آموزش کارآفرینی و تحقیقات مربوط به آن هم اکنون با چالشهای متعددی مواجه شده است که برخی از این چالشها توسط بلاک و استامپ[۶۲] ارائه شده است. این چالشها عبارتند از:
-چالش در ایجاد متدلوژی های تحقیق برای اندازه گیری اثربخشی کارآفرینی
- چالش در محتوا و شیوههای آموزش کارآفرینی
- چالش در کیفیت مدرسان
- چالش در پذیرش آموزش کارآفرینی در دانشکدهها نسبت به کسب و کار
- چالش در ایجاد یک پیکره عمومی(مشترک) در زمینههای دانشی مختلف
- چالش در اثر بخشی روشهای آموزشی
-چالش در نیازهای یادگیری کارآفرینانی که هم اکنون در آن به سر میبرند(سکتون و کاساردا[۶۳]،۱۹۹۲).
۲-۱۹-۱- چالش در کیفیت مدرسان کارآفرینی
با توجه به اینکه موضوع کارآفرینی یک بحث بسیار تخصصی و میان رشتهای است، طبیعتاً باید مدرسانی
به آموزش این درس بپردازند که هم دارای دانش نظری کارآفرینی باشند و هم با جنبههای عملی آن در
شرکتها و سازمانها آشنا باشند. هم اکنون یکی از چالشهای بسیار اساسی در نظام آموزش و پرورش در اختیار نداشتن مدرسان خبره و ورزیده کارآفرینی است.
۲-۱۹- ۲- چالش در محتوا و شیوههای آموزش کارآفرینی
کارآفرینی موضوعی نیست که در قالب یک کتاب بتوان به تمام جنبههای آن پرداخت. موضوع کارآفرینی
دارای جنبههای مختلف است و اگر قرار است در نظام آموزش و پرورش به موضوع کارآفرینی پرداخته
شود باید در محتوای کتاب تغییرات اساسی داده شود و بحث کارآفرینی به طور تدریجی و در قالب چند کتاب و در طی چند سال آموزش داده شود تا بتوان اطمینان حاصل کرد که آموزشهای داده شده به افزایش دانش و نگرش دانش آموزان کمک نموده است. مسئله دیگر، روشهای آموزش کارآفرینی است.
هم اکنون در سطح دنیا، برای آموزش کارآفرینی جنبههای نظری و عملی در نظر گرفته میشود و در قالبهای جداگانه و گاه به صورت ترکیبی و همزمان و به روشهای مختلف آموزشی به اجرا در میآید این در حالی است که در نظام آموزش و پرورش کشورمان تدریس درس کارآفرینی صرفاً به صورت نظری و بر مبنای روش سخنرانی است.
۲-۱۹-۳- چالش در اثربخشی روشهای آموزشی
امروزه برای تعیین اثربخشی روشهای آموزش کارآفرینی از معیارها و شاخصهای مختلفی نظیر اهداف،
محتوا، ساختار و علم و هنر معلمی استفاده میشود علی رغم وجود چنین معیارهایی جهت سنجش اثربخشی روشهای آموزش کارآفرینی، به طور کلی در کشور و به طور اخص در نظام آموزش و پرورش خیلی به این موضوع توجه نمیشود.
۲-۱۹-۴- چالش در ابزارهای آموزشی مرتبط با کارآفرینی
امروزه برای آموزش کارآفرینی علاوه بر روشهای آموزشی متنوع، از ابزارهای آموزشی مختلفی نیز
استفاده میشود. در واقع از تمام پیشرفتهای فناوری، مواد و ابزارهای آموزشی استفاده میگردد
این موضوعی است که در نظام آموزش و پرورش شایان توجه خاص و ویژه است.
۲-۱۹-۵- چالش در حمایتهای مادی و معنوی دانش آموزان کارآفرین
در نظام آموزش و پرورش باید شرایطی حاکم گردد که از دانش آموزانی که دارای روحیه و توان کارآفرینی هستند حمایتهای مادی و معنوی شود تا آنها تشویق شوند و در نتیجه پس از فارغ التحصیلی، به جای جویندگان کار، خودشان بتوانند کسب و کار جدیدی را ایجاد نمایند.
۲-۱۹-۶- چالش در نیازهای یادگیری دانش آموزان
در بررسیهای کارآفرینی، عواملی یافت میشود که در رفتار کارآفرینانه تأثیر دارد شامل عوامل فردی، اجتماعی و محیطی. عوامل اجتماعی به بررسی پیشینه و سوابق فردی، خانواده، سطح شغلی، تجارب اولیه زندگی و محیط رشد و پرورش میپردازد. در حالیکه عوامل محیطی به عوامل موقعیتی نظیر ارزش، کاهش مالیات و منافع غیرمستقیم، زمانبندی فرصتها در فرایند شغلی، تأثیر شرایط بازار، بحران اجتماعی، فرهنگ حمایتی اجتماعی و اقتصادی توجه میکند. در ارتباط با عوامل فردی بر ویژگیهای شخصیتی کارآفرینان توجه میشود. در بحث عوامل فردی اعتقاد بر آن است که کارآفرینان ویژگیها، نگرشها و ارزشهای بی نظیر و منحصر به فردی دارند که موقعیت و جایگاه ارزندهای را برای آنها دست و پا کرده و آنها را از سایرین متمایز و منفک میسازد(زالی و کردنائیچ ، ۱۳۸۹). یکی از چالشهای اساسی در آموزش کارآفرینی در نظام آموزش و پرورش این است که به این ویژگیهای اساسی و کلیدی توجه نشده و در اولویتهای برنامههای آموزشی قرار نمیگیرد(همان).
۲-۲۰- رئوس مطالب آموزش کارآفرینی
رئوس مطالب درسی را که برای آموزش کارآفرین تدریس میگردند میتوان بر اساس سطوح فردی ، سازمان و محیطی به سه بخش تقسیم کرد.
الف) کارآفرینی و فرد: ویژگیها ، خصوصیات و رفتار یک کارآفرین ، کارآفرینی و نوآوری ، کار آفرینی و خلاقیت و ویژگیهای مدیر کارآفرین رئوس مطالبی هستن که در این سطوح تدریس میشوند.
ب)کارآفرینی و سازمان: راه اندازی سازمانهای کارآفرین، حفظ و نگهداری سازمانهای کارآفرین و توسعه کارآفرینی در سازمانهای کوچک ، متوسط و بزرگ اهم مطالب دروس کارآفرینی در سازمان میباشند.
ج) کارآفرینی و محیط: تعاریف ویژگیهای کارآفرینی ، نقش کارآفرینان در جامعه ، کارکرد کارآفرینان در اقتصاد، اثرات و نتایج توسعه کارآفرینی ، اهمیت کار آفرینی، تشویق و حمایتهایی که جهت توسعه کارآفرینی صورت میگیرد. کارکرد دولت در کارآفرینی ، نقش پشتیبانی دولت از کارآفرینی مهمترین موارد تدریس شده در این سطح از کارآفرینی میباشند(مهدوی عادلی و رافعی، ۱۳۸۵).
۲-۲۱- فرایند آموزش کارآفرینی
آموزش کارآفرینی یادگیری چند مرحلهای است که حداقل در پنج مرحله متفاوت از زندگی توسعه و تحقق مییابد مراحل آموزش کارآفرینی به ترتیب سطح عبارتند از: مرحلهی اول- سطح پایه: دانش آموزان در دورههای ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان باید رویههای مختلف مالکیت کسب و کار را تجربه کنند. در این مرحله بر مفاهیم اساسی اقتصادی، فرصتهای کسب و کار که در نتیجه تغییرات اقتصادی به وجود میآیند و هم چنین مهارتهای اساسی مورد نیاز جهت موفقیت در بازار کسب و کار تمرکز میشود. برانگیختن برای یادگیری بیشتر و درک فرصتهای منحصر به فرد اقتصادی از نتایج غایی و مورد انتظار این سطح است. مرحلهی دوم – سطح پرورش شایستگیها: در این مرحله دانش آموزان باید زمان تجارت و کسب و کار را یاد بگیرند و با مسائل و دیدگاههایی که از نظر صاحبان موسسه و بنگاه مهم هستند، آشنا شوند. سطح پرورش شایستگیها به آموزشهای حرفهای نیاز دارد. آموزشهای حرفهای میتواند در مقام کلاسهای درسی مختلفی که به نوعی با کارآفرینی مرتبط هستند، تدریس گردد. مرحلهی سوم- سطح کاربرد خلاق: این سطح از فرایند آموزش کارآفرینی در برگیرنده حداقل دروسی است که یادگیری آنها برای تشریح یک کسب و کار نوین الزامی است. مرحلهی چهارم- سطح راه اندازی کسب و کار: این مرحله که نتیجه مستقیم مرحلهی قبل است، هدفی جزء راه اندازی یک کسب و کار توسط فراگیران ندارد و پیامد منطقی آموزشهایی است که در سطوح قبلی فرایند آموزشی کار آفرینی داده شده است. بعد از اینکه افراد بزرگسال تجارب شغلی خاصی را کسب کردند و یا آموزشهای بیشتری را در آن زمینه دیدند، به مساعدتهای خاص مربیان خود نیاز دارند تا در حالی که با معلمین خود به بحث و تبادل نظر میپردازند و نقاط تاریک راه اندازی یک کسب و کار برایشان روشن میشود، تجارت مرتبط با شغلی را که دیدهاند ، بالفعل نمایند. این دورهی آموزشی معمولاً دو ساله بوده و در دانشکدههای اقتصاد و مدیریت برگزار میشود. مرحلهی پنجم- سطح رشد و توسعه: اغلب صاحبان کسب و کار علاقهای به درخواست کمک و مساعدت برای افزایش آگاهیها وانش خود ندرند مگر اینکه در آن زمینه احساس نیاز کنند. دورههای مستمر آموزشی، سمینارها و گردهمایی علمی میتواند به این افراد کمک کند تا تواناییهای کسب و کار خود را بالا برده و تقویت نمایند(دارابخانی، ۱۳۹۱).
