استاندارد درجه حرارت آب ۲۶ تا ۲۷ درجه سانتیگراد میباشد[۶۳و۹۱و۱۲۳و۱۲۵]. با توجه به یافتههای تحقیق میانگین ۲۳/۲۷ درجه سانتیگراد، درجه حرارت مناسبی میباشد. نتایج تحقیقات باریک بین و همکاران (۱۳۸۴)، زکزلوسکی (۱۹۹۴)، اَبدو و همکاران (۲۰۰۵) نشان میدهد که دمای آب استخرهای مورد مطالعه آنها مطابق با استانداردها است، که با این پژوهش مطابقت دارد. اقبالی (۱۳۸۳)، نان بخش و همکاران (۱۳۸۴)، استرمان و همکاران (۱۹۸۴)، الخطیب و صَلاح (۲۰۰۳) و رابی و همکاران (۲۰۰۷) میانگین درجه حرارت استخرهای مورد مطالعه خود را بالاتر از حد استاندارد گزارش کردهاند که با این فرضیه مطابقت ندارد.
فدراسیون جهانی شنا استاندارد آب را برای مسابقات رسمی ۲۶ درجه سانتیگراد تعیین کرده است[۸۹]. هر چند برای شنای تفریحی در جامعه ما عادت به آبگرمتر متداول شده است ولی هر چه آب استخرها گرمتر باشد فعالیت ورزشی در آن مشکلتر میشود و گرم شدن خارج از استاندارد آب استخرها میتواند یکی از عوامل مؤثر خراب شدن آب باشد و دلیل آن اثر گرما بر روی عوامل شیمیایی آب مثل pH میباشد و آبگرم شرایط رشد جلبکها را فراهم میکند و باعث ناتوانی و ضعف برای شناگران و جدا شدن املاح بیشتری از بدن آنها و آلودگی بیشتر آب استخر میشود.
در این تحقیق مشخص شد که بین میزان فاصله زمانی کنترل میزان درجه حرارت آب استخرها و شاخص استاندارد آن تفاوت معنیداری وجود دارد. شاخص استاندارد حداقل ۳ بار در روز میباشد که باید توسط مسئول فنی یا مدیریت استخر میزان درجه حرارت آب کنترل شود[۲و۶۳و۹۱و۱۲۳و۱۲۵]. اقبالی (۱۳۸۳) کنترل pH آب را کمتر از سه بار در روز گزارش کرده است. سلیمانی (۱۳۷۶) نتیجه گرفته ۵/۶۲% استخرها هیچگاه درجه حرارت را کنترل نمیکنند و فقط ۵/۲۷% از استخرها هر روز درجه حرارت آب را کنترل میکنند و ۵/۷% یک روز در میان کنترل میکنند که یافتههای فوق با این تحقیق مطابقت دارد. نتیجه اینکه درجه حرارت آب به علت فعل و انفعالاتی که انجام میگیرد حداقل ۳ بار در روز ضروری است هر چند اخیراً شناورهای کوچک و بسیار مناسبی که به بازار آمده، میتوان به شکل دائم آن را در داخل استخر قرار داد و هر لحظه درجه حرارت آب را با این شناورهای مخصوص اندازهگیری کرد.
شست وشوی معکوس
این تحقیق نشان میدهد که بین میزان تکرار شستوشوی معکوس فیلترها (بک واش) استخرها و شاخص استاندارد آن تفاوت معنیداری وجود دارد. یافتهها نشان میدهد که تقریباً در ۱۰۰% استخرها هفتهای یک بار بک واش میشود و شاخص استاندارد برای این شست و شو هفتهای یک بار میباشد[۷۴و۸۰)]. سلیمانی، حبیب (۱۳۷۶) نتیجه گرفت که در ۷۰% استخرها عمل بک واش به طور منظم صورت گرفته که با این تحقیق مطابقت دارد. تمیز کردن فیلترها توسط شست و شوی معکوس برای بهداشت آب بسیار ضروری است ولی چنانچه صافیها کهنه باشد تعداد بک واش بالا میرود که از لحاظ فنی برای دستگاه تصفیه استخر مضر است.
جاروب استخر
یافتههای تحقیق نشان میدهد که بین میزان تعداد دفعات جاروب استخرها و شاخص استاندارد آن تفاوت معنیداری وجود دارد و تعداد دفعات جاروب استخرها در هفته از میزان استاندارد کمتر است. طبق استاندارد باید همه روزه قبل از استفاده از استخر معمولاً صبح زود استخر جاروب بخورد[۷۴و۸۰]. اقبالی (۱۳۸۳) دفعات جاروب استخرهای تهران را کمتر از شاخص استاندارد گزارش کرده است که با این تحقیق مطابقت دارد. سلیمانی (۱۳۷۶)، نتیجه گرفتند که در ۹۰% استخرها کف استخر به طور منظم جاروب شده است، که با این تحقیق مطابقت ندارد. نتیجه اینکه درطی شب املاح معلق در آب تهنشین میشود و جاروب صبحگاهی استخرها به بکواش، بهداشت و شفافیت آب بسیار کمک میکند.
آزمون باکتریولوژی آب
این تحقیق نشان داد که بین تعداد دفعات باکتریولوژی آب ۹۵٪ استخرهای شنای استان گیلان و شاخص استاندارد آن تفاوت معنیداری وجود دارد و تعداد دفعات آزمون باکتریولوژی آب استخرهای شنا از میزان استاندارد کمتر است. طبق اعلام وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایران استاندارد تکرار این آزمون حداقل هفتهای یکبار میباشد که توسط بازرسان بهداشت محیط وزارت بهداشت انجام میشود و همچنین نشان دهنده میزان بازرسی بازرسان وزارت بهداشت از استخرها میباشد. سلیمانی (۱۳۷۶) اشاره کرده که در ۵۰% استخرها ماهی یک بار و در ۲۰% از آنها اصلاً این آزمایش انجام نمیشود و در ۵/۱۷% هر ۱۵ روز یکبار در ۵/۱۲% هفتهای یک بار انجام میگیرد که با یافتههای این تحقیق مطابقت دارد. نقاب و همکاران (۱۳۸۳) و باریک بین و همکاران (۱۳۸۴) بر ضرورت نظارت دقیقتر مسئولین و متولیان امور بهداشت محیط بر کنترل بهداشتی استخرها و انجام آزمون باکتریولوژی تأکید دارند و در غیاب چنین نظارتی استخرهای آلوده منبع خطر بالقوهای جهت انتقال عفونتها و بیماریهای قارچی به شناگران به شمار میآیند. با توجه به اهمیت کنترل باکتریولوژی آب استخر و پیشگیری از هر نوع آلودگی به خصوص در زمانی که حالت آب بحرانی است باید نمونه آب به آزمایشگاه فرستاده شود و مورد آزمایش قرار گیرد و مدیران استخرها نیز از نتایج این آزمایش مطلع شوند.
شفافیت آب
یافتهها نشان میدهد بین میزان شفافیت آب استخرها و میزان استاندارد تفاوت معنیداری وجود ندارد و اکثر استخرهای مورد مطالعه دارای آب شفافی بودهاند که با نتایج تحقیقات نان بخش و همکاران (۱۳۸۴) و الخطیب و صَلاح (۲۰۰۳) تفاوت وجود دارد و شفافیت آب استخرهای مورد مطالعه آنها وضعیت نامطلوبی دارد که با نتایج این تحقیق مطابقت ندارد. جابری (۱۳۸۲) اشاره کرده دلیل کدورت آب استخرها وجود ذرات معلق در آب میباشد. در نتیجه شفافیت آب برای تشخیص عمق آب و ایجاد شرایط دلپذیر و خوشآیند و مطلوب برای استفاده کنندگان ضروری است.
۵-۳-۲ میزان بهداشت استخرها ( سرویسهای بهداشتی، محوطه رختکن و محوطه داخلی استخرها )
بهداشت استخرها درسه بخش: ۱- بهداشت سرویسهای بهداشتی ۲- بهداشت رختکن و دوشها ۳- بهداشت محوطه داخلی، در استخرهای نمونه تحقیق مورد بررسی قرار گرفت .
بهداشت سرویسهای بهداشتی
نتایج تحقیق نشان میدهد ، بین وضعیت بهداشتی سرویسهای بهداشتی با مقادیر متوسط و استاندارد تفاوت معنیداری وجود دارد و وضعیت بهداشتی سرویسهای بهداشتی استخرها با میانگین ۷۷/۳ پایینتر از حد استاندارد است و از وضعیت نامطلوبی برخوردار است. در تحقیق آذرافروز (۱۳۷۸) ۵۲% استخرها فاقد توالت بهداشتی بودند و در پژوهش جابری و همکاران (۱۳۸۳) ثابت شد که ۴۰% از سرویسهای بهداشتی سالنهای ورزشی مشهد فاقد شرایط بهداشتی هستند که با این تحقیق مطابقت دارد. غیر استاندارد بودن وضعیت بهداشتی سرویسهای بهداشتی باعث انتقال آلودگی از این مکان به آب استخر از طریق استفاده کنندگان میشود، باید توجه داشت که با اصلاح این مکان از نظر تعداد دستشوییها، زبالهدانها، دربها و پنجرهها، حوضچه کل، سیستم تهویه و مایع دستشویی میتوان شرایط استاندارد بهداشتی را به وجود آورد.
بهداشت رختکن و دوشها
نتایج تحقیق نشان میدهد، بین وضعیت بهداشتی رختکن و دوشهای استخرها با مقادیر متوسط و استاندارد تفاوت معنیداری وجود دارد و وضعیت بهداشتی رختکن و دوشها با میانگین (۲۸/۴) پایینتر از حد استاندارد است. بر اساس تحقیقات ایماندل (۱۳۷۵)، نان بخش (۱۳۸۴)، دیندارلو (۱۳۸۴)، باریک بین (۱۳۸۴)، کاظمی فر (۱۳۸۵) و لیگوری و همکاران (۲۰۰۷) افراد آلوده میتوانند استخرها را آلوده کنند و یکی از راههای جلوگیری از ورود آلودگی قارچی و میکروبی به استخر بهسازی بهداشتی محیط استخر، مخصوصاً قسمت رختکن و دوشها میباشد، مهمترین قسمت در جلوگیری از ورود آلودگی به استخر، دوشها میباشند که باید از نظر بهداشتی استاندارد باشد. برای استاندارد کردن شرایط بهداشتی قسمت رختکن و دوشها باید کفشداری و دمپایی در سایز، تعداد و جنس مناسب، قبل از ورود به رختکن وجود داشته باشد، کمد در ابعاد، تعداد و جنس استاندارد در رخت کن، سیستم تهویه برای رختکن و دوشها به صورت جداگانه و شامپو در کنار هر دوش نیز وجود داشته باشد و تعداد دوشها مناسب با تعداد استفاده کنندگان و دارای شیرآب گرم و سرد با دمای مناسب باشد.
بهداشت محوطه داخلی
نتایج تحقیق نشان میدهد، بین وضعیت بهداشتی محوطه داخلی استخرها با میانگین۶۲/۴ از وضعیت مناسب برخوردار است، با توجه به تحقیقات نان بخش (۱۳۸۴) ، دیندارلو (۱۳۸۴) و کاظمیفر (۱۳۸۵) یکی ازعوامل آلودگی میکروبی و قارچی استخرها غیر بهداشتی بودن محیط استخر میباشد و عدم رعایت بهداشت در محوطه داخلی استخر باعث آلودگی آب استخر میشود و با توجه به یافتههای تحقیق میتوان انتظار داشت که آلودگیهای این قسمت به آب استخر منتقل نشود و بر اساس تحقیقات نمری و همکاران (۲۰۰۲)، آنا و همکاران (۲۰۰۴) و کایدوس و همکاران (۲۰۰۸) یکی از موارد مهم بهداشتی محوطه داخلی استخر تهویه مناسب برای دفع گاز کلر منتشر شده از کلر آب استخر میباشد و بر اساس تحقیقات نان بخش و همکاران (۱۳۸۴)، دیندارلو (۱۳۸۴) و کاظمیفرد و همکاران (۱۳۸۵) از دیگر موارد مهم، وجود حوضچه کلر استاندارد در قسمت ورودی به محوطه داخلی استخر برای جلوگیری از ورود آلودگی است، که موارد فوق در استخرهای مورد مطالعه رعایت شده است.
۵-۳-۳- وضعیت ایمنی استخرها
ایمنی استخرها در سه بخش: ا- ایمنی سرویسهای بهداشتی ۲- ایمنی رختکن و دوشها ۳- ایمنی محوطه داخلی در استخرهای نمونه تحقیق مورد بررسی قرار گرفت.
ایمنی سرویسهای بهداشتی
نتایج تحقیق نشان میدهد، بین وضعیت ایمنی سرویسهای بهداشتی با مقادیر متوسط و استاندارد تفاوت معنیداری وجود دارد و وضعیت ایمنی سرویسهای بهداشتی با میانگین ۲۳/۴ پایینتر از حد استاندارد است و از نظر ایمنی وضعیت مناسبی برخوردار نیست و این به دلیل لغزنده بودن کف پوش، عدم وجود روشنایی مناسب و وضعیت نامناسب دربها و پنجرهها است.
ایمنی رختکن و دوشها
نتایج تحقیق نشان میدهد، بین وضعیت ایمنی رختکن و دوشها با مقادیر متوسط و استاندارد تفاوت معنیداری وجود دارد و وضعیت ایمنی رختکن و دوشهای استخرها با میانگین ۶۸/۲ پائینتر از حد استاندارد است و قسمت رختکن و دوشها از نظر ایمنی در وضعیت نامطلوبی قرار دارد و این شرایط به دلیل لغزنده بودن کفپوشها، عدم وجود چراغ روشنایی اضطراری، سیستم هشدار دهندۀ آتشنشانی و خطر، جاذب سر و صدا، تابلو قوانین و مقررات استفاده از استخر و علائم هشدار دهنده ایمنی در رختکن و دوشهای اکثر استخرهای مورد مطالعه است.
