کلمات کلیدی: هوش معنوی، رفتار شهروندی سازمانی، معلمان، متوسطه
فصل اول
کلیات تحقیق
۱-۱- مقدمه
مفهوم هوش، تاریخی طولانی دارد، شاید به اندازه خود انسان قدمت داشته باشد. حتی قدیمیترین داستانهای مکتوب در تاریخ بشری، مثل حماسه گیلگمش[۱]، بعضی قهرمانان داستان را « عاقل» و بعضی دیگر را، برای اینکه مؤدب باشیم، کمتر عاقل توصیف کردهاند. داستانهای انجیل از باهوشی نمونه های بسیار واضحی ارائه میدهند، مثل حضرت سلیمان، نمونه های حماقت را هم آوردهاند، مثل حماقت همسایههای نوح و خود فرعونهای مصر. به نظر میرسد که ما انسانها مدتهاست این عقیده را پذیرفتهایم که بعضی مردم در تصمیمگیری بهتر از بقیه هستند. این افراد احتمالاً همان اطلاعات را در اختیار دارند که دیگران دارند، اما وقتی به سبک و سنگین کردن، ارزیابی و پردازش اطلاعات میپردازند به نتایجی میرسند که خیلی بهتر از نتایج دیگران است(دیویس[۲]،۱۳۸۴، ص۱۴۸).
در دهه های اخیر مفهوم معنویت و کاربردهای آن در دنیا و بخصوص در دنیای غرب اهمیت زیادی یافته است به طوری که مفاهیمی همچون خدا، مذهب، معنویت و غیره که موضوعاتی خصوصی قلمداد میشدند وارد تحقیقات علمی در حوزه علوم انسانی شدهاند. درواقع در کنار علاقه فزاینده به هوش عاطفی، ترکیب دو مفهوم معنویت و هوش در مفهوم جدید هوش معنوی[۳] نیز مورد توجه قرارگرفته است( زوهر و مارشال[۴]، ۲۰۰۴).
مطالعه رفتار افراد در محیطهای کاری از دیر باز مورد توجه اندیشمندان علوم مدیریت بوده است و با ظهور رشته رفتار سازمانی در سالهای نخست دهه ۱۹۶۰، در این امر جدیت بیشتری به عمل آمد. بسیاری از مطالعات صورت گرفته، سعی در تقسیمبندی رفتارها و علل بروز آنها داشتهاند. مباحثی نظیر: ادراک، انگیزش، تعهد سازمانی و غیره ازجمله مواردی هستند که به بررسی ریشه بسیاری از رفتارهای آدمی درمحیط کار میپردازد. اما مبحث جدیدی که در دو دهه اخیرعلاوه بر رفتارشناسان، توجه روانشناسان و جامعه شناسان را نیز به خود جلب نموده است؛ رفتار شهروندی سازمانی[۵] نام دارد( ملک اخلاق و همکاران، ۱۳۸۸).
دراین فصل به بیان مسئله، اهمیت و ضرورت تحقیق، اهداف، سوالات، فرضیه ها، تعاریف مفهومی و عملیاتی تحقیق پرداخته شده است .
۱-۲- بیان مسئله تحقیق
به دنبال مطرح شدن مفاهیم روانشناسی هوش شناختی و هوش هیجانی در محیطهای کاری، بررسیهای متعددی نشان داد که افراد با چیزی بیشتر از جسم، فکر و احساسات، وارد دنیای کاری میشوند، آنها استعداد شخصی و روح منحصر به فرد خود را به همراه میآورند( لیگ[۶]، ۱۹۹۷، به نقل از ساغروانی، ۱۳۸۸).
به نظر میرسد سازمانهای آموزشی و مدارس برای حفظ حیات و کارکرد خود نیازمند کارکنان و معلمانی با هوش عمیقتر و جدیدتر میباشند تا به وسیله آن بتوانند به نحو اثربخشتری به وظایف خود عمل کنند در حال حاضر دیگر بهرههوشی و ضریب هوش هیجانی پاسخگوی همه نیازها نیست بلکه انسانها به عامل سومی که هوش معنوی نامیده میشود نیاز دارند( چریر[۷]، ۲۰۰۴؛ به نقل از نداف و همکاران، ۱۳۸۹).
مجموعهای از ظرفیتهای عقلی که به آگاهی کامل و کاربرد انطباقی از جنبه های معنوی و جهان مافوق وجودی شخص کمک میکند و منجر به خروجیهایی مانند تفکر وجودی عمیق، افزایش معنا، شناسایی عالم مافوق و سلطه حالتهای معنوی میشود (کینگ[۸]، ۲۰۰۸).
کینگ هوش معنوی را دارای چهار بعد میداند که عبارتند از:
تفکرانتقادی وجودی[۹]: توانایی اندیشیدن به حقیقت وجود، هستی، زمان ، مرگ و دیگر موضوعات ماوراء طبیعی اشاره دارد.
آگاهی متعالی[۱۰]: توانایی شناخت ابعاد برتر و متعالی خود، دیگران و جهان مادی درزمان بیداری و هوشیاری است.
معناسازی شخصی[۱۱]: توانایی ساخت مقصود شخص و هدف موجود در همه تجارب ذهنی و جسمانی شامل قابلیت ایجاد و مسلط شدن به هدف زندگی است.
گسترش خودآگاهی: توانایی ورود به سطوح و حالات معنوی و فراهوشیاری و همچنین خروج از آن با اراده فرد میباشد.
موسسات آموزشی در عصر حاضر برای مواجهه با چالشها و شرایط پیچیده، به معلمانی نیاز دارند که به طور داوطلبانه و اختیاری رفتار میکنند و برای موفقیت مدرسه، از هیچ تلاشی فروگذار نیستند( ویگودا و گادوت[۱۲]، ۲۰۰۷). این نوع رفتارها که از انتظارات رسمی فراتر رفته، اما برای بقای سازمان ضروری هستند با عنوان رفتار شهروندی سازمانی مطرح میشوند( بولگر و سومچ[۱۳]، ۲۰۰۴).
ارگان(۱۹۸۳) بیان میکند رفتار شهروندی سازمانی، رفتاری آگاهانه، اختیاری و فراوظیفهای است که در افزایش اثربخشی عملکرد سازمان مؤثر است، ولی به طور مستقیم یا غیرمستقیم به وسیله سیستم پاداش رسمی سازمان مورد تقدیر قرار نمیگیرد( مارکوزی و زین[۱۴]، ۲۰۰۴).
معتبرترین تقسیمبندی رفتار شهروندی سازمانی توسط ارگان ارائه شده است که عبارتند از:
آداب اجتماعی: به عنوان رفتاری است که توجه به مشارکت در زندگی اجتماعی سازمانی را نشان میدهد.
وجدانکاری: رفتاری است که فراتر از الزامات تعیین شده به وسیله سازمان از محیطکار میباشد.
نوع دوستی: عبارت است از کمک کردن به همکاران در عملکرد مربوط به وظایفشان و یا همکارانی که دارای مشکلات کاری هستند.
جوانمردی: عبارت است از تمایل به شکیبایی در مقابل مزاحمتهای اجتنابپذیر و اجحافکاری بدون اینکه شکوه و شکایتی داشته باشد.
نزاکت و احترام: درباره اندیشیدن به اینکه چطوراقدامات و رفتارهای فرد بر دیگران تأثیر میگذارد.
علیرغم اهمیت و نقش حساس رفتار شهروندی سازمانی در تمامی سازمانها، شواهد موجود نشان میدهد در مدارس، کمتر به آن توجه شده است( دیپائولا و همکاران[۱۵]، ۲۰۰۵). در میان مقالات و کتب نیز، تنها تعداد محدود و ناچیزی به موضوع رفتار شهروندی سازمانی پرداختهاند( اپلاتکا[۱۶]، ۲۰۰۶). دلایل این امر از دو جهت قابل بررسی است؛ اول آنکه نقش مهم این متغیر، هنوز به طور کامل و گسترده درک نشده، و دیگر اینکه ممکن است بدیع بودن و بومی نشدن آن در مدارس، انگیزههای پژوهش زیادی را ایجاد نکرده باشد( زین آبادی و همکاران، ۱۳۸۷).
یکی از ابعاد اساسی و بنیادین هوش معنوی در سازمان احساس معنادار بودن و هدف داشتن در کار است. از منظر این بعد، معنویت در سازمان تنها این نیست که مورد علاقه و چالش برانگیز باشد، بلکه باید در جستجوی معنا و هدفی عمیقتر در کار بود. امروزه کارکنان در هر جا که فعالیت میکنند، چیزی فراتر از پاداشهای مادی در کار جستجو میکنند. آنان در پی کاری بامعنا، امیدبخش و خواستار اهداف متعالی در زندگیشان هستند، سازمانها، با کارکنان رشد یافته و بالندهای مواجهند که در پی یافتن کاری بامعنا، هدفمند و پرورش دهنده هستند.
این تحقیق به بررسی رابطه هوش معنوی با رفتار شهروندی سازمانی معلمان مقطع متوسطه شهرستان گرمی میپردازد. پرسش اصلی تحقیق اینکه« چه رابطهای میان هوش معنوی با رفتار شهروندی سازمانی معلمان مقطع متوسطه وجود دارد؟» میباشد. این تحقیق میخواهد نشان دهد که جایگاه موضوع ارتباط هوش معنوی با رفتار شهروندی سازمانی در آموزش و پرورش بیش از سایر سازمانها مهم است، و به دلیل کمبود پژوهش در این زمینه، خود آشکار کننده نیاز مدیریت آموزش و پرورش به این تحقیق میباشد.
۱-۳- اهمیت وضرورت تحقیق
شرایط کاملاً متحول سازمانها، افزایش رقابت و لزوم اثربخشی، نیاز سازمانها را به نسل باارزشی از کارکنان، بیش از پیش آشکار نموده است؛ نسلی که از آنها به عنوان سربازان سازمانی[۱۷]یاد میشود این کارکنان بیتردید، وجه ممیز سازمانهای اثربخش از غیر اثربخش هستند؛ زیرا سازمان را موطن خود میدانند و برای تحقق اهداف آن، بی هیچ چشم داشتی افزون بر نقش رسمی خود عمل نموده و از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند (رامین مهر و همکاران، ۱۳۸۸).