۲-۲۲- دورههای آموزش کارآفرینی
دورههای آموزش کارآفرینی که تا سال ۱۹۹۰ میلادی شکل گرفتند در چهار دستهی اصلی قابل تقسیم بندی میباشند که عبارتند از: دستهی اول – دورههای آگاهی و جهت گیری به سوی کارآفرینی : هدف از برنامههای این دوره ، افزایش آگاهی، بینش و درک نسبت به کارافرینی به عنوان یک انتخاب شغلی برای افراد از تمامی اقشار اجتماعی است. برنامههای این دسته در مقاطع تحصیلی ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان تدریس میشوند. در دورههای آزاد کارآفرینی گروههای نژادی، مخترعان، کارکنان دولت، دانشمندان ، بازنشستگان نیروهای مسلح و حتی افراد غیر شاغل نیز میتوانند تحت پوشش نیز قرار میگیرند. دستهی دوم- دورههای توسعه تاسیس بنگاهها: برنامههای آموزشی این دسته به اقتضای شرایط خاص هر کشور طراحی شدهاند. در این زمینه مراکز ویژهای در کشورهایی همچون آمریکا، استرالیا، هند، هلند، فیلیپین، مالزی، سنگاپور، انگلستان و فنلاند ایجاد شدهاند. اهداف عمده این مراکز ارائه آموزشهای ویژه جهت توسعه تواناییها و انگیزش افراد، توسعه مناطق شهری و آموزشهای عملی کارآفرینان است.
دستهی سوم- دورههای رشد و بقای کارآفرینان و بنگاههای کوچک: این دورهها که شرکتهای کوچک را در بر میگیرد، نیازهای آموزشی بسیار متنوعی را تحت پوشش قرار میدهند. شرکتهای کوچک در هر کشوری باید مورد توجه قرار بگیرند. دستهی چهارم- دورههای توسعه آموزش کارآفرینی: برنامههای این دسته که شامل شیوههای جدید آموزشی و تعیین نقشهای تازه استاد دانشجو در فرایند آموزش کار آفرینی است. هدف عمدهی این برنامههای آموزش و گسترش کمی استادان و مربیان جدید از میان دست اندر کاران فعالیتهای اقتصادی و صنعتگران برای آموزش کارآفرینی است(مهدوی عادلی و رافعی،۱۳۸۵).
۲-۲۳- نکات مهم در ارائه آموزشهای کارآفرینی
برای آنکه دورههای آموزشی کارآفرینی با موفقیت همراه باشد، باید نکاتی چند مورد توجه و احترام قرار گیرد که عبارتند از:
الف) ترکیب شرکت کنندگان در کلاسهای آموزش کار آفرینی متنوع باشد
ب) کلاسهای در بر دارنده باز خوردهای مستمر و حتی از قبل پیش بینی نشده باشد
ج) علاوه بر راه اندازی کسب و کار جدید بر انواع ابتکارات و خلاقیتهای کارآفرینانه هم تاکید نماید
د) جهت هر یک از بحثها و مسائل کلاس، راه حل و جواب مشخص و معینی ذکر گردد
هـ) امکان تغییر و اصلاح برنامههای آموزشی توسط معلم و یا استاد به آسانی میسر و مقدور باشد
۵-۳-۲.روزه گرفتن:
ضرورت روزه گرفتن و وجوب آن در همۀ دین ها بر هیچ کس پوشیده نیست. در دین های وحیانی از جمله مسیحیت، روزه یکی از واجب های دینی به شمار می آید که حضرت عیسی (ع) به پیروان خویش تأکید کرده اند، هنگام روزه گرفتن از ریاکاری بپرهیزند و به گونه یی خود را سست و ناتوان نشان ندهند که به دیگران بفهمانند، روزه گرفته اند.[۲۶۳]
۵-۳-۳. گناه در آیین مسیحیت:
مفهوم گناه در فرهنگ مسیحیت با دیگر ادیان تا حدودی متفاوت است. در فرهنگ مسیحی گناه به دو قسم کلی تقسیم می شود: قسم اول گناهانی است که ناشی از فعالیت ارادی شخص گناهکار و تخلف و تخطی وی از احکام اخلاقی است اما در قسم دو گناهانی قرار دارند که از چنین –فعالیت هایی ناشی نمی شوند. لغزش و سهو و خطا در دسته دوم جای می گیرند.
گناه چگونه به نوع بشر راه یافت؟ آموزۀ گناه ذاتی بشر پاسخی مسیحی به این پرسش است.[۲۶۴]
بر اساس این آموزه، پس از آنکه آدم و حوا به وسوسۀ شیطان گرفتار شدند و از درخت معرفت نیک و بد خوردند آثار چندی از این گناه بر جای ماند. مهمترین اثر آن بود که گناه به تمام نسل بشر راه یافت. ذات انسان فاسد و انسان مقصر شد.[۲۶۵]
بنابراین تمام، نسل های بعد به دلیل گناه آدم گناهکار شدند.[۲۶۶]
از آثار دیگر گناه اولیه این بود که مرگ به نسل انسان راه یافت. فساد کامل انسان به این معنا نیست که تمام مردم فساد کامل دارند و در گناه غرق شده اند و به این معنا نیست که انسان غیر مسیحی، که نجات را از صلیب مسیح دریافت نکرده است نمی تواند دارای صفات نیک مانند مهربانی، باشد و یا اینکه نمی تواند صفات نیکوی دیگران را درک کند، بلکه به این معناست که تمام انسان ها در هنگام تولد فاسد هستند و فساد در تمام جنبه های زندگی انسان وارد شده است و انسان تازه تولد نیافته در مسیح، از خود چیزی نیکویی ندارد تا خدا را راضی کند و قدرتی ندارد که وضعیت خود را تغییر دهد.
اندیشه گناه ذاتی نیز مانند اندیشۀ تثلیث و تجسد در مسیر زمان صورت بندی شد. با این تفاوت که مباحثات مربوط به تثلیث و تجسد که به شخصیت فوق بشری مسیح مربوط می شد. در شرق جهان مسیحیت جریان داشت و مباحثات مربوط به آموزۀ گناه و فیض در غرب پی گیری می شد.
آدم نیز به عنوان نمایندۀ بشریت مرتکب گناه شد و پیامد گناه او دامان بشریت را گرفت. در این زمینه نمونه هایی در عهد عتیق وجود دارد. یک خانواده به دلیل گناه یک عضو از بین می رود و یا آنکه خداوند به دلیل گناه یک فرد از چهار نسل او انتقام می کشد.[۲۶۷]
اینکه مسیحیان می گویند: حضرت عیسی (ع) فدای گناهان بشر شد، ابداً به معنای مجاز دانستن و حتی کم اهمیت شمردن گناه نیست، بلکه به معنای شفاعت قاطعی است که برای قبول توبه و بخشیده شدن گناه راهی جز آن وجود ندارد. آنان معتقدند که گناه مرگ روح است و گناهان را به دسته های مختلف تقسیم می کنند. البته در مسیحیت بیشتر احکام اخلاقی هستند و احکام تعبدی (مانند حرام بودن گوشت خوک) تقریباً وجود ندارد. پولس می گوید:« آیا نمی دانید که ظالمان وارث ملکوت خدا نمی شوند، فریب مخورید؛ زیرا فاسقان و بت پرستان و زانیان و متعنمان و لواط و دزدان و طمعکاران و میگساران و فحاشان و ستمگران وارث ملکوت خدا نخواهند شد. و بعضی از شما چنین می بودید، لیکن غسل یافته و مقدس گردیده و عادل کرده شده اید، به نام عیسای خداوند و به روح خدای ما.» مهمترین گناهان در مسیحیت اخلاقی هستند و پیوسته و در هر جامعه ای وجود داشته و دارند. مثلاً روحانیون ارتدوکس به روحانیون کاتولیک که ریش خود را می تراشند، اعتراض داشته و می گفته اند که تورات از این عمل نهی کرده است.[۲۶۸]
۵-۳-۴. ماهیت مرگ :
در مسیحیت واژۀ «مرگ» یا «موت» در چند معنا به کار می رود: یکی مرگ جسمانی یا انفصال نفس از بدن است، دیگری مرگ روحانی که جداشدن نفس از خداست؛ و سوم مرگ دوباره است که نفس ابدی از حضور
خدا منع گردیده، به جهنم برده می شود.
به گفته عهد قدیم انسان ها، نیک وبد، پس از مرگ به «هاویه» منتقل می شوند. در عهد جدید انسان ها پس از مرگ به عالم اموات می روند، و دو کلمۀ هاویۀ عهد قدیم و عالم اموات عهد جدید به یک معنایند. تعبیر «به قوم خود ملحق شد» بارها در عهد قدیم تکرار شده است.
پس می توان نتیجه گرفت که بنابر کتاب مقدس، مرگ نابودی نیست، بلکه انتقال است. همچنین ازهر دو عهد برمی آید که پس از مرگ حیات همراه با شعور و آگاهی ادامه خواهد یافت.