ایمنی محوطه داخلی
نتایج تحقیق نشان میدهد، بین وضعیت ایمنی محوطه داخلی با مقادیر متوسط و استاندارد تفاوت معنیداری وجود دارد و وضعیت ایمنی محوطه داخلی استخر با میانگین ۱۰/۳ پائینتر از حد استاندارد است و محوطه داخلی استخر از نظر ایمنی در وضعیت نامطلوبی قرار دارد، مهمترین مکان استخر از لحاظ ایمنی محوطه داخلی استخر است که بر طبق تحقیق هاروار و همکاران (۲۰۰۰) سالانه در آمریکا ۴۸۰۰ نفر شناگر جان خود را به خاطر حوادث در کنار استخرها از دست میدهند و تعداد زیادی هم دچار صدمات مغزی میشوند در این مکان باید استانداردهای ایمنی به نحو مطلوبی رعایت شود که در غیر این صورت باعث به وجود آمدن حوادث جبران ناپذیری از جمله غرق شدن افراد در استخرها میشود، از مهمترین عواملی که باعث ایجاد شرایط غیر استاندارد در این قسمت شده است نامناسب بودن چراغهای روشنایی اضطراری، نشانههای هشدار دهنده عمق و ایمنی، خط شناور جداسازی قسمت عمیق از کم عمق، سیستم روشنایی، پلکانها و خروجی اضطراری و لغزنده بودن کفپوشها میباشد. گرین (۱۹۸۰)، نیلسون و فروند (۲۰۰۳) باتزِنهِرت و استیکر (۲۰۰۷) برای جلوگیری از حوادث و ایجاد شرایط ایمنی بیشتر در محوطه داخلی استخر، استفاده از پلههای دارای حفاظ، کفپوشهای غیرلغزنده در پیادهروها، نصب تابلوهای هشدار دهنده، از بین بردن لبههای تیز در دیوارها و کفپوش و جمع آوری وسایل اضافی از سطح استخر را پیشنهاد میکنند.
به طور کلی در استخرها وضعیت ایمنی همه بخشها غیر استاندارد و نامطلوب میباشد. در تحقیقات رحیمی و همکاران (۱۳۸۱) و الهی (۱۳۸۳) وضعیت ایمنی استادیوم های فوتبال را نامناسب گزارش کردهاند و جابری و همکاران (۱۳۸۳) وضعیت ایمنی سالنهای ورزشی مشهد را در سطح پایین گزارش کرده و در پژوهش پارسی (۱۳۸۶) نیز سطح ایمنی فضاهای ورزشی مدارس کشور را در سطح نامطلوب گزارش کرده است که با یافتههای این تحقیق مطابقت دارد. هُن (۲۰۰۸)، پرن و همکاران (۱۹۷۷)، فرگوسن و همکاران (۱۹۸۳)، نیلسون و فروند (۲۰۰۳) و لیگوری و همکاران (۲۰۰۷) همگی در تحقیقات خود برای جلوگیری از غرق شدن افراد بر افزایش ایمنی استخرهای شنا تأکید دارند، در نتیجه عدم رعایت استانداردهای ایمنی به معنی عدم پیشگیری کامل از بروز حوادث در استخرها میباشد که منجر به بروز آسیبها میشود و گاهی ممکن است منجر به مرگ شود.
۵-۳-۴ – میزان امتیاز امکانات معلولین
نتایج تحقیق نشان میدهد بین وضعیت استخرها برای استفاده معلولین از استخر با مقادیر متوسط و استانداردها تفاوت معنیداری وجود دارد و وضعیت استخرها برای استفاده معلولین با میانگین ۱۵/۲ پایینتر از حد استاندارد قرار دارد وضعیت آن کاملاً نامناسب است و نشان میدهد که معلولین نمیتوانند از استخر استفاده کنند یا استفاده از استخر برای آنها بسیار مشکل است و این شرایط به دلیل عدم وجود نردبان مخصوص برای ورود معلولین به داخل آب و تجهیزات الکتریکی برای جابهجایی معلولین، محل تعویض لباس و دوشگرفتن مخصوص معلولین، توالت مخصوص معلولین و نبود رمپ در ورودی اکثر استخرهای مورد مطالعه است.
۵-۳- ۵- وسایل ایمنیونجات
نتایح تحقیق نشان میدهد بین وضعیت وسایل ایمنی و نجات با مقادیر متوسط و استانداردها تفاوت معنیداری وجود دارد و وضعیت وسایل ایمنی و نجات با میانگین ۹۲/۲ پائینتر از حد استاندارد است، منظور از وسایل ایمنی و نجات وسایلی است که ناجیان غریق برای نجات افراد از غرق شدن از آن استفاده میکنند(حلقه نجات ، بویه و عصای نجات) و وسایل کمکهای اولیه (برانکارد، کپسول اکسیژن و جعبه کمکهای اولیه) میباشد. بر طبق تحقیق گرین (۱۹۸۰) کمبود وسایل کمکهای اولیه باعث افزایش آسیبهای نخایی در استفاده کنندگان از استخر میشود. سلیمانی (۱۳۷۶) وضعیت وسایل و تجهیزات نجات و کمکهای اولیه در سطح پایین گزارش کرده است که با نتایج این تحقیق مطابقت دارد.
۵-۳-۶- میزان ویژگیهای مسابقهای استخرها
نتایج تحقیق نشان میدهد، بین وضعیت استخرها برای برگزاری مسابقات شنا با مقادیر متوسط و استاندارد تفاوت معنیداری وجود دارد و وضعیت استخرها برای برگزاری مسابقات شنا با میانگین ۱/۲ پایینتر از حد استاندارد است و بیشتر استخرهای مورد مطالعه را فقط میتوان برای شنای تفریحی و آموزش شنا استفاده کرد و برای برگزاری مسابقات شنا مناسب نمیباشند واین شرایط به دلیل غیر استاندارد بودن طول و عرض و عمق کاسه استخر عدم وجود یا نامناسب بودن خط T شنا، سکوی استارت و سکوی تماشاچی در اکثر استخرهای مورد مطالعه میباشد. الهی (۱۳۸۳) وضعیت امکانات و ویژگیهای زمین مسابقه استادیومهای فوتبال را نامناسب گزارش کرده است که با این تحقیق مطابقت دارد.
۵-۳-۷- وضعیت نیروی انسانی (مدیران-مسولان فنی و ناجیان)
نتایج تحقیق نشان میدهد که متوسط سن مدیران ۵۲/۳۹ سال میباشد، درحالیکه مسنترین مدیر ۵۹ و جوانترین مدیر ۲۷ سال سن دارد. میانگین سابقه کار مدیران ۶۷/۴ سال می باشد، اما حداکثر و حداقل سابقه کار مدیران به ترتیب ۲۱ و ۱ سال میباشد. همه استخرهای استان گیلان دارای مدیریت میباشند که از این تعداد ۷ استخر فقط مدیر مرد دارد و فاقد مدیر زن میباشد و ۱۴ استخر، هم مدیر مرد و هم مدیر زن دارد ، اما هیچ کدام از استخرهای استان گیلان دارای مدیر زن به تنهایی نمیباشد. مدرک تحصیلی بیشتر مدیران لیسانس( ۱۳ استخر) میباشد و مدیران ۱۲ استخر از ۲۱ استخر در رشته تحصیلی تربیت بدنی تحصیل کردهاند و نهایتاً مدیران ۱۸ استخر از ۲۱ استخر در دوره های آموزشی و تخصصی استخرداری شرکت نکردهاند.
ولی مشکل اصلی عدم شرکت در دورههای آموزش مدیریت استخرها است که طبق آئین نامه فدراسیون نجات غریق مدیران استخرها باید هر ساله قبل ازشروع فصل شنا در دورههای آموزشی مدیریت استخر که توسط هیأت نجاتغریق استان برگزار میشود شرکت کنند و در پایان دوره گواهینامۀ مدیریت استخر را از هیأت نجات غریق استان دریافت کنند اما هیچ دورهای تاکنون ازطرف هیأت نجات غریق استان گیلان برگزار نشده است.
آنا و همکاران (۲۰۰۷) به این نتیجه رسیدند که به وسیله آموزش کارکنان میتوان از وقوع بیماری که در اثر تماس با گاز کلر هوای استخرهای سرپوشیده به وجود میآید جلوگیری کرد، الخطیب وصَلاح (۲۰۰۳) به این نتیجه رسیدند که یکی از راههای بهبود کیفیت آب استخرهای شنای آموزش مدیران و مالکان استخرها است. جابری (۱۳۸۲) به این نتیجه رسید بیاطلاعی مسئولین استخرها از کاربرد روشهای صحیح کلر زنی باعث زیاد شدن میزان کلر از حد استاندارد شده است. مهدی نژاد (۱۳۸۲) به این نتیجه رسید که عدم آگاهی متصدیان استخرها از شرایط مطلوب استخر باعث گردیده که pH و کلر باقی مانده آب در اکثر موارد در حد مطلوب نباشد. نوریان و همکاران (۱۳۸۳) بیان کردند که با آموزش مدیران استخرها میتوان با آلودگیهای قارچی به نحو صحیح برخورد نمود. کایدُس وهمکاران (۲۰۰۸) به این نتیجه رسیدند که با آموزش و صدور گواهینامه برای همه مدیران استخرهای عمومی میتوان از شیوع بیماری در میان بچهها جلوگیری کرد.
همچنین نتایج تحقیق نشان میدهد که متوسط سن مسولان فنی استخرها ۱۳/۴۶ سال میباشد، درحالیکه مسنترین مسول فنی ۵۷ و جوانترین ۳۱ سال سن دارد. و میانگین سابقه کار مسولان فنی ۷۳/۱۲ سال میباشد، اما حداکثر و حداقل سابقه کار مسولان فنی به ترتیب ۳۱ و ۲ سال میباشد. تعداد ۱۵ استخر از ۲۱ استخر در استان گیلان دارای مسئول فنی میباشد و تعداد ۶ استخر از ۲۱ استخر مسئول فنی ندارد. مدرک تحصیلی مسولان فنی۱۱ استخر لیسانس و ۴ استخر پایینتر از لیسانس میباشد ۱۰۰% مسئولین فنی استخرهای استان گیلان ( ۱۵ ) استخر در رشته غیر تربیت بدنی تحصیل کردهاند و نهایتاً از تعداد ۱۵ مسول فنی ۱۲ مسئول در دورههای آموزشی و تخصصی استخرداری شرکت نکردهاند و فقط ۳ مسئول فنی مدرک تخصصی دارند.
در بخش منجیانغریق نتایج تحقیق نشان داد که در ۱۲ استخر از ۲۱ استخر استان گیلان سرمنجی زن و مرد وجود دارد و ۱ استخر فقط سرمنجی مرد دارد و ۴ استخر فقط سرمنجی زن دارد و ۴ استخر نیز اصلا سرمنجی زن یا مرد ندارد. در قسمت آقایان ۶۲% استخرها تعداد ناجیان متناسب با ابعاد استخر میباشد و در قسمت بانوان ۶۶% استخرها تعداد ناجیان متناسب با ابعاد استخر میباشد. و این خطر جدی برای استفاده کنندگان از استخر میباشد که باید از طریق هیأت نجاتغریق استان با این استخرها برخورد شود.
با توجه به تحقیقات نامبرده عدم آموزش مدیران و مسئولین فنی باعث بسیاری از مشکلات در استخرها میشود و ممکن است یکی از دلایل مهم نامطلوب بودن وضعیت ایمنی و بهداشتی استخرهای استان گیلان مدیریت ضعیف استخرها باشد. زیرا بر طبق تحقیق دادسول (۱۹۹۶) اگرمدیریت ضعیف باشد میتواند شرایطی ایجاد شود که استخرها آلوده شوند و یا از نظر ایمنی دچار حادثه شوند و بر طبق تحقیق لاتوئر (۲۰۰۵) دانش کم مدیران در مورد عوامل ایمنی و بهداشتی استخرها سلامتی استفاده کنندگان را به خطر میاندازد.
۵-۴- پیشنهادهای تحقیق
گر چه تکنیکهای زیادی موجود هستند، اما در اینجا به ذکر ۴ تکنیک قدرتمند بسنده میکنیم.
لونبرگ - مارکوت[۶۱] برای تخمین پارامترها
گرادیان مزدوج[۶۲] برای تخمین پارامترها
گرادیان مزدوج با مسئله اضافی[۶۳] برای تخمین پارامترها
گرادیان مزدوج با مسئله اضافی برای تخمین توابع
این روشها معمولاً کافی، تطبیقپذیر، مستقیم و قدرتمند جهت غلبه بر مشکلات موجود در حل معادلات انتقال حرارت معکوس میباشند.
تکنیک I: این تکنیک یک روش تکراری برای حل مسائل کوچکترین مربعات تخمین پارامترهاست. این روش اولین بار در سال ۱۹۶۶ توسط لونبرگ [۳۱] ایجاد شد، سپس در سال ۱۹۶۳ مارکوارت [۳۲] همان تکنیک را با بهره گرفتن از روشی دیگر به دست آورد. حل مسائل معکوس به این روش، نیازمند محاسبه ماتریس حساسیت J میباشد. ماتریس حساسیت بهصورت زیر تعریف میگردد:
(۲-۲۳) |
جایی که:
تعداد اندازهگیری I =
تعداد پارامترهای نامعلوم N =
دمای iام تخمین زدهشده
پارامتر jام نامعلوم
این ضریب حساسیت نقش مهمی را در تکنیکهای I تا III ایفا میکند و در ادامه روشهای متفاوت حل بیان خواهد شد.
این روش برای حل معادلات خطی و غیرخطی بسیار مؤثر است. گر چه در مسائل غیرخطی با افزایش پارامترهای نامعلوم ممکن است حل ماتریس حساسیت به درازا بکشد.
تکنیک II روش گرادیان مزدوج در بهینهسازی را جهت تخمین پارامترها بکار میبرد، که همانند تکنیک I نیازمند حل ماتریس حساسیت بوده که مخصوصاً در حالت غیرخطی وقتی تعداد پارامترها زیاد شوند کاری زمانبر است.
تکنیکهای III و IV: روش گرادیان مزدوج در کوچکسازی را با مسئله اضافی بکار میبرد[۳۳-۳۶]
روش III مخصوصاً برای مسائلی که جهت تخمین ضریب آزمایشی در تخمین توابع بکار برده میشوند مناسب است. مسئله اضافی در جهت کاهش نیاز به حل ماتریس حساسیت استفاده میشود.