مدارس برای مواجهه با شرایط و مقتضیات حاکم و بهرهمندی از معلمانی با رفتار شهروندی سازمانی، نیازمند مهارتها، تواناییها و ویژگیهایی بالاتر و متفاوتتر از وضعیت موجود میباشند. از عوامل موثر در رفتار شهروندی سازمانی کارکنان میتواند هوش معنوی آنان باشد. زمانی که هوش معنوی با زندگی کاری معلمان پیوند بخورد، نیروی قدرتمندی حاصل میشود که افراد تقریباً با هزاران ساعت کار میتوانند لحظات لذت بخشتر، متوازنتر و معنادارتری را تجربه کنند( فتاحی و همکاران، ۱۳۸۵).
ضرورت این مسئله زمانی آشکارتر میشود که بدانیم در سازمانهای امروزی، حداکثر کردن عملکرد منابع انسانی درون سازمان و ارتباط صحیح آنها با محیط، اهمیت بسیار زیادی پیدا کرده و در اولویت رسالتهای بسیاری از سازمانها، قابل رویت میباشد. بنابراین ارگانهای مختلف به ویژه سازمانها در کشورهای جهان سوم؛ که نیازمند جهشی عمده در کارآمدی هستند؛ باید زمینه را طوری فراهم کنند، که کارکنان و مدیرانشان با طیب خاطر، تمامی تجربیات، تواناییها و ظرفیتهای خود را در جهت اعتلای اهداف سازمانی به کار گیرند. این امر میسر نمیشود مگر اصول و قواعد مربوط به رفتار شهروندی سازمانی، شناسایی و بسترهای لازم برای پیادهسازی آن فراهم گردد. یکی از بسترهای بااهمیت که میتواند در ارتقای رفتار فرانقشی کارکنان مؤثر واقع شود برخورداری کارکنان از هوش معنوی است( هادی زاده مقدم و فرجیان، ۱۳۸۷).
ازاینرو به جهت اهمیتی که در بالا به آن اشاره شد و به خاطر کاربردی بودن نتایج تحقیق در سازمانها، کمپژوهی و کافی نبودن مطالعات داخلی درباره این موضوع، اهمیت روزافزون حوزه پژوهش در سازمانها و جایگاه مناسب مفهومی و نظری آن در حوزه های نوین رفتاری، این تحقیق دارای ضرورت انجام شدن و پایگاه علمی مناسب است.
۱-۴- اهداف تحقیق
۱-۴-۱- هدف آرمانی
ارائه راهکارهایی برای بهبود رفتار شهروندی سازمانی کارکنان و معلمان مقطع متوسطه شهرستان گرمی.
۱-۴-۲- هدف کلی
شناخت رابطه هوش معنوی با رفتار شهروندی سازمانی معلمان مقطع متوسطه شهرستان گرمی.
۱-۴-۳- هدف ویژه
تبیین رابطه تفکر انتقادی وجودی با رفتار شهروندی سازمانی معلمان مقطع متوسطه شهرستان گرمی.
تبیین رابطه آگاهی متعالی با رفتار شهروندی سازمانی معلمان مقطع متوسطه شهرستان گرمی .
تبیین رابطه معناسازی شخصی با رفتار شهروندی سازمانی معلمان مقطع متوسطه شهرستان گرمی .
تبیین رابطه گسترش خودآگاهی با رفتار شهروندی سازمانی معلمان مقطع متوسطه شهرستان گرمی .
۱-۴-۴- هدف کاربردی
مدیران و کارکنان آموزش و پرورش شهرستان گرمی و دانشجویان علاقهمند به مطالعه دراین حوزه میتوانند از نتایج تحقیق بهرهمند گردند.
هیبریداسیون و اتصال آغازگرها[۷۰]: در این مرحله دما را پایین میآورند(معمولاً تا C◦۶۵-۴۵)،تا آغازگرها بتوانند به رشته های DNA متصل شوند.
طویلسازی(بسط یا سنتز)[۷۱]: در این مرحله حرارت را بالا میبرند(معمولاً تا C◦۷۴-۷۲) تا آنزیم پلیمراز،کار همانندسازی را انجام دهد.
از یک DNA دورشتهای دو DNA دو رشتهای ساخته می شود و سپس مراحل تکرار شده و تکثیر DNA ادامه مییابد تا جایی که واکنشگرها به اتمام برسد[۲۹].
-در ابتدای طراحی واکنش PCR،از آآنزیم DNAپلیمرازِ باکتری Ecoli استفاده شد. امّا این آنزیم به حرارت و افزایش دما حساس است و پس از هر بار حرارت دادن،لازم بود به محیط واکنش اضافه شود. امّا این مشکل با کشف باکتری های گرمادوست[۷۲]که دارای DNAپلیمراز مقاوم به گرما بودند،حل شد.
آنزیم Taqپلیمراز مربوط به باکتری Thermos aquaticus میباشد که دمای بهینه عمل آن c◦۷۲ است و حداکثر دمای کارکرد این آنزیم c◦۹۴ است. مزیت دیگری که این آنزیم دارد،افزایش دقّت واکنش PCR است. چون از اتصال آغازگرهای غیر اختصاصی که معمولاً در دمای پایین رخ میدهد جلوگیری می کند[۲۹].
-برای بررسی نتیجه PCR به راحتی میتوان از ژل آگارز و عمل الکتروفورز بهره برد[۲۹].
۱-۵- PCR کمّی[۷۳]
۱-۵-۱- تعریف
تکنیک Real-Time PCRدر واقع همان PCR است با این تفاوت که در آن میزان محصولات تولیدی در هر چرخه،بدون نیاز به دستکاریهای بعدی،اندازه گیری می شود. به طور کلی این تکنیک برای مشاهده بیوقفه ی پیشرفت واکنشPCRدر طول زمان میباشد. همچنین با این روش میتوان مقادیر تولیداتPCR(DNA,cDNA) را نیز اندازه گیری نمود[۲۶، ۱۴، ۴].
۱-۵-۲- مزایا
این روش بر مبنای فلوروسنت تولیدی از مولکول گزارشگر[۷۴]میباشد که در طول واکنش افزایش می یابدو مزایایی نسبت به PCR معمولی دارد :
قابل مشاهده تکثیر در هر زمان.
امکان بهینهسازی واکنش. به گونه ای که مناسبترین غلظت DNA،پرایمر و همچنین تعداد سیکل لازم برای تکثیر مشخص می شود.
امکان قطع واکنش در زمان دلخواه.
آنالیزPCR کمی با بهره گرفتن از روش سنجش مطلق و سنجش نسبی و اندازه گیری میزان دقیق و نسبی الگوی اولیه.
سرعت بالای واکنش و لزوم زمان کمتر.
بالاتر بودن محدوده تشخیص از PCR معمولی[۲۶، ۱۴،۴].
۱-۵-۳- مراحل اصلی
مراحل اصلی این واکنش،همان مراحل PCR معمولی است :
باز شدن دو رشته DNA از هم(واسرشتسازی)
اتصال آغازگرها(هیبریداسیون)
سنتز مولکول جدید(طویل شدن)[۱۴, ۴].
۱-۵-۴- روشهای انجام این تکنیک
تشخیص غیر اختصاصی[۷۵] با بهره گرفتن از رنگ های متصل شونده بهDNAیا رنگهای اینترکاله[۷۶]
در اینروش از رنگهای متصلشونده به DNA به عنوان گزارشگر فلوروسنت برای مشاهده واکنش PCRاستفاده می شود. این فلوروسنت در سیکل متوالی بر اثر مضاعف شدن افزایش مییابد. با ثبت مقدار فلوروسنت ساطع شده در سیکل،میتوان واکنش را در طول مرحله نمایی مشاهده نمود. از جمله رنگها به عنوان گزارشگر که مورد استفاده در این روش هستند،میتوان بهSYBR Greenاشاره کرد. نحوه عملکرد این رنگ به این صورت است که به شکاف کوچک[۷۷] مارپیچ دو رشتهای DNA[78]باند می شود و با جذب طول موج nm498،نور nm522ساطع میکندکه توسط دستگاه ثبت می شود.SYBR Green،تحت شرایط PCR،پایدار باقی میماند. سطح مطلوبی از درجه حرارت موجب تنظیم القاء و نشر طول موج ها می شود. در داخل محلول, رنگهایی که به DNAباند نشدهاند،فلوروسنت خیلی کمی را نشان می دهند و فلوروسنت زمانی به وضوح افزایش می بابد که رنگ به DNA دو رشتهای متصل شود. در ضمن این رنگ به الگوهای تکرشتهای متصل نمی شود لذا در این موارد نیز بازتاب کمی دارند[۲۶، ۱۴،۴].
شکل( ۱-۱۴) : مکانیسم عمل رنگ SYBR-Green طی واکنش زنجیرهای پلیمراز(PCR).
در ابتدا در فاز Denaturation تمامی اجزا از هم جدا هستند و زمانی که مولکول DNA تکرشتهای است رنگ SG به آن اتصال نمییابد،از این رو سیگنالی مشاهده نمیشود. اما در فاز Annealing در اثر اتصال آغازگرها به تدریج رنگ شروع به اتصال می کند. با شروع فاز Extention، وقتی که مولکول DNA وارد واکنش PCR شده و همانندسازی انجام میشود (DNA دورشتهای)،اتصال رنگ SG به DNA شدّت یافته و در انتهای این فاز به اوج خود میرسد. بنابراین در انتهای هر سیکل به دلیل دو برابر شدن محصولات شدت سیگنال بالا میرود.
رنگ اینترکالهSYBR Green،واجد ۲ مزیّت عمده است که آن را به متداولترین رنگ مورد استفاده تبدیل کردهاست :
استفاده از این رنگ،بسیار کمهزینه است چون دیگر نیازی به طراحی شناساگر[۷۹]اختصاصی و آغازگرهای جدید نیست و طراحی آزمایش به سهولت انجام میگیرد.
این رنگ،یک رنگ غیر اختصاصی است لذا برای تمامی آزمایشات قابل استفاده است.
این مسئله در واقع مهمترین عیب این رنگ نیز بهشمار می آید. چرا که این رنگ به همه مولکولهای دو رشتهای از جنسDNA متصّل می شود. این مولکولها میتوانند محصولات غیر اختصاصی[۸۰] و آغازگرهای جفتشده[۸۱] نیز باشند. بنابراین سیگنالهای فرستادهشده در دستگاه هم سیگنال هدف و هم سیگنال فرعی میباشند.در نتیجه در این روش،تمایز و تفاوت بین سیگنال هدف و سیگنال فرعی،ضروری است. البته استفاده از منحنی خاصّی به نام منحنی ذوب که در ادامه به آن اشاره خواهد شد،این مشکل را تا حدّی مرتفع کردهاست[].