همچنین بنابر کتاب مقدس که در آن سخن از انتقال به عالم اموات یا رفتن نزد نیاکان است، روشن است که جسم به جای خاصی منتقل نمی شود، پس حقیقت انسان چیز دیگری است که به عالم دیگر منتقل می شود و به حیات خود ادامه می دهد.[۲۶۹]
۵-۳-۵. مراسم سبت نزد مسیحیان:
پیترز می نویسد: گر چه روز هفته یعنی روز خداوند از همان آغاز به عنوان روز مقدس ویژۀ مسیحیان شناخته شده رعایت سبت در مجامع مسیحی ادامه یافت، همان طور که دعای زیر از قوانین رسولی بر آن گواهی می دهد: « ای خداوند قادر مطلق، که جهان را از طریق مسیح آفریدی و سبت را برای پدران ما را از مصر بیرون آوردی … و به آنان فرمان دادی که بست نگه دارند نه برای اینکه بهانه ای برای بطالت، بلکه تا فرصتی برای خداپرستی باشد.»۳
رعایت سبت برای مسیحی چگونه باید باشد. در سبت، هیچ یک از امور دنیوی را نباید برعهده گرفت. پس اگر شما از همۀ کارهای دنیوی خودداری کنید و هیچکار دنیوی انجام ندهید، بلکه به کارهای روحانی مشغول شوید و به کلیسا بیایید و به قرائت کتاب های مقدس و مواعظ گوش دهید، اگر دربارۀ امور آسمانی بیندیشید و به امید آیندۀ خویش اهتمام داشته باشید، اگر به داوری آینده بیندیشید و نه به امور حاضر و مرئی، بلکه به امور نامرئی و آینده بنگرید، این است رعایت سبت برای مسیحیان.
در قرن چهارم، سبت به عنوان روز مقدس مسیحیان، در همه جا به یکشنبه تحول یافت. تقدیس یکشنبه به عنوان روز مقدس مسیحیان، سرانجام با پذیرش دولت روم، مهر تأیید خورد.
آگوستین می گوید: « روز سبت را نگاه دار، این فرمان برای ما بیش از آنان (یهودیان) اهمیت دارد یهودیان، سبت را به شیوۀ پرستی نگه می دارند و آن را در عصیان و میگساری می گذرانند؛ چه بهتر بود که زنان آنان، به جای رقصیدن در آن روز، در سراسری خانه هایشان به چرخ ریسی مشغول می شدند…» مسیحیان، خودداری از کارهای پست، سبت را به طور معنوی نگه می دارد، زیرا کارهای پست از چه چیز ناشی می شوند؟ از گناه چگونه این را اثبات کنیم؟ باید از خداوند پرسید مطابق آنچه که در انجیل یوحنا آمده است عیسی (ع) گفت: «هر که گناه می کند، غلامِ گناه است.» پس ما نیز به نگه داشتن معنوی سبت، امر شده ایم. ولی دیدگاه خود عیسی (ع) با آنچه از برخی پیروانش نقل کردیم تفاوت دارد به انجیل متی و لوقا ملاحظه فرمائید، و ما فقط عین عبارت انجیل متی را می آوریم: در آن زمان، عیسی در روز سبت از میان کشتزارها می گذشت و شاگردانش چون گرسنه بودند، به چیدن و خوردن خوشه ها آغاز کردند.اما فریسیان چون این را دیدند، بدو گفتند «اینک شاگردان تو عملی می کنند که کردن آن در سبت جایز نیست.» ایشان را گفت: مگر نخوانده اید آنچه داود و رفیقانش کردند، وقتی که گرسنه بودند چه طور به خانه خدا در آمده نان های سبت کهنه در هیکل سبت را حرمت نمی دارند و بی گناه هستند؟ لیکن به شما می گویم که در این جا شخص بزرگ تر از هیکل است. و اگر این معنی را درک می کردید که رحمت می خواهم نه قربانی، بی گناهان را مذمت نمی نمودید، زیرا که پسر انسان مالک روز سبت نیز است.(انجیل متی باب ۱۲،بند۱و۸)[۲۷۰]
کاربست مسیحیت بر دو محور می چرخد:
ـ خواندن و شناختن گفتار عیسی مسیح، که در انجیل آمده است، در روشنایی مجموعۀ کتاب مقدس. کار سبت آموزۀ او به یک روش اخلاقی خلاصه می شود.
ـ برپا داری رویدادهای مهم زندگانی عیسی مسیح در سراسر سال، یعنی شرکت کردن در یادبودها و مراسمی که در کلیسا برپا می شود، و بازسازی واقعی زندگانی عیسی مسیح در سراسر سال، یعنی شرکت کردن در یادبودها و مراسمی که در کلیسا برپا می شود، و بازسازی واقعی زندگانی عیسی مسیح «با زنده شده». هر یک از این مراسم ـ همچون نماز، دو بخش دارد، یکی بازگویی کلام عیسی مسیح، دیگری سپاسگذاری دینداران از بخشایندگی خداوند و حضور او در کلیسا.[۲۷۱]
۵-۳-۶. ذکر نشانه های قیامت :
آنگاه یسوع فرمود: «پیش از آنکه آن روز بیاید، زود باشد که فرود آید به جهان تباهی بزرگی، زود باشد که درگیرد کارزار خونریزی خورد کننده. پس پدر پسر را می کشد. پسر پدر را می کشد، به سبب گمراهی طوایف. از این جهت منقرض خواهد شد شهرها و بلاد تهی خواهند شد. وباهای مهلک رخ دهد تا اینکه چنان شود که یافت نشود کسی که مردگان را به گورستان ها ببرد؛ بلکه گذارده شوند برای طعمه ی حیوانات. زود باشد که بفرستد خدای گرسنگی را بر آنانکه بمانند بر زمین، پس بشود نان در قیمت، زیادتر از طلا. پس بخورند همۀ انواع چیزهای ناپاک را. وای بر بدختی آن قرن، که نزدیک می شود شنیده نشود از کسی که بگوید: که گناه کردم پس به من رحم کن ای خدا. بلکه با آوازهای سهمناک کفر می کنند بر خدای بزرگوار فرخنده تا ابد. پس وقتی که آغاز نمود آن روز به نزدیک شدن، هر روز علامتی بیاید، سهمناک بر ساکنان زمین به مدت پانزده روز. در روز اول آفتاب سیر می کند در مدار خود در آسمان بی نور. بلکه سیاه می شود مثل رنگ جامه. زود است که بنالد، چنانکه پدر بر پسری که مشرف به مرمت است ناله می کند. در روز دوم، ماه به خون برگردد. زود باشد بیاید خون بر زمین چون شبنم. در روز سوم ستارگان دیده شوند که شروع به جنگ نمودن با یکدیگر کنند، مثل سپاهی از دشمنان. در روز چهارم کوه ها و سنگ های بزرگ به همدیگر بخورند، مثل دشمنان جنگجوی. در روز پنجم هر رستنی و گیاهی خون بگرید. در روز ششم دریا طغیا کند بی آنکه از جای خود تجاوز کند، تا بلندی صد و پنجاه ذراع. آنگاه در تمام روز، مثل دیوار باشند. در روز هفتم کار برعکس شود، پس فرو نشیند حتی نزدیک شود که دیده نشود. در روز هشتم پرندگان و جانوران صحرا و آب جمع شوند، در حالتی که نزدیک باشد نجات نیابند از آن ده یک زندگان. در روز دهم بیاید برق و رعد سهمناکی، پس شکافته و سوخته شود سه یک کوه ها. در روز یازدهم روان شود هر جوئی واپس و از خون روان شود نه از آب. در روز دوازدهم، ناله و فریاد کند هر آفریده ای. در روز سیزدهم، پیچیده شود آسمان چون پیچیدگی نامه. آنگاه آتش ببارد تا هر زنده ای بمیرد. در روز چهاردهم زلزله ی سهمناکی پدیدار شود و کوه ها از آن در هوا پران شوند، چون پرندگان آنگاه همه ی زمین بیابان گردد. در روز پانزدهم فرشتگان پاک بمیرند. پس زنده نماند مگر خدای تنها، آنکه او راست اکرام و مجو.» چون یسوع این بفرمود، روی خود را تپانچه زد با دست های خود. آنگاه سر خود را بر زمین نهاد و چون سر خویش را برداشت، فرمود:« ملعون باد هر کسی که درج کند در گفته های من این را که پسر خدایم.» پس بیفتادند شاگردان، هنگام این سخنان، مثل مردگان. پس یسوع ایشان را برخیزاند.[۲۷۲]
۵-۳-۷. تدفین در مسیحیت و مقابر عیسویان:
مسیحیان اولیه نیز مانند یهودیان و رومیها، مردگان خود را در دخمه های زیر زمینی دفن می کردند. در این دخمه ها یک کلیسای کوچک برای اجرای مراسم تدفین وجود داشت. مسیحیان شکنجه شده در این قبرهای تاریک زیرزمینی پنهان می شدند و حتی در آنجا زندگی می کردند. به دلیل آنکه تعداد زیادی از مقدسین در این محلها دفن شده بودند، بسیاری از آنها بعداً تبدیل به مرقد و زیارتگاه شدند. در قرون وسطی تنها زنانی را که به جادوگری متهم می شدند، پس از محاکمه تفتیش عقاید با آتش می سوزاندند.