تکنیک IV روشی برای تخمین توابع میباشد مخصوصاً وقتیکه اطلاعات مقیاسی درباره فرم تابع کمیت نامعلوم در دسترس نباشد.
تکنیکهای اول، سوم و چهارم به همراه شرط توقف مناسب جهت تکرارهایشان؛ جزء دسته تکنیکهای خطی سازی تکراری هستند.
در ادامه به بررسی و معرفی گامهای اولیه و الگوریتم حل این روشها با بهره گرفتن از روش تمام دامنه میپردازیم.
۲-۸-۵ تکنیک I
۲-۸-۵-۱ شرح تکنیک
این روش برای حل مسائل غیرخطی ابداع شد گر چه میتوان آن را در مسائل خطی بسیار ناهنجار[۶۴] که از طریق مرسوم قابلحل نمیباشند نیز اعمال کرد. گامهای اصلی روش بهصورت زیر است:
مسئله مستقیم
مسئله معکوس
پروسه تکرار
شرط توقف
حل الگوریتم
این روش یک متد کاهشی شدید[۶۵] میباشد. در حل مسئله مستقیم، هدف یافتن دمای گذرا[۶۶] میباشد. در حل مسئله غیرمستقیم، هدف یافتن پارامتر نامعلوم با بهره گرفتن از دمای گذرای اندازهگیری شده در نقاط مختلف میباشد.
ماتریس حساسیت[۶۷] یا ماتریس ژاکوبین[۶۸] بهصورت زیر تعریف میشود:
(۲-۲۴) |
N: تعداد کل پارامترهای نامعلوم
I: تعداد کل اندازهگیری
المانهای ماتریس حساسیت ضریب حساسیت[۶۹] نامیده شده و با نشان داده میشود. برای معادلات خطی این ماتریس تابع پارامترهای مجهول نیست اما در حالت غیرخطی ماتریس دارای پارامتری وابسته به p (مجهول) میباشد.
ذکر این نکته ضروری است که ماتریس که شرط شناسایی[۷۰] نامیده میشود نبایستی برابر صفر[۷۱] باشد زیرا اگر این مقدار برابر صفر با حتی مقداری بسیار کوچک باشد، پارامتر مجهول را نمیتوان از پروسه معادلات تکراری به دست آورد.
مسائلی که شرط شناسایی تقریباً صفر داشته باشند مسائل ناهنجار نامیده میشوند. مسائل انتقال حرارت معکوس عموماً از این دستهاند؛ مخصوصاً در نزدیکی حدس اولیهای که برای پارامترهای نامعلوم بکار میبریم.
ایجاد توازن بین تعهدات و وظایف مختلف سازمان و مدیریت
مسئولیت اجتماعی روی نحوه برخورد سازمان با ارباب رجوع،کارکنان،سرمایه گزاران وسهامداران و سایر مؤسسات و شرکتهای رقیب و بطور کلی جامعه،نظر دارد… و بطور خلاصه، مسئولیت اجتماعی ،تلاشی است در جهت ایجاد تعادل و توازن بین تعهدات و وظایف مختلف سازمان و مدیریت.
مانع وارد شدن خسارات جبران ناپذیر به جامعه و بهبود وضع جامعه
مسئولیت اجتماعی با ورود خود به سازمان،یک چارچوب حاکمیت اخلاقی را اضافه می کند که براساس آن سازمانها به فعالیت هایی اقدام می کنند که وضع جامعه را بهتر کرده،از انجام کارهایی که باعث بدتر شدن وضعیت جامعه میگردند،پرهیز می کنند.میزان توجه مدیران به مسئولیت های اجتماعی شان در زمان اتخاذ یک تصمیم می تواند از اهمیت زیادی برخوردار باشد.چرا که یک تصمیم نادرست و غیرمنطقی و بدون توجه به تأثیرات اجتماعی می تواند خسارات جبران ناپذیری را به جامعه تحمیل کند(الوانی و قاسمی،۱۳۷۷: ۲۱).
فراهم شدن زمینه ایجاد پاسخگویی اجتماعی در سازمان
تا زمانی که چنین مسئولیتی(مسئولیت اجتماعی) در سازمان وجود نداشته باشد،هیچ پاسخگویی از سوی سازمان در برابر جامعه وجود ندارد(کونتز و همکاران ،۱۳۷۰: ۱۱۷).مسئولیت اجتماعی پیش فرض پاسخگویی اجتماعی است.یعنی مدیران،اول باید مسئولیت اجتماعی خود را بشناسد،سپس در جهت آن اقدام کنند(الوانی و قاسمی،۱۳۷۷: ۲۰).
موفقیت ، ادامه بقا سازمان و توسعه پایدار سازمان
از لحاظ تاریخی سازمانها با رویکرد ایجاد سود برای سهامداران خود پایدار مانده اند. اما امروزه این رویکرد به هیچ وجه برای تضمین بقا کافی نیست. در دنیای مدرن، سازمانها با هر اندازه و در هر بازاری، باید برای بقا خود رضایت جامعه را کسب و حفظ کنند و این رضایت فقط در صورتی حاصل می شود که جوامع باور داشته باشند که عملیات سازمانها «تأثیر» سودمندی بر انسان و محیط زیست باقی می گذارد،و مسئولیت اجتماعی سازمانها عامل اساسی بقای هر سازمانی است (امامی/ برگرفته از سایت انجمن مدیرت کیفیت ایران www.iranqms.com ).سازمانها برای آنکه بتوانند جایگاه خود را در جامعه حفظ نموده یا بهبود بخشند،به نحوی که باعث ادامه بقای آنها و موفقیتشان در کار بشود،لازم است به مسئولیت اجتماعی شان توجه لازم را داشته باشند؛چنانچه سازمان ها مسئولیت اجتماعی خود را نادیده انگارند،جامعه به نحوی دامنه فعالیتشان را محدود خواهد کرد.این جامعه است که به سازمان اجازه و حق موجودیت می دهد.پس هرگاه احساس کند که سازمان به انتظارات و خواسته های او توجهی ندارد و یا در انجام آنها قصور می ورزد،اجازه و حق فعالیت را از آن می گیرد. احساس مسئولیت نسبت به جامعه و هوشیاری در این خصوص می تواند باعث موفقیت و بقای سازمان گردد(الوانی و قاسمی،۱۳۷۷: ۳۶-۴۱).گرچه حاکمیت اخلاق کار بر سازمان، منافع زیادی برای سازمان از بعد داخلی از جنبههای بهبود روابط، افزایش جو تفاهم و کاهش تعارضات، افزایش تعهد و مسئولیت پذیری بیشتر کارکنان، افزایش چندگانگی و کاهش هزینههای ناشی از کنترل دارد ولی از دیدگاه مسئولیت اجتماعی نیز از راه افزایش مشروعیت سازمان و اقدامات آن، التزام اخلاقی درتوجه به اهمیت ذینفعان، افزایش درآمد، سودآوری و بهبود مزیت رقابتی، و…، توفیق سازمانی را تحت تاثیر قرار میدهد(رحمان سرشت و همکاران،۱۳۸۸).توسعه پایدار در سازمان به توسعه ای اطلاق می شود که سازمان خود باعث نابودی خود نشود، اما توسعه ناپایدار یعنی توسعه ای که بدون توجه به مسئولیتهای اجتماعی حرکت می کند(خلیلی عراقی و یقین لو،۱۳۸۳).
مانع از بین رفتن ارزشهای انسانی و اخلاقی
عدم توجه به مسئولیت اجتماعی ،اقداماتی را در سازمان طلب می کند که بعضاً غیراخلاقی است.این چنین فعالیت های غیراخلاقی باعث از بین رفتن ارزشهای انسانی مثل:محبت ، عدالت، دوستی ، سخاوت و سایر جنبه های اخلاقی افراد می شود.سازمانها همچون سایر افراد و مؤسسات عضوی از جامعه هستند و قبول این عضویت لازمه اش این است که با توجه به مسئولیت فردی هر عضو،اقدامات سازمانی به نحوی انجام گیرد که نظام اخلاقی پا برجا مانده، و منافع دیگر اعضاء جامعه حفظ شود، به عبارت دیگر سازمانها می باید خوشان را به حساسیت های جامعه و ارزشها و هنجارهای اخلاقی آن متعهد بدانند و اخلاقاً خود را نسبت به عملیاتشان مسئول بدانند.
برقرای تعادل بین مسئولیت و قدرت سازمان
مسئولیت اجتماعی سازمانها می تواند عاملی برای توازن قدرت باشد.سازمان از قدرت اجتماعی زیادی برخوردار است و این قدرت می تواند روی محیط ،مصرف کنندگان،اوضاع جامعه و بسیاری از بخش های دیگر اجتماعی تأثیر بگذارد.بنابراین لازم است که میزان قدرت سازمانها با مقدار مسئولیتشان برابر باشد.
بهبود کیفیت زندگی افراد جامعه
مشارکت سازمان در حل مشکلات اجتماعی می تواند کمک زیادی در خلق کیفیت زندگی بهتر افراد باشد.به عنوان مثال،وقتی که سازمانها به نیازهای کارکنانشان توجه داشته باشند،به طور غیرمستقیم روی ثبات خانواده ها و نحوه زندگی آنها تأثیر می گذارند و این تأثیر باعث ایجاد زندگی بهتر برای افراد می گردد(الوانی و قاسمی،۱۳۷۷: ۴۰).
نائل شدن سازمان به اهداف و منافع بلند مدت
سازمانی که در جهت بهبود کیفیت زندگی اجتماعش گام بر می دارد،از نتایج اقداماتش بهره مند می شود و در زمینه ای مناسب به فعالیت های کاری اش ادامه داده، به اهدافش نائل می شود.توجه سازمانها به مسئولیت اجتماعی باعث خواهد شد که منافع بلند مدت آنها تضمین شود.حتی وقتی که هزینه های کوتاه مدت مسئولیت اجتماعی بالاست،نتایج بلند مدت آن مطلوب خواهد بود. منافع بلند مدت نتیجه طبیعی سازمانی با چهره مطلوب خواهد بود که رفتاری مسئولانه از خود نشان دهد.اگر سازمانها در برخورد با مسائل اجتماعی ،تعلل کنند،زمانی فرا می رسد که خود را در حلقه آتش جامعه می بینند.و در این صورت دیگر فرصتی برای انجام فعالیت ها و نائل شدن به هدفهایشان یعنی تولید کالا و خدمات نخواهند داشت.سازمان عاقبت از بهبود کلی جامعه سود بیشتری نصیبش می شود.عمل کردن به مسئولیت اجتماعی ممکن است برای مدیران و سازمانها سخت بیاید ولی هرچه که هست نتیجه سودمندی برای آنها خواهد داشت.استراتژی انجام مسئولیت اجتماعی،یک استراتژی بهره مند از برد دو طرفه است.چرا که سازمان با کمک به حل مشکلات اجتماعی،نهایتاً به خود کمک کرده و با صرف هزینه های کوتاه مدت به منافع بلند مدت نائل گردیده است.پاسخ مثبت سازمان به ملزومات اخلاقی اجتماعی، با افزایش سود و ارزش افزوده در درازمدت، همراه است .کی و پاپکین باور دارند که تجزیه و تحلیل شکستهای شرکتها و مصیبت های وارده به آنها نشان میدهد که لحاظ اخلاقیات وحساسیتهای اجتماعی درنهایت، در فرایند تصمیم گیری و تدوین استراتژی، موجب افزایش سودآوری شرکت خواهد شد. (رحمان سرشت، ۱۳۸۵: ۲۱).
کاهش دخالت های دولت
کارل باور دارد که بی توجهی به مسئولیتهای اجتماعی موجب افزایش دخالت دولت و در نتیجه کاهش کارایی میشود. اگر شرکت داوطلبانه به برخی مسئولیتهای اجتماعی و اخلاقی خود عمل کند، میتواند به سود مورد نظر خود دست یابد. (هانگر و ویلن،۱۳۸۴: ۵۱).سازمان با انجام فعالیت هایی که حاکی از نگرانی اجتماعی سازمان است ،تا حدودی به خودگردانی می رسد .چنین کنترلهایی که سازمان به خود تحمیل می کند،باعث می شود که دخالت های دولت کاهش یابد.این مسئله به نوبه خود،باعث کاهش تعارضلات ،میان سازمان و نهادهای دولتی می شود.اگر سازمانها به مسئولیت اجتماعی شان توجه داشته باشند،از گسترش قوانین و مقررات اقتصادی که دولت ها تعیین می کنند،کاسته می شود.قوانین و مقررات ،هم آزادی جامعه و هم آزادی بنگاههای اقتصادی را کاهش می دهد.اگر سازمان از انجام مسئولیت اجتماعی اش شانه خالی کند،به تدریج قدرت اجتماعی اش کاسته شده،توسط گروه های دیگر تصاحب می شود و یا دولت با بهره گرفتن از ابزارهای قانونی خود نیز فعالیت آن را محدود می کند(الوانی و قاسمی،۱۳۷۷: ۴۲).
باعث هماهنگ شدن سازمانها با تغییر نیاز ها و توقعات عمومی
چون که نیازهای عمومی و مالاً انتظارات جامعه از سازمانها تغییر یافته است،سازمانها بایستی مشارکت بیشتری با جامعه داشته باشند.انتظارات جامعه از سازمان به طور ناباورانه ای از دهه ۱۹۶۰ به بعد یکباره افزایش یافته و برای اینکه سازمانها فاصله میان انتظارات جامعه و پاسخ دهی خود را کم کنند و خود را با جامعه هماهنگ سازند،لازم است که بر میزان مشارکت اجتماعی خود بیفزایند.تغییر توقعات عمومی است که باعث مشارکت اجتماعی سازمانها می گردد.بنابراین چون انتظارات عمومی تغییر یافته است،از سازمانها انتظار می رود که مشارکت بیشتری در مسائل اجتماعی داشته باشند.تا از این طریق ،هم بهتر مورد پذیرش جامعه قرار گیرند و هم در بلند مدت به موفقیت بیشتری نائل شوند(الوانی و قاسمی،۱۳۷۷: ۳۷).