۱-۵-۴-۲- تشخیص اختصاصی[۸۲] با بهره گرفتن از شناساگرهای هدف
اساس این روش از تعدادی شناساگرهای الیگونوکلئوتیدی است و در آن از رنگ فلوروسنت گزارشگر به همراه رنگ خاموشگر[۸۳] استفاده می شود. شناساگرهای مورد استفاده،انواع مختلفی دارند که در زیر به برخی از آنها اشاره شدهاست :
شناساگرهای دوسویه نشاندار یا شناساگرهایTaqMan[84]
شناساگرهای دوسویه نشاندار،الیگونوکلئوتیدهای کوتاهی[۸۵] هستند که در انتهای ۵’ آنها یک رنگ گزارشگر فلورسنس و در انتهای ۳’ یک مولکول خاموشگر متصل میباشد. به علت کوتاه بودن طول شناساگر(حدود ۲۵-۱۵ نوکلئوتید)، رنگ گزارشگر و مولکول خاموشگر تقریباً در کنار یکدیگر قرار میگیرند. این امر منجر به کم شدن سیگنال فلورسانس است. در طول پروسه،آنزیم Taq-DNA پلیمراز از محل آغازگرها، همانندسازی را آغاز میکند.این آنزیم علاوه بر فعالیت پلیمریزاسیون در جهت ۵’ به ۳’، دارای فعالیت اگزونوکلئازی در جهت’۵ به۳’ نیز است. آنزیم با عمل اگزونوکلئازی خود منجر به برششناساگر در ناحیه پاییندست[۸۶] در زمان همانندسازی میشود. هنگامی که شناساگر شکسته شود، رنگ گزارشگر از مولکول خاموشگر جدا میشود. در هر سیکل تکثیر به علت شکسته شدن مولکولشناساگر، میزان رنگ گزارشگر افزایش می یابد. سپس سیگنال حاصل توسط دستگاه Real-Time PCR شناسایی و آنالیز میشود. به علت جداشدن رنگ گزارشگر، آنالیز منحنی ذوب[۸۷] در این روش امکانپذیر نمیباشد. شناساگر دوسویه نشاندار دارای اختصاصیت بیشتری نسبت به رنگهای اینترکاله هستند. اثبات این مطلب با دو دلیل میسر میشود.
۱.شناساگرهای دوسویه نشاندار توالیهای ویژه و اختصاصی هستند که تنها به ناحیه مکمل خود متصل میشود.
۲.شناساگرهای دوسویه نشاندار برای هر کپی (نسخه) تکثیر شده تنها یک مولکول رنگ فلورسنتی آزاد میکنند. از این رو به علت اختصاصیت بالای شناساگرهای دوسویه نشاندار،این نوع روش آشکارسازی در مواقع پایین بودن تعداد نسخههای الگو بسیار مناسب و کارآمد میباشد[۲۶،۱۴،۴].
شکل( ۱-۱۵) : مکانیسم عمل شناساگرهای دوسویه نشاندار یا شناساگرهای TaqMan طی واکنش زنجیرهای پلیمراز(PCR).
میزانافزایشفلوروسنس گزارشگر بامیزانمحصولتولیدشدهدرارتباطمیباشد. درهرسیکلباآزادشدنبیشتر Reporter ،مادهفلوروسنسبیشتریساطعمیشودوتوسطدستگاهثبتمیگردد.
از آنجا که مقادیر آلفا جملگی بالاتر از۷۰/۰ می باشند می توان گفت که پرسشنامه دارای روایی مناسب است.
۳-۶) روش تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات
روش مورد استفاده جهت تجزیه وتحلیل داده ها در این تحقیق استفاده از شیوه های کمی می باشد.استفاده از روش های آماری به دو شکل توصیفی واستنباطی انجام می گیرد .به یک مجموعه از مفاهیم وروشهای بکار گرفته شده جهت سازمان دادن ،خلاصه کردن،تهیه جدول،رسم نمودار وتوصیف داده های جمع آوری شده آمار توصیفی گفته می شود. آمار توصیفی برای تبیین وضعیت پدیده یا مساله یا موضوع مورد مطالعه مورد استفاده قرار می گیرد یا درواقع ویژگی های مورد مطالعه به زبان آمار تصویر سازی وتوصیف می گردد (حافظ نیا،۱۳۸۳). در این تحقیق در مرحله اول تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده ازتکنیک های آمارتوصیفی به بیان خواص نمونه مورد مطالعه پرداخته می شود. گام بعدی جهت تجزیه وتحلیل داده ها استفاده ازتکنیک های آمار استنباطی می باشد.در تحلیل های آمار استنباطی همواره نظر بر این است که نتایج حاصل از مطالعه گروه کوچکی به نام نمونه چگونه به گروه بزرگتری به نام جامعه تعمیم داده شود (حافظ نیا،۱۳۸۳). آنچه در این تحقیق استفاده شده است استفاده از روش های پارامتری می باشد. روش مورد استفاده در تحقیق جهت آزمون فرضیه های تحقیق استفاده از روش معادلات ساختاری با بهره گرفتن از نرم افزار لیزرل می باشد.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده ها
۴-۱) مقدمه
تجزیه و تحلیل داده ها به منظور بررسی صحت و سقم فرضیه ها برای هر نوع تحقیق، از اهمیت خاصی برخوردار است.داده های خام با بهره گرفتن از فنون آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند و پس از پردازش به شکل اطلاعات در اختیار استفاده کنندگان قرار می گیرند. برای تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات، مطابق اهداف ارائه شده،ابتدا میزان و یا مقدار هر متغیر بر اساس داده ها و امتیازات حاصل از پرسشنامه مشخص شد. سپس توصیف اطلاعات حاصل شده در قالب جداول و نمودارهای توصیفی، دیدگاه کلی از چگونگی توزیع آن ها را ایجاد نموده که می تواند در چگونگی استفاده از الگو های آماری گوناگون کمک نماید. در گام بعدی به آزمون فرضیه های تحقیق پرداخته شد ودر نهایت با جمع بندی وتجزیه و تحلیل اطلاعات خاتمه یافت. کلیۀ این تجزیه و تحلیل ها به وسیلۀ نرم افزار SPSS 19 و LISREL 8.53 انجام گردیده است.
۴-۲) توصیف متغیرهای اصلی تحقیق
در این بخش به توصیف متغیر های تحقیق به همراه بررسی نرمال بودن توزیع آنها پرداخته می شود
متغیر یکپارچه سازی زنجیره تأمین
جدول۴-۱) توصیف متغیر یکپارچه سازی زنجیره تأمین
تعداد
کمترین
بیشترین
میانگین
انحراف معیار
واریانس
یکپارچه سازی زنجیره تأمین
۷۴
۱
۷۱/۴
۸۵/۲
۹۳۹/۰
۸۸۳/۰
نمودار۴-۱) هیستوگرام متغیر یکپارچه سازی زنجیره تأمین
باتوجه به نمودار و جدول فوق مشاهده می شود که متغیر یکپارچه سازی زنجیره تأمین دارای کمترین مقدار۱، بیشترین مقدار ۷۱/۴ ، میانگین ۸۵/۲ ، انحراف معیار ۹۳۹/۰ و واریانس ۸۸۳/۰ می باشد.
در ادامه به آزمون بررسی نرمال بودن متغیر یکپارچه سازی زنجیره تأمین پرداخته می شود:
جدول۴-۲) نتایج آزمون کلوموگروف- اسمیرنف متغیر یکپارچه سازی زنجیره تأمین
متغیر
آماره کلوموگروف
سطح معنی داری
۵- بانکهای وام دهنده معمولاً قبل از پرداخت وام، توان مالی متقاضی وام را بررسی میکنند وسعی مینمایند جریانات پولی شرکت متقاضی وام را در دورههای آینده مشخص کنند که آیا شرکت متقاضی وام در زمان های آتی درآمدهای قابل قبول خواهد داشت یا خیر. علاوه بر این بانک های وامدهنده ممکن است توان مالی صاحبان شرکت و یا شرکای شرکت را هم تحلیل و بررسی کنند تا آنکه از بازپرداخت وام اعطایی اطمینان حاصل نمایند.
۶- بانک های وامدهنده میتوانند در قرارداد اعطای وام به شرکت ها بعضی از احکام و شرایط ویژه را وارد کنند تا آنکه بعضی خطرات عدم بازپرداخت ویا تقاضای تجدید وام از بین برود و شرکت در زمان های مشخص اقساط وام خود را بازپرداخت نماید. این احکام و شرایط ویژه میتوانند از وام گرفتن دوباره شرکت از منابع دیگر جلوگیری کنند و یا مانع توزیع سود برای سهامداران شوند و یا آن دسته از عملیات شرکت را که بر روی عملیات و جریانات مالی اثرگذار هستند تحت نظارت و کنترل درآورند.
۲-۱۰-۶ مزایا و معایب تأمین مالی از طریق بدهی های بلندمدت
الف) مزایا از نظر شرکت
۱- بهره بدهی مالیات کاه است اما سود سهام این گونه نیست.
۲- خریداران اوراق قرضه به جز بهره خود، سهمی از سود بعد از بهره و مالیات شرکت نخواهند داشت.
۳- بازپرداخت بدهی در دوران تورمی ارزانتر تمام خواهد شد.
۴- کنترل شرکت به واسطه تأمین مالی از طریق بدهی کاهش نخواهد یافت.
۵- با اعمال شرط بازخرید در قرارداد قرضه، تأمین مالی شرکت انعطاف پذیر می شود. چنین شرطی به شرکت اجازه می دهد قبل از سررسید قرضه، بدهی خود را پرداخت کند.
۶- بدهی بلندمدت می تواند ثبات مالی آتی شرکت را حفظ کند. خصوصاً در شرایطی که بازارهای پولی دچار کسادی است و اخذ وام های کوتاه مدت مقدور نمی باشد.
ب) معایب از نظر شرکت
۱- صرف نظر از سود یا زیان، هزینه های بهره باید پرداخت شود.
۲- اصل بدهی باید در تاریخ سررسید پرداخت شود.
۳- استفاده از بدهی بیشتر، ریسک ساختمان سرمایه را افزایش و در نتیجه هزینه سرمایه شرکت را افزایش می دهد.
۴- شرایط قرارداد قرضه ممکن است محدودیت های شدیدی بر شرکت تحمیل کند.
۵- تعهدات شرکت ممکن است به واسطه خطاهای پیش بینی، شدیداً افزایش یابد.