در شهر روم، سردابهای مسیحیان بسیار مفصل، و دارای حجرات و دهلنیها و طبقات روی هم قرار گرفته بود. در واقع شهری زیرزمین بنا شده بود که بعدها محله قبور نامیدند.[۲۷۳]
بخش چهارم: ۵-۴. انجیل و اعیاد مسیحیت
۵-۴-۱. انجیل های چهارگانه:
انجیل های چهارگانه از بخش های مهم عهد جدید هستند که حاوی هویت نهضت دینی عیسوی و ریشه های اصیل اعتقادی مسیحی می باشد. این بخش از عهد جدید، گزارشی از روند زندگی، دوران تبلیغ، مواعظ و معجزات عیسی (ع) است که توسط چهارتن از پیروان نخستین او نگاشته شده است. کاتبان این اناجیل چهارگانه. به ترتیب تاریخ نگارش آن ها عبارتند از:
الف: «مرقس» ( پسر مریم اورشلیمی )
ب: «متی» حواری
ج: «لوقای» پزشک
د: «یوحنا» حواری
گزارشات انجیلی این چهار تن که به نام خودشان در متن رسمی عهد جدید درج شده است، دارای اعتبار بالایی هستند. آنان همگی در قرن اول و مقارن با دوران ظهور عیسی ناصری (ع) می زیسته اند و چنان که از طرز گزارش کردن آن ها مشهود است، می توان نتیجه گرفت که در اکثر مواقع، خود شاهد یا لااقل نزدیک وقایع گزارش شده، بوده اند، با این وجود گزارش های آن ها با هم دارای اختلافات مشخصی می باشد و این اختلاف بین انجیل اول با انجیل یوحنا بیشتر است.[۲۷۴]
۵-۴-۲. احترام به زن و حجاب در انجیل:
مبنای تعالیم انجیل توجه به ملکوت آسمان است و از این جهت است که پیروان خود را به غروبت می خواند، اما در عین حال تک همسری را جایز می شمارد و برای آن دستوراتی صادر می نماید. در نگاه مسیحیت زن در خانواده از حرمت بهره مند است و مرد به عنوان شوهر او موظف به ابراز محبت و رفتار توأم با مهر و عطوفت می باشد. «پولس» حواری در نامۀ به امسنسیان از مردان چنین درخواست نموده است:
« ۲۸- باید مردان زنان خویش را مثل بدن خود محبت نمایند، زیرا هر که زوجه خود را محبت نماید، خویشتن را محبت می نماید. ۲۹- زیرا که هیچ کس هرگز جسم خود را دشمن نداشته است بلکه آن را تربیت و نوازش می کند چنانکه خداوند کلیسا را … ۳۰- از اینجاست که مرد پدر و مادر را رها کرده، با زوجۀ خویش خواهد پیوست و آن دو یک تن خواهند بود… ۳۱- خلاصه هر یک از شما نیز زن خود را مثل نفس خود محبت بنماید و زن وشوهر خود را باید احترام نمود.» در انجیل کنونی آیاتی که به طور خاص متعرض مسألۀ پوشش زن با ویژگیهای خاص آن باشد موجود نیست. اما آیاتی در میان این اناجیل به چشم می خورد که برخی بر چشم پوشی از نگاه حرام و برخی به پوشاندن سر زنان اشاره کرده و برخی نیز زنان را به عدم آرایش و خودنمائی برای دیگران ترغیب می نمایند. همۀ این مطالب وجوه مختلف مطرح در بحث پوشش و حجاب است و با بهره گرفتن از این آیات می توان به طور اجمال به حکم انجیل درباره پوشش زن و حفظ عفت و سلامت روحی زن دست یافت.
تعالیم انجیل، زینت حقیقی زن را حیاء و پرهیز از خود نمایی معرفی می کند و آنگاه زنان را آواز بلند در کلیسا و به طریق اولی در مواضع و مکانهای غیر آن برحذر می نماید، سپس پوشاندن سر را به هنگام عبادت و موعظه و در مواقع دیگر تشریع کرده و مردان را به چشم پوشی از نگاه حرام فرا می خواند.
لازم به ذکر است که پوشش راهبه های مسیحی که عبارت از مقنعه ای است که تمام سر و گریبان و سینه را می پوشاند و لباس بلندی که تمام بدن را فرا گرفته و پوششی برای تمام اعضای بدن می باشد، به پوششی که قرآن تشریع کرده بسیار نزدیک است.[۲۷۵]
۵-۴-۳. مفهوم خدا نزد مسیحیان:
ادراک ویژۀ مسیحیت از «پدر بودن» خدا اصیل ترین اجزاءِ ادراک یهودی سلطنت و حکومت خدا را تشکیل می دهد. سپس از آن نیز جلوتر رفته و ادراک مزبور را با اجزاءِ به مراتب بهتری تکمیل می نماید. هر دوی این ادراکات اجزاءِ مشترکی را قانون خداوندی، و تنبیه بدکاران.[۲۷۶]
مسیحیان اولیه اعتقاد داشتند که ارواح شیاطین زمین را در اشغال خود داشتند. اما این ارواح توسط حضرت مسیح مغلوب شدند و از آن پس دیگر میان خدا وانسان واسطه نبودند.[۲۷۷] اجزای متفاوت ادراکات را می توان به اختصار در جدول زیر، که مبین رابطه بین رئیس و زیردستان در این دو گروه می باشد، نمایش داد.
-از لحاظ قدرت مافوق زیردستان خود قرار داد.
- از بالا سلطه و حکومت دارد.
- دستور به اطاعت می دهد.
- از طریق قانون حکومت می کند.
- متوجه پیروزی اصول خویش است.
- نسبت به افراد مختلف بی تفاوت است.
- بدکاران را عذاب می دهد.
- پیوند با دیگر شخصیت ها:
شوهر آهو و هما، پدر کلارا، بهرام، بیژن و مهدی، دایی عیسو، برادر خوانده و دوست میرزا نبی
- نشانه های ظاهری:
۱- «مرد میانه بالا و سیاه چرده ای دیده می شد که پالتو خاکستری رنگ از جنس برک خراسان به تن داشت. پیشانیش بلند و هموار، ابروهایش پر پشت و چشم هایش گیرنده و نافذ بود. در چهره اندکی لاغر و کشیده اش، با خطوط عمیق و کاملی که داشت، زیرکی نیرومندی خوانده می شد که قبل از آنکه خشک و کاسبکارانه باشد مردانه و مهربان بود. موهای سفید صورت و سرش تا آن جا که از زیر کلاه تازه باب شده شاپو، نمایان بود بر سیاه می چربید. دکمه های پالتوش با بیقیدی لوطی واری باز بود و از زیر آن کت و شلوار قهوه ای راه راه، جلیقه و حتی بند ساعت جیبی اش به چشم می خورد.» (افغانی،۱۳۴۵: ۳)
۲- «دندانهای او مصنوعی اما تبسمش گرم و گرمی بخش و حقیقی بود صمیمیتی که بعد از گذشت پنجاه سال هنوز قوس صعودی خود را طی می کرد. فک ها و چانه اش مردانه، خوش طرح، صاف و در حالت تراشیده از لحاظ یک زن تا اندازه ای هوس انگیز بود. موهای سرش را هر هفته رنگ می گذاشت و زعفرانی می کرد. صورتش را یکروز در میان از ته می زد. می کوشید کمر خود را، که گاه در زیر بار عمر لرزشی می نمود، راست نگه دارد تا حتی الامکان جوان و نیرومند نمود کند.» (همان:۶۲۵)
در رمان نویسنده با صراحت و با یاری گرفتن از شرح و توضیح مستقیم به خواننده می گوید که خصوصیات ظاهری میران چیست. با مقایسه دو توصیف نویسنده در صفحه ۳ و ۶۲۵ می توان به دگرگونی و تحولات وی در طول رمان پی برد. در توصیف اول نویسنده یک شخصیت لوطی نیمه بازاری و جا افتاده را نشان می دهد. در توصیف دوم خواننده شاهد شخصیتی است متجدد که سعی می کند خود را جوان تر از آنچه هست نشان دهد.
- تحول و دگرگونی:
میران پویا ترین و گسترش یابنده ترین شخصیت رمان است. نویسنده کوچکترین تغییر شخصیتی وی را نشان می دهد . مثال:
میران با تمام وجود عاشق خانواده و خواهان سعادت آن هاست:
«این بچه ها غم و شادی او بودند، مایه زندگی و امید او بودند، غبار خستگی روزانه را از پیشانی اش می زدودند …. از این اندیشه خالی نبود که علاوه بر بچه ها حتی زنش را نیز دوست داشت.» (افغانی،۱۳۴۵:
میران نسبت به خانواده بی اعتناست:
«نه تنها به آهو، به بچه ها نیز چندان التفاتی نداشت. در چشمانش گاهی همه فروغ پدری رخت بر می بست و فرو می مرد و این همان چشمانی بود که از دیدار هما نور می گرفت و به وجد می آمد. » (همان: ۳۵۱)
تغییر و تحول میران از نگاه میرزا نبی و آهو:
«مالت رفت، به قول خودت عزت و آبرو، نماز و روزه، هستی و نیستی ات رفت، دوستانت از دورت پاشیده شدند، خودت را آلوده کردی و حالا با این هر دم خیالها همینت مانده که بچه هایت را آواره شهرها بکنی!» (همان:۸۴۴)
«جادوی این پتیاره، علاقه به زندگی، نظم و نزاکت، وجدان و اراده، حیثیت و همه چیز او را بلعیده است (همان:۸۴۸)
- خصوصیات اخلاقی شخصیت :
اخلاق میران پیش از حادثه:
شاکر، فهمیده، با ابتکار، بی غرض، دلسوز، فداکار، خوش مشرب، پاک چشم و بی نظر، مومن، خوش قلب با نزاکت، آرام، ملاحظه کار، احترام به دیگران آمیخته به صمیمیت و یکرنگی، احترام به زن با بذله گویی و خوش مشربی، شوخ، نکته سنج، زنده دل، مهربان، ارزش و احترام گذاشتن به زنان مطیع، احترام به زنان با حجب و حیا، بیزار از سبکسری، شلختگی، خنده جلف ، نیک پندار، صفای باطن، نوع دوست، بخشنده، بیزار از شراب نوشی، نیکوکار، با پشتکار و فعال، کم توقع، با جربزه، موقع شناس، تیز، چاچولباز و پشت هم انداز نیست، عاقل، ملایم طبع، سازگار، بی ریا، خراج بود اما بی حساب و کتاب نبود، بی پروا، بزرگوار، با حرمت، متین و سنگین، صفای اخلاق، بلند نظر، بلند طبع، با گذشت، خودخواه نیست، با وفا، رفیق دوست، مهماندوست، فروتن، تودار، مسئولیت پذیر در برابر زن و بچه هایش، عاشق خانواده، خوش خلق نسبت به خانواده، وارسته، درستکار، امانت دار، خوش قول، جوانمرد، ساده دل، یکرو، بلند همت، چشم و دل سیر و بی نیاز، خود رای و در پاره ای موارد لجوج بود، خیرخواه بی توقع، حلال خور، در لحظات معمولی نرم و دمدمی، دهن بین و باری به هر جهت بود در لحظات بحرانی، یکدنده، نازک بین و کج تاب بود. ترقی خواه.