حفظ منابع محدود
با توجه به محدودیت های منابع موجود در کره زمین،یک سازمان یا مؤسسه بایستی در حفظ آنها مسئولانه عمل کرده و در استفاده از آنها عاقلانه برخورد نماید.سازمانها بایستی مسئول اعمال امروز خود باشند،چرا که فردا نیز برای ادامه حیات انسانی مهیا و مساعد باشد.احساس مسئولیت اجتماعی در شرکتها می تواند به استفاده مناسب تر از منابع و در نهایت اصلاح الگوی مصرف کمک زیادی کند(احمدیان راد،۱۳۸۸).
ایجاد شاخص ارزیابی مدیران
فلسفه امروز مدیریت، مسئولیت در مقابل جامعه و مردم را بخش مهمی از منشور هر سازمان دانسته و توجه به آن ضروری شناخته است.اگر مدیران تاکنون را بر اساس توفیقشان در سودآوری ارزیابی می کردند،از این پس آنان را با شاخصی جامعتر از سودآوری مورد سنجش قرار می دهند.مدیران برای آنکه از بوتـﮥ این ارزیابی سرافراز بیرون آیند باید جزء نگری را فراموش کرده و از مرزهای سازمان خود فراتر رفته و مسائل اجتماعی را در نظر داشته باشند(الوانی ،۱۳۸۴: ۳۲۲).تصمیم گیری سازمان در مورد هدفهایش و سطح مشارکت آن در خصوص مسائل اجتماعی ،می تواند معیار خوبی برای ارزیابی عملکرد سازمان ارائه دهد(الوانی و قاسمی،۱۳۷۷: ۱۰۸) .
۲۲٫۲٫ گام های کلیدی در اجرای مسئولیت اجتماعی سازمان ها(CSR)
موضوع CSR خط مشی های عقلانی است که بیانگر شیوه ای برای گنجاندن یک دورنمای کامل اجتماعی در تمام جنبه های عملکردی است.هدف آن ، به حداکثر رساندن ارزش های واقعی و سود یک سازمان ضمن حفظ سرمایه گذاری های کلانی که شرکت ها بر مارک خود می نمایند، است. CSR از شرکت ها می خواهد که در منصفانه بودن و سلامت محیطی کارهای شان اطمینان حاصل کنند و در جامعه ای که به فعالیت مشغول اند مشارکت مثبت داشته باشند ؛ در غیر این صورت ، شرکت ها خود را در معرض خطرات بالقوه ای که در اثر واکنش مصرف کنندگان وجود دارد، قرار می دهند CSR . شعور کاری و رویکردی کلی به کار در دنیای رو به جهانی شدن امروزی محسوب می شود که در آن ، شرکت ها بیش از پیش متکی به قدرت مارک تجاری خود هستند تا بتوانند ارزش ها و تنوع محصولات را افزایش دهند، که این افزایش هم در تعداد شرکت های وابسته و هم برحسب افزایش محصولا تی است که با مارک های تجاری وارد بازار می شوند. گام های کلیدی در گنجاندن CSRدر تمام جنبه های عملی شرکت ها، نکات زیر را شامل می شود:
تضمین اینکه تعهدات مدیران عالی رتبه، خصوصاً مدیرعامل، درکل سازمان ابلاغ گردد.
تعیین جایگاه CSR در سطوح تصمیم گیری های راهبردی برای اداره موفقیت در توسعه خط مشی های شرکت و به کار گیری آن.
توسعه روابط با همه گروه های سهامدار و توسعه منافع آنهاNGO)های وابسته خاص).
گنجاندن یک بازبینی اجتماعی یا مرتبط با CSR در گزارش سالانه شرکت.
تضمین نظام پاداش دهی در سازمان باعث تقویت خط مشی های ایجاد شده مربوط بهCSR می شود.
وجود هر گونه بازخورد و یا فر ایندی که از فعالیت های غیر قانونی جلوگیری می کند، اگر از سوی ناظران خارجی صورت گیرد باعث می شود تا مجریان CSRمؤثرتر عمل کنند.
شرکت های امروزی زمانی به بهترین نحو می توانند جایگاه خود را پیدا کنند که ارزش های متغیر و حساس محیط بازاری که در آن فعالیت می کنند را انعکاس دهند . این امر که شرکت ها توان برآوردن نیازهای مشتریانی را که خواسته های آنها پیوسته در حال افزایش است و از نظر اجتماعی هم هوشیار هستند را داشته باشند، بسیار مهم تلقی می شود.خصوصاً زمانی که مارک های تجاری که ارائه کننده نحوه خاصی از زندگی هستند بیشترین ضرر را از عدم موفقیت در پرورش تصویری که از مارک تجاری خود به وجود آورده اند، متحمل می شوند . گنجاندن یک بعد اجتماعی کامل در تمام جنبه های کاری یک شرکت باعث به حداکثر رسیدن ارزش حقیقی و سود یک سازمان می شود که ضمن آن ازسرمایه گذاری های کلان شرکت ها بر روی مارک های تجاری شان هم محافظت به عمل می آید.(توحیدی ،۱۳۸۹: ۱۶۷و۱۶۸)
بخش سوم: پیشینه تحقیق
موخرجی و محاکود[۷۳] (۲۰۱۰) در تحقیقی با عنوان اصلاح دینامیک به سوی ساختار سرمایه هدف به بررسی رابطه ساختار سرمایه با عواملی همچون تورم، اندازه شرکت، میزان دارایی های مشهود و سودآوری پرداختند و به این نتیجه رسیدند که ساختار سرمایه با اندازه شرکت رابطه مثبت و با سایر متغیرها رابطه عکس دارد.
ادیت و گوباردان[۷۴] (۲۰۱۱) در تحقیقی به بررسی عوامل موثر بر اهرم مالی شرکت های کوچک و متوسط در موریس پرداختند. آنها بدهی را به دو شکل کوتاه مدت و بلند مدت در نظر گرفته و تاثیر عواملی مانند عمر شرکت، اندازه، سودآوری، ساختار دارایی ها، رشد و ریسک را بر هر جزء بدهی بررسی نمودند و به این نتیجه رسیدند که رابطه نسبت بدهی بلند مدت با اندازه، رشد و ساختار دارایی ها مثبت و با سایر عوامل معکوس است. همچنین رابطه نسبت بدهی کوتاه مدت با عمر شرکت، مثبت و نسبت به سایر عوامل معکوس می باشد.
منتظری و هاشم نژاد (۱۳۹۱)، در پژوهشی به بررسی تاثیر ساختار سرمایه بر عملکرد شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران از طریق تجزیه و تحلیل داده های ۱۲۰ شرکت برای دوره زمانی ۱۳۸۹-۱۳۸۶ پرداختند. در این پژوهش دو معیار Q توبین و ارزش افزوده نقدی برای محاسبه عملکرد مالی مورد استفاده قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که بین نسبت بدهی غیر جاری به حقوق صاحبان سهام رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد و همچنین بین نسبت بدهی های کوتاه مدت به کل بدهی ها و نسبت بدهی غیر جاری به حقوق صاحبان سهام و Q توبین رابطه منفی و معنی داری وجود دارد، اما بین نسبت حقوق صاحبان سهام به کل دارایی ها و Q توبین رابطه وجود نداشته و همچنین بدهی های جاری به کل بدهی ها نسبت حقوق صاحبان سهام به کل بدهی ها رابطه معنی داری وجود ندارد.
صفوی و مجتهدی(۱۳۹۰) اثر سرمایه اجتماعی بر توسعه مالی در اقتصاد ایران طی سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۸۷ را مورد مطالعه قرار دادند.این پژوهش نشان داد که شاخص اختلاس، ارتشاء و جعل بر نسبت بدهی بخش خصوصی به سیستم بانکی به تولید ناخالص داخلی در کوتاه مدت و بلند مدت و در بلند مدت بر نسبت دارایی های بانک های تجاری به دارایی های سیستم بانکی و بانک مرکزی اثر مثبت دارد.
سجادی و همکاران (۱۳۹۰)، در پژوهشی به بررسی تاثیر انتخاب ساختار سرمایه بر روی عملکرد شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، از طریق تجزیه و تحلیل داده های ۷۶ شرکت برای دوره زمانی ۱۳۸۷-۱۳۸۳ پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد که بین نسبت بدهی های کوتاه مدت به کل دارایی ها و نسبت کل بدهی ها به کل دارایی ها با نرخ بازده دارایی ها رابطه منفی و معنی داری وجود دارد اما، بین ساختار سرمایه (نسبت بدهی های کوتاه مدت به کل دارایی ها و نسبت کل بدهی ها به کل دارایی ها) و عملکرد شرکت (بازده حقوق صاحبان سهام و حاشیه سود ناخالص) رابطه معنی داری وجود ندارد.
یوسفی (۱۳۹۰)، در پژوهشی به بررسی رابطه ساختار سرمایه و سودآوری شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در صنایع مختلف در بازه زمانی ۱۳۸۸-۱۳۸۴پرداخت. نتایج تجزیه و تحلیل نشان داد که این رابطه در ۳ صنعت از ۶ صنعت مورد بررسی وجود دارد و در ۳ صنعت دیگر وجود ندارد. در صورت وجود رابطه معنادار، رابطه مثبت حاکی از آن است که تامین مالی از نظر استقراض (بدهی) به افزایش سودآوری منجر می شود و وجود رابطه منفی حاکی از آن است که تامین مالی از طریق استقراض به کاهش سودآوری شرکت می انجامد. بدین ترتیب نتایج نشان داد که داشتن یک ترکیب مشابه از ساختار سرمایه در صنایع گوناگون می تواند به وجود رابطه مثبت، منفی و یا عدم وجود رابطه با سودآوری منجر گردد.
لارکر و همکاران (۲۰۰۷) با انتخاب نمونه ای شامل ۲۱۰۶ شرکت امریکایی به بررسی رابطه معیارهای حسابداری و اقتصادی ارزیابی عملکرد و کیفیت نظام نظام راهبری شرکتی پرداختند. آنها ۳۹ معیار (شامل ویژگیهای هیات مدیره، ساختار مالکیت، سهامداران سازمانی، پاداش مدیر عامل و …) برای نظام راهبری شرکتی در نظر گرفتند. نتایج پژوهش آنها نشان می دهد که نظام راهبری شرکتی دارای یک بعد مشخص نمی باشد بلکه دارای ابعاد مختلفی است. این مساله موجب دستیابی به نتایج بی ثبات در مورد رابطه نظام راهبری شرکتی و معیارهای ارزیابی عملکرد شرکتها می گردد.
درابتز و همکاران[۷۵] (۲۰۰۴) به توضیح این موضوع پرداختند که کیفیت نظام راهبری شرکتی می تواند عملکرد شرکت را توضیح دهد. آنها محیط قانونی بهتر را عاملی برای کیفیت نظام راهبری شرکتی در نظر گرفتند و با انتخاب نمونه ای از شرکتهای سهامی عام آلمانی نشان دادند که بین عملکرد شرکت و سطح کیفیت نظام راهبری رابطه مثبتی وجود دارد.
ایزدی نیا و رسائیان (۱۳۸۹) در پژوهشی به رابطه برخی از ابزارهای نظارتی راهبری شرکت و معیارهای اقتصادی و مالی ارزیابی عملکرد شرکتهای پذیرفته شده در بورس اورق بهادار تهران پرداختند. در راستای این هدف، تعداد ۸۹ شرکت از بین جامعه آماری، که اطلاعات مورد نیاز برای دوره ۶ ساله مورد پژوهش (۸۶-۸۱) در مورد آنها قابل دسترسی بود، انتخاب شد. چند معیار ارزیابی عملکرد به عنوان متغیرهای وابسته شامل نرخ بازده داراییها و بازده سالانه سهام به عنوان معیارهای مالی ارزیابی عملکرد و Q توبین و ارزش افزوده بازار به عنوان معیارهای اقتصادی ارزیابی عملکرد در نظر گرفته شد. سپس اطلاعات مربوط به متغیرهای مستقل، که دو معیار از ابزارهای نظارتی راهبری شرکت شامل درصد اعضای غیر موظف هیات مدیره و درصد سرمایه گذاران نهادی بود، مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که ابزارهای نظارتی راهبری شرکت با تمامی معیارهای ارزیابی عملکرد، رابطه معنی داری دارد.
رجبی و گنجی (۱۳۸۹) در پژوهشی با انتخاب تعداد ۸۰ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران به بررسی رابطه بین نظام راهبری و عملکرد مالی شرکتها پرداختند. همچنین تعدا نوزده مکانیزم شناخته شده راهبری که در هفت گروه طبقه بندی شده به همراه چهاره شاخص ارزیابی عملکرد مالی که در شش گروه طبقه بندی شده بودند، مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان می دهد که در کشور ما برخی از مکانیزم های زاهبری با شاخص های ارزیابی عملکرد مالی شرکت ها رابطه دارند. از هفت گروه مکانیزم راهبری مجموعاپنج گروه آن با عملکرد مالی رابطه نشان داد؛ بطوریکه سه گروه نقش بانکها، حسابرسی و پاسخگویی و رعایت حقوق سهامداران دارای بیشترین تعداد رابطه بوده و گروه نقش بازار و هیات مدیره و مدیران اجرایی هیچ گونه رابطه ای از خود نشان نداده است. همچنین نوع اظهار نظر حسابرس مستقل و رعایت کامل تکالیف مقرر از سوی مجمع عمومی سالانه نسبت به سایر مکانیزم های راهبری، رابطه بیشتری با عملکرد مالی شرکت ها دارد.
طالب نیا و همکاران (۱۳۹۱)، در پژوهشی به بررسی تاثیر سرمایه فکری بر ارزش بازار و عملکرد مالی شرکت های فعال در صنعت سیمان، پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. دوره زمانی مورد مطالعه سال های ۱۳۸۸-۱۳۸۴ و نمونه انتخابی شامل ۱۲ شرکت بود. نتایج مطالعه نشان داد که بین سرمایه فکری با ارزش بازار و عملکرد مالی این شرکتها رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین در بین عناصر تشکیل دهنده سرمایه فکری، کارایی به کار گرفته شده، دارای بیشترین تاثیر بر ارزش بازار شرکت های فعال در صنایع سیمان می باشد. نتایج این پژوهش با یافته های همتی و نیکو نسبتی (۱۳۹۰) همخوانی دارد.