ج) مزایا از نظر اعتبار دهنده
۱- هر ساله یک مبلغ مشخص بهره وجود دارد.
۲- اوراق بدهی، مطمئن تر از اوراق سهام است.
د) معایب از نظر اعتبار دهنده
۱- خریداران اوراق بدهی معمولاً در سود بعد از بهره مشارکتی ندارند.
۲- برای این اوراق حق رای وجود ندارد.
ترکیب مناسب بدهی بلندمدت و حقوق صاحبان سهام در یک شرکت، به عواملی از قبیل نوع سازمان، قابلیت دسترسی به اعتبار و هزینه تأمین مالی بعد از مالیات بستگی دارد. شرکتی که دارای درجه اهرم مالی بالایی است، تمایل دارد اقداماتی صورت دهد که سایر ریسک های شرکت را حداقل سازد.
۲-۱۰-۷ زمان مناسب استفاده از استقراض
به طور کلی تأمین مالی از طریق استقراض وقتی مناسب تر است که :
۱- درآمد و سودآوری شرکت از ثبات برخوردار باشد.
۲- شرکت دارای یک حاشیه سودکافی و راضی کننده باشد.
۳- وضعیت نقدینگی و جریان نقدی مطلوب باشد.
۴- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام پایین باشد.
۵- قیمت سهام دستخوش رکود و کسادی شده باشد.
۶- کنترل شرکت مورد توجه خاص باشد.
۷- انتظار تورم وجود داشته باشد (همان منبع، ۲۰۶، ۲۰۷ ).
۲-۱۰-۸ هزینه تامین مالی
تامین مالی از طریق بدهی معمولاً ارزانتر از تامین مالی از طریق سهام میباشد. این امر به این دلیل است که تامین مالی از طریق بدهی از جانب وام دهنده از امنیت بالاتری برخوردار است، چرا که بهره بایستی قبل از سود سهام پرداخت شود، در هنگام نقد شدن نیز تامین مالی معمولاً قبل از سهام بازپرداخت میشود. این موضوعات باعث شده است که بدهی به عنوان یک سرمایهگذاری امنتر مطرح شود و بنابراین سرمایهگذاران از طریق بدهی نرخ بازده کمتری را در مقایسه با سرمایهگذاران سهام دریافت نمایند. همچنین بهره بدهی (برخلاف سود سهام) موجب ایجاد صرفهجوییهای در زمینه مالیات شرکت نیز می شود که موجب می شود تا برای شرکت ارزانتر تمام شود. هزینه های تنظیم در زمینه تامین مالی از طریق بدهی معمولاً کمتر از تامین مالی از طریق سهام می باشد که به نوبه خود موجب صرفه جویی مالیاتی نیز میشوند.
۲-۱۰-۹ تاثیر استقراض بر سوددهی شرکت
اقلامی که در طرف چپ ترازنامه نوشته شده اند اقلامی هستند که ارزش آنها برحسب ارزش
دارایی های حقیقی است که در طرف راست ترازنامه نوشته شده اند. نظر به این است تا از طریق تغییری که در اقلام دارایی های مالی به وجود می آید یعنی از طریق تجزیه کردن دارایی های مالی به اجزای کوچکتر یا تبدیل کردن و ادغام و ترکیب این اقلام در یکدیگر، ارزش شرکت را افزایش داد. در عین حال چنین به نظر می رسد که بالا بردن ارزش شرکت به وسیله یک مشت کاغذ بیشتر حالت کیمیاگری داشته باشد. از آنجا که ارزش شرکت در گرو ارزش دارایی های واقعی آن است نباید انتظار داشت که با تغییراتی که تنها در دارایی های مالی داده می شود ارزش کل شرکت تغییر یابد. بدیهی است اگر این تغییرات به گونه ای باشد که میزان مالیات شرکت را تغییر دهد یا باعث تضعیف انگیزه های شرکت گردد و آن را از سرمایه گذاری های ارزشمند بازدارد در این صورت تغییر ساختار سرمایه بر ارزش شرکت اثر خواهد گذاشت.
فرض کنید شرکتی با انتشار تعدادی اوراق قرضه و استفاده از وجه آن تعدادی از سهام خود را باز خرید کند. این اقدام باعث تغییر میزان دارایی ها و سود عملیاتی شرکت نمی شود. اکنون این پرسش مطرح می شود که آیا وضع مالی سهامداران عادی شرکت بهتر خواهد بود؟ افزایش وام باعث می شود درصد بیشتری از سود عملیاتی شرکت به صاحبان اوراق قرضه برسد و درصد کمتری از این مبلغ نصیب سهامداران شود. ولی کل مبلغی که به این دو گروه تعلق می گیرد تغییر نخواهد کرد. از آنجا که تعداد سهام منتشره کمتر شده است، سهامداران از بابت هر ریال پولی که در آن شرکت سرمایه گذاری کرده اند پول بیشتری خواهند گرفت ولی ریسک بیشتری را هم می پذیرند(پارسائیان، علی، ۱۳۷۳).
۲-۱۱ قیمت سهام
تغییرات قیمت سهام یکی از مهمترین موضوعات مورد توجه هر سرمایه گذار است. سرمایه گذارانی که با اهداف بلند مدت نیز سرمایه گذاری می کنند به نوعی به قیمت سهم و تغییرات آن حساس واز خود واکنش نشان می دهند. تغییرات قیمت یک منبع مهم اطلاعاتی و مؤثر در ارزیابی وضعیت بنگاه ها، ارزیابی تطبیقی با سایر واحدها، ارزیابی کارائی مدیران و از مهمتر مؤثر بر تصمیمات سرمایه گذاران است(افشاری، حسین، ۱۳۸۲).
قیمت سهام هر لحظه بر اثر تغییرات عرضه و تقاضای بازار قابل تغییر است. اگر تعداد فروشندگان یک سهم از تعداد خریداران آن بیشتر باشد، یعنی عرضه یک سهم برای فروش بیش از میزان تقاضای آن برای خرید باشد، قیمت آن سهم کاهش می یابد و برعکس.
برای تشریح رفتاری که به تغییرات عرضه و تقاضا در بازار سهام می انجامد و سبب می شود برخی خواهان یا خریدار یک سهم شوند و برخی دیگر رویگردان یا فروشنده آن باشند، نظریه های مختلفی شکل گرفته است. برخی معتقدند اصلی ترین عامل شکل دهنده قیمت سهم شرکت، نظر سرمایهگذاران در مورد ارزش واقعی آن شرکت است.
در این راستا، کاهش قیمت سهام می تواند در اثر عوامل درونی و برونی مختلفی اعم از امور مالی شرکت و مسایل کلان سیاسی و اقتصادی جهان، کشور و صنعتی باشد که شرکت در آن فعالیت می کند.
همچنین در اکثر مواقعی که شرکت ها به سهامداران سود پرداخت می کنند یا سرمایه شرکت را افزایش می دهند قیمت سهام کاهش می یابد و این کاهش قیمت کاملاً طبیعی است. چراکه مثلا در زمان افزایش سرمایه، تعداد سهام افراد به همان میزان که سرمایه شرکت افزایش می یابد زیاد میشود و افزایش تعداد سهام تا حدودی کاهش قیمت را جبران می کند.
۲-۱۲ تاثیر افزایش سرمایه بر بازده سهام
در مورد افزایش سرمایه بر بازده سهام سه نظریه متفاوت وجود دارد. نظریه اول معتقد است که افزایش سرمایه باعث افزایش بازده سهم و در نتیجه افزایش ثروت سهامدار می شود. البته صدور سهام به صورت یک نسخه شفا بخش که در تمام مواقع و برای تمام شرکت ها مناسب باشد، تجویز نمی شود. بلکه معمولاً در مقایسه با سایر راه های تامین مالی به دلیل پایین آوردن قیمت سهام و امکان خرید آن از طرف گروه های کم درآمد تر جامعه که باعث افزایش تقاضای خرید سهم می شود، سهامداران فعلی امکان بردن منافع بیشتری خواهند داشت. ضمن اینکه طرفداران افزایش سرمایه به مطرح کردن نوعی رفاه اجتماعی پنهانی با بهره گرفتن از این روش می پردازند. آنان معتقدند که صدور سهام جدید باعث پایین بودن قیمت سهام خواهند شد، این امر باعث می شود تا طبقات متوسط و کم درآمد جامعه نیز امکان خرید سهام را پیدا کنند که در نتیجه پس اندازهای کوچک نیز به جای فعالیت در سفته بازی وارد سرمایه گذاری در بازار بورس خواهد شد.
در مقابل گروه اول، عده ای معتقدند تامین مالی از طریق صدور سهام و افزایش سرمایه باعث کاهش بازده و در نتیجه ثروت سهامدار می شود. دلیل این گروه پر هزینه تر بودن تامین مالی از طریق صدور سهام عادی نسبت به سایر روش های تامین مالی می باشد. می دانیم که سهامداران عادی از بالاترین ریسک در میان تامین کنندگان سرمایه شرکت بر خوردارند و علت این امر تضمین نبودن حداقل سود دریافتی آنان طی یک دوره مالی مشخص می باشد.
قوم تالش پیشینه درخشانی دارد. آثار تاریخی ای همچون دژ قلعه رودخان، شهرک تاریخی ماسوله و بزرگترین گورستان پیش از تاریخ ایران در مریان که در دامن سرسبز و پرشکوه این رشته کوه واقع شده اند، نشان از تمدن غنی و فرهنگ زیبای قوم تالش دارد. پیدا شدن آثار عصر آهن، دلمن های پیش از تاریخ در گورستان باستانی مریان در تالش جنوبی و کشف محدوده تمدنی تالش مغان در تالش شمالینشان از وجود تمدنی پیشرفته در منطقه تالش دارد(عکس ۲-۱).