اخلاق میران پس از حادثه:
شراب خوار، خونسرد و بی توجه به زن بزرگ و بچه هایش، بی وفا و پیمان شکن نسبت به زن بزرگش، بی انصاف و بی صفت در برابر زن و بچه، بی غیرت، خودخواه و خودکامه، هوس باز، کج خلق نسبت به خانواده، بی اعتنا به امور تربیتی و اخلاق بچه ها، خشن نسبت به زن بزرگش، انزوا جو و سرخورده، بی قید، بی مسئولیت، عزت و آبرویش از بین رفته است، ترک نماز و روزه کرده است، اهل معاشرت نیست بی علاقه به زندگی و انجام کار خیر، بی نظم و برنامه در زندگی، خراج و بدون حساب و کتاب، بی اراده، بی هدف، بی وجدان، بی علاقه به کار و تلاش، تجدد طلب، ناسپاس، جفاپیشه.
نویسنده بر خصوصیات اخلاقی میران بسیار تأکید دارد و تغییر و تحول شخصیت را از خلال خلق و خوی او به خواننده نشان می دهد زیراشخصیت اخلاقی میران با پیرنگ ،موضوع و درونمایه و دیگر عناصر داستان ارتباطی تنگاتنگ دارد و از سوی دیگر شوهر آهو خانم یک رمان دراماتیک و هدف نویسنده نشان دادن خصلت و طبیعت شخصیت هاست.
نوبسنده برای توصیف خلق و خوی شخصیت از سه شیوه استفاده می کند:
۱-توصیف و توضیح مستقیم: در این شیوه نویسنده از زبان خود یا از زبان یکی از شخصیت های داستان ، خصوصیات اخلاقی سیدمیران را به خواننده نشان می دهد.
۲-توصیف به یاری گفت و گو: در این شیوه نویسنده با به حرف واداشتن سیدمیران خصوصیات اخلاقی او را به خواننده نشان می دهد.
۳-توصیف به یاری حوادث داستان: در این شیوه نویسنده با نشان دادن اعمال و رفتار سید میرا ن در حوادث داستان، خواننده را با خصوصیات اخلاقی سید میران آشنا می کند.
مثال: از زبان هما:
«در این مرد ذخایر بی پایانی از شخصیت، بزرگواری و جوانمردی حقیقی دیده ام که قادر به بروز احساسات عشقی خود می باشد. او هرگز لبخند مهمان نوازش از گوشه لب و دست گشاده اش از کیسه کوتاه نشده است، پاکدلی، خوشخلقی، وارستگی، بی نیازی، اینهاست آن زیورهای اخلاقی میران، او دارای روح بزرگی است.» (افغانی،۱۳۴۵: ۵۲۷)
از زبان خود میران:
«مرضی است که من به آن مبتلا شده ام. سستی اراده، یک ضعف اخلاقی و گریز از واقعیت زندگی، دیوانگی یا زن پرستی خارج از قاعده و به هر حال وضع من سوخته و زار چنین است که می بینی و هست. مانند آن دائم الخمری که هر چه بیشتر می نوشد عادتش کشنده تر می شود. عشق عوض آنکه سیرابم کند تشنه ام می کند. برای من ریاضتی شده است که جسم و جان و هستی و نیستی ام را می کاهد اما از آن لذّت می برم.» (همان:۶۸۰)
توضیح نویسنده:
«سواد نداشت، موقع شناس و باهوش بود. چاچولباز و پشت هم انداز نبود، برش و پشتکار داشت. زیر و بالا و ته و توی رشته خود را زودتر از آن شناخت که باید بشناسد. با نرمش و سهولتی دلپسند که از موذیگری و پست نهادی خالی بود کارها را قبضه می کرد. رفتار صمیمانه و بی ریایش با زیر دست و بالا دست و همکار، هر یک به فراخور حال خود، چنان بود که همه را از خود راضی نگه می داشت.» (افغانی،۱۳۴۵: ۶۲)
- گفت و گو:
در گفتگوهایی که میران با دیگر شخصیت های داستان دارد خصوصیات اخلاقی وی آشکار می شود.
میران نوع دوست و بخشنده است:
«خوب، خوب، امشب یا فردا صبح بیست من دیگر به شما خواهم داد. زغال شما که تمام نشده است، هان؟ این بار که می آیی نان بگیری ظرفی همراه بیاور و بده به سلیمان، تا هر وقت آرد خوب و نرمی از آسیاب آورند دو سه من به شما بدهد، شاید برای رشته یا چیزهای دیگر لازم داشته باشید.» (افغانی،۱۳۴۵ :۳۵)
میران دلسوز، خیرخواه و خوش قلب است:
«باشد ، باشد، من غلام شما هستم. به خدا توکّل می کنیم که کارساز همه بندگان است. هوا ادعائی داشته باشند یقین بدان که جان و شرف شما را از گرو آن ها بیرون خواهم آورد. » (همان:۱۱۴)
میران مسئولیت پذیر، فعال و با پشتکار و اراده است:
«می خواهم به خانه یاور رئیس امور اداری تیپ بروم، یک هفته است قصدش را دارم و فرصت نمی کنم. به علاوه باید سری هم به دکان بزنم، شگرد دوم بار امروز پایین نیامده است، سلیمان را به آسیاب فرستاده ام، نمی دانم بر خواهد گشت یا نه. » (همان:۴۸)
۲- ۱۵-۳- مسئول فنی استخر
فردی کلیدی است که با بهداشت، ایمنی و موارد هزینه ساز سروکار دارد. عملکرد استخر بدون مسئول فنی متخصص همانند به خطر افتادن استخری است که بدون ناجی غریق اداره میشود[۲]. مسئول فنی باید دورههای درسی مراقبت از آب را بگذراند و با مسائل نگهداری و تصفیه آب استخر و کار با مواد شیمیایی آشنا باشد و وظیفه مسئول فنی استخر نگهداری آب استخر در حد استاندارد و کنترل کیفیت آب و حفظ تاسیسات استخر در حد مطلوب میباشد[۶۴و۷۸ ].
مدیر استخر باید برای مسئول فنی استخر ماسک، چکمه مقاوم، دستکش بلند، محافظ چشم و پیشبند مقاوم تهیه کند و مسئول فنی نیز هنگام کار با مواد شیمیایی از این وسایل استفاده کند[۷۴و۹۰].
۲-۱۶- تعریف استاندارد
واژه استاندارد به دو مفهوم عمده بکار برده میشود:
در مفهوم اول منظور از استاندارد یکسانی اندازهگیری است: مانند متر و کیلوگرم
در مفهوم دوم، استاندارد مدرکی است دربرگیرندهی قواعد، راهنماییها یا ویژگیهایی برای فعالیتها یا نتایج آنها، به منظور استفادهی عمومی و مکرر که از طریق همراهی فراهم شود و به وسیلهی سازمان شناخته شدهای تصویب شده باشد و هدف از آن دستیابی میزان مطلوبی از نظم در یک زمینه خاص است. استاندارد باید مبتنی بر نتایج، علوم فنون و تجربیات و در راه ارتقاء منافع مطلوب جامعه باشد[۱۵].
۲-۱۶-۱- اهداف و دستاوردهای استاندارد
سازمان بین المللی استاندارد (ISO)[39] اهداف اساسی استاندارد کردن را چنین بیان کرده است:
صرفه جویی کلی در مصرف نیروی انسانی، مواد انرژی و امثال آن
حمایت از مصرف کننده و خدمت گیرندگان
حفظ ایمنی، بهداشت و محیط زیست
ایجاد ارتباط بهتر[۱۵]
۲-۱۶-۲- سطوح استاندارد
استانداردهای محلی :
استانداردهای محلی مربوط به شرکتها و سازمانهای محلی و یا محدودهی جغرافیایی زیر ملی هستند. برای مثال میتوان به استانداردهای ویژه برای اماکن ورزشی که در نقاط جغرافیایی مختلف مانند سردسیری یا گرمسیری استفاده میشود، اشاره کرد.
استانداردهای ملی:
استاندارد مصوب برای کشور، استاندارد ملی گفته میشود. در کشورها مرجعی به عنوان عالیترین مرجع ذیصلاح برای تعیین استانداردهای معین مشخص میشود.