۲-۵-۵- مدیریت بحران:
بحران ریشه در یک واژه یونانی به معنای نقطه عطف درزمان خطر در مورد مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی گرفته شده است.بر این اساس هرنوع بی ثباتی که به تغییرات اساسی منجر می شود و یا وضعیت ناپایدار و متزلزلی که در چارچوب آن، تغییر قطعی در شرف وقوع باشد ،در قالب بحران قابل تبیین است درباره عبارت بحران معانی مختلفی به کار برده شده است.برخی بحران را شامل فشار ، اضطراب،فاجعه و خشونت به کار می برند و برخی دیگر این عبارت را به عنوان ” نقطه عطف"میان یک تحول مساعد و نامساعد می دانند.که بحران به نوعی وضعیت یا گونه ای رخداد است .[۲۲] براین اساس هرگاه رویدادی به طور سریع به طور ناگهانی و همراه بافشار و خشونت اتفاق افتد وبه طوری که زمان برای تصمیم گیری منطقی محدود باشد، نوعی بحران به وجود می آید.
برخی هدف اصلی مدیریت بحران را کسب موفقیت در مواجه با مسائل حاد می دانند ومدیریتی را مناسب می دانند که منجر به کسب هدفهای ملی شود ودشمن را از رسیدن به هدفش محروم سازد. عده ای دیگر هدف از مدیریت بحران را پرهیز از جنگ می دانند که می تواند خطر آفرین باشد و دشمنان را در وضعیتی قرار دهد که کنترلشان را از دست دهند.عده ای دیگر بحران را نتیجه برخورد منافع و خواستها می دانند.درنتیجه از آن گریزی نیست. از نظر آنها هدف از مدیریت بحران کسب موفقیت به هنگام روبه رو شدن با مساله است. با این حال بیشتر محققان ، صرف نظر از تلاشها یشان برای تبیین و تعریف بحران،بر اصلاح کیفیت فرایند تصمیم گیری بحران تاکید می کنند ومعتقد اند که با بهره گیری از خطاهای پیشین می توان نظام تصمیم گیری آتی را اصلاح کرد و در جهت مطلوب دگرگون ساخت.[۲۳] مدیریت بحران از یک طرف به تدابیری برای کنترل وتنظیم بحران توجه دارد واز طرف دیگر راه های حل وفصل مطلوب را مورد مطالعه قرار می دهد، به طوری که منافع حیاتی دولت تامین گردد. جنبه دوم نیازمند به قبول خطر و دست زدن به اقدامات متهورانه است. یکی از وظایف آن نیز به حداقل رساندن خطرهای ناشی از بحران وتحت کنترل درآوردن آن است.[۲۴] در یک بحران افراد و دولتهایی که مسئول حل وفصل بحران ها هستند،با گزینه هایی مواجه اند که که باید از میان شقوق مختلف، باید راهایی را که حداکثر سود و حداقل ضرردربردارد،برگزینند. علل و عوامل بحران نیز گوناگون اند، یک حمله ناگهانی،افزایش تنشهای دیپلماتیک،جنگ، کودتا،فروپاشی دولتها، نا آرامی های اجتماعی همراه با خشونت،ترور نخبگان سیاسی، بن بست اقتصادی،برخوردهای قومی و نژادی،از بین رفتن مشروعیت و مقبولیت نظام و… هر یک می توانند منشا بحران باشند .[۲۵] از لحاظ موضوعی بحران ها در اشکال سیاسی، اجتماعی ،فرهنگ، نظامی ، قومی و… بروز می کنند.بحران اجتماعی زمانی است که یک جامعه فاقد توانایی سامان یابی و حفظ نظام است و اختلال در تعادل جامعه بوجود می آید.در حالی که در بحران سیاسی مشروعیت نظام سیاسی از بین می رود و سیستم سیاسی دچار نا کارآمدی می شود نظام توانایی اعتماد جامعه را از دست می دهد.در بحران فرهنگی بین فرهنگ مسلط با خرده فرهنگها تضاد به وجود می آید که این نشان از خود بیگانگی فرهنگی است.[۲۶] فرایندهای دولت سازی و ملت سازی را می توان در این راستا قرار داد. که اگر قوم نژادی خود را به عنوان “دگر “بداند به طوری که بین فرهنگ خود با فرهنگ مسلط تفاوت قائل شود ، که اگر این تفاوت در میان آنها احساس شود میان آنها با فرهنگ مسلط بی عدالتی اقتصادی و اجتماعی وجود دارد، منجر به بحران می شود.
در دوران جنگ سرد،بحرانهای بین المللی عمدتا توسط دو ابرقدرت مدیریت می شد و بحرانها عمدتا نه به خودی خود، بلکه به واسطه تحریک یا حمایت یکی از این دو ابرقدرت یا قدرتها تابع بلوک آنها بروز می کرد و با تلاش ابرقدرت دیگر و بلوک همراهش چه از طریق مبارزه با آن و چه با دادن امتیازاتی مدیریت می شد و به پایان می رسید. نمونه آن بحران کوبا بود. [۲۷] ولی پس از جنگ سرد و فروپاشی یکی از قطب ها؛ایالات متحده به هژمونی دست یافت وسعی کرد از دیدگاه خود بحرانها را شکل داده و مدیریت کند.یک تغییر دیگر ایجاد شده پس از جنگ سرد این بود که قدرت های منطقه ای فارغ از دخالتهای قدرتهای بزرگ ، سعی در حل وفصل و مدیریت بحران های منطقه ای می کردند.
اگر بحران را در چارچوب یک سیستم تحلیل کنیم: دو گروه متغیر وجود دارد:یک، محیط و دوم، سطح سیستمیک. مانندتعداد دولتهای درگیر و کیفیت توزیع قدرت بین آنها، تمایلات و تعهدات سیاسی، میزان قدرت نظامی-اقتصادی و سطح تکنولوژیکی.[۲۸] درواقع اکثر اختلافات سیاسی نظامی که در ظاهر امر دوطرفه به نظر می رسند،دارای ابعاد وسیعی هستند که تعداد زیادی از کشورها به طور مستقیم یا غیر مستقیم در آن ذی نفع اند.به همین دلیل نمی توان انکار کرد که کشورهای دیگر نمی توانند نسبت به بحران های بین المللی بی تفاوت باشند.برای همین امروزه نقش تعیین کننده ای درحل بحرانها ایفا می کنند. در یک برخورد منطقی با بحران، دو طرف درگیر درآن اعمال و کردار خودرا بر اساس ساخت اصلی انگیزه ها راهکارهای موجود برای هر یک هدایت می کنند.به علاوه تصویرمقدماتی که هریک از دو طرف از نحوه عمل وراهکارهای دیگری دارند، حائز اهمیت می باشد. بعد از پایان جنگ سرد به دلیل فروپاشی یک از دو ابر قدرت، ما شاهد گسترش ایدئولوژی لیبرالیسم به رهبری آمریکا بودیم. که نتیجه آن گسترش آزادی های سیاسی در سطح بین المللی بود. که سبب ایجاد بحران های مثل بحرانهای بالکان، گرجستان و…شده بود.
با از میان رفتن کمونیسم و به چالش طلبیدن ایدئولوژی ایدولوژی اسلامی، سبب وقوع نوع دیگری از بحران شده که به مراتب پیچیدهتر است.حوادثی مثل ۱۱ سپتامبر واشغال عراق و افغانستان از آن جمله است .[۲۹] تحلیلگران بسیاری در روابط بین الملل تلاشهایی را در جهت درک بهتری از سیاست خارجی در بحران ها، نحوه شکل گیری آنها و شیوه حل مسالمت آمیز بحران ها صرف کرده اند. این تحلیلگران رفتار در بحرانهای بین المللی،بحران ها را حول پنج محور قرار داده اند۱-تعریف از بحران.۲- دسته بندی بحرانها.۳- بررسی اهداف ومقاصد در بحرانها.۴-تصمیم گیری تحت شرایط فشار عصبی ناشی از بحران.۵-مهار و مدیریت بحران.[۳۰] بحران ها را نیز می توان؛ ازلحاظ شدت تهدید( شدید یا خفیف)، زمان تصمیم گیری(کم یا طولانی) و درجه آگاهی( غافلگیری یا پیش بینی پذیر) به ۸ نوع تقسیم کرد از طرفی نیز بحران را می توان بر اساس اشکال و تعداد شرکت کننده گان،موقعیت جغرافیایی بحران،موضوعات وسطوح درگیری، روابط استراتژیک و نظامی میان حریفان ،سقف خشونت و… بررسی کرد .[۳۱]
آناتول راپوپرت در یک تعریف بحران را وضعیتی می دانند که در آن فرایند دگرگونی نظام به شکلی است که در آن تعادل نظام به خطر می افتد وضرورت اقدام سریعتر برای برقراری نظم مجدد احساس می شود . [۳۲] اگر چه در شرایط بحرانی تنها شاهد تهدید ها هستیم ولی در پس هر بحرانی فرصتهایی نهفته است. هنریک مدیر بحران نیز در ارزیابی فرصتها وتهدیدات یک بجران بروز باید بکند.در نتیجه بحران ترکیبی از تهدیدات و فرصت ها است. به طور کلی ،در یک بحران تمام عوامل و متغیرهایی که در سیاست بینالملل دخالت دارند نقش ایفا میکنند.این عناصر برای مثال عبارتاند از: ترکیب قدرت،منافع،ارزشها،تهدیدها و مخاطرات،انگیزهها و برداشتها،بده و بستانها، چانه زدنها و غیره که مجموعا عوامل حساس و اصلی را در هدایت سیاست بینالملل تشکیل میدهند.در حقیقت وضعیت بحرانی تجلی برخورد تمام عواملی است که یکمرتبه از حالت سکون به حالت فعال درآمده و صلح و آرامش را به مخاطره میاندازد.[۳۳] از دید رابینسون و هرمان وجود سه عنصر در بحرانها قطعی است.
۱-مورد تهدید بودن اهداف اولویت دار واحد تصمیم گیری. ۲-محدود بودن زمان موجود برای پاسخ گویی. ۳-غافلگیری
به گفته اوران یانگ، یک بحران بین المللی مرکب از مجموعه رویدادهایی است که سریعا رخ می دهد وهم تاثیر نیروهای بی ثبات کننده را بر کل سیستم بین المللی یا هر یک از خرده سیستمهایش به میزان بالاتری از سطح عادی افزایش می دهند وهم احتمال وقوع خشونت را در سیستم بالا می برند.[۳۴] در بحرانهای منطقهای به جهت آنکه یک دولت به تنهایی قادر نیست مهار و مدیریت بحران را بر عهده داشته باشد دیگر دولتها و یا نیروها و سازمانهای مؤثر در بحران در افزایش یا کاهش دامنه بحران دخالت می نمایند.البته واقعیت امر آن است که در هر بحران منطقهای یک یا دو طرف اصلی وجود دارد و یک یا چند طرف ذینفع بنابراین در یک بحران منطقهای طرف یا طرفین اصلی بر حسب چگونگی تصمیم برای مهار و مدیریت بحران بر تعداد و دامنه دخالت طرفهای ذینفع و مؤثر در بحران را افزوده یا کاهش میدهند. بحرانهای آسیای مرکزی و قفقاز در زمانی که در نظام سلطه اتحاد شوروی قرار داشتند به جهت سلطه نظام شوروی بحران داخلی محسوب شده و از طریق سرکوب مهار میشدند اما بعد از فروپاشی شوروی و از بین رفتن نظام مسلط تبدیل به بحرانهای منطقهای شدند که دیگر از طریق سرکوب امکان مهار و مدیریت آنها وجود ندارد.حال باید دید که آیا سیاست خارجی ایران توانسته نسبت به بحران های اسیای مرکزی و قفقاز با توجه به اصول واقع گرایی و عمل گرایی نقش موثر و کارامدی ایفا کند؟
فصل سوم:
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نسبت به بحران تاجیکستان
۳-۱- مقدمه:
با به قدرت رسیدن گورباچف در شوروی سابق که با سیاستهای پروستریکا و گلاسنوست همراه بود ،فضای باز سیاسی و اجتماعی میان جمهوری های تابع بوجود آمد.مردمان این جمهوریها که در گذشته با فضای بسته و همراه با سرکوب روبه رو بودند، با شرایط جدید و خاصی رو به رو شدند. یکی از این جمهوری ها ،تاجیکستان بودکه.با تضادهای درون ساختاری بیشتر و فراگیرتری مواجه بوده است .به طوری که با توجه به شرایط بوجود آمده ، در سال ۱۹۸۸ عده ای از علما وروشنفکران تاجیک خواستار به رسمیت بخشیدن زبان ملی تاجیکی شدند که با حمایت مردمی همراه بود. به علاوه حضورگروههای تاجیک در افغانستان در حمله شوروی به آنجا و تاثیر پذیری از مجاهدین افغانی سبب شد دید جدیدی از اسلام برای آنها ایجاد شود که باعث تشکیل حکومت اسلامی شود .در چنین شرایطی این قضایا ماهیت سیاسی پیدا کرد که باعث تقابل طرفداران نظم جدید با گروه های نظم پیشین گردید. که این درگیریها منجر به جنگ داخلی و بحران گردید با دخالت قدرتهای خارجی گسترش یافت که نتیجه آن ۵ سال به طول انجامید(۱۹۹۲-۱۹۹۵) و نتیجه آن کشته شدن ۵۰ هزار نفر و آوارگی یک میلیون نفربود. در چنین شرایطی کشورهای مختلف منطقه و سازمان ملل خواستار پایان دادن به جنگ و ایجاد ثبات شدند. از جمله این کشورها ایران بود.ایران به دلیل اشتراکات زبانی ،فرهنگی،دینی و…از اولین کشورهایی بود ،که به دخالت در این مسئله پرداخت که با مخالفت روسیه که آن زمان تاجیکستان حوزه نفوذ خود می پنداشت ، روبه رو شد
۳-۲- بیان مسئله :
پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ ، جمهوری های ایجاد شده با مشکلات بسیاری از جمله درگیری های قومی مواجه شده بودند. مهمترین امر بنیان نهادن دولتی مقتدر برای برای اداره جامعه (دولت سازی) بود،ازآنجا که این کشورها با دشواری برای استقلال روبه رو بودند، به زحمت توانستند از عهده اداره کشورشان برآیند. از آنجا که مرزبندیها بر اساس نژادی،زبانی و …بود، این مرزبندی ها عاملی برای تنش در دوران بعد فروپاشی گردید. اساس این درگیری ها در مرحله اول از سیاست های تفرقه اکنانه شوروی سابق در جهت عدم اتحاد مسلمانان آسیای مرکزی و قفقاز ناشی می شد و در مرحله دوم جلوگیری از وحدت میان اقوام داخلی این جمهوریها بود. برای دستیابی به این هدف دو نوع سیاست را در نظر داشت.اول، تبعید ومهاجرت اجباری اقوامی که در آن منطقه سکونت داشتند و در اکثریت بودند و دوم ،فرستادن اقوام روس و غیر روسی به آن مناطق برای به هم زدن ترکیب قومی آن مناطق در جهت ایجاد تفرقه ومقابله با هرجنبش های استقلال طلبانه.