عکس۳-۳- جام زرین تالش در دوره هخامنشی(موزه تبریز، ۱۳۹۰، عکس از نگارنده)
سکونت این قوم در سرزمینهای کادوسیان و کاسپیان (دیاکونوف، ۱۳۴۵، ۸۲) سبب گردیده است که پژوهشگران ، تالشها را بازماندگان قوم کادوسی بدانند (کسروی، ص ۴۲۴ـ۴۲۵). پلینیوس در قرن اول میلادی و اسقف سِبِئوس ارمنی در قرن ششم میلادی از کادوسیها به عنوان قوم یاد کرده اند (مارکوارت، ص۲۳۷). نام کادوسیان /کادوشیان ظاهراً در اواخر عصر ساسانی تغییر کرده (کسروی، ص ۴۲۴) و در آثار اولین مورخان و جغرافی نویسان مسلمان به صورت طیلسان درآمده که به نوشته یاقوت حموی (ذیل «طیلسان »، به نقل از اصمعی، لغت شناس عرب در قرن دوم ) معرّب کلمه تالشان است. شورش بِستام (گستهم/ وستهم ) بر خسروپرویز، و سلطنت چند ساله او در نیمه شمالی ایران (کریستن سن،۱۳۸۸، ۴۶۷)، از حمایت وسیع اقوام دیلم و بَبْر * و طیلسان برخوردار بود (دینَوَری، ۱۳۷۳ ، ۱۰۳). شرح دینوری از شورش بستام ، ظاهراً نخستین اشاره به وجود قوم تالش با واژه طیلسان در اواخرعصر ساسانی است . سرزمین طیلسان در قرون اولیه اسلامی از شهرهای پهلویان بود (ابن خرداذبه ،۱۳۷۱، ۵۷،؛( ابن فقیه،۱۳۷۵، ۲۰۹). مورخان مسلمان اخبار مختصری از تصرف گیلان و ببر و طیلسان به دست سپاهیان مسلمان آورده اند (بلاذری ، ۱۳۳۷، ۳۱۹ـ۳۲۰)؛ ( ابن خلدون ، ۱۳۵۲، ۵۷۱). در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم واژه های تالشان و طیلسان معمول بود (یاقوت حموی، ذیل «تالشان » و «طیلسان »). واژه طیلسان در نیمه اول قرن هفتم متروک، و کلمه تالشان به جای آن متداول شد (رشیدالدین فضل اللّه ، ۱۳۸۴، ۱۳۰۲). ظاهراً در همین روزگار اسامی طالش و طوالش(حمداللّه مستوفی ، ۱۳۸۱، ۸۴) مانند کلمه تالش رایج شده است .
تالشها (طوالش ) در ۷۹۴ از یاری امیرمحمود ــ حاکم خلخال که پس از شکست از امیرخرّم ، حاکم سلطانیه ، به میان تالشها گریخته بود ــ خودداری کردند (حمداللّه مستوفی، ۱۳۸۱،۱۴۰). در ۸۲۴ کلانتران تالش همراه تعدادی از امیران آذربایجان ، در قراباغ به حضور شاهرخ تیموری رسیدند (حافظ ابرو، ۱۳۸۰ ، ۷۵۰). تالشها در ۸۷۳ کاروان حامل جسد سلطان ابوسعید تیموری را که از سرزمین آنان می گذشت ، در قزل آقاج غارت کردند (روملو،۱۳۸۴، ، ۴۸۸).از آغاز دولت صفوی سرکردگان تالشی به خدمت آنان درآمدند و در دستگاه شاه اسماعیل و شاه طهماسب و شاه عباس به مناصبی چون امارت سپاه و حکومت ایالات و سفارت دست یافتند ( جهانگشای خاقان،۱۳۶۴، ۵۳،۵۷،۶۱،۹۱، ۳۷۶).
تشکیل خان نشین لنکران ــ که مقدمات آن از دوره نادرشاه فراهم آمده بود ــ و حکومت میرمصطفی خان لنکرانی بر تمام نواحی تالش ، آغاز دوره ای جدید در حیات قوم تالش است. پیوستن میرمصطفی خان به دولت روسیه و تقسیم تالش میان ایران و روسیه، در ساختار سیاسی و اداری قوم تالش تغییراتی ایجاد کرد. این تغییرات منجر به تشکیل چند حکومت محلی کوچک در تالش ایران و روسیه تزاری گردید که در ایران به «خمسه طوالش » و در روسیه به «خانات تالش » معروف بود.
معروفترین مناطق تالش نشین عبارت اند از: موغان / مُغان ، اُجارود، اُلوف ، دَشْتوَند، دَریغ ، لَنْکَران ، زُووند، ویلکیج ، آستارا، کَرْگانرود، اَسالِم ، دیناچال ، تالشدولاب ، شانْدِرمَن ، ماسال ، ماسوله و بعضی نواحی کوهستانی فومن و شَفْت و رودبار (برادگاهی ، ص ۳۱ـ۳۵؛ رابینو، ۱۳۶۶ش ، ص ۲۱، ۱۸۲، ۲۱۸، ۲۳۳؛ همان، ۱۳۶۹ش ، ص ۵۷ـ ۵۸).
دامنه پراکندگی قوم تالش در گذشته بیش از امروز بوده است . مردم کَلِیْبَر در نیمه اول قرن هشتم ترک و تالش بودند (حمداللّه مستوفی، ۱۳۸۱، ۸۴). اراضی ملتقای رودهای کر و ارس و بعضی نواحی قراباغ در قرن دهم متعلق به تالشان بود (باکیخانوف، ۱۳۴۹، ۱۰۳). اطراف خورگام / خرکام در قرن ششم (کاشانی، ۱۳۷۸، ۱۹۲)، مغرب کوهدُم در قرن نهم (مرعشی ، ۱۳۶۴، ۴۳۶) و طالشستان لاهیجان در قرنهای دهم و یازدهم(فومنی ، ۱۳۴۹، ۲۷۱) تالش نشین بود. در تقسیمات اداری ۱۵۰ سال گذشته ، بخشهایی از نواحی تالش نشین ، چون ویلکیج و اجارود، ضمیمه اردبیل شد (برادگاهی ، ۱۳۹۰، ۳۵). امروزه همه مردم آن نواحی ، به غیر از اهالی چند روستا، به ترکی سخن می گویند (بازن ۱۳۶۷، ۸۱ ـ ۸۵).
در باره طوایف و تقسیمات درونی قوم تالش ، به سبب استحاله آنان در میان مردم یکجانشین ، اطلاعات کمی در دست است (همان،۲۱۳). شناخته شده ترین طوایف تالش از شمال به جنوب عبارت اند از: طایفه بزرگ دِلاغَردِه (برادگاهی ، ۱۳۹۰، ۴۵) یا دلاغرده لو که در روستاهای مرزی اجارود سکونت دارند، همه ترک زبان اند و خود را از شاهسَوَنان می دانند ،طوایف آقاجانی و مشایخ ، ساکن کرگانرود شمالی (بازن ،۱۳۶۷ ۱۹۱)؛ (مرکز آمار ایران ،۱۳۷۰، ۱۲و ۲۲)؛ طایفه بزرگ خشابری و تیره های شیرازی و بوداغ ، ساکن تالشدولاب (رابینو، ۱۳۶۶ ، ۱۲۰) طوایف آسْترایی و آلیانی، ساکن کوههای ماسوله (همان، ۲۱۸). شماری از خاندانهای بزرگِ احتمالاً ترک تبار نیز در بعضی مناطق تالش به سر می برند، ازجمله خاندان ایشیک آقاسی و داداشلی در پشت حَویق ، نَظرلی و قَره اوشاغی در لَمیر و شریفلی در چوبَر (بازن ۱۳۶۷،۱۹۱). نام بعضی از روستاهای تالشدولاب ــ همچون چَراج ، وَسْکُه ، رینَج ، خِیل گاوان ، بوداغ محله ، اَرْده (رابینو، ۱۳۶۶،۱۲۲و۱۲۵) ــ ظاهراً از نام طوایف ساکن در آنها گرفته شده است. در دوره قاجاریه شماری از تالشها با اجبار به نقاط دورتری، همچون اشرف / بهشهر و سخت سر/ رامسر انتقال داده شدند (رابینو، ۱۳۶۶ ، ۳۷و ۵۱و ۱۰۶).
اهالیِ تات زبانِ روستای گَلین قَیَه هرزنداتِ مرند نیز گمان می کنند که اجدادشان از تالش به هرزندات مهاجرت کرده اند(ذکاء، ص ۵۴ـ۵۵). امروزه بیشتر از نیمی از مردم تالش در ایران و بقیه آنان در جمهوری آذربایجان به سر می برند. این تقسیم پس از پایان جنگهای ایران و روسیه و انعقاد عهدنامه های گلستان و ترکمان چای صورت گرفته است (برادگاهی ، ص ۳۳ ؛ اسنادی از روابط ایران با منطقه قفقاز، ص ۳۳۵ـ۳۳۶؛ آکینر، ص ۱۳۱)
بخش دوم تحولات قدرت وجغرافیای سیاسی قوم تالش از صفویه تا امروز
۳-۲-۱-تحولات قدرت و جغرافیای سیاسی گیلان و تالش از دوره ی صفویه تا قاجاریه
سرزمین های گیلان و تالش، پیش از تشکیل دولت های یکپارچه و مقتدر همچون دولت صفوی در دوره هایی که از آن به عنوان گسل تاریخی حکومت در ایران یاد می کنند،حکومت های مستقل داشتند و پس از تشکیل متناوب دولت های قدرتمند درفلات ایران به حالت نیمه مستقل و دارای خودمختاری درون چهارچوب آن سلسله ها درمی آمدند.پس از تشکیل حکومت پهلوی ساختار جغرافیای سیاسی ایران رفته رفته به تمرکز گرایید و با تجربه مدل های مختلف تقسیمات سیاسی به حالت حکومت بسیط متمرکز با تقسیمات استانی کنونی رسید و در این فراز و نشیب ها تالش و گیلان هر کدام مسیری را پیمودند و سرنوشت خود را یافتند.