استانداردهای منطقهای:
استانداردهای منطقهای استاندارد موافقت شده در میان مجموعهای از کشورهای واقع در قسمتی از جهان است.
استانداردهای بینالمللی:
استانداردهای بینالمللی، مجموعهای از استانداردهای پذیرفته شده بین کشورهای مختلف بینالمللی است. در واقع میتوان استانداردها را زبان مشترک فنی و کارکردی بین ملتهای مختلف جهان دانست.
سازمانهای بینالمللی ورزش مانند فدراسیونهای بینالمللی و کمیته بینالمللی المپیک مرجع مربوط به استانداردهای فنی تربیت بدنی و یا ورزش میباشند[۱۵].
۲-۱۶-۳- پیدایش استاندارد اماکن ورزشی
استانداردهای ورزشی که برای به وجود آمدن آنها نیاز به تجربه است، ابتدا در آلمان شکل گرفت و مسائلی که در آغاز با هدف سر و سامان دادن به اوضاع اماکن ورزشی این کشور مورد بحث و بررسی قرار گرفت عبارت بودند از:
الف- انتخاب محل و پراکندگی تاسیسات تفریحات سالم(اماکن تفریحی)
ب- وسعت اماکن و تاسیسات
ج- احتیاجات سرانه به اماکن ورزشی
د- تهیه طرح جامع در سطح هر استان
سال ۱۹۵۰ استانداردها و ارقامی برای زمینهای روباز و سالنهای سرپوشیده بدست آمد. در سال ۱۹۵۶ برای اولین بار به این مسئله از دید شهرسازی نگریسته شد و استانداردهای اماکن ورزشی برای تفریح گاه های توام با ورزش و اماکن و تاسیسات ورزشی مورد نیاز مراکز کوچک تحت نظر کمیته المپیک آلمان و متخصصان ورزش و شهرسازی بررسی گردید و این اولین استانداردهای ورزشی بودند که تهیه شدند [۱۲].
۲-۱۶-۴- استاندارد تجهیزات
اولین جنبه رعایت اصول ایمنی برای وسایل و تجهیزات، انتخاب آنها بر اساس استانداردهای موجود است. استانداردهای وضع شده برای وسایل و تجهیزات میتواند جنبه هایی از قبیل وزن، حجم، جنس، اندازه، ارتفاع، طول، استحکام را شامل شود همانطور که گفته شد، در انتخاب وسایل و تجهیزات ورزشی باید مواردی از قبیل طراحی و مواد، تسهیلات و هزینه نگهداری، ایمنی وسایل و تجهیزات حفاظتی، کیفیت و طرز کار، محل خرید و قیمت در نظر گرفته شود.
رعایت استانداردها به معنی پیشگیری از بروز حوادث نیست به طوری که در بسیاری مواقع دیده میشود که وسایل و تجهیزات ورزشی آسیب میبینند و یا خراب میشوند.
بر این اساس، دومین جنبه رعایت اصول ایمنی در مورد وسایل و تجهیزات، معاینه و وارسی و در نهایت تعمیر و ترمیم وسایل بازی، پس از انجام تمرینات و یا مسابقات است. تعمیر و ترمیم وسایل آسیبدیده باید در اولین فرصت انجام شود و درنگ و تعلل در این کار میتواند حوادث غیر قابل جبرانی را باعث شود.
سومین جنبه، کنار گذاشتن و عدم استفاده از وسایل و تجهیزات مستعمل، کهنه و از کار افتاده است. تعمیر و ترمیم وسایل تا جایی جایز است که استفاده مجدد از آنها میسر باشد، در غیر این صورت، عدم استفاده از این گونه وسایل، بهترین راه رعایت اصول ایمنی است.
چهارمین جنبه ایمنی وسایل و تجهیزات اصول بهداشتی و شرایط نگهداری آنها است. غیر بهداشتی بودن انبار و یا محل نگهداری وسایل نظیر توپ، راکت، تمیز نکردن تشکها، غیر بهداشتی بودن دوش، سرویسهای بهداشتی و رختکنها هر کدام میتواند باعث بروز حوادث مختلف و ابتلا به بیماریهای گوناگون شود و به این ترتیب، ایمنی و بهداشت ورزشکاران و مراجعه کنندگان به اماکن ورزشی را به خطر اندازد]۳۰،۳۱ [.
۲-۱۶- ۵ - استاندارد تجهیزات استخرهای شنا
درها و پنجرهها
درها و پنجرهها باید دارای شرایط زیر باشند:
اگر پنجره مورد استفاده قرار میگیرد، اندازه آن باید کوچک باشد و در بالاترین حد ممکن از نظر ارتفاع تعبیه شود به علت تابش نور خورشید یا انعکاس آن از پنجرهها که مشکل بزرگی برای آموزش یا ایمنی استخر میباشد.
در برابر زنگ زدگی و خوردگی ناشی از مواد شیمیایی از قبیل ترکیبات کلر مقاوم باشد.
از جنس مقاوم، سالم، بدون ترکخوردگی و شکستگی و قابل شستشو با آب تحت فشار باشد.
روکشها و رنگهای مصرفی از نوع مرغوب غیرسمی و از نظر بهداشت محیط تایید شده و به گونهای باشد که در اثر دما و رطوبت ترکیبات آن تجزیه نشود.
پنجرههای باز و درهای مشرف به فضای باز باید مجهز به توری سالم و مناسب باشد به نحوی که از ورود حشرات مزاحم به داخل استخر جلوگیری نماید.
درها و پنجرهها باید طوری باشند که از دید به داخل جلوگیری کنند و برای پنجرههای محوطه استخر یک پرده یا پوشش وجود داشته باشد که از انعکاس نور خورشید جلوگیری کند.
برای جلوگیری از تعریق و حفظ گرمایش سالن کلیه پنجرهها دو جداره باشند[۱۸و۴۳و۷۴و ۹۰و۹۲و۱۰۹].
دیوارها
دیوارهای استخر باید دارای ویژگیهای زیر باشد:
د: سهم «جایزه» و سهم «انتفاعی»
سهم «جایزه» به سهمی گفته می شود که در ازاء اضافه ارزش بدست آمده از فروش سهام جدید، به سهامداران موجود شرکت داده می شود که به این سهم «حق امتیاز سهام» هم گفته می شود.
سهم «انتفاعی» هم سهمی است که ارزش اسمی آن از محل اندوخته اختیاری یا سود قابل تقسیم شرکت به مالک آن پرداخت شده باشد و خود سهام نیز مستهلک و ابطال شده باشد.[۳۲] دارنده سهام «انتفاعی» از همه حقوق مربوط به سهم خود برخوردار است اما به خاطر استرداد مبلغ اسمی سهم به وی، دارندگان این قبیل سهام در زمان انحلال و تصفیه شرکت، نسبت به مبلغ اسمی سهام خود حقی نخواهند داشت![۳۳] از سهم انتفاعی همچنین به عنوان سهمی یاد شده که به مالک آن بی آنکه در سرمایه حقی داشته باشد، صرفاً حق دریافت قسمتی از منافع را می دهد. از این سهام نیز مانند سهام موسس - که به آن پرداخته خواهد شد - برای جلب حمایت برخی از سهامداران می توان بهره جست.
در مورد سهام انتفاعی باید بیان داشت که؛ باز پرداخت مبلغ اسمی سهم و استهلاک آن از محل سود قابل تقسیم یا اندوخته اختیاری شرکت که خود متعلق حق سهامداران است، با عمومات قانونی موجود سازگاری ندارد. چرا که سود حاصل از فعالیت شرکت و اندوخته های اختیاری شرکت که آن هم از منافع شرکت تامین می شود، فی نفسه متعلق حق سهامداران است و پرداخت مبلغ اسمی سهم سهامداران از محل دارائی های که آن هم متعلق حق خود سهامدار است، خرید مال از محل اعتبار خود فروشنده تلقی می شود که صحیح بنظر نمی رسد و با هیچ معیار حقوقی سازگار نیست مضافاً اینکه اساساً سهمی هم که بر آورده مالی مبتنی نباشد، سهم تلقی نمی شود اما در عین حال در برخی سرمایه گذاری ها بکار گیری راهکار سهام انتفاعی اصولاً شیوه مناسبی محسوب می شود که در جای خود مؤثر و واجد کارائی های قابل توجیه است![۳۴]
هـ : سهم «مؤسس» [۳۵]
سهم «موسس» با تصویب مجمع عمومی موسسین و در قالب برخی مزایای صادر و در قبال برخی خدمات موسسین در اختیار ایشان قرار داده می شود. بنابراین ایجاد و صدور سهم موسس صرفاً به زمان تاسیس شرکت مربوط بوده و تصویب آن به عهده مجمع عمومی موسسین است.
«سهم موسس» از مفهوم واقعی سهم که بر آورده مالی سهامداران مبتنی است، فاصله دارد. از این رو؛ آنچه که در مقررات اصلاحی قانون تجارت از آن بعنوان «سهم مؤسس» یاد شده صرفاً در بر دارنده مزایایی است که به دارنده آن تعلق می گیرد[۳۶] و این مزایا می تواند شامل «اختصاص قسمتی از منافع شرکت» و یا «اختصاص قسمتی از باقیمانده دارائی شرکت» پس از تادیه دیون شرکت در زمان انحلال شرکت باشد.[۳۷]
مبحث دوم: تقسیم سهام بر اساس ویژگی کمی آنها
در این تقسیم بندی که بر مبنای قدرت اثر گذاری سهام در انتخاب اعضاء هیات مدیره شرکت صورت پذیرفته، کمیت سهام مورد توجه قرار گرفته که با توجه به نسبت سهم بر مجموع سهام شرکت و قطعیت احتمال تاثیر این تعداد سهم در انتخاب یک یا اکثریت اعضاء هیات مدیره، سهام به سهام مدیریتی و کنترلی تقسیم می شود.