یکی از این جمهوری ها که شامل چنین سیاستهایی شد و بعد از استقلال دچار در گیری و جنگ داخلی گردید، کشورتاجیکستان بود.درسال ۱۹۲۹ حدود مرزی و سرزمینی تاجیکستان پس از فراز نشیبهای سیاسی مشخص شد.در حالی که از قبل از آن به صورت خودمختار به ازبکستان الحاق شده بود بر اساس تصمیمات جدید مزرهای جمهوری خودمختار تاجیکستان به جنوب و مرکز رشته کوه ترکمستان محدود گردید. در این مرزبندی تاجیکان کوهی از تاجیکان دشتی جدا شدند.این تقسیم بندی با سیاستهای روسیه و مسئولیتی که درقبال ترکستان روسیه وجمهوری خود مختار بخارا تحت تاثیر ازبکها بودند ،مطابقت داشت.می توان گفت که این تقسیمات اجباری ریشه جنگ داخلی تاجیکستان که میراث، سیاسیتهای کمنیسم ها در ایجاد ناهمگونی جمعیتی و قومی در تاجیکستان است.
مجموع این اقدامات به اضافه طمع سیاستمداران و رهبران این کشور در برای دستیابی به قدرت و اقدامات مداخله گرایانه خارجی منجر به ایجاد جنگ داخلی درسال۱۹۹۲گردید.بعداز این جنگ داخلی کشورهای بسیار منطقه ای و فرامنطقه ای از جمله ، سازمان امنیت و همکاری اروپا،ایران ،روسیه و ازبکستان برای حل این مناقشه دست به اقداماتی زدند که منجر به برقراری صلح در سال ۱۹۹۴ گردید.
۳-۳- شروع و تاریحچه جنگ داخلی تاجیکستان :
در حالی که کنترلهای اجتماعی بعد از سقوط شوروی از بین رفت، شبکه های فامیلی بر اساس منطقه گرایی تبدیل به عامل بسیج سیاسی شد. اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری بعد از استقلال تاجیکستان در سال۱۹۹۱در حالی برگزار شد که دو گروه برای پیروزی در انتخابات تلاش می کردند.از یک طرف گروههایی بودند که حامی نظم جدید و خواستار زدودن ساختارهای کمونیسم بودند .این گروه ائتلافی از گروه های ملی ؛دمکرات و مذهبی بود.دولت خدای نظر که ازاسماعیلیان پامیر بود به عنوان نامزد ریاست جمهوری معرفی شد.و از طرفی دیگر وارثان نظام قدیم بودند که دولت و پارلمان و بسیاری از امکانات را در اختیار داشتند و روسیه نیز از آنها حمایت می کرد.رحمان نبی اف نیز که قبلا به عنوان دبیر اول حزب کمنیسم بود ،از جانب آنها به عنوان نامزد معرفی شد.و سرانجام نبی اف در انتخابات به پیروزی رسید.[۳۵] دولت نبی اف از دو گروه ملی -سکولار و نیروهای اسلامی تشکیل شده بود. نیروهای ملی خواهان ، انتخاب زبان تاجیک به عنوان زبان رسمی، بازگشت خط و الفبای فارسی،استقلال و آزادی اقتصادی، حکومت دمکراتیک،ایجاد نظام پارلمانی با پست نخست وزیری،حمایت از آزادی مدنی بدون در نظر گرفتن وابستگی قومی و مذهبی بودند[۳۶] و گروه های اسلامی که در راس آنها حزب «نهضت اسلامی» تاجیک به رهبری عبدالله نوری و قاضی تورجانزاده بود. که به دلیل محدودیت هایی که در زمینه فعالیتهای دینی و مذهبی ، حذف نهاد های دینی ، کمرنگ کردن فرهنگ و تمدن اسلامی و… که دوران کمونیستها در تاجیکستان وجود داشت، و همچنین تاثیری که انقلاب اسلامی ایران بر گروه های اسلامی و تاجیکها گذاشت؛ آنها خواهان تشکیل حکومت اسلامی مثل آنچه که در جمهوری اسلامی ایران بودند. از طرفی حوادثی مثل انقلاب اسلامی ۱۹۷۹،فضای باز سیاسی در قالب «پروستریکا»در نیمه دوم دهه۸۰ و هجوم شوروی به افغانستان که با حضور نیروهای تاجیک و تاثیرپذیری آنها همراه بود ،سبب گرایش بیشتر تاجیکان به اسلام گرایی گردید.
به دلیل اختلافات بین گروه های ملی و مذهبی، فقدان یک استراتژی واحد در تعامل یا رویارویی با حاکمیت کمونیسمها در بعداز استقلال از یک طرف، ونداشتن پایگاه مردمی گسترده میان اقشار معمولی جامعه( پایگاه اصلی گروه های ملی میان تحصیل کردگان ودانشگاهیان بود) از طرف دیگر منجر ناکامی دولت ائتلافی گردید.[۳۷]
در جنوب در مناطق کولاب و قرغان تپه گروهی با پشتیبانی کمونیستها ، بنای مخالفت با دولت جدید را برداشتند مسلح شدنددر این مقطع زمانی مخالفین حکومت مصالحه ملی کولاب را پایگاه خود قرار داده و شروع به پیشروی به سمت قرغان تپه کرده اند، و دولت نیز آنها را عناصر یاغی و دشمنان دین و هویت تاجیکی می نامد و تنها راه حل مسألهء را راه حل نظامی دانسته از طریق محاصره راه های منتهی به کولاب تلاش دارد آنان را سرکوب کند و محاصره شدگان کولاب نیز راه نجات خود را شکستن محاصره و حرکت به سمت شمال و برقراری ارتباط با خجند ودولت ازبکستان می دانند. و به همین دلیل ازبکستان که مرجع اصلی حمایت از کولابیهاست به مهمترین دشمن حکومت مصالحه ملی تبدیل میگردد .اسلام کریم اف رئیس جمهور ازبکستان هزاران ازبکی تاجیکستان را که از حملات نیروهای مخالف که به قرغان تبه گریخته بودند، پناه داد. و به حمایت نظامی و مالی از آنها دست زد . [۳۸]سرعت تحولات داخلی تاجیکستان با استعفای نبی اف از ریاست جمهوری شدت گرفت. درخجند نیز در اجلاس شانزدهم ،شورای عالی مخالفان امام علی رحمان اف را به عنوان رئیس جمهور انتخاب می کند.بعد از درگیریهای شدید چند روزه، امامعلی رحمان اف رهبر جدید تاجیکستان درحالیکه مورد حمایت واحدهای نظامی روسیه و ازبکستان بود وارد پایتخت می شود. با ورود رحمان اف به دوشنبه آخرین مقاومتهای حکومت مصالحه ملی نیز در شهر دوشنبه شکسته شده و رهبران احزاب تشکیل دهنده حکومت مصالحه ملی از سمت مشرق شهر دوشنبه و جنوب تاجیکستان به سمت بدخشان و افغانستان عقب نشینی میکنند که در نهایت جنگ بین این گروه ها پس از ۱۱ماه منجر به برکناری دولت ائتلافی و به قدرت رسیدن مجدد کمونیسم ها شد .[۳۹] ولی جنگ داخلی تاجیکستان وارد مرحله جدیدی می شود و جایگاه حکومت و مخالفین برعکس شده مخالفین بر جایگاه حکومت و حکومت مصالحه ملی به مخالفین تبدیل می شوند نیروهای مخالفین .پس از سقوط حکومت مصالحه ملی،آنها به سمت شرق دوشنبه،بدخشان و افغانستان عقب نشینی کردند.آنها با بهره گیری از جنگ داخلی در افغانستان، در آنجا آموزش نظامی دیدند. درگیری های افغانستان و تلاشهای احمد شاه مسعود که خود یک تاجیک بود بر توسعه حرکت اسلامی مخالفان اثر گذاشت .[۴۰](عناصری از گروه های مخالف تاجیک مانند تحت حمایت طالبان بودند و توسط آنان آموزش می دیدند ) با گذشت زمان رهبران احزاب اسلامی و دموکرات به کشورهای مختلف پناه بردند.این نیروها توانستند به مرور با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و به موازات مقاومت در مقابل تهاجم نیروهای حکومتی تشکیلات نظامی و سیاسی خود را سازمان دهند و در نهایت یک تشکیلات واحد به نام اتحادیه مخالفین تاجیک را تشکیل دادند.آنها با بهره گرفتن از عملیات های چریکی از خاک افغانستان شرق تاجیکستان را تصرف و به سمت دوشنبه حرکت کردند. در چنین شرایطی دولت تاجیکستان با اصرار روسیه مجبور شد با مخالفان مذاکره کند.نخستین دور مذاکرات صلح میان میان امام علی رحمان اف با رئیس شورای عالی مخالفان( عبدالله نوری) در ۵ آوریل ۱۹۹۴ در مسکو اتفاق افتاد.
۳-۴- عوامل وعلل بحران :
تاجیکستان کشوری کوهستانی در آسیای مرکزی در همسایگی ازبکستان،افغانستان و قرقیزستان قرار دارد. طبق سرشماری آن زمان یعنی سال۱۹۸۹ قوم تاجیک ۲۹/۶۲% ، ازبک ۵/۲۳% و روس۵/۵۸% و قرقیز با ۲ % از اقوام مهم بودند .[۴۱]و زبان تاجیک با ۷۴/۴ % ،ازبکی ۴/۴ % و روسی با ۱۴/۲ % از زبان های اصلی تاجیکستان محسوب می شوند.
اگر بخواهیم نوع بحران را درتاجیکستان بررسی کنیم ، دلایل مختلفی مثل اختلاف های قومی، وضعیت نا به سامان اقتصادی ، منطقه گرایی ،تکثر احزاب وگروههای مختلف و پراکندگی جمعیتی در شکل گیری این بحران نقش داشتند.
۳-۴-۱- عوامل اقتصادی:
این کشور فقیرترین و وابسته ترین کشور آسیای مرکزی است.میانگین فقر در این کشور ۵۰ درصد است و بیکاری در برخی مناطق به ۸۰ % می رسد.به علاوه زیر ساخت های اقتصادی و منابع مهم ثروت مثل نفت وجود ندارد.بافروپاشی تنگناهای اقتصادی تاجیکستان بیشتر شد و بودجه و ذخایر انرژی و صنعتی که از مسکو تامین می کرد را از دست داد. بسته شدن کارخانه ها، افزایش بیکاری و گسترش فساد اقتصادی از دیگر ضعف های تاجیکستان بعد از استقلال بود.[۴۲]
۳-۴-۲- مسائل قومی،جمعیتی (منطقه گرایی) :
از لحاظ اقوام و نژادها ، متکثرترین کشور این منطقه است. به طوری که بعد از استقلال تنها ۶۰ % از جمعیت این کشور تاجیک بودند و بقیه از اقوام ازبک، روس و قرقیز بودند. اختلافات قومی بیشتر میان ترکها با تاجیکها است . گذشته از اختلاف بر سر دو شهر سمرقند و بخارا ، درگیری میان ازبکها و تاجیکها در سال ۱۹۸۹ و درگیری تاجیکها و قرقیز ها در ناحیه« اسفره »صورت گرفت.[۴۳].پراکندگی جمعیتی و ویژگی های جغرافیایی نیز در جنگ تاجیکستان نقش داشت ، به طوری که جنگ بیشتر در مناطق قرغان تپه و کولاب رخ داده بود. که این نشان می دهد منطقه گرایی نقش مهمی در درگیریها داشته است.[۴۴] از دیدگاه « الیور روی» یکی از دلایل اصلی این جنگ های داخلی ، منطقه گرایی بود. به عبارت دیگر،منطقه گرایی در تاجیکستان هم منجر احیاگری اسلامی و مداخله قدرت های خارجی در امور داخلی تاجیکستان گردیده.[۴۵] او توضیح می دهد که هویت ملی تاجیک ضعیف است .عضویت در قبیله مهم تر از عضویت واحدی به نام ملت است . تاجیکها از لحاظ نژادی آریایی و از لحاظ فرهنگ و زبان جز خانواده ایرانیان اند.ولی ازبکها که در ۲۵ در صد تاجیکستان را تشکیل می دهند ،با فرهنگ وتاریخ خود زندگی می کنند.[۴۶] بیشتر آنها به ازبکستان تمایل دارند واز طرفی دولت ازبکستان نیز از آنها حمایت می کنند. از قدیم شکافهایی بین این دوقوم وجود داشته ،البته این شکاف در مناطق جنوبی بیشتر ولی در مناطق شمالی این اختلافات کمتر بوده است.این اختلافات قومی به اضافه شرایط بد اقتصادی و نابسامانی های اجتماعی در کنار کانالیزه شدن اقلیت های قومی از سایر جمهوری ها به تاجیکستان، منجر به درگیری هایی شد.از طرفی به علت عدم گسترش ارتباطات ،ویژگی های محلی و منطقه گرایی و بافت مذهبی آن، موجب از هم گسیختگی فرهنگ قطب بندی فرهنگ گردید[۴۷].هویت ملی در تاجیکستان بسیار ضعیف است و وفاداری ها بیشتر در قالب قبیله ای استوار است. به طوری که حمایتهای سیاسی آنها نیز بر اساس قبیله شکل گرفت . برای مثال غرمی ها،پامیری ها و اعضای طبقه روشنفکرپنج کنت از مخالفان حمایت می کردند(دولت ائنلافی) در حالی که خجندی ها ، کولابیها و حصاری ها از دولت کمونیسم حمایت می کردند.[۴۸] در تاجیکستان همان طور که در بالا به آن اشاره شد اختلافات قومی در همه مناطق یکسان نیست در مناطق جنوب به دلیل فقر و عدم توسعه یافتگی، درگیری های قومی بیشتری وجود دارد،اختلافات بیشتر است. در چنین حالتی ممکن نیست شمال غنی و با ثبات تحت تاثیر جنوب آشفته قرار نگیرد . به علاوه مسئولان سیاسی دولت نیز از مناطق جغرافیایی خاصی بودن. به طوری که نفر اول حکومت از مناطق شمال و نفر دوم دولت از جنوب برگزیده می شد.همین عامل باعث شد که گروه های دیگر ازسایر مناطق مثل زرافشان، قرقان تپه وپامیر برای کسب قدرت به مبارزه با حکومت بپردازند.