منابعی که تمایز سیاسی گیلان و تالش را در قرون اخیر به ما نشان می دهد از دوره ی صفویه تا دوران کنونی به دلیل نزدیکتر بودن مقطع زمانی افزایش قابل توجهی می یابد.دردوره ی صفویه ازوجود تقسیمات سیاسی گیلان به دو بخش بیه پیش و بیه پس مطلع هستیم و از وجود تالش مرکزی و شمالی به عنوان ایالتهایی مجزا قاضی نور الله شوشتری قرن یازدهم هجری قمری می نویسد«ولایت جیلان به دو قسم است، قسمتی لاهیجان و توابع آن،قسمتی رشت و فومن و گسکر»(پناهی،۱۳۹۱: ۱۰۲).لازم به ذکر است گسکرات با ترکیبی از تالشدولاب و ماسال و شاندرمن و انزلی و ضیابر و…. در متون تاریخی گاهی در ترکیب ولایت گیلان و اغلب به عنوان منطقه ای جدا از گیلان ارزیابی می گشته است. در واقع گسکرات منطقه سرحدی بین حکومت گیلان و حکومت تالش که از آنسوی رود دیناچال آغازمی گشت،بود و اغلب خوانین تالش با پیوندهای نسبی این ناحیه وسیع را با بدنه اصلی حکومت تالش متحد می کردند.بر گسکرات، کرگانرود و آستارا امرای مستقلی حکومت می کرند که تابع امرای بیه پس به شمار نمی آمدند( امیر انتخابی،۴۴،۱۳۸۷ )
در این دوره قسمتی از جنوب منطقه قومی تالش در ترکیب گیلان بیه پس است و حکمرانی بیه پس در دست تالشان فومن ، یعنی خاندان اسحاقوند گشت است.اما منطقه مرکزی و شمالی تالش توسط امرای مستقل تالش اداره می شده است ؛حکومت این ناحیه در زمان شاه عباس صفوی در اختیار خانواده امیر حمزه خان تالش قرار داشت، شاه عباس پس از سرکوب امیره حمزه خان تالش حکمران آستارا که از وی تمرد نموده بود « بر سر شفقت آمده،ایالت آستارا و توابع را به بایندر خان_ پسر اکبره امیره_عنایت فرمود… و مشارالیه مدت هجده سال حکومت آستارا کرده وفات یافت و بعد از آن شاه عباس حکومت موروث به ساروخان برادر بایندرخان شفقت نمود»(عبدلفتاح فومنی،۱۳۴۹، ۲۴۰)
در دوره شاه صفی نیز حکومت تالش به مرکزیت آستارا در دست ساروخان بود و او در دوره ی قیام عادل شاه در گیلان حکومت گیلان را نیز به دست گرفت. تاریخ گیلان عبدالفتاح فومنی از منابع مهم دوره صفوی است که در میانه شرح وقایعش به خوبی می توان به تقسیمات سیاسی و عرفی آن دوره پی برد و در جای جای این کتاب که حدود چهارصد سال قبل تالیف شده به وضوح مشخص است که منطقه مرکزی و شمالی تالش تحت حکومت امیران گسکر و آستارا جدا از گیلان است.به عنوان نمونه:
«فرمان صادر شد که مردم گیلان بیه پس و گسکر و آستارا و لنگرکنان به سرداری معصوم بیگ اعتمادالدوله وکیل به قصد تنبیه و تذلیل خان احمد سلطان والی بیه پیش متوجه شوند» واضح است که گسکر و آستارا و لنکران یعنی بخش وسیعی از تالش از ماسال تا لنکران و توابعش جزء گیلان نیست.(همان، ۳۷ ) نمونه دیگر:«حسب الفرمان چندین هزار عسکر از راه آستارا و گسکر به گیلان آمدند»( همان منبع ص۴۲)«نواب خانی درباره ی بو سعید ترحم لازم دانست از گیلان همراه خود به آستارا برده و…» که در همه این موارد اشاره به ورود و خروج به گیلان معلوم می کند که گیلان به سرحد فومنات محدود بوده است.در جای دیگر ضمن آگاهی از جدا بودن گسکرو آستارا از گیلان بیه پس همچنان آگاه می شویم حکام مرکزی و شمالی تالش با پیوند های خویشی و قومی وحدتشان را تحکیم می کردند و در مواقع لزوم سپاهی واحد تشکیل می دادند.«بعد از چندین روز احضار لشکر نموده به اتفاق پسران_ ایرج خان و قلیچ خان و آقایان و سران سپاه آستارا و لنگرکنان از راه گسکر روانه گیلان شدند و چون به گوراب گسکر رسیدند امیره سیاوش خان حاکم گسکر را که همشیره امیر حمزه خان طالش حاکم آستارا در حباله نکاح او بود همراه برداشته و به اتفاق داخل کسما شدند»(همان ،۱۱۹)
در ص ۱۴۱همین منبع می خوانیم«…فرمان داد که حسین خان شاملو از ولایت بیه پس، روانه مملکت آستارا شده، امیره حمزه خان طالش را با اهل و عیال مرخص سازد..»(همان ،۱۴۱)در این جمله از استفاده واژه مملکت برای آستارا به خوبی مشهود است که غرض از ناحیه تحت پوشش آستارا ناحیه ای بسیار وسیع است.که همان بخشی از ناحیه تالش است که در آن دوره آستارا مرکزیتش را داشته است. صنیع الدوله در منتظم ناصری منتسب بر روضه الصفای ناصری چنین می نویسد: «مقرر شد که ساروخان طالش حاکم آستارا ،گرگین خان حاکم گسکر و قورچیان حدود اردبیل و طوالشیه و طارم و خلخال به دفع آن گروه نادان پردازند اما غریب شاه، گیلان و لاهیجان را ملک موروثی خود شمرد و…»( لنگرودی،۱۳۷۰، ۲۷۶ )
«میرزای عالمیان به نهجی که مرقوم قلم سوانح رقم گردید، مدت دوازده سال به امر وزارت گیلانات و مازندران و گسکر و آستارا و پنج سال به وزارت قزوین قیام نموده…»( فومنی ،۱۳۴۹،۱۸۸ )روایت عبدلفتاح فومنی از حدود گیلانات در این بیان واضح است:« چون مرتضی قلی خان حاکم گسکر از راه عناد و تعصبی که با بهزاد بیگ داشت در آن وقت فرصت یافته واقعه طایفه لئام گیلان و اسلحه دادن بهزاد بیگ ایشان را به عرض شاه عباس رسانیده بود و او فرموده بود اسامی ایشان را با سایر سپاهی گیلانات از تنکابن تا قصبه فومن قلمی نموده و به خدمت ارسال دارند»نکته اینکه شاه عباس این اسامی را برای توبیخ و تنبیه کسانی می خواسته که از گیلانات قصد لشکرکشی و اخذ مالیات از تالش را داشته اند. در دوره حکومت صفویه که تالشان در بنیانگذاری اش نقش برجسته داشتند، سه نسل از حکام تالش به شکل موروثی در تالش حکومت کردند و کماکان از سالیان تا دیناچال قدرتی متمرکز در حکومت تالش داشتند یا در دوره هایی اقتدار خود را در این نواحی تثبیت کردند. سه نسل موروثی عبارتند میرزا محمد خان تالش که پیش از صفویه در آستارا حاکم بود و در به قدرت رسیدن شاه اسماعیل نقش ویژه داشت، پسرش حمزه سلطان تالش و پسرهای حمزه سلطان، بایندرخان تالش و پس از او ساروخان تالش در اواخر صفویه و اوائل افشاریه در یک دوره انتقالی حکومت تالش در دستان افرادی چون حیدر خان تالش و موسی خان تالش دست به دست شد تا اینکه مدتی پس از تاجگذاری نادر در مغانِ تالش خاندان موروثی دیگری در تالش ظهور کرد.
۳-۲-۲-تحولات قدرت و جغرافیای سیاسی تالش در قاجاریه تا تجزیه تالش
۳-۲-۲-۱- حکومت خانات تالش در دوره ی قره خان و میر مصطفی خان
حکومت تالش به خاندان میرعباس بیگ و نوادگانش رسید ، در این زمان در گیلان آقا جمال فرزند آقا کمال فومنی از خاندان تالش اسحاق وند گشت برمسند قدرت بود ، او پس از مرگ نادر در دوران محمدحسن خان قاجار و کریم خان زند با فراز و نشیب هایی قدرت را در گیلان حفظ کرد و پس از او حکومت گیلان به فرزندش هدایت الله خان که آخرین حاکم قدرتمند گیلان بود رسید.درآن سو در تالش شمالی حکومت از میر عباس بیگ به فرزندش قره خان رسید و وی حکومت خانات تالش را طی فرمانی در خانواده خود موروثی اعلام کرد و برای خانات اطراف یک نسخه از آن را ارسال کرد ،از آن پس شاهد کشمکش بین خاندان قره خان و هدایت الله خان هستیم که گاهی حکومت گیلان و حکومت تالش به دست هدایت الله خان می افتد ، گاهی به دست قره خان و و نوادگانش و گاهی مدتی برای تجدید قوا در مصالحه بودند که شرح آن در کتب تاریخی آمده است؛(تاریخ گیلان عبدالفتاح فومنی و تالشان حسین احمدی و…). شهرام امیر انتخابی در جغرافیای تاریخی گیلان به این نکته اشاره می کند که خان های آستارا و لنکران در صدد تشکیل یک واحد سیاسی مستقل و نیرومند بودند و هدفشان نه تنها تسلط بر بخش هایی از گیلان بلکه ائتلاف با خان های دیگر قفقاز و بهره گیری از امپراطوری روسیه برای تشکیل دولتی مستقل بود ودوام و بقا واحد مستقل تالش برخلاف روند یکپارچه سازی تالش با حکومت گیلان زیر سیطره هدایت خان بود(امیر انتخابی، ۱۳۸۷: ۶۷).
حکام تالش در زمان قدرت در صدد گسترش حکومت خود بر تالش جنوبی و ما ورای سپید رود یعنی حدود طبیعی تالش بودند که در محدوده سیاسی حکومت گیلان قرار داشت در دوره میر مصطفی خان نیز این تلاش ادامه یافت سعید کاظم بیگ در تذکره سعیدیه در این باره می نویسد:« آن مرد هوشمند تا در حیات بود عموم سرحدات طالش را در اختیار داشت و در اوقات هرج و مرج ایران با سه هزار مرد دلاور به اقصای گیلان شتافته و دارالمرز رشت را مسخرمی کرد» او و نیاکانش برای تسخیر رشت از امرای تالش گسکر، شفت و فومن یاری می جستند.چنان که قره خان با خوانین گسکر و میر مصطفی خان با خان شفت(علی آقا شفتی) ائتلاف و رشت را تصرف کردند.این موضوع سابقه تاریخی دارد همانطور که دیدیم در دوره صفویه نیز امیر حمزه خان تالش(حاکم آستارا) با امیره سیاوش حاکم گسکر که دامادش بود متحد بودند و با سپاهی واحد وارد گیلان می شدند. در دوره قاجار در متون بسیاری با دو ترکیب حکومت گیلان و حکومت تالش برخورد می کنیم.به طور مثال آقا محمد خان قاجار در نامه ای به برادرش ذکر می کند که اهمیت دو حکومت گیلان و تالش کمتر از اهمیت مازندران نیست (گور، ۱۳۷۶، ۳۵۷) .