الف: سهام «مدیریتی»
در بندهای ۷ و ۸ ماده ۱ قانون اصلاح موادی از قانون برنامه چهارم توسعه و اجرای سیاست های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی مصوب ۲۷/۳/۸۷ به دسته بندی های جدیدی از سهام با عناوین «مدیریتی» و «کنترلی» بر می خوریم که بر خلاف دسته بندی های قبلی که سهام بر مبنای کیفیت آن تقسیم می شد، در این شیوه دسته بندی سهام بر مبنای کمیت آن به دو دسته تقسیم می شود و در مقررات این قانون به میزان سهامی، مدیریتی گفته می شود که به موجب اساسنامه دارنده آن اختیار تعیین حداقل یک عضو هیأت مدیره شرکت را پیدا کند. بطور مثال اگر سرمایه شرکت سهامی با ۵ عضو هیات مدیره به ۱۰۰ سهم با حق رای برابر تقسیم شده باشد، سهام دارنده ۲۰ سهم این شرکت، «سهام مدیریتی» محسوب می شود.
ب: «سهام کنترلی»
«سهام کنترلی» نیز به حداقل میزان سهام مورد نیاز برای تعیین اکثریت اعضاء هیأت مدیره شرکت گفته شده است و در مثال بالا؛ چنانچه سرمایه شرکت سهامی با ۵ عضو هیات مدیره، به ۱۰۰ سهم با حق رای برابر تقسیم شده باشد، سهام دارنده ۶۰ سهم این شرکت، «سهام کنترلی» محسوب می شود.
بطوریکه بیان شد؛ در تعریف «سهام کنترلی» نیز مانند «سهام مدیریتی» وصف کمی سهم مورد توجه است و به کیفیت سهم توجهی نمی شود[۳۸] و این امر را می توان شاهدی بر این دانست که قانونگذار به تساوی حقوق مترتب بر سهام خصوصاً حق رای ناشی از آن نظر ویژه دارد![۳۹]
مبحث سوم: تقسیم سهام بر اساس مالکیت سهم:
تقسیم سهام از حیث تعلق و مالکیت آن از دیگر تقسیمات سهام محسوب می شود که در این مبحث می توان به شایع ترین و رایج ترین این دسته بندی اشاره کرد که صرفنظر از سهام متعلق به سایر اشخاص، قانونگذار در مقررات مختلف از سهام دولتی و سهام مدیران شرکت اشاره دارد که ذیلاً به هر یک از این دو می پردازیم.
الف: سهام «دولت< strong>»
سهام متعلق به دولت در شرکت های سهامی را سهام «دولت» می نامند که این سهام می تواند در هر یک از صورت های فوق به «بانام» و «بی نام» و «عادی» و «ممتازه» باشد که حتی جزو سهام مدیریتی یا کنترلی نیز محسوب شود. استیفاء دولت از سهام خود در گذشته طبق مقررات اصلاحی قوانین بودجه سال های ۵۲ و ۵۳ و در حال حاضر طبق ماده ۷ قانون برنامه سوم توسعه، توسط وزیر مسئول و وزیر امور اقتصادی و دارائی و رئیس سازمان برنامه و بودجه و دو یا چند وزیر دیگر که با تصویب هیأت وزیران تعیین می شوند و یا نمایندگان آنان، در مجامع این شرکت ها صورت می پذیرد.
میزان سهام دولت در یک شرکت سهامی، ملاک دولتی یا غیر دولتی محسوب شدن آن شرکت است بطوریکه اگر بیش از ۵۰% سهام شرکتی به دولت تعلق داشته باشد، آن شرکت دولتی محسوب می شود و در غیر اینصورت شرکت دولتی به حساب نخواهد آمد.
ب: سهام «وثیقه مدیران»
«سهام وثیقه مدیران» نیز از جمله سهامی است که در مقررات لایحه اصلاحی قانون تجارت از آن اسم برده شده است. سهم وثیقه مدیران به سهامی اطلاق می شود که به منظور تضمین جبران خسارات ناشی از اقدامات مدیران منتخب در دوره مدیریتشان در شرکت سهامی عام، نزد شرکت تودیع می نمایند. «سهام وثیقه مدیران» الزاماً می بایست بصورت «بانام» باشد و امکان نقل و انتقال آن در دوره مدیریت صاحب سهم نیز منتفی خواهد بود اما سایر حقوق مترتب بر آن به صاحب آن تعلق گرفته و دارنده آن حق بهره برداری از آن را دارد.
مبحث چهارم: سهام «عدالت»
برخلاف تقسیم بندی های پیشین که عمدتاً حول محور «کیفیت» و «کمیت» و «مالکیت» سهم صورت پذیرفته بود، در بند ۶ ماده ۱ آیین نامه اجرایی موسوم به «افزایش ثروت خانوارهای ایرانی از طریق گسترش سهم بخش تعاون بر اساس توزیع سهام عدالت» ، به نام جدیدی از سهام بر می خوریم که مربوط به شرکت سهامی کارگزاری سهام عدالت است تحت عنوان «سهام عدالت» از آن نام برده شده است.
شرکت سهامی «کارگزاری سهام عدالت» در واگذاری سهام شرکت های دولتی به اقشار کم درآمد جامعه که در راستای سیاست های خصوصی سازی صورت می پذیرد، نقش واسط را بعهده دارد. بطوریکه با واگذاری سهام شرکت های دولتی به شرکت «کارگزاری سهام عدالت» و متعاقباً واگذاری تدریجی سهام شرکت «کارگزاری سهام عدالت» به شرکت های «سرمایه گذاری استانی» ، برخی افراد واجد شرایط جامعه که از آنها با عنوان اقشار کم درآمد جامعه یاد شده، با عضویت در شرکت های «تعاونی عدالت هر شهرستان» که خود این تعاونی ها نیز سهامداران شرکت های «سرمایه گذاری استانی» هستند، بصورت غیر مستقیم از واگذاری سهام شرکت های دولتی منتفع می شوند. مع الوصف با توجه به اهمیت موضوع این مبحث و اینکه واگذاری سهام شرکت های دولتی به شرکت «سرمایه گذاری سهام عدالت» در راستای سیاست های خصوصی سازی که ارتباط مستقیم با موضوع این تحقیق دارد، صورت می پذیرد ، لذا توضیحات تفصیلی در رابطه با «سهم عدالت» به بخش مربوط به خصوصی سازی موکول می شود.
علی ایحال پس از بحث و بررسی پیرامون «سهام» و آثار قانونی مترتب بر آن، اینک به «بررسی نقش سهام در شرکت های سهامی عام» می پردازیم. لذا برای ورود به این موضوع، ابتدا به بررسی خود شرکت های سهامی و ارکان تشکیل دهنده آن پرداخته می شود و سپس به نقش اجرائی سهم در هر یک از این ارکان که مجامع عمومی شرکت را شامل می شود، می پردازیم.
بخش دوم: شرکت سهامی
در این بخش ابتدا به شرکت سهامی در سابقه قانونگذاری کشور پرداخته می شود و سپس با توجه به مقررات حاکمه کنونی، به بررسی ارکان شرکت های سهامی و نحوه تصمیم گیری در آنها و بطور خاص در مورد انتخاب مدیران این شرکت پرداخته خواهد شد.
فصل نخست: سابقه تقنینی شرکت سهامی در ایران
در رابطه با شرکت سهامی ۲ مقرره قانونی حاکم بوده که اولین آن قانون کلی تجارت بوده که در سال ۱۳۱۱ شمسی وضع گردیده و مقرره دوم قانون اختصاصی بوده که صرفاً به احکام راجع به این نوع شرکت پرداخته و از آن به عنوان لایحه اصلاحی قانون تجارت نامبرده می شود که در سال ۱۳۴۷ وضع گردیده است. لذا در این فصل در قالب ۲ مبحث به نحو اجمال به هر دو این مقرره قانونی پرداخته می شود.
مبحث اول: شرکت سهامی از منظر قانون تجارت
در قانون تجارت که در سال ۱۳۱۱ به تصویب قانونگذار رسید، از شرکت سهامی بعنوان یکی از انواع شرکت های تجاری یاد شده که در دسته شرکت های سرمایه محور قرار گرفته بود. در این قانون؛ شرکت سهامی در یک شکل و یک فرم بود و تفکیکی بین نوع «عام» و «خاص» شرکت سهامی وجود نداشت.
این قانون شرکتی را سهامی می دانست که سرمایه آن به سهام تقسیم شده باشد. مشخصه اصلی این شرکت و وجه تمایز بارز آن نسبت به دیگر شرکت های تجاری، «تقسیم سرمایه شرکت به سهام» بود. در این قانون، معادل آورده هر سرمایه گذار، سهام به وی تعلق می گرفت و سهام هم چیزی نبود جز اوراق چاپی متحد الشکلی که به صورت «با نام» یا «بی نام» توسط شرکت صادر و در اختیار سهامداران قرار داده می شد.
سهام در این قانون؛ شاخصه و ابزاری محسوب می شد برای تعیین محدوده حق و تکلیف و اختیارسهامدار در شرکت و هر سهامدار تا مبلغ اسمی سهم خود در برابر شرکت و دیون معطل مانده شرکت مسئولیت داشت و این امر تا زمانی بود که وجه سهام خود را بطور کامل پرداخت نکرده باشد و در غیر اینصورت مسئولیت سهامدار محدود صرفاً در سهام وی خلاصه می شد. سهامداران بر
مبنای میزان سهام خود از منافع حاصل از فعالیت شرکت بهره می بردند. علاوه بر این؛ سهامدار بر اساس سهمی که در اختیار داشت این امکان را می یافت تا در چهارچوب اساسنامه در مجامع عمومی شرکت حاضر شده و از طریق «رای» در تصمیم گیری های مجامع شرکت مشارکت داشته باشد. اطلاع از جریان امور شرکت و عضویت در هیات مدیره شرکت نیز از دیگر حقوق قانونی ناشی از سهم سهامدار محسوب می شد و تقسیم سهام به «نقدی» و سهم «غیر نقدی» نیز از دیگر خصوصیات منحصر بفرد این قانون محسوب می شد!
طبق مقررات این قانون، حق رای ناشی از سهام همواره به یک شکل و یک میزان نبود و بعضاً با امتیازات و یا حتی محدودیت هایی مواجه بود. این امکان وجود داشت تا در اساسنامه شرکت برای حضور سهامداران در مجامع و یا حتی رای ایشان، نصاب مشخصی از تعداد سهام در نظر گرفته شود و از این طریق از حضور و مداخله سهامدار فاقد نصاب مذکور در مجامع عمومی شرکت خودداری شود.
بطوریکه بیان شد؛ سهامدار مسئولیتی بیشتر از مبلغ اسمی سهم خود در برابر شرکت و دیون معطل مانده شرکت نداشت و دخالت وی در امور شرکت هم بر پایه اختیاراتی بود که از طریق «رای» صورت می پذیرفت و سهامدار را قادر می ساخت تا از طریق آن در تصمیمات شرکت دخالت کند و به این وسیله در این تصمیمات اثر گذار باشد.
در شرکت های سهامی، تصمیمات در مجامعی که با حضور نصاب مشخصی از سهامداران تشکیل می شد، اتخاذ می شد و اجرای این مصوبات هم بر عهده مدیرانی قرار بود که خود از میان سهامداران و برای مدت محدودی با رای مستقیم آنها انتخاب می شدند. در این قانون با وجود اینکه اجرای مقررات اساسنامه و مصوبات مجامع و اداره شرکت به عهده مدیران شرکت قرار داشت، اما از هیات مدیره و اقدام هیاتی مدیران حرفی در بین نبود. [۴۰]
در قانون تجارت؛ شرکت سهامی هم، مانند دیگر شرکت های تجاری، از مشارکت تجاری اشخاص حاصل می شد و بر این اساس وجود شرکتنامه برای تاسیس شرکت سهامی ضروری بود. علاوه بر آن، فعالیت در موضوعات تجاری احصاء شده در قانون تجارت هم از دیگر شرایط عمومی بود که شرکت های سهامی را نیز مثل دیگر شرکت های تجاری شامل می شد.
مبحث دوم: شرکت سهامی از منظر لایحه اصلاحی قانون تجارت
مقررات لایحه اصلاحی قانون تجارت که به هدف روز آمد کردن مقررات مربوط به شرکت های سهامی، با تصویب در کمیسیون مشترک مجالس «شورا» و «سنا» وقت، بموجب ماده واحده قانون «اجازه اجرای موقت لایحه اصلاح قسمتی از قانون تجارت پس از تصویب کمیسیون خاص مشترک مجلسین» در سال ۱۳۴۷ به اجرا درآمد.
در مقررات این لایحه قانونی بین « محدودیت مسئولیت سهامداران به سهام و مبلغ اسمی سهم» و همچنین «تقسیم سرمایه شرکت سهامی به سهام» تفاوت عمده ای با قانون تجارت نیست به موجب مقررات اخیر تفاوت هایی ایجاد شد که به آنها خواهیم پرداخت.
اول اینکه در مقررات اخیر وجود شرکتنامه از شرایط ضروری تاسیس شرکت سهامی حذف شد و اساسنامه جایگزین آن شد.
دوم قید «تجاری بودن موضوع فعالیت شرکت» بود که در مقررات اخیر ضرورتی به تجاری بودن موضوع آن لحاط نشده بود و فعالیت در زمینه موضوعاتی غیر از آنچه را هم که قانون تجارت بعنوان فعالیت های تجاری احصاء کرده بود ، تاثیری در ماهیت شرکت سهامی ایجاد نمی کرد.
سومین تمایز اینکه در این قانون، شرکت های سهامی در دو نوع «سهامی عام» و «سهامی خاص» تعریف شده است و تفاوت این دو هم در حداقل سرمایه و حداقل سهامدار و همچنین نحوه تامین سرمایه اولیه شرکت قرار دارد. بطوریکه شرکت های سهامی خاص با حداقل ۳ سرمایه گذار و ۰۰۰/۰۰۰/۱ ریال سرمایه که از محل آورده موسسین تامین یا تعهد می شود، تشکیل می شود و شرکت های سهامی عام، با حداقل ۵ سرمایه گذار و ۰۰۰/۰۰۰/۵ ریال سرمایه که بخشی از آن از محل پذیره نویسی و عرضه عمومی باید تامین یا تعهد شود، تشکیل می شود.
بطوریکه بیان شد، حداقل سرمایه مورد نیاز برای تاسیس شرکت سهامی عام ۰۰۰/۰۰۰/۵ ریال در نظر گرفته شده که در زمان خود مبلغ قابل توجهی محسوب می شد. در عین حال امکان عرضه و پذیره نویسی عمومی سهام در شرکت های سهامی عام نیز موجبی بود تا قانونگذار در مقررات این لایحه قانونی، مقررات و نظامات نظارتی ـ حمایتی ویژه ای بر نحوه شکل گیری و فعالیت این شرکت بار نماید تا از این طریق موجبات تضمین بیشتر حقوق پذیره نویسان و سهامداران این شرکت ها را فراهم آورد. وجود این مقررات که شفافیت بیشتر تشکیلاتی و تشریفاتی و اقدامات مدیران شرکت را در پی داشت، سبب شد تا شرکت های دولتی و عمومی هم که از سرمایه عمومی و دولتی تشکیل و به فعالیت می دادند، از این قواعد به عنوان الگو استفاده شود.[۴۱] مع الوصف پس از ذکر مختصری در رابطه با شرکت سهامی، برای ورود به موضوع اصلی بحث به شرکت سهامی عام که محور و موضوع اصلی بحث این تحقیق را شامل می شود، پرداخته می شود.
فصل دوم: شرکت سهامی عام
بطوریکه بیان شد؛ تقسیم شرکت های سهامی به «عام» و «خاص» از ابداعات لایحه اصلاحی قانون تجارت محسوب می شود. شرکت سهامی که بخشی از سرمایه آن از محل عرضه عمومی و پذیره نویسی عمومی تامین و تعهد می شود را شرکت «سهامی عام» و شرکت سهامی که تمام سرمایه آن بوسیله موسسین تادیه یا تعهد می شود را «سهامی خاص» می نامند.[۴۲] بر خلاف شرکت های تجاری
موضوع قانون تجارت که برای سرمایه نصاب حداقلی در نظر گرفته نشده است، در شرکت سهامی برای حداقل سرمایه نصاب مشخصی در نظر گرفته شده است که در شرکت های سهامی خاص این حداقل سرمایه ۰۰۰/۰۰۰/۱ ریال و در شرکت سهامی عام ۰۰۰/۰۰۰/۵ ریال است.
بطور کلی در شرکت های سهامی، تصمیمات در مجامعی که از سهامداران تشکیل می شوند، اتخاذ می شوند و این تصمیمات توسط مدیران شرکت که آنها هم توسط سهامداران انتخاب می شوند، اجرا می شود. تعداد مدیران در شرکت های سهامی عام از ۵ نفر نباید کمتر باشد و با توجه به اینکه در شرکت سهامی انتخاب مدیران الزاماً از میان سهامداران حقیقی و حقوقی ممکن خواهد بود بنابراین می توان به این نتیجه رسید که در شرکت سهامی عام وجود حداقل ۵ سهامداران ضروری است. مدیران شرکت های سهامی که عهده دار اداره شرکت هستند با رای مستقیم سهامداران در مجامع عمومی انتخاب می شوند و این انتخاب انحصاراً از مکانیزم خاصی تبعیت می کند تا تضمین کننده حقوق سهامداران اقلیت در این رابطه هم باشد. به طوریکه که بر خلاف دیگر موضوعات در صلاحیت مجامع که عمدتاً با اتخاذ تصمیم بر مبنای حصول نصاب مشخص از اکثریت آراء سهامداران حاضر میسر می شود، در تصمیم گیری راجع به انتخاب مدیران شرکت، آراء سهامداران حاصل ضریبی از تعداد کل اعضاء هیات مدیره خواهد بود تا هم حق انتخاب سهامداران جزء به نسبت تعداد مدیران لحاظ شود و هم این امکان پدید آید تا با اختصاص آراء خود به یک نفر از نامزدهای پست مدیریت، شانس بیشتری برای ورود مدیر مورد نظر خود به هیات مدیره داشته باشند.
بطوریکه پیشتر نیز بیان شد، در شرکت سهامی سهام مشخص کننده «تکالیف»، «حقوق» و «اختیارات» دارندگان آن است و نقش مهمی هم در این نوع شرکت ایفاء می کند که قبلاً به تفصیل به این مورد پرداخته شده است.