۳- ۴-۳- فرایند دولت- ملت سازی:
فرایند دولت و ملت سازی نیز در تاجیکستان بسیار ضعیف طی شده، به طوری که وفاداری های سیاسی به جای این که در سطح ملی باشد در نوع قومی و قبیله ای محدود مانده بود.البته این وضع تنها محدود به تاجیکها نمی شد بلکه سایر سایر جمهوریهای تازه استقلال یافته نیز با شدت و ضعف شامل چنین وضعی بودند. ازانجا که روح تساهل وتسامح در این کشور به دلیل عدم طی کردن فرایند دولت سازی وجود ندارد، در نتیجه هرگونه انتقال قدرتی با درگیری روبه رو خواهد شد
۳-۴-۴- تکثر احزاب و گروه ها :
آغاز جنگ داخلی این کشور با بحران انتقال قدرت همراه بود. نیروهای اجتماعی متضادی که قدرت سیاسی را در دست گرفته بودند،بستر لازم را برای خشونت بوجود آوردند.در تاجیکستان به غیر از مدت کوتاهی که پس از فروپاشی که در آن احزاب مختلفی چون احزاب ، رستاخیز کمونیسم،تجدید حیات اسلامی و… که در فرایندهای سیاسی مشارکت داشتند.این احزاب علی رغم همه گرایشاتی که داشتند در یک چیز متحد بودند وآن تلاش برای تغییر و تحولات جدید در تاجیکستان بود، تحولاتی که در راس آن ایجاد فضای باز سیاسی و اجتماعی بود.[۴۹] بعد ازآن موفقیت کوتاه ، حاکمیت مجدد به کمونیسمها برگشت. همین عامل سبب شد که گروه های مختلف برای کسب قدرت برعلیه کمونیسمها باهم متحد شوند و به به جنگ با کمونیستها بپردازند. پس در گیری ها ابتدا با رقابت های گروهی و نژادی آغاز وسپس به واسطه درگیری میان جنگ سالاران و گروه های مافیای به وخامت گرایید.
۳-۴-۵- گذشته تاریخی :
جنگ داخلی تاجیکستان به سوابق تاریخی قرن نوزدهم، یعنی زمان ورود تزارها به این منطقه برمیگردد؛بعداز آنها روسها در این منطقه استقرار یافتند و مردم این منطقه تحت تأثیر آن چه که آنها داشتند قرار گرفتند؛گرچه هر آن چه روسها میخواستند نشد ولی تأثیرگذاری، بالا بود.بخشی از این بحران هویت هم ناشی از این میشد که در آن زمان تزار و نیز اتحاد شوروی دنبال رشد دادن محلیگرایی در میان تاجیکها بود و شاید این داستان را هم ما بعدها در جنگ تاجیکستان میبینیم.البته اگر به زمانی که خانها در خیوه و بخارا بودند برگردیم، میتوان دید که گاهی اختلاف بین آنان بسیار شدت میگرفت و در واقع هر کدام از خانهای آن دوره(قرن ۱۹)نقش مستقیمی در بالا گرفتن نزاعهای مذهبی و سوءاستفاده از آن داشتند؛که برای نمونه میتوان به اختلاف میان شیعه و سنی اشاره کرد؛که نتیجه کلی مسأله لطمه به هویت این مردم بود که در جنگ تاجیکستان دنباله همان را میتوان دید. اکنون نیز در تاجیکستان وقتی به کسی برمیخوریم، اول میگوید من از خجندم یا از کولایم یا از حصارم، سپس صحبت از تاجیکستانی بودنش پیش میآید[۵۰].
۳-۴-۶- عامل خارجی :
مرزهای داخلی آسیای مرکزی در سال ۱۹۲۴ بر اساس محدوده سکونت قومی - زبانی تعیین گردید که در نتیجه این مرزبندی ، پنج واحد سرزمینی که امروزه پنج دولت مستقل آسیای مرکزی شناخته میشوند. به دلیل سیاست های شوروی سابق در جهت مقابله با هرگونه استقلال طلبی قومی و ملی ، در ترکیب قومی و مردمی این مناطق اختلال ایجاد کرد یعنی مرزبندی های اداری متناسب با شرایط قومی و زبانی این منطقه نبود.به طوری که مثلا در تاجیکستان از جمعیت ۶ میلیون نفری خود از ۱۴ قوم مختلف تشکیل شده.. وجود اقلیت هایی از روس و ازبک که ۳۰ درصد تاجیکستان را تشکیل می دهند ، خود عاملی برای دخالت های دوکشور روسیه و ازبکستان در این بحران گردید.در جنگ داخلی نیز شاهد دخالت های خارجی از جانب روس ها بودیم به طوری که این دخالتها موجب شدت بحران گردید به طور مثال لشکر ۲۰۱ روسیه نقش جدی در این بحران ایفا کرد و کمکهای نظامی روسیه و ازبکستان در تحکیم قدرت دولت دوشنبه تاثیر اساسی داشت.[۵۱] حتی کریم اف رئیس جمهور ازبکستان، تاجیکستان را بمب ساعتی بالاقوه نامید که ممکن است کل منطقه را تحت تاثیر قرار دهد.
۳-۵- عوامل مذهبی :
در دوران شوروی هر گونه فعالیت مذهبی درتاجیکستان ممنوع بود، با فروپاشی شوروی ، مسلمانان این کشور خواهان استفاده از فضای بدست آمده برای فعالیتهای مذهبی بودند به طوری که مثلا حضور سربازان تاجیکی در افغانستان که در آن زمان گرفتار جنگ داخلی بود و یا تحصیل طلبه های دینی در کشورهای همسایه مثل ایران و تحت تاثیر قرار گرفتن از اندیشه های انقلاب اسلامی ،عاملی برای گسترش فعالیتهای دینی در جهت مبارزه بود . [۵۲] به علاوه تاثیری که دین اسلام در جهت مقابله با ظلم و ستم و بر تاجیکها بر علیه روسها و طرفداران کمونیسم آن می گذاشت، نمی توان نادیده گرفت. ولی موضوعی که در میان محققان مورد بحث قرار گرفت این است که جنگ داخلی تاجیکستان ،جنگ ایدئولوژیک (کمونیست ها در مقابل اسلام گرایان یا دموکراسی در در مقابل استبداد) نیست اگر چه عامل اسلام و کمونیسم نقش ایفا کرد . بنا به گفته «عزیز نیازی» : « رقابت های منطقه ای که عامل اصلی دراین جنگ است. این عامل سبب شکل دادن به روند جنگ در تاجیکستان شده .در نتیجه صحبت کردن در مورد نقش ایدئولوژی در سیاست تاجیکها دقیق نیست».[۵۳]
در کنار این موارد افرادی که در حکومت قرار گرفتن، خواهان وابستگی همه جانبه به حکومت مسکو و حفظ دولت سالاری قدیم و از لحاظ ساختاری حفظ نظام اقتدار گرایانه قدیم بودند ،درحالی که مخالفان خواهان ایجاد نهاد های دمکراتیک و حکومت بر اساس خواست مردم و،مخالف هرگونه دخالت خارجی از جانبه روسیه و وابستگی به این کشور بودند.
۳-۵-۱- مواضع روسیه :
برای آنکه سیاست خارجی ج.ا.ایران را بحران تاجیکستان تبیین کرد، بایستی مواضع روسیه در منطقه را قبال این بحران به عنوان متغیر میانجی مورد بررسی قرار داد. در حالی که مواضع ایران در آسیای مرکزی به طور عمده تحت تاثیر تمایل به فدراسیون روسیه بوده است ،روسیه از ایران برای پیشبرد مقاصد خود و منافع امنیتی و اقتصادی استفاده می کند. روسیه ایران را به عنوان یک رقیب منطقه ای قلمداد می کند ومانع از آن می شود که ایران در منطقه نفوذ داشته باشد.
اصلی ترین بازیگر مداخله گر در حوزه سیاسی و سیاست خارجی تاجیکستان را باید کشور روسیه دانست . با وجود استقلال تاجیکستان ، روسیه به عنوان وارث شوروی آنجا را جز محیط امنیتی و حیاط خلوت خود قلمداد می کرد.به طوری که با اعلام موضع خارج نزدیک نسبت به جمهوری های استقلال یافته، سعی می کرد نفوذ دوران شوروی را حفظ کند. مسکو در قبال جنگ داخلی تاجیکستان با نگرانی نسبت به این بی ثباتی وسرایت این بی ثباتی به دیگر کشورهای منطقه از جمله ازبکستان قرار داشت. به علاوه با توجه به این که یک طرف این درگیری ها نیروهای اسلامی و اسلام گرا ها بودند،روسیه می ترسید که اندیشه های اسلامی که متاثر از انقلاب اسلامی ایران بود به دیگر کشورهای آسیای مرکزی سرایت کند. به طور کلی منافع روسیه در تاجیکستان در قالب مسائل نظامی سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی تعریف شده است . مواردی مثل توافقنامه های بین المللی دو جانبه، عضویت در پیمان امنیت دسته جمعی،هم مرز بودن با افغانستان و قرار گرفتن در مسیر نفوذ تروریست های بین المللی، افراط گرایان رادیکال ، قاچاق مواد مخدر و اسلحه می توان عنوان کرد.[۵۴] چنین عواملی باعث شد که مسکو نگرانی و اقدامات خود را در رابطه با این جنگ داخلی اعمال کند. به طوری که بر اساس گفته یلتسین «مرزهای تاجیکستان و افغانستان مرزهای روسیه است» بدین ترتیب دستیابی به تاجیکستان به منظور دفاع از مرزهای آن برای روسیه حیاتی است، زیرا مسکو تصور می کند که این مرزها از سوی رادیکالیسم اسلامی، قاچاق اسلحه و مواد مخدر و تروریسم مورد تهدید است [۵۵] این جنگ داخلی نقطه عطفی بود که موجب شد روسیه جدید اقداماتی را صورت دهد که بار «امپراطوری» را در منطقه به عهده گیرد. آثار آن نیز دولت های آسیای مرکزی که استحکام کمی برخوردار بودند را تهدید می کرد و عدم ثبات آن موجب هرج و مرج مداوم در افغانستان می گردید.[۵۶] به علاوه حضور روسهای مقیم تاجیکستان، روسیه را نگران کرده بود چون که بعضی از رهبران دولت ائتلافی روسها تاجیکستان را تهدید کرده بودند که وضعیتشان در گرو رفتار مسکو است.
برخی افسران روسی نیز انگیزه های شخصی خود را ثبات تاجیکستان می دانستند،چون بسیاری از نیروهای نظامی از قاچاق دارو و سلاح به افغانستان که درگیر جنگ داخلی بود سود می بردند[۵۷] مسکو به دلایلی که در بالا به آن اشاره شد، مخالف هرگونه بی ثباتی در تاجیکستان بود ولی به دلایل سیاست خارج نزدیک که نسبت به مناطق تحت نفوذ خود دارد ، مخالف هرگونه دخالت خارجی چه از ناحیه غرب و از ناحیه ایران و دیگر قدرتهای منطقه است. به خصوص ایران که در تصورات رهبران روسیه عاملی بود برای بنیادگرایی اسلامی و جنبشهای استقلال طلبانه، که برای امنیت روسیه تهدید بود.
روسیه این ترس را داشت که جنبشهای اسلامگرا که افغانستان به تاجیکستان رسیده، در صورت موفقیت درآسیای مرکزی،با بهره گرفتن از چچن به عنوان پایگاه،سبب حملات تروریستی در خاک روسیه گردند.[۵۸] از طرفی عده ای اعتقاد دارند که عامل بی ثباتی در آسیای مرکزی ،روسیه است.به طوری که روسیه در پی این بوده که با وعده کمکها و تعهدات امنیتی از ترس بی ثباتی و درگیری در منطقه بیشترین سود را ببرد؛حتی عنوان می شود روسیه برای ایجاد ناامنی از جنبشهای شورشی حمایت می کند.[۵۹]
درگیر شدن روسیه در قبال جنگ تاجیکستان در را در دو مرحله می توان بررسی قرار داد ۱- بی تفاوتی نسبت به این مسئله تاقبل از فروپاشی شوروی بود .در این مرحله دیدگاه مسکو برآن بودکه درگیری ها ناشی از روابط خاندان و قبایل بود و تاجیکستان برای روسیه منافع حیاتی نداشت که در آن مداخله کند.[۶۰]
۲ - از ۱۹۹۲ تا پایان درگیری و ایجاد آتش بس، مداخله روسیه و اعمال سیاست های خود بر تاجیکستان: شدت یافتن خشونت و درگیری و فشار رهبران کمونیست آسیای مرکزی به خصوص ازبکستان بر مسکو وترس از سرایت بی ثباتی و بنیادگرایی اسلامی ، روسیه را بر آن داشت که به طور مستقیم در جنگ داخلی تاجیکستان مداخله کند. استراتژی روسیه برآن بود که مانع از دخالت کشورهای اسلامی مثل ایران، افغانستان و پاکستان در بحران تاجیکستان شود. در نتیجه در ابتدا با فرستادن تیپ۲۰۱ نظامی خود به تاجیکستان به سرکوب نیروهای مخالف ملی واسلامی شود، ولی وقتی دید این اقدامات موثر واقع نمی شود،با دخالت سازمان ملل وکشورهایی مثل ایران برای میانجیگری موافقت کرد.
۵-سیاست خارجی ج.ا.ایران نسبت به جنگ داخلی تاجیکستان
بعد از استقلال تاجیکستان در سال ۱۹۹۱ ج.ا.ایران به دلیل اشتراکات زبانی، دینی و فرهنگی ، این کشور را به سرعت به رسمیت شناخت و درژانویه ۹۲ بیانیه مشترک برقراری روابط دیپلماتیک به امضا رساندند. ایران اولین کشوری بود که در تاجیکستان سفارتخانه زد.با توجه به همزمانی با جنگ داخلی، در ایران بر سر نوع روابط با این کشور اختلاف بود.با این حال از رئیس جمهور و دیگر مسئولان این کشور برای سفر به ایران دعوت به عمل آمد.در زمان دولت «مصالحه ملی» که ائتلافی از گروه های مختلف از جمله اسلامی بود،روابط دو طرفه گسترش بیشتری یافته است.
با این حال زیر ساختهای اجتماعی تاجیکستان با فرهنگ سراسری ایران پیوند دارد و می تواند نشانهای موثری از پیوند زبانی،فرهنگی و قومی را در میان ایران و تاجیکستان مشاهده کرد.اما ناپایداری داخلی و گروه های متعارض که رقابت سیاسی و اجتماعی را به جدال مسلحانه و خشونت آمیز تبدیل کردند. [۶۱] انقلاب اسلامی ایران فرصت مناسبی بود برای گروه های اسلامی تاجیک که با بهره گرفتن از این انقلاب به استقلال دست یابند. به طوری که در ۱۲ فوریه ۱۹۹۰ این گروه ها در میدان مرکزی شهر دوشنبه دست به اقدام مشابهی مانند انقلاب ایران زدند که با شکست مواجه شد.[۶۲]
شروع میانجیگری ایران در منازعه تاجیکان به دوران حکومت مصالحه ملی باز می گردد.در این مقطع زمانی حکومت مصالحه ملی مخالفین را که پایگاه قرار داده بودند،را محاصره نظامی و اقتصادی کردند. در این شرایط ایران ضمن ترغیب مقامات حکومت مصالحه ملی ، راه حل بحران تاجیکستان را مذاکرات دیپلماتیک می دانست و تلاش نمود با نیروهای مخالف حکومت مصالحه ملی تماس برقرار کند. از اقدامات دیگر ایران مذاکرات مشورتی با روسیه در مورد تاجیکستان بود؛هرچند روسیه مخالف هرگونه دخالت ایران بود[۶۳] .زیرا روسیه تاجیکستان را جز محیط امنیتی خود می دانست . به علاوه بر خلاف بحران های دیگر در منطقه که مواضع روسیه با ایران نزدیک بود، در این بحران مواضع دو طرف متفاوت بود.درحالی که روسها از کمونیسم ها حمایت می کردند، مواضع ایران متمایل به گروه های اسلامی و ملی بود. بر این اساس در ابتدای جنگ داخلی که هنوز به بحران تبدیل نشده بود ، ایران اولین کشوری بود که از طریق مجامع بین المللی و داخلی خواهان حل مسالمت آمیز درگیری بود .اگرچه که روسیه به دلیل اینکه تاجیکستان را به عنوان حوزه نفوذ خود می دانست ، مخالف هرگونه دخالت خارجی از جمله از ناحیه ایران بود.روسیه حضور و دخالت ایران در تاجیکستان را نمی توانست بپذیرد به خصوص آنکه تاجیکستان در در دوران شوروی در دست ارتش و دستگاه های امنیتی روسی قرار داشت وبه دلیل هم مرزی با افغانستان برای روسیه اهمیت استراتژیک برخودار بود . مسکو به سه دلیل مخالف دخالت تهران بود؛۱-روسیه می ترسید که ایران با توجه به اشتراکات زبانی سعی کند ایدئولوژی انقلاب اسلامی خود را به تاجیکستان صادر کند۲- جمهوری اسلامی ایران ، با ائتلاف با گروه های اسلامی تاجیک باعث گسترش بنیاد گرایی اسلامی شود.۳-روسیه اعتقاد داشت که گروه های مخالف شورشی هستند و تنها با راه حل نظامی می توان ،بحران را حل کرد.با این حال اقدامات ایران باعث شد که روسیه به این نتیجه برسد که بدون همکاری ایران امکان حل این درگیریها وجود ندارد. جمهوری اسلامی ایران نقش مهمی در حل این اختلافات ،با بهره گرفتن از منزلت و نفوذ بالای خود در متقاعد کردن مخالفان تاجیک و مذاکرات سیاسی و گفت و گو فعال با بازیگران خارجی به خصوص روسیه ایفا کرد، کند [۶۴] . تهران به محض اینکه شکست مخالفان دولت را قطعی دید، بر یک راه حل سیاسی با تمرکز روی ائتلاف همه گروه های تاجیک تلاش نمود. [۶۵] ایران در ابتدا روابطش با دولت ائتلافی روبه افزایش بود و با شروع جنگ داخلی از آنها حمایت می کرد اما چون روابط استراتژیک خود با مسکو که از کولابی ها و کمونیستها حمایت می کرد، در معرض خطر می دید، نگرش خود را رسما تغییر داد و سیاست های خود را به عنوان “عدم مداخله ” اعلام کرد. اما این سیاست بیشتر اعلانی بود تا اعمالی. چون که ایران به روسیه نیاز داشت و روسیه منبع اصلی اسلحه برای ایران تبدیل شده بود تهران نمی خواست روابطش با مسکو بر سر تاجیکستان خدشه وارد شود. [۶۶]از طرفی فشارهای داخلی مانع از عدم حمایت از گروه های اسلامی مخالف تاجیک می شد. در نهایت در مذاکرات بین مسکو با تهران توافق شد که ایران از نفوذ خود بر نیروهای اپوزیسیون تاجیک برای نشستن بر پشت میز مذاکره و پایان دادن به درگیری استفاده کند. با انجام مذاکرات بین طرفین سفارت ایران نیز با صدور اعلامیهای در تاجیکستان از توافق جناحهای درگیر در تاجیکستان ابراز خرسندی نمود و از تلاشهای امامعلی رحماناف رئیس شورای عالی تشکر نمود .همچنین سفارت ایران نسبت به اظهارات سوء رهبران کمونیست در تاجیکستان اعتراض نمود . درضمن وزارت امور خارجه ایران با انتشار بیانیهای نسبت به کشتار مردم مسلمان تاجیکستان در حوادث جاری هشدار داد و تمام گروه های درگیر دعوت به خویشتن داری نمود.[۶۷] . در مارچ۱۹۹۴آناتولی آدامیشن معاون وزیر خارجه روسیه،ضمن سفر به تهران با دکتر ولایتی و آقای محمود واعظی معاون وزیرخارجه ملاقات نمود واز ایران خواست تا در خصوص شروع مذاکرات صلح بین طرفین درگیر مساعدت نماید،همچنین آمادگی مسکو را برای راه حل سیاسی برای این بحران از طریق میانجیگری سازمان ملل وهمکاری با ایران اعلام نمود.[۶۸] حساس ترین موضوع در مذاکرات صلح، مسئله قدرت و به اشتراک گذاری آن در آینده بود. در واقع، مذاکرات حول این موضوع می چرخید.[۶۹] سیاست ایران در این زمان بر اساس دیدگاه واقع گرایی وعمل گرایانه بود.دیدگاه ایران اگرچه متمایل به مخالفان دولت(اتحادیه مخالفین تاجیک )بود ولی سعی می کرد که اختلافات میان طرفین را به صورت مسالمت آمیز حل شود به طوری که اولین تلاشهای ایران در مقرر سازمان ملل در ملاقات دکتر ولایتی وزیر خارجه ایران با امامعلی رحمان اتفاق افتاد.
اقدامات تهران طوری بود که تنها به رساندن پیام بسنده نمی کرد بلکه معتقد بود تلاشها زمانی به نتیجه می رسد که انسجام مواضع طرفین وجود داشته باشد .از طرف دیگر دیگر سعی کرد با گروه های پراکنده دیگر تماس برقرار کند و آنها را به مواضع مشترک ومنسجم ،بر سر میز مذاکره بکشاند. سیاست تماس با مخالفان و تشویق آنها برای مذاکره،از نظر دولت تاجیکستان ،به معنای تشویق مخالفان بود، واقدامات ایران را غیر صادقانه می دانستند، درحالی که ایران با توجه به تجارب افغانستان،به این نتیجه رسیده بود که نبود یک برنامه مشترک مذاکراتی باعث تشدید بحران می شود واز این رو ضروری می دید که تا از شکل گیری گروه های و پراکنده افکار در مجموعه مخالفان جلوگیری کند .[۷۰] با این حال مذاکرات صلح تاجیکستان با فراز و نشیهایی همراه بود به طوری که روند مذاکرات را با دشواری روبه رو ساخت. از جمله موارد،بی ثباتی سیاسی دولت تاجیکستان،قومیت گرایی،فشار گروه های مصلح، جنگ داخلی در افغانستان،عدم شناخت نماینده دبیر کل سازمان ملل از منطقه، دخالت برخی از کشورهای منطقه درراستای منافع خود و عدم پایبندی طرفهای درگیر به توافقات پیشین اشاره کرد.
سیاست ایران به دلیل شرایط سخت ناشی از بحران تاجیکستان با شرایط متناقضی همراه بود ۱-ضرورت ادامه روابط با دولت تاجیکستان
۲-مقابله با اهداف آمریکا،روسیه،ازبکستان که مخالف نفوذ ایران در آسیای مرکزی بودند. ۴-اعتماد سازی با حکومت جدید.
۴-مساعدت به نیروهای ملی واسلامی مخالف دولت که ایران را پناهگاه خود می دانستند.[۷۱] در آن مقطع سیاست خارجه ایران هم از جانب نیروهای مخالف دولت و هم از جانب حکومت جدید تحت فشار بود. حکومت جدید انتظار داشت جمهوری اسلامی ایران آنان را در سرکوب مخالفین مساعدت کند ومخالفین انتظار داشتند جمهوری اسلامی ایران ضمن حمایت کامل از آنان تمام ارتباطات خود را با حکومت جدید قطع کند.ازطرفی در داخل نیز گروهی به دلایل عقیدتی وایدئولوژیک خواهان این بودن که دستگاه سیاست خارجی ار تباطش را با حکومت جدید قطع کند واز نیروهای مخالف حمایت کند. از طرفی گروههایی خواهان این بودند که ایران بر اساس حقوق بین الملل عمل کند و ارتباطش را با مخالفان دولت قطع کند. اقدام دیگر ایران تلاش برای گفتگوی مستقیم بین بین رهبران دو طرف درگیر( نوری-رحمان اف) بود و در این میان سعی کرد از وساطت برهان الدین ربانی رئیس جمهور وقت افغانستان استفاده کند.[۷۲]
به دنبال توافقات ایران و روسیه، معاونان وزرای خارجه دو طرف ،برای مذاکره با دولت تاجیکستان به دوشنبه سفر نموده تا مقامات تاجیکستان را برای مذاکره با مخالفان تشویق کنند.با موافقت امام علی رحمان اف ، اولین دور مذاکرات از ۵ تا ۱۹ آوریل ۱۹۹۴درمسکو آغاز شد که دستاورد این مذاکرات این بود که طرفین پذیرفتند که اختلافات خود را از طریق مذاکره حل کنند و در مورد تشکیل کمسیون مشترک مهاجران توافق نمودند..مذاکرات با حضور ناظرینی از ایران ، ازبکستان، روسیه ، افغانستان و قرقیزستان همراه بود.کاهش درگیری و مبادله اسرا با وساطت ایران از دستاورد های این دور بود.[۷۳] در این دور روسای دوطرف ظهور اف وزیرکار دولت و از مخالفان آقا خان لطیفی رئیس نیروهای دمکراتیک شرکت داشتند. دور دوم مذاکرات مذاکرات از ۹ تا ۲۸ ژوئن۱۹۹۴ در تهران برگزار شد. دستاورد آن نیز امضای بیانیه ای مبنی برآتش بس بود ولی مخالفان شرط بر آزادی زندانیان سیاسی خود گذاشتند که بیانیه مورد توافق قرار نگرفت. در این دور علاوه بر نمایندگان دو طرف ،از ایران ،روسیه،افغانستان،پاکستان،سازمان همکاری اروپا و… به عنوان ناظرین صلح حضور داشتند.[۷۴]
ایران برای متقاعد کردن طرفهای درگیر تلاشهای بسیاری انجام داد. در طول چهل ماهی که کار میانجیگری به صلح منجر شود ،ایران با تشکیل ستادی سعی کرد سهم خود را از این بحران مدیریت کند. که چندین دور مذاکره رسمی و مشورتی که در ایران انجام شد. از جمله یک دور مذاکره درسال۱۹۹۴ در سطح سران( عبدالله نوری-رحمان اف).دو دور مذاکره در سطح هیئت ها در سالهای ۱۹۹۴و۱۹۹۷ و دو دور نشست تخصصی در سالهای ۱۹۹۴ و۱۹۹۶. در تهران انجام شد. به علاوه بین سران دو طرف درگیر(نوری -رحمان اف) در مشهد ملاقاتی صورت گرفت که مسائل مربوط به اجلاس تهران یعنی میزان سهم هر یک از طرفین در ساختار حکومت، نحوه فعالیت احزاب ولغو قانون منع احزاب و چگونگی تامین امنیت اعضای کمسیون مصالحه ملی مورد بررسی قرار گرفت.در این مذاکرات سه سند پیرامون«نظامنامه کمسیون مصالحه ملی»،بیانیه« محکومیت تروریسم» و«اصلاح پروتکل راجع به کمسیون مصالحه ملی» به امضا رسید.[۷۵] از دیگر اقدامات ایران وعده کمکهای مالی ،صنعتی و… به تاجیکها بود که ایران شرط دادن این کمکها را پایان دادن به جنگ داخلی اعلام کرده بود
طی سالهای جنگ در تاجیکستان ایران تلاشهای موثری برای ایفای نقش برای ایفای نقش موثر به کار برد.در این روند همکاری با گروه های اجتماعی و سیاسی ، در دستور کار قرار گرفت . ایران برای پیشبرد سیاستهای خود سه رویکرد را همزمان اجرا کرد، که شامل موارد زیر بود.
۱- افزایش تماس با رهبران حکومت جدید به منظور اعتمادسازی،شفافیت در روابط و توضیح سیاست میانجیگرانه