حکومت در تالش با فوت قره خان د ر۱۲۰۱ هجری قمری (۱۷۸۶ میلادی )به دست فرزندش میر مصطفی خان می رسد ، دوره میر مصطفی خان مصادف می شود با حذف هدایت خان از صحنه قدرت و کشته شدن او در سال ۱۲۰۱ قمری پس از شکست از سپاه آقا محمد خان قاجار.در این دوره حکومت گیلان به وسیله آقا محمد خان قاجار فتح می شود ولی حکومت تالش با استراتژی میرمصطفی خان به مدتی قریب ۳۰ سال حالت نیمه مستقل و مستقل می یابد. منطقه تالش تا پیش از جنگهای ایران و روسیه، در زمان های قدرت گیری حکومت مرکزی در ایران تحت حاکمیت دولت مرکزی قرار می گرفت و در زمان های ضعف حکومت مرکزی به صورت مستقل اداره می شد تا پیش از دوره ی قاجار خصوصا در دوره ی صفویه حکام تالش سرنوشت خود را در پیوند و مشارکت با حکومت مرکزی ایران می دیدند چنانکه در به قدرت رسیدن شاه اسماعیل صفوی نقش موثری ایفا کردند.اما در دوره ی قاجار تضاد حکام تالش با حکومت مرکزی به طور فزاینده ای افزایش یافت این تضادها از خصومت برادر آقا محمد خان قاجار، مرتضی قلی خان که در اتحاد با میر مصطفی خان سر به شورش نهاد آغاز شد و بعدها در دوره فتحلی شاه با امتناع میر مصطفی خان از فرستادن دختر هفت ساله اش به حرمسرای فتحلی شاه تشدید شد . اخبار نامه نوشته میرزا احمد لنکرانی فرزند میرزا خداوردی منشی و وزیر میرمصطفی خان و میر حسن خان از نزدیک حوادث آن دوره را شرح می دهد او روایت می کند میر مصطفی خان در رد درخواست فتحعلی شاه پیغام فرستاده:«هرچند که نام شما شاه است اما من هم در حقیقت خودم را کمتر از شما نمی دانم»(لنکرانی ،۱۳۸۰، ۶۱)
پس از چند بار لشکر کشی فتحلی شاه و شکست سنگین از نیروهای تالش بخش مرکزی و شمالی منطقه تالش به حالت مستقل درآمد و تنها به صورت اسمی تحت حاکمیت قاجار بود .(لنکرانی،۱۳۸۰، ۳۲)استراتژی عمده میر مصطفی خان اتحاد با روسیه در مقابل حمله شاهان قاجار و بالعکس نزدیک شدن به پادشاهان قاجار در زمانی بود که حکومت خود و استقلال ناحیه تالش را در خطر و سپاه قاجار را قوی می دید. اما محوریت سیاست او استقلال تالش بود چنانچه در یکی از برهه ها که از ناحیه روس ها احساس خطر کرد چنین گفت« اروس چه سگ است او را هم مثل قاجار چون سگ می دوانم»(خداوردی،۱۳۸۰ ،۷۹)
میرزا خدا وردی همچنان می نویسد:
« در آن وقت میر مصطفی خان در ولایت تالش که عبارت از دیناچال الی سالیان بود حاکم بالاستقلال بود و باجی به پادشاه ایران نمی داد سهل بود دو هزار اشرفی هم بر سبیل مستمری بنابر اقرار پادشاه ایران هر سال از رشت به او می دادند»(همان ، ۸۰) در خصوص حدود سیاسی تالش که تحت حاکمیتی مستقل اداره می شد سعید کاظم بیگ در تذکره سعیدیه می نویسد: «بدان که تالش سوای شهر لنکران که قبل سمت نگارش یافت عبارت است از دوانزه(دوازده)ناحیه که در اصطلاح این ایام از آن با لفظ محال آرند: اول محال اسالم دویم کرگانرود،سیم ویلکیج چهارم آستارا پنجم خانبلی ششم چای ایچی لنکران هفتم زوَند هشتم الوف، نهم دشته وند، دهم دریغ، یازدهم اجارود، دوازدهم مغان و این جمله مملکتی وسیع و ارضی عریض است»(احمدی، ۱۱۳،۱۳۹۰)در همین منبع حد شرقی تالش را دریای خزر حد جنوبی را رود دیناچال و متصل به نواحی گسکر و ازغرب به سمت اردبیل رودخانه سیاه رود (قره سو) را سرحد محال ویلکیج تالش با اردبیل می داند. از شمال نیز رودخانه بالهارود رود را که از میان صحرای مغان می گذرد را حدود تالش می داند و در مورد مغان تاکید می کند و می گوید:«از طوامیر اسلاف خوانین متصرفات این سرزمین و تصدیق سفید ریشان سرحد نشینان صدق آیین این چنین به تواتر رسیده است چنانچه احدی از جوار جنب ادعایی بر خلاف این ننموده و نمی تواند نمودن» لازم به تاکید است حدودی که او بیان می کند حدود سیاسی تحت حاکمیت با نام تالش است و این بخشی ازحدود قومی و طبیعی منطقه تالش است و در این زمان تالش جنوبی را در بر نگرفته است.سعید میرکاظم در مورد نحوه اداره حکومت تالش از توزیع قدرت توسط میر مصطفی خان میان اعیان تالش و کدخدایان معتمد و خیر اندیش یاد می کند و همچنین به مجلس شورایی از ریش سپیدان اشاره می کند که تحت نظارت میر مصطفی خان در مواقع لزوم برای حل مسائل تصمیم جمعی می گرفتند.«این مطلب در نزد مستخبرین اخبار ماضیه ثابت است که بعد انقراض دولت نادری مدتی که دور دول سرکشان ایرانی بود آن نقاوه دودمان مصطفوی دست ارادت در عهد خود به کسی و باج طالشی به ذی نفسی نداد و فریدا به امر ایالت این ولایت می پرداخت»پس از مرگ میرمصطفی خان طالش در سال۱۲۳۰ هجری (به نوشته لسان الملک سپهردر ناسح التواریخ) (آقاجانی،۳۷۸ ، ۵۳۷). حکومت به دست پسرش میر حسن خان رسید و او چند سالی با استقلال در سرزمین تالش حکومت کرد و بعد مصرانه در اردوی ایران به جنگ با روس ها پرداخت اما دیر نپایید که طوفان حوادث و جنگهای سهمگین ایران و روسیه علی رغم تمان تلاش هایش شیرازه ی حکومت تالش را گسست.
بنابر آنچه آمد در تالش در دوره ی افشاریه و زندیه و قاجاریه حکومتی موروثی از میرعباس بیگ به جمال الدین میرزا بیگ(قره خان) از قره خان به میر مصطفی خان و از میر مصطفی خان به میرحسن خان رسید که این فرایند بیش از ۷۰ سال طول کشید و عاقبت پس از جنگ های ایران و روس و عقد عهدنامه های گلستان (۱۸۱۳) و ترکمنچای (۱۸۲۸)شیرازه ی حکومت تالش از هم پاشید و تغییرات اساسی در آرایش جغرافیای سیاسی تالش به وجود آمد.قرض از بیان مطالب بالا تثبیت و یا آوری این واقعیت است که تا حدود ۲۰۰ سال قبل هنوز دو حکومت همجوار گیلان و تالش وجود داشت و اصلی ترین ضربه به یکپارچگی سیاسی بخش اعظم تالش در دوره فتحلی شاه قاجار وارد آمد و کانون اصلی قدرت تالش به روسیه تزاری پیوست.
۳-۲-۲-۲-وضعیت تالش در زمان تجزیه وعقد عهدنامه های گلستان و ترکمنچای
پس از میر مصطفی خان ؛ زمان حکومت پسرش میر حسن خان مقارن بود با اوج گیری دست اندازی های روسیه تزاری به خاک ایران و جنگهای فرسایشی ایران و روسیه ، بعد عهد نامه گلستان میر حسن خان در لقب ژنرالی که از سوی امپراطوری تزاری به او داده شده بود حاکم لنکران بود،اما ایلینسکی از سوی امپراطور روسیه برای اداره تالش فرستاده شد، وی عامل دشمنی در خانواده میر حسن خان شد،میرحسن خان تحت نظارت و عملا فاقد قدرت بود به همین سبب در جنگ بعدی ایران و روس که بعد معاهده گلستان بود در ارودگاه ایران قرار گرفت.در این زمان میر حسن خان بالکل تالش را در اردوگاه ایران قرار داد و چندین بار روسها را تا پشت مرزهای سالیان عقب راند.در جبهه های نبرد با قوای روسیه تنها جبهه ای که روسها شکست خوردند و ناچار به عقب نشینی شدند جبهه تالش بود درجبهه های دیگر قوای روسیه پیروز گشت و با تصرف ایروان و نخجوان و تا تبریز پیش رفت.میر حسن خان حتی قوای کمکی برای شاهزاده جهانگیر میرزا وحاکم اردبیل فرستاد اما مصالحه ای که بین دولت ایران و روسیه تزاری شکل گرفت اوج تراژدی دو نیمه شدن تالش را رقم زد. در کتاب زندگی عباسمیرزا نوشته میرزا مسعود انصاری در مورد عهدنامه ترکمنچای آمده :
«… حضرت والا عباسمیرزا آنگاه شرط دوم را که عبارت از تفویض تالش بود شروع کردند، چون بر خاطر خطیر آن حضرت گران بود که یک وجب از ملک ایران به اختیار و جز در جنگ واگذار فرمایند و در مورد تالش چون هنوز در تصرف میرحسنخان بود توقف نموده و مکالمات مفصل فرمودند؛ خلاصه فرمایش اینکه چون باعث خصومت دولتین، اختلال امر سرحد مملکتین بوده تا سرحدی خداداد ما بین دو دولت قبول نباشد،رشته این مصالحه نیز که به دست ما بسته می شود در اندک زمان گسسته خواهدشد و برای اثبات و دوام مصالحه، شایسته آن میدانم که رودخانه ارس تا اتصال آن به رودخانه کُر (کورا ) و پس از آن رود کُر تا التقا به دریای خزر سرحد دو مملکت باشد تا به این واسطه مِن بَعد سالهای دراز غایله وحشت بین این دو دولت پدیدار نگردد، روسیه بعد از اینکه بدون قبول شروط ثلاثه مأذون به مکالمه حرف مصالح باشند، از قبول این تکلیف سرباز زدند »شاهزاده عباس میرزا در پاسخ به فرستاده میر حسن خان به تبریز گفت:«شما دو روز است به تبریز آمده اید اما من از خجالت نمی توانستم این کیفیت را آشکار کنم…لازمه سعی و کوشش را نمودیم در خصوص واگذار نکردن تالش به دولت روسیه ممکن نشد آخر الامر سردار روسیه گفت: بلکه از هفت کرور پول دست بکشم اما از تالش دست نخواهم کشید حال هم به میرحسن خان تکلیف میکنم اگر می تواند با دولت روسیه سازش نماید من هیچوقت از او رنجیده خاطر نمی شوم اگر ما را می خواهید ولایت تالش را تخلیه کرده در وقت آمدن قشون روسیه تالش را به روسیه تحویل بدهد و خودش از سرحد این طرف سکنی نماید.» (لنکرانی ،۱۳۸۰، ۱۱۱).
با این حساب تالش زمانی از ایران منتزع شد که هزاران سرباز تالش در راه حفظ تالش برای ایران در مقابله با روسیه جان داده بودند و از قضا با پیروزی ،نیروهای روسیه را به آنسوی رود کورا رانده بودند .اما حلاوت این پیروزی که در نبردگاه های سهمگین به دست آمده بود بر روی کاغذ عهد نامه ترکمنچای به شکستی تلخ انجامید که برای دو قرن قوم و سرزمین تالش را در دو سوی مرزی تحمیلی دچار جدایی وآسیبهای جبران ناپذیر کرد.
۳-۲-۲-۲-۱- مرزهای ایران و روسیه تزاری بر اساس عهد نامه ترکمنچای۱۸۲۸ (۱۲۰۶ شمسی)
بر اساس این عهد نامه رود ارس به بخش عمده مرز تبدیل شد که سراسر مسافت میان دیم قشلاق در۴۳ درجه شرقی در شرق را در بر میگرفت.خط مرزی دشت مغان را مستقیما از منطقه بالا رود قطع می کند که ۲۱ ورس روسی در زیر محل اتصال رودهای آدینه بازار و سری قمیش است و سپس جریان بالا رود تا منشا آن در قله جگار پیش می رود. از این نقطه، مرز در امتداد آب تفسیم شده از مراتعی که تالش را از ارشق جدا می کند و تا قله های کمرقویی و کالوپوتی بالا می رود تا به سر منشا آب رود آستارا می رسد و با دنبال کردن خط تالوگ در این رودخانه به دهانه آن در دریای خزر می رسد یعنی جایی که دو شهر دو قلوی آستارا ی روسیه و آستارای ایران قرار گرفته اند. مرزهایی که بدین گونه تعیین شده اند بخش بزرگی از دشت حاصلخیز مغان و بندر استراتژیک لنکران را در اختیار روسیه قرار می دهند (مجتهدزاده،۱۳۸۹، ۶۴)
۳-۲-۲-۲-۲-تالش قوم یاغی به مفاد عهدنامه:
میر حسن خان هرگز مفاد عهدنامه ترکمنچای را به رسمیت نشناخت و به جنگهای چریکی علیه قوای روسیه پرداخت و در چند نوبت شکستهای سنگینی به روسها وارد کرد.اما عاقبت پس از چند نوبت دستگیری و فرار با تبانی نیرو های دو طرف دستگیر و در تهران مسموم و کشته شد.نکته قابل تامل اینکه گریبایدف کنسول روسیه در تهران به قتل رسید و یکی از متهمین میرزا کریم خان تالشی بود که دستگیر و اعدام شد که احتمالا بی ارتباط با نارضایتی تالشان از دو شقه شدن سرزمینشان نیست. چنانکه اولین حمله میر حسن خان به قوای روسیه پس از عهدنامه زمانی رخ داده که خبر کشته شدن گیریبایدوف میرسد.دولت تزار می ترسید در صورت فشار بر ایران انقلاب علیه ایران در گیرد و دامنه آن به ماوراء قفقاز کشیده شود.بنابراین نه تنها پوزش ایران از قتل گیریبایدوف را پذیرفت بلکه با تخفیف میزان تاوان به دو ملیون روبل موافقت کرد (گرانتوسکی ،۱۳۵۹، ۳۲۹).
۳-۲-۳-تحولات قدرت و جغرافیای سیاسی تالش شمالی پس از تجزیه تالش
۳-۲-۳-۱- از تجزیه تا انقلاب اکتبر ۱۹۱۷
پس از تجزیه تالش در اثر جنگ های ایران و روسیه و عقد عهدنامه های ترکمنچای و گلستان، جغرافیای سیاسی تالش در دو سوی مرز تغییرات کاملا متفاوتی را پشت سر گذاشته است، این تغییرات را ابتدا در قسمت شمالی و سپس به تغییرات جغرافیای سیاسی و تحولات قدرت در تالش جنوبی خواهیم پرداخت.بعد عهد نامه گلستان میر حسن خان با لقب ژنرالی که از سوی امپراطوری تزاری به او داده شده بود حاکم لنکران بود اما تحت نظارت و عملا فاقد قدرت بود به همین سبب درجنگ بعدی ایران و روس که بعد معاهده گلستان بود در ارودگاه ایران قرار گرفت. میرحسن خان هم قبل و هم بعد ترکمنچای چندین بار به اراضی تحت اداره روسیه یورش برد. خانات تالش پس از مرگ نادر شاه افشار در سال ۱۷۴۷ تشکیل گشت. «خانات تالش دراواسط قرن هیجدهم به وجود آمد(نقشه ۱_۳).این خانات با گیلان ، اردبیل،قره داغ و خانات جواد وسلطانات سالیان هم مرز بود» (امیراحمدیان ،ب ۱۸۶)در بعضی نقشه های کشیده شده توسط آکادمی علوم آذربایجان حدود خانات تالش تا کورا است. نامه هایی در آرشیوهای اسناد در تفلیس موجود است که میر مصطفی خان از ورود ترک های قره باغ به اراضی خانات تالش در مغان و دزدی و چپاولشان در مغان به تزار روسیه شکواییه نوشته است.
نقشه ۳-۲-نقشه خانات تالش ماخذ: سایت تالش پرس
پس از تجزیه تالش در ۱۸۲۸تا ۱۸۴۱ واژه خانات تالش در تقسیم بندی روسیه تزاری استفاده می گشته است در سال ۱۸۴۱ در اسناد از عبارت والی مرکز سرپرستی ولایات مسلمان قفقاز و خانات تالش یاد شده است که در تفلیس بود. و والی و دفتر والی خانات تالش در لنکران بود در مدت کوتاهی بین ۱۸۳۹ تا ۱۸۴۱ در اسناد حکومتی از تالش با نام های خانات تالش، ولایت تالش،قضای تالش و در نهایت قضای لنکران یاد شده است (نقشه ۲_۳ کشیده شده توسط ریس)
نقشه۳-۳- قضای لنکران کشیده شده توسط ریس
ماخذ، نسخه کتاب ریس در کتابخانه سنت پطرزبورگ، ۱۸۵۵
یعنی در یک دوره ی گذار دو ساله دو اتفاق مهم از منظر جغرافیای سیاسی و هویتی برای تالش رخ می دهد. یکی از بین رفتن خانات تالش، دوم از میان رفتن اسم تالش در تقسیمات سیاسی که درتالش شمالی بیش از ۱۵۰ سال طول می کشد که دوباره برای مدت کوتاهی در ۱۹۹۳ در جمهوری تالش مغان دیگربار احیا می شود. البته در این مدت در شکل عمومی ،محلی و طبیعی این واژه استعمال داشته است.در سال ۱۸۴۰ روسیه تزاری سیستم مدیریتی قفقاز را که پیش از این توسط فرماندهان نظامی کنترل می شد و خودسری های این فرماندهان موجب نارضایتی های گسترده بود را تغییر داد و قفقاز را به دو فرمانداری بزرگ یکی به نام گرجستان به مرکزیت تفلیس و دیگری به نام کاسپی به مرکزیت شماخی تقسیم کرد که زیر نظر فرمانداری کل قفقاز بودند این فرمانداری در ۱۸۴۴ تشکیل و در ۱۹۱۷ از میان رفت.اوبلست کاسپی(منطقه کاسپی) از بخش یا قضا (شروان، شکی، قره باغ، باکو،تالش،دربند و قوبا) تشکیل می شد ،مرکز اوبلست کاسپی شماخی بود. در روسی به قضا« اویِزد» گفته و به بخش ها اوچست گفته می شد. در ۱۸۴۶ اوبلست کاسپی جای خود را به ۴ گوبرنیا داد. گوبرنیا ها عبارت بودند از: شماخی، دربند، کوتاییس، وتفلیس.قضای لنکران در گوبرنیای شماخی قرار گرفت. در سال۱۸۵۹ زمین لرزه شدیدی بناهای حکومتی را در شماخی ویران کرد همه ی مراکز به باکو منتقل می گردد و نام گوبرنیا به گوبرنیای باکو تغییر می کند.نقشه ریس که مربوط به ۱۸۵۵ است حدود قضای لنکران را نشان می دهد که تا کمی آنسوتر از کورا است و با توجه به عنوان کتاب دورن سال… کنار عنوان «کرای تالش» که همان ناحیه تالش است داخل پرانتز:« قضای لنکران » را آورده است. مشخص می شود که مرزهای سیاسی ناحیه تالش تا ماورای کورا بوده است.۱۸۶۸ از ترکیب بخش اعظم ۳ قضای لنکران و بخشی از قضاهای شوشی و شماخی قضای جواد را درست می کنند. یعنی قضای لنکران کوچک می شود.قضای لنکران تا انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و دگرگون شدن همه جانبه روسیه تزاری همچنان باقی بود (ریس ۱۸۵۵، ۱۳۵)
۳-۲-۳-۲-تغییرات جغرافیای سیاسی تالش شمالی بعد از ۱۹۱۷ تا فروپاشی شوروی ۱۹۹۱
بعد انقلاب بلشویکی اکتبر ۱۹۱۷ امپراطوری تزاری تا مدتی صحنه درگیری انواع ائدئولوژی ها، جنگ داخلی ،وجود نیروهای اشغالگر خارجی و به طور کلی یک دوره گذار بود منطقه تالش نیز در همین کوران حوادث بود.به طوری که در یک دوره کوتاه،استقرار و انحلال حکومت نظامی مغان، استقرار و انحلال حکومت شوروی مغان یا لنکران ، فشار حکومت مساوات ها و برچیده شدن حکومتشان و در نهایت تثبیت حکومت جمهوری شوروی سوسیالیستی را از سر گذراند.بازیگران اصلی تاثیر گذار عبارت بودند